
1383)
الف) تعیین استانداردها و اهداف فرد41: هر شخص برای خود اهداف خاصی دارد و در تعقیب آنها استانداردهای ویژهای به کار میبرد. کسی که میخواهد اقدام به کنترل خود بنماید، بر مبنای فرایند کلی کنترل، قبل از هر چیز باید بداند که به چه سمتی میخواهد حرکت کند و از وضع موجود خود، بهسوی چه وضع مطلوبی درحرکت است. اصطلاحی که در فرهنگ اسلامی مبین این مرحله است” مشارطه” میباشد. ازنظر منابع دینی مشارطه آن است که فرد در روز اول، مثلاً با خود شرط کند که امروز برخلاف فرموده خداوند تبارکوتعالی رفتار نکند و این مطلب را تصمیم بگیرد. مشارطه یعنی اینکه اول انسان با خودش قرارداد امضاء کند . آنگاهکه بحث از خودکنترلی است و طرف مشارطه هم خود فرد است، درواقع آنچه مایه کمال و رفتار مطلوب و ایده آل است و یا آنچه فرد را از رشد دور میکند، میتواند به معنی مشارطه قرار بگیرد( امام خمینی،1372). یعنی فرد با خود تعهد نماید که از برخی رفتارها پرهیز نماید و یا خود را به انجام دادن پارهای از کردارها مقید نماید که آنها را مطلوب میداند.( مطهری،1373)
ب)رفتار42: دومین مرحله در فرایند خودکنترلی عبارت است از برداشتن قدم برای تحقق هدفی که فرد برای خود تعیین کرده است. این مرحله درواقع همان رفتار و عمل او میباشد. در مقایسه با فرایند کلی کنترل، رفتار درواقع همان عملکرد فرد در جهت تحقق اهداف از پیش تعیینشده است.اصطلاحی که در فرهنگ اسلامی مبین این مرحله است” مراقبه ” میباشد یعنی” پس از مشارطه باید وارد مراقبه شوی و آنچنانکه در تمام مدت شرط، متوجه عمل به آن باشی و خود را ملزم بدانی به عمل کردن به آن. بهعبارتدیگر: ” فردی با خودش پیمان میبندد که بر طبق این برنامهها عمل بکند و بعد مدام از خودش مراقبت کند که همینطوری که پیمان بسته رفتار بکند” (امیری ، 1383)
ج) خودارزیابی43: سومین قدم در فرایند خودکنترلی عبارت است از انطباق اهداف فرد با عملکرد خود بر اساس استانداردهای موردنظر. بهعبارتدیگر، در این مرحله فرد اقدام به ارزیابی عملکرد خود مینماید که تا چه حدی میتوانسته است در تحقق اهداف و آرزوهای خود موفق باشد. اصطلاحی که در فرهنگ اسلامی مبین این مرحله است” محاسبه” میباشد. محاسبه عبارت است از اینکه حساب نفس را بکشی. ” که آیا مطابق آنچه پیمان بستم عمل کردم؟” . محاسبه یعنی ارزشیابی عملکرد و تعیین قوت و ضعف بر اساس استانداردها، ضوابط و معیارهایی که در زمان مشارطه جهت اجرای صحیح و دقیق برنامهها، تعیین گردیده است. (امیری ، 1383)
د) خود مدیریتی44: در آخرین قدم از فرایند خودکنترلی، فرد بر اساس مقایسه عملکرد و رفتار با اهداف و استانداردها (آرزوها و آمال)، تلاش مینماید که به اصلاح خود بپردازد و ضعفهای احتمالی موجود در رفتار خود را برطرف نماید. قطعاً در این مرحله پاداش و تنبیه خود45 میتواند در اصلاح رفتار در پروسه خودکنترلی نقشی بسزا داشته باشد. اصطلاحاتی که در فرهنگ اسلامی مبین این مرحله هستند، عبارتاند از: ” معاتبه” و ” معاقبه”. معاتبه به معنای ” خود را ملامت کردن” است. و معاقبه یعنی” خود را عقوبت کردن”. بدین معنا که فرد پس از ” محاسبه” نسبت به عملکرد خود راضی است که نتیجهاش نوعی آرامش و احساس رضایت از خویش است و یا از خود ناراضی است که درصدد خود و جبران مافات برمیآید و در این مسیر معاتبه و معاقبه دو نوع تنبیه میباشد اولی ملامت کردن خود در مورد تخلفات جزئی است و دومی عقوبت کردن خویش در مورد تخلفات بزرگ است. (امیری ، 1383)
2- مسئولیتپذیری: بر اساس نظریه چلبی تمایل به احساس مسئولیت به شخص اجازه میدهد که همزمان فعال باشد، برای کسب موفقیت کوشش نماید، محیط درونی و بیرونی خود را کنترل کند، خودتنظیم باشد، خردورز باشد و درعینحال نسبت به دیگران تعلق عاطفی داشته باشد در بحث مسئولیتپذیری دو نکته را باید موردتوجه داشت: اول؛ توجه به انگیزه فرد برای مسئولانه عمل کردن و دوم، فرصتها یا شرایط محیطی که زمینه رشد این انگیزه را در افراد تسهیل میکند. (خرمدل، 1390)
خودمختاری و مسئولیتپذیری: بیتردید یکی از مهمترین عوامل در بحث مسئولیتپذیری، توانایی کنترل است، بر اساس نظریه جبرگرایی( نظریهای که در آنجایی برای آزادی و اختیار نیست) هیچکس برای هیچچیز مسئول نیست. در قوانین جزایی از این ایده بسیار استفاده میشود و زمانی که فرد در شرایطی است که توانایی کنترل بر خود را ندارد ازنظر قانون مجرم شناخته نمیشود. ازنظر کول و زیمرمن افرادی که احساس میکنند، توانایی کنترل دارند، بیشتر تمایل دارند تا اینکه مسئولیت اعمالشان را بپذیرند. مدلهای مدیریت کلاس و رابطه آنها با مسئولیتپذیری نیز این مطلب را تأیید میکنند. ( خرمدل، 1390)
عزتنفس و مسئولیتپذیری: اکثر صاحبنظران برخورداری از عزتنفس را بهعنوان عامل مرکزی و اساسی در سازگاری عاطفی- اجتماعی افراد میدانند. عزتنفس باعث میشود که افراد خودشان را بهعنوان کسانی توانا به عمل مستقل میبینند و بنابراین حسی از خود ارزشی همساز با این تصویر ایجاد میکنند و بهتدریج از روی تجربههای شخصی و تأثیر دنیای خارج نگرشی ثابت و پایدار از محیط و از خود و از ارتباط این دو با یکدیگر به دست میآورند و بر اساس آن مسائل زندگی را ارزیابی و برای مقابله با کاستیها به کوشش میپردازند(خرمدل، 1390)
انصاف و مسئولیتپذیری: زمانی که افراد احساس میکنند که آنها بهصورت غیرمنصفانه رفتار شده است، بیشتر احتمال دارد که به دلایل نتایجشان( خروجی)، موجودیت خارجی بدهند. بنابراین قضاوت منصفانه بهنوبه خود بهطور نزدیکی با درک مسئولیتپذیری فردی پیوند دارد. زمانی که افراد باور دارند که آنها آنچه را دریافت میکنند که سزاوار هستند، آنها در اصل بیان میکنند که چیزهایی در مورد خودشان وجود دارد ( رفتار، توانایی یا شخصیتشان) که برای خروجیشان مسئول هستند(خرمدل، 1390)
اخلاق و اخلاق کاری
اخلاق ضرورت و لازمه جامعه سالم است و کارکردها و پیامدهای مثبت فردی، سازمانی و اجتماعی آن است که همواره توجه دانشمندان، مربیان و مدیران سازمانها و جوامع را برانگیخته است تا برای حفظ و ارتقای سطح آن کوشش کنند با توجه به سرکش و طغیانگر بودن نفس اماره، که حتی پیامبران الهی هم از خطر آن به خدا پناه میبردند، همه انسانها در معرض خطر تسلط نفس اماره هستند، اما این خطر برای مسئولان و مدیران، که از امکانات مادی و قدرت ظاهری بیشتری برخوردارند، بیشتر و خطرناکتر است. ازاینرو به اخلاق اسلامی نیاز بیشتری دارند که سپری در مقابل نفس اماره است(علیاکبری و رمضانی ، 1391)
اخلاق بهعنوان مجموعهای از اصول است که اغلب منشوری برای تسهیل در امور و هدایت کارها استفاده میشود(اوتن،1381) ازنظر دفت، اخلاق چیزی است که با رفتارهای ناشی از قانون متفاوت است. رفتار قانونی، ریشه در مجموعهای از اصول و مقرراتی دارد که انواع عمل فرد را مشخص میکند، عمدتاً موردقبول جامعه است، لازمالاجراست و در دادگاهها اعمال میگردد؛ اما اصول اخلاقی بیشتر مربوط به رفتارهایی میشود که تحت پوشش مقررات قانونی قرار نمیگیرد(دفت،1377)اخلاق الزاماً به قانون و مذهب خاصی ارتباط ندارد. اخلاقیات در کلیه جوامع بشری وجود دارد. اخلاق مجموعهای از اصول و ارزشهای معنوی است که درستی یا نادرستی رفتار فرد یا گروه را تعیین میکنند. این ارزشها معیارهای خوبی یا بدی رفتارها ئ تصمیمها را مشخص میسازند(زاهدی،2000)
جدول 21تعاریف و سیر تکاملی اخلاق
نظریهپرداز
نگاه به تعریف اخلاق
سیر تکاملی
دهخدا، 1385،ج5: 1525
اخلاق جمع خلق و در لغت به معنای خوبیهاست
معنای لغوی
فیض کاشانی، 1388:ص 9
هیأت خاصی است که برای نفس پیدا میشود و در انسان رسوخ میکند و به کمک آن کارها بهآسانی و بدون نیاز به فکر و اندیشه از انسان صادر میشود. هرگاه این هیأت بهطوری ظهور پیدا کند که کارهای شایسته و موردپسند شرع و عقل از آن ناشی شود، آن را اخلاق و خوی نیک مینامند و اگر برخلاف انتظار از آن کارهای نکوهیده سر بزند، آن را خوی زشت میگویند
اصطلاحی( اثبات و سلبی)
طباطبائی،1385، ج1: ص368
فنی که درباره ملکات بحث میکند؛ ملکاتی که مربوط به قوای نباتی و حیوانی و انسانی اوست و هدف این بحث این است که فضایل را از رذایل جدا سازد؛ یعنی این علم میخواهد معلوم کند که کدامیک از ملکات نفسانی انسان، خوب و نیک و مایه کمال و فضیلت اوست و چه ملکاتی، بد و رذیله و مایه نقص اوست تا آدمی بعد از شناسایی آنها، خود را با فضایل آراسته سازد و از رذایل فاصله گیرد
معنای اصطلاحی( اثباتی و سلبی و کاربردی)
اخلاق کار بهعنوان شاخهای از دانش مدیریت، از زمان پدیدار شدن نهضت مسئولیت اجتماعی در دهه 1960 پدیدار شد ( نامارا،1999) در نظریههای نوین مدیریت از قبیل کارگزاری46، ذینفعان47، حاکمیت شرکتی48، و نهادینگی49 نیز اخلاقیات بهگونهای موردتوجه است( رحمان سرشت،1384) به بیانی دیگر، اخلاق از یک تعهد درونی به زندگی خوب و پرهیزگارانه بهجای تعهد به اجرای مجموعهای از قوانین و اصول، نشأت میگیرد ( بوچلز50، 2005) از دیدگاه ریچارد دفت51(1992)، اخلاق عبارت است از قاعدهی اصول اخلاقی و ارزشهایی که بر رفتار فردی و جمعی، تحت عنوان درست یا غلط بودن حاکمیت دارد( دفت،1992). پتی52(2002) نیز، آن را هنجاری فرهنگی میداند که در یک جامعه شکل میگیرد و انتظار دارد همه کارکنان، کار خوب را انجام دهند ( کیجانس53،2009). برخی از صاحبنظران اخلاق کار را بیانگر حد یا قدر و منزلتی میدانند که هر فرد برای کار باور دارد. اخلاق کار قوی متضمن این باور است که سخت کار کردن رمز موفقیت و سعادت است. پژوهشگران دریافتند اخلاق کار قوی با بهرهوری، ابتکار، نیاز به کسب موفقیت، رضایت شغلی، درآمد بیشتر، نگرشها و باورهای محافظهکارانه بیشتری همراه است ( کینکید54،2008)برخی از کارشناسان بر این باورند که اخلاق کاری بهوسیله برخی از مدیران سرکوبشده است، زیرا مدیریت بهجای اینکه اخلاق کاری را تقویت نماید اغلب با اقدامهایی که انگیزه سختکوشی را سرکوب میکند موجبات بینتیجه ماندن فعالیت افراد را پدید میآورد( برینکرت55،2009)
تمایز اخلاق اسلامی و غیر آن
اخلاق در تاریخ، مبانی آسمانی و زمینی و یا ماورایی و زمینی را طی کرده است. یک نوع از آنها اخلاق افلاطونی است که به دنبال کمال مطلوب بود و رویکرد ماورایی به اخلاق داده است و نوع دیگر اخلاق ارسطویی که به دنبال رفتار طبیعی انسان بود و هدف اخلاق را تأمین سعادت فرد میداند( طبرسی، 1387) در اسلام اخلاق در مبانی قرآنی و اسلامی، جامعیتی دیگر دارد که در چهار محور( خدامحوری، آخرتگرایی، توجه به اصالت روح و مختار بودن در فعل اخلاقی و تبیین حسن و قبح واقعی و انگیزه حسن فاعلی نه حسن فعلی صرف) تثبیت میشود. انسان در پرتو اعتقادات و ارزشهای اسلامی، علاوه بر رعایت مراحل تعیینشده و استفاده از دانش و اطلاعات خود و دیگر افراد ذیصلاح با اتکای به خداوند و استمداد از او باروحیهای قوی و قلبی مطمئن و اجرای دستورهای اخلاق اسلامی، تصمیمگیری میکند و از تزلزل روحیه، اضطراب و تردید مصون خواهد بود. بنابراین فیلسوفانی که در ارزشگذاری به منبعی مافوق طبیعت مثل خدایا عقل محض توجه کردهاند تحت تأثیر افلاطون بودهاند. فیلسوفانی که معیارهای اخلاقی را در نیازهای اساسی انسان و تمایلات و استعدادهای او جستجو کردهاند متأثر از ارسطو بودهاند. اما فیلسوفان اسلامی در مسیر جامعیت الهی و زمینی گام نهادهاند.( علیاکبری و رمضانی ، 1391)
جدول 22- وجه تمایز اخلاق اسلامی و غیر اسلامی( فهیم نیا،1389)
عناوین
اخلاق اسلامی
اخلاق غیر اسلامی
اعتقادات
خدامحوری
ماورایی صرف
ابزار شناخت
وحیانی و عقلانی
عقلانی و طبیعی بودن
نیت و عمل
حسن فعلی و فاعلی
حسن فعلی
مبانی
ارزشهای اسلامی
مفهوم سعادت
فلسفه اخلاق اسلامی از منظر شهید مطهری:رفیعی و همکاران
استاد
