
جنبههای منحصر بهفرد پروژه.
هنگامی که ملاحظات پیادهسازی ساختار سازمانی یک پروژه در حال بررسی است، چهار پارامتر پایهای زیر باید مورد تحلیل قرار گیرند (Kerzner, 2009):
• تجهیزات یکپارچه؛
• ساختار اختیارات؛
• میزان توزیع تأثیرات؛
• سیستم اطلاعاتی.
طیف گسترده ساختارهای سازمانی را با ترسیم یک خط میتوان به یکدیگر وصل کرد. دو سر این طیف را ساختارهای سازمانی کاملاً عملکردی133 و كاملاً پروژهمحور134 و نقاط میانی آن را گونههای متنوع ساختارهای ماتریسی135 شکل میدهند (PMBOK, 2008).
2-3-5-1- ساختار عملکردی
این ساختار بر پایه تقسیم کار و حیطه مسئولیت تنها براساس تخصص شکل گرفته است. بخشهای مختلف تخصصی یا وظیفهای که در داخل شرکت یا سازمان به صورت هستههای مستقل از هم ایجاد شدهاند، هر کدام سهم خود را در پروژههای گوناگون شرکت انجام داده و آن بخش از پروژه را اداره میکنند.
شكل 2-16- ساختار سازمانی عملكردي
2-3-5-2- ساختار ماتریسی
شکل کلی ساختار ماتریسی مانند ماتریسهای ریاضی است. در این ساختار خطوط عمودی مسئولیتها و اختیارات دپارتمانهای تخصصی و خطوط افقی مسئولیتها و اختیارات پروژهای را نشان میدهند. محل تقاطع این خطوط، تماس بین کارکنان پروژه را نشان میدهد؛ بنابراین ارتباط بین افراد مستقیم و سریعتر انجام میشود. ساختار ماتریسی یک ساختار برای یک سازمان موقت و برای یک پروژه بخصوص است. افراد از دپارتمانهای تخصصی به طور تماموقت یا پارهوقت به پروژه مامور میشوند و در داخل ساختار ماتریسی در جای خود قرار میگیرند. سه گونهي متداول ساختار ماتریسی عبارتند از:
• ماتریس ضعیف یا ماتریس هماهنگی136؛
• ماتریس متوازن یا متعادل137؛
• ماتریس قوی138.
اختلاف این سه نوع ماتریس در میزان قدرت و اختیارات مدیر پروژه و شدت تسلط خطوط افقی ماتریس به خطوط عمودی آن است.
شكل 2-17- ساختار سازمانی ماتريسي ضعيف
شكل 2-18- ساختار سازمانی ماتريسي متعادل
شكل 2-19- ساختار سازمانی ماتريسي قوي
2-3-5-3- ساختار پروژهمحور
شکل این ساختار مانند ساختار تخصصی است؛ با این تفاوت که سازمان آن تنها برای یک پروژه خاص ایجاد می شود و پس از پایان پروژه منحل میگردد، از بقیه شرکت مستقل است و تمام امور پروژه در داخل سازمان مدیریت آن انجام میشود، به هیچ بخشی از شرکت مادر نیاز ندارد و تمام بخشهای فنی، اداری، مالی و تدارکاتی را در داخل سازمان خود به وجود میآورد. پروژههای بزرگ و دور از مرکز شرکت با این روش اداره میشوند. شرکت ممکن است چندین پروژه همزمان از این نوع داشته باشد که هر کدام از آنها از بقیه و از شرکت مادر مستقل هستند و با شرکت رابطه ماهوارهای دارند.
شكل 2-20- ساختار سازمانی پروژهمحور
اما آنچه که از این تعاریف به تحقیق حاضرکمک میکند، میزان شدت شکاف دانشی ایجاد شده در هریک از ساختارهای سازمان پروژهمحور است. با توجه به خصوصیاتی که پروژهها دارند، در سازمان پروژهمحور بالطبع تمامی دانش ایجاد شده از هر یک از پروژهها انتشار و مدیریت نخواهند شد. از سوی دیگر با توجه به خصوصیات ساختار سازمانی مورد استفاده، این فرار یا شکاف دانش میزان متفاوتی خواهد داشت. بر مبنای ویژگیهایی که در مورد هر یک از ساختارهای سازمان پروژهمحور بیان گردید، میزان شکاف دانشی در ساختارهای عملکردی حداقل میباشد. این میزان در ساختارهای ماتریسی بیشتر و نهایتاً در ساختارهای پروژهای به حداکثر میزان میرسد (كياني، 1388). انواع شكاف دانشي در سازمانهاي پروژهمحور در بخش 2-4-12-1 مورد بحث و بررسي قرار خواهد گرفت.
2-4- مديريت دانش
پس از معرفي مقدماتي مديريت دانش و تعاريف ابتدايي از آن در فصل پيشين، در این بخش ابتدا ادبیات تحقیق در زمينه مفاهيم عمومي مديريت دانش، به صورتي اجمالي مورد بررسی قرار میگیرد. سپس ادبيات حول بسترهاي پيادهسازي مديريت دانش در سازمانهاي صنعت نفت كشور مرور خواهد شد؛ با توجه به تمركز اين پژوهش بر دانش حاصله از پروژهها و نيز سازمانهاي پروژهمحور، در بخش بعدي به مرور ادبيات مديريت دانش پروژهها و ملاحظات خاص سازمانهاي پروژهمحور در اين زمينه پرداخته خواهد شد؛ سپس پيشينه پژوهشهاي انجام شده در زمينه بسترهاي پيادهسازي مديريت دانش در سازمانهاي پروژهمحور بيان خواهد گرديد. در انتها با جمعبندي ادبيات مربوطه در اين بخش و نيز ادبيات بخشِ «سازمان پروژهمحور»، به بيان مؤلفهها و شاخصهای معرفِ بسترهاي پیادهسازی مدیریت دانش در سازمانهاي پروژهمحور صنعت نفت پرداخته شده و با توجه به این مؤلفهها و شاخصها، يك مدل مفهومي در اين زمينه ارائه ميگردد. سرفصل مطالب اين بخش به اين قرارند:
– اهميت مديريت دانش؛
– تاريخچه مديريت دانش؛
– مراحل رشد و بلوغ مديريت دانش؛
– نسلهاي مديريت دانش؛
– مفاهيم مديريت دانش؛
– مفهومپردازي و تعاريف دانش؛
– سيستمهاي مديريت دانش (KMS)؛
– الگوهاي مديريت دانش در سازمانها؛
– پيامدها و اثرات مديريت دانش در سازمانها؛
– بسترهاي پيادهسازي مديريت دانش در سازمانهاي با ساختار عملكردي صنعت نفت؛
– بررسي مديريت دانش پروژهها؛
– ملاحظات مديريت دانش در سازمانهاي پروژهمحور؛
– مرور ادبياتِ بسترهاي پيادهسازي مديريت دانش در سازمانهاي پروژهمحور؛
– مدل مفهومي بسترهاي پيادهسازي مديريت دانش در سازمانهاي پروژهمحور صنعت نفت.
2-4-1- اهمیت مدیریت دانش
مديريت دانش هم مانند سایر موضوعات مشابه، به یکباره به وجود نیامده است. انسان همواره در مسیر تکامل تاریخی خود تولید کننده دانش بوده است. در واقع تأكيد بر دانش مقولهای جدید و مربوط به سالهای اخیر نیست. اما در اوایل دهه 1990 به مفهوم مدیریت دانش توجه خاصی صورت گرفته است؛ به طوری که مدیران و سازمانها در پی تلاش منظم سازمانی برای تبدیل کردن دانش به سرمایه برآمدند. این توجه خاص به مدیریت دانش از دهه نود به بعد، تاشی از تغییرات اقتصادی گستردهای بوده است که در عرصه جهانی روی داده است که در نتیجه آن همه جوامع را با تمام ابعاد و مؤلفههای مربوط تحت تأثیر قرار داده است. در حقیقت پیشگویی جامعه اطلاعاتی و جامعه دانشمدار به حقیقت پیوسته و اقتصاد مبتنی بر دانش به واقعیتی ملموس مبدل گردیده است. امروزه نظریهپردازان پیشروی مدیریت استدلال میکنند که برای یک شرکت، اختصاص سرمایه معین به منابع دانش از اختصاص همان مقدار به منابع مادی، خیلی پرمنفعتتر است. چارلز هندی139، نظریهپرداز پیشروی مدیریت اعتقاد دارد که ما هماکنون در مرحلهای هستیم که ارزش سرمایه فکری شرکت، اغلب چندین برابر دارایی مادی آن است. در دوران اقتصاد کشاورزی مزیت اصلی، گسترش مزرعهها و زمینهای کشاورزی، فعالیت جسمی زیاد و مهارت در کاشت و برداشت عوامل اصلی تولید به حساب میآمدند. در دوران انقلاب صنعتی در خلال قرن 18 و 19 تبدیل منابع طبیعی به محصولات قابل فروش و تولید محصولات در حجم زیاد، همچنین کشف و استخراج منابع طبیعی و تبدیل آنها به منابع طبیعی قابل فروش با به کارگیری سرمایه مادی بیشتر و به کارگیری افراد بیشتر و تکنولوژی بالاتر مزیت رقابتی به شمار میآمدند. اما در عصر دانش، اساس رقابت به کلی در حال تغییر است. وضعیت سازمانها به سمت میزان تاکید و توجه آنان به دانش مرتبط است. در سازمانهای مبتنی بر دانش، اهمیت نسبی ماده کمرنگ شده است، چون عوامل تولید پایداری به حساب نمیآیند. منابع طبیعی و نیروی کار منابع پایانپذیری هستند، اما نیروی فکری انسان به عنوان نیروی پایانناپذیر، مزیت رقابتی پایدار و پایانناپذیری را میتواند در اختیار جوامع امروزی قرار دهد. چون دانش تنها منبع تولیدی است که با استفاده بیشتر افزایش یافته و بارورتر میشود و خود را به عنوان یک فاکتور کلیدی در امر تولید مطرح میسازد. جاگر140 ویژگیهای این جوامع را از دیدگاههای مختلف مطابق جدول 2-25 مورد مقایسه قرار داده است.
جدول 2-25- ویژگیهای جوامع مختلف (افرازه، 1384، 9)
ويژگي
نوع جامعه
مهمترین عوامل
زیر ساختها
پيامدها/
مهمترین مشکلات
مهمترین عوامل تولید
مهمترین محصولات
جامعه کشاورزی
خانها، نظامیان
بر پایه قدرت
زور
زمین/کار
محصولات کشاورزی
جامعه صنعتی
کارخانه دار، بورس، تامین اجتماعی
بر پایه سرمایه
فقر
سرمایه/کار
محصولات صنعتی
جامعه دانشی
موسسات تحقیقاتی و مشاورهای
بر پایه دانش
نادانی
دانش
خدمات
با اهمیت یافتن دانش در سازمانهای امروزی و تبدیل شدن آن به یک دارایی استراتژیک و ضرورت مدیریت این دارایی، منجر به ظهور رویکرد نوینی در مدیریت گردید که مدیریت دانش نام گرفت.
مدیریت دانش به عنوان یک رشته کاربردی به استقرار فرایندهای شناسایی، انتخاب، سازماندهی، تلخیص و دستهبندی اطلاعات ضروری برای کسب و کار شرکت میپردازد. مدیریت دانش با اداره دانش، عملکرد کارکنان و مزیت رقابتی شرکت را بهبود میبخشد. سازمانهای امروزی برای رقابت موفقیتآمیز در اقتصاد امروز، مجبور هستند با دانش به عنوان امری راهبردی و غیر قابل جایگزین، به گونهای برخورد کنند که به شایستگیهای محوریشان کمک کند (قهرمانی، 1386، 15). بر همین اساس ارائه محصولات و خدمات با کیفیت مناسب و اقتصادی، بدون مدیریت و استفاده صحیح دانش سازمانی، امری سخت و بعضاً ناممکن است. در این نگرش، دانش همچون منبع ارزشمند در کنار منابع کار، زمین، سرمایه که پیشتر در اقتصاد مورد توجه بودند به عنوان دارایی پرمایه مطرح شده است. در چنین ساختاری، دیگر صنعت محور نیست، بلکه محور، دانش است که در آن، دانش (گران، کاران، وران) مشغول به کارند (افرازه، 1384، 3).
2-4-2- تاریخچه مدیریت دانش
با این که مدیریت دانش امروزه به موضوعی بحث برانگیز بدل شده است اما چیز جدیدی محسوب نمیشود. از زمانی که انسانها آموختند که باید تجارب حرفهای خود در حرفه و مشاغل مختلف را به فرزندان و شاگردان انتفال دهند دانش اداره شده است. اما در چند دهه گذشته مدیریت دانش توسط تئوریسینهایی چون دراکر، پاول استراسمن141 و پیتر سنگه142 از آمریکا به صورت جدی وارد عرصه مدیریت شد. دراکر و استراسمن بیشتر در زمینه اهمیت ارتقاء اطلاعات و دانش ساده به عنوان منابع سازمانی و پیتر سنگه با تمرکز روی سازمانهای یادگیرنده، ابعاد فرهنگی مدیریت دانش را به وجود آوردند. دانشمندان دیگری چون لئوناردو بارتون143 نتایج تحقیقات خود را با عنوان بهار زیبا از دانش و ساختن منابع نوآوری در مجله مدیریت هاروارد به چاپ رسانیدند. تحقیقات اورت راجرز در دانشگاه استنفورد و توماس آلن144 در خصوص انتقال اطلاعات و فناوری طی سالهای 1970-1971 توانست کمک بزرگی در حرکت مدیریت دانش باشد. در سال 1978 دکتر اینگل بارت مفهوم هوش بشری را به جهان عرضه کرد که توانست به سرعت به عنوان یک نرم افزار گروهی و کاربردی، توانمندی خود را در رابطه با دیگر سیستمها و نرم افزارهای کاربردی نشان دهد. در اواسط سال 1980، اهمیت دانش به عنوان دارايی رقابتی در بین سازمانها مشاهده گردید. در سال 1989 کنسرسیومی از سازمانها در آمریکا تلاش نمود تا دانش سازمانها به عنوان سرمایه اعلام شود (رادینگ، 1383، 2).
تاریخچه مدیریت دانش از سالهایی که مدیریت دانش مورد توجه قرار گرفت به شرح زیر میباشد:
– 1975: یکی از اولین شرکتهایی که به مدیریت دانش توجه نمود، کمپانی فولاد چاپارل145 بود که ساختار سازمانی و استراتژیهای خود را به طور مستقیم بر مبنای مدیریت دانش بنا ساخت؛
– 1980: کمپانی تجهیزات دیجیتالی146 اولین سیستم مبتنی بر دانش را در مقیاس وسیعی راهاندازی کرد؛
– 1981: ارتور دی لیتل147 مرکز هوش مصنوعی کاربردی را راهاندازی کرد؛
– 1986: در بیانیه کنفرانس مدیریت دانش اروپا به مفهوم مدیریت دانش به عنوان دورنمایی از یک فرصت جدید اشاره گردید؛
– 1897: اولین کتاب مدیریت دانش در اروپا توسط سویبی و لیود148 منتشر شد. اولین میزگرد مدیریت دانش با عنوان کنفرانس داراییهای دانشی در قرن 21 که مجری برگزار کننده
