
و به ندرت در یک ترتیب خطی هستند اما نکتهاي که تقریبا در تمام این مدلها به چشم میخورد تاکید بر استفاده و بکارگیري دانش میباشد و دیگر مراحل به مثابه مقدمهاي در ایجاد بسترهاي مناسب براي به کارگیري دانش هستند.
جدول 2-26- خلاصهاي از 26 مدل مديريت دانش (افرازه، 1384، 46)
اول
دوم
سوم
چهارم
پنجم
ششم
Hicks
خلق دانش
ذخیره
انتشار
کاربست
Mare & Mecelroie
تولید
استمرار
APQC
خلق
جذب
بسط
تبادل
ارتباط
فرهنگ
AMS
کشف
سازماندهی
تسهیم
Anderson Consulting
کسب
خلق
تحلیل
تسهیم
Di Bella & Nevis
کسب
انتشار
کاربست
Marqugel
فراگیري
انتقال
ذخیره
Wiig
خلق
گردآوري
تبدیل
انتشار
کاربست
Spek & Spijkernet
خلق
حفظ
توزیع
کاربست
Ruggles
خلق
ترکیب
تسخیر
انتقال
Odell
شناسایی
گردآوري
تبدیل
سازماندهی
کاربست
انتشار
Weggemen
تعیین
توسعه
ذخیره
تسهیم
کاربست
ارزیابی
UTT
هماهنگی
نیازسنجی
تسهیم
گردآوري
ذخیره
آشکارسازي
Le Manager
مهار
سازماندهی
فراگیري
کاربست
ارزیابی
APOQ
خلق
تشخیص
گردآوري
سازماندهی
تسهیم
کاربست
Keep & Daly & Han
خلق
مهار
چارچوب
ذخیره
تسهیم
Green Wood
خلق
تشخیص
طبقهبندي
ارتباط
ادراك
Davenport & Prusak
تولید
سازماندهی
انتقال
Newman & Conard
خلق
حفظ
تثبیت
انتقال
کاربست
Hjelmeruik & Kirkemo
مهار
خلق
انتشار
کاربست
Promote
هدفگذاري
تشخیص
توسعه
انتشار
کاربست
ارزیابی
Holsapple & Jashi
کسب
انتخاب
درونیسازي
کاربست
تولید
آشکارسازي
Bukowitze & Wiliams
کشف
کاربست
فراگیري
تسهیم
حفظ
ارزیابی
Pawlowsky
شناسایی
کسب
اشاعه
استقرار
انتقال
Probst & Raub & Romhard
هدفگذاري
شناسایی
کسب
توسعه
کاربست
ارزیابی
Nonaka & Takeuchi
جامعهپذیري
آشکارسازي
ارتباط
درونیسازی
2-4-9- پیامدها و اثرات مدیریت دانش در سازمانها
مطالعات گوناگونی در خصوص پیامدها و ثمرات به کارگیري مدیریت دانش در سازمانها انجام گرفته است که نتایج به دست آمده از این مطالعات، گستردگی فزاینده توجه به پیادهسازي سیستمهاي مدیریت دانش در سازمان را موجب شده است. براساس تحقیقات مختلف، مدیریت دانش در سازمانها موجب نوآوري (Sedziuviene and Vveinhardt, 2010; Zhang et al., 2010)، ایجاد مزیت رقابتی (Johannessen and Olsen, 2003)، تقویت توان رقابتی شرکتها (دانشفرد و ذاکري، 1389)، هوشمندي کسب و کار (موسیخانی و سعیدي، 1389) و خلق و حفظ سازمان یادگیرنده (انواري رستمی و شهائی، 1388) میگردد. مدیریت دانش به عنوان استراتژي هوشمندانهاي قلمداد میشود که پس از اکتساب دانش صحیح از ذهن کارمندان، آن را در زمان مناسب به کارمندان مناسب انتقال میدهد. در واقع با این دیدگاه، مدیریت دانش تسهیم دانش را تسهیل میسازد و اطلاعات را براي کاربرد عملی فراهم میآورد که این فرایند، خود منجر به بهبود عملکرد سازمان میگردد (Sigari Tabrizi et al., 2011, 685). مدیریت دانش سازمانی یکی از مهمترین عوامل موفقیت شرکتها در شرایط رقابتی و عصر اطلاعات است. اهمیت این موضوع به حدي است که امروزه شماري از سازمانها، دانش خود را اندازهگیري میکنند و به منزلهي سرمایه فکري سازمان و نیز شاخصی براي درجهبندي شرکتها در گزارشهاي خود منعکس میکنند (زعفریان و دیگران، 1387؛ ربیعی و خواجوي، 1389).
مرکز نوآوري در کسب و کار ارنست و یانگ165، با بررسی پیمایشی حدود 431 شرکت آمریکایی و اروپایی درمییابد که سازمانها در صورت پیادهسازي موفق مدیریت دانش از مزایای گوناگونی منتفع میشوند که مهمترین آنها عبارتند از:
1- افزایش پاسخگویی و حس مسئولیت، 2- انعطافپذیري، 3- بهبود تصمیمگیري، 4- نوآوري، 5- کارایی، 6- بهبود کیفیت، 7-کاهش دوبارهکاري و 8- توانمندي (زاهدي و نجاري، 1387).
دمارست (1997)، نیز مزایاي مدیریت دانش را یادگیري سازمانی بالاتر، بهبود مدیریت، داراییهاي معنوي، کارآیی عملیاتی بیشتر، کوتاه شدن زمان رسیدن محصول به بازار و به طور کلی بهبودي مستمر سازمان میداند. لازم به ذکر است که ارنست و یانگ (1997) بیان داشتهاند که علیرغم تلاشهاي مدیریت دانش جهت دستیابی به بهرهوري، مدیران بر این باورند که نوآوري بزرگترین دستاورد مدیریت دانش است (جمشیدي، 1388).
2-4-10- بسترهاي پيادهسازي مديريت دانش در سازمانهاي با ساختار عملكردي صنعت نفت
پس از انجام مطالعات گسترده بر روي ادبيات حول بسترهاي پيادهسازي مديريت دانش در پژوهشهاي داخل كشور و همينطور خارج از كشور، مشاهده گرديد كه پژوهشهاي صورت گرفته عموماً به صورت مطالعه موردي بر روي يكي از انواع مختلف سازمانها و يا يك دانشگاه خاص انجام شده و عناوين آنها عموماً به صورتِ «زيرساخت166هاي پيادهسازي مديريت دانش»، «عوامل زمينهاي167 پيادهسازي مديريت دانش»، «توانمندساز168هاي مديريت دانش»، «آمادگي169 سازمان جهت پيادهسازي مديريت دانش» و نيز «عوامل موفقيت170 سازمان در پيادهسازي مديريت دانش» مطرح شدهاند؛
همچنين با مرور ادبيات مربوطه در سازمانهاي صنعت نفت كشور، ملاحظه گرديد كه تاكنون سازمانهاي پروژهمحور171 اين صنعت از اين حيث مورد مطالعه قرار نگرفته و پژوهشهاي صورت گرفته بر روي سازمانهاي با ساختار عملكردي172 آن بوده است؛ لذا در اين بخش مهمترين پژوهشهاي انجام شده در سازمانهاي با ساختار عملكردي صنعت نفت كشور مرور خواهد گرديد و سپس در بخش 2-4-13 به ادبيات مربوطه در سازمانهاي پروژهمحور پرداخته خواهد شد.
خدابخشزاده و همكاران (1393)، عوامل مؤثر در آمادگي شركتهاي نفتي كشور در پيادهسازي مديريت دانش را حمايت مديريت، فرهنگ سازماني، منابع انساني، ساختار سازماني و زيرساخت فناوري اطلاعات دانستهاند.
احمدي و همكاران (1392)، زيرساختهاي پيادهسازي مديريت دانش در شركت نفت و گاز مسجد سليمان را تكنولوژي اطلاعات، ساختار سازماني، فرهنگ سازماني و منابع انساني معرفي كردهاند.
طبرسا و اورمزدي (1387)، عوامل زمينهاي براي استقرار مديريت دانش در شركت ملي پخش فراوردههاي نفتي ايران را موارد زير دانستهاند:
• فرهنگ سازماني، شاملِ (حس تعلق سازماني، حمايت مديريت و مشاركت در تصميمگيريها)؛
• نظام فناوري اطلاعات، شاملِ (مديريت فناوري اطلاعات و فرايندهاي كسب اطلاعات)؛
• فرايندهاي دانش، شاملِ (پردازش، انتقال و تسهيم دانش).
صلواتي و حقنظر (1388)، عوامل زمينهاي مؤثر بر استقرار مديريت دانش در واحدهاي ستادي شركت ملي نفت ايران را به صورت شكل 2-21 معرفي نمودهاند:
شكل 2-21- عوامل زمينهاي مؤثر بر استقرار مديريت دانش در واحدهاي ستادي شركت ملي نفت ايران
اميرخاني و صميميفر (2013)، سازهها و مؤلفههاي مؤثر بر موفقيت مديريت دانش در شركت پايانههاي نفتي ايران را مطابق جدول 2-27 ارائه نمودند.
جدول 2-27- عوامل اثرگذار بر موفقيت مديريت دانش در شركت پايانههاي نفتي ايران
سازه
مؤلفه
عوامل سازماني
• وجود فضاي اعتماد و فرهنگ در سازمان
• وجود ساختاري مناسب براي دانش سازماني
• ميزان به اشتراكگذاري دانش
• ابعاد مختلف آمادگي سازماني
• استراتژيهاي سازماني
• برخورداري از يك رويكرد سيستماتيك در مديريت دانش
• معماري دانش
• زيرساخت سازماني براي مديريت دانش
• زيرساخت فناوري اطلاعات به منظور تسهيل مديريت دانش
• ساختار سازماني انعطافپذير
عوامل مديريتي
• پشتيباني و تعهد مديريت ارشد
• اندازهگيري عملكرد مديريت دانش و دادن بازخورد
• الگوبرداري از ديگر سازمانها در پيادهسازي مديريت دانش
• مديريت تغيير و آمادگي جهت برخورد با بهبود سازماني و زيستمحيطي
• غنيسازي شغلي
• تقويت روابط و همكاريها
• هماهنگي و يكپارچهسازي مديريت دانش با سيستمهاي موجود
• امنيت شغلي
• توسعه يك محيط سازماني ريسكپذير
• مديريت موفق منابع انساني
عوامل انساني
• تعامل كاركنان و درك مناسب آنها از دانش
• آموزش مداوم
• سطح تحصيلات كاركنان
• يادگيري مداوم
سالاري و همكاران (2014)، شاخصههاي نشانگر آمادگي شركت بهرهبرداري نفت و گاز گچساران در پيادهسازي مديريت دانش را مديريت تغيير، فرهنگ، ساختار سازماني، توانايي نيروي انساني و زيرساخت فناوري اطلاعات معرفي نمودند.
سلماني و همكاران (2010) عوامل كليدي موفقيت مديريت دانش در صنعت نفت كشور را عوامل زير دانستهاند:
• حمايت و رهبري مديريت؛
• فرهنگ؛
• تكنولوژي اطلاعات؛
• استراتژي و اهداف؛
• اندازه گيري؛
• زيرساخت سازماني؛
• فرايندها و فعاليتها؛
• سيستم پاداش جهت افزايش انگيزش كاركنان؛
• منابع؛
• آموزش و ميزان تحصيلات؛
• مديريت منابع انساني.
بروسان و همكاران (2012) با بررسي 8 شركت بزرگ صنايع نفت و گاز ايران، عوامل اصلي مؤثر بر اجراي مديريت دانش در اين سازمانها را به ترتيبِ اهميت، فرهنگ سازماني، زيرساخت فناوري اطلاعات، فرهنگ مديريت و استراتژي مديريت دانش معرفي نمودند.
2-4-11- بررسي مديريت دانش پروژهها
پس از بيان تعريف مفهومي مديريت دانشِ پروژه در فصل نخست، در اين بخش به صورتي اجمالي به مرور ادبيات آن پرداخته خواهد شد.
در اغلب پروژهها سيستمي با برنامه مشخص براي جمعآوري، ثبت، انتقال و انتشار دانش تجربي در طول عمر پروژه وجود ندارد و انتقال دانش فقط از طريق افراد درگير، آن هم در صورتي كه در سازمان پروژه باقي بمانند انجام ميشود. پايان يك پروژه بالتبع پايان يادگيريها است و افراد درگير به پروژههای جديد ميروند و اگر در مشاغل مرتبط به كار گماشته نشوند، دانش و تجربيات آنها به فراموشي سپرده ميشود. امري كه بديهي به نظر ميرسد اين است كه اگر از تجربيات و روشهاي حل مشكلات پروژههای جاري در ساير پروژهها و پروژههای آينده استفاده گردد منجر به كاهش استفاده از روش سعي و خطا و بالتبع كاهش زمان و هزينه پروژهها ميشود. در اينجا بيان اين نكته ضروري است كه ماهيت سازمانها براي زمانهاي طولاني طراحي شده است؛ در حالي كه ماهيت يك پروژه فقط براي تكميل يك دوره خاص میباشد. فرايند مديريت دانش پروژهها را ميتوان مطابق شكل 2-22 ارائه داد.
شکل 2-22- مدیریت دانش پروژه (Kasvi, 2005)
شفيعا و متوليان (1387)، انواع اقلام دانشي را در پروژهها شناسايي كرده و چارچوبي مفهومي براي شناسايي و كسب دانش پروژهها در سازمانهاي پروژهمحور ارائه نمودهاند. در اين تحقيق با استفاده از استاندارد PMBOK كه يك استاندارد جهاني مديريت پروژه در سطح دنياست و مصاحبه با خبرگان، اقلام دانشي كه در يك پروژه ميتوانند وجود داشته باشند شناسايي شده است و از نظر اهميت، هزينه كسب دانش اين اقلام و برخي فاكتورهاي ديگر، دستهبندي شده و در نهايت اين اقلام دانشي در دو دسته اولويت يك و دو ارائه شدند. البته لازم به ذكر است كه در تحقيقات ايشان بيش از 100 قلم دانشي شناسايي گرديده است كه با توجه به دو فاكتور مهم اولويتبندي شده و مهمترين آنها ذكر شده است كه اين دو فاكتور عبارتند از:
– ارزش افزودهي كسب دانش پروژه فعلي براي پروژههاي آتي؛
– هزينههاي كسب دانش.
جدول 2-28 اقلام دانشي استخراج شده را نشان ميدهد:
جدول 2-28- اقلام دانشي پروژهها (شفيعا و متوليان، 1387)
دانش صريح
دانش ضمني
دانش كاركنان
دانش فرايند (مستندات)
دانش فناوري
دانش كاركنان
دانش فرايند انجام كارها
دانش فناوري
الگوها و قالبها
ساير مستندات
• گزارشهاي دورهاي مدير پروژهها
• گزارشهاي وضعيت پروژهها
• الگوي ثبت سوابق حرفهاي افراد
• الگوي ارزيابي افراد
• چكليست اقلام اطلاعاتي مورد نياز
• الگوي شكست مسئوليتهاي تيم
• الگوي ثبت اطلاعات مورد نياز از منابع غير مكتوب
• الگوي ثبت مذاكرات جلسات
• چكليست تصويب منشور پروژه
• الگوي منشور پروژه
• سوابق كاري افرادي كه براي مصاحبه انتخاب ميشوند
• صورتجلسهها
•
