
پوشش از مقولههاي پر فراز و نشيب در دورههاي معاصر بوده است که به رغم گذشت حدود سه دهه از عمر انقلاب اسلامي ايران و تأکيد بر اين هنجار از ابتداي انقلاب اسلامي هنوز شاهد ثبات کامل در اين زمينه نيستيم. اين تحقيق به منظور فراهم ساختن پاسخي نظري به اين سؤال است که در اين مدت چه اقدامات و تدابيري در جهت رسيدن به نقطهاي که مسئله حجاب و لباس افراد در جامعه مطابق با موازين فرهنگي- ديني يک جامعه اسلامي باشد صورت پذيرفته است. پاسخ به اين سؤال و اطلاع از اقدامات گذشته ميتواند در جهت تصميمگيريها و اقدامات فرا روي سياستگذاران در اين حوزه مؤثر باشد.
1-3- سابقه تحقيق
حوزه تحقيقات حول مسئله پوشش گسترده و متنوع است. تعداد قابل توجهي از منابع اطلاعاتي در حوزه پوشش مربوط به بررسي فقهي پوشش يا مقايسه پوشش اسلامي با پوشش در ديگر اديان است. تعدادي نيز به بررسيهاي جامعهشناختي، تاريخي، زمينههاي اثرپذيري و مانند آن پرداختهاند. يکي از مسائل و حوزههاي مطالعاتي و تحقيقاتي مرتبط با بحث رابطه حکومت و پوشش است. در اين حوزه نيز منابع اطلاعاتي از منظرهاي گوناگون به مسئله پوشش نگريستهاند.
برخي از منابع در اين حوزه از منظر حقوقي و کيفري به بررسي رابطه حکومت و پوشش پرداختهاند که از جمله آنها ميتوان به پاياننامهاي با عنوان “مداخله کيفري جمهوري اسلامي در زمينه پوشش نامناسب” اشاره کرد. مقالات متعددي نيز از منظر حقوقي و کيفري اين بحث را دنبال کردهاند که از جمله آنها “بررسي قوانين کيفري ايران در زمينه پوشش مردم”، “نقد سياست جنايي جمهوري اسلامي ايران در برخورد با بدحجابي”، “نگرش جرمشناختي به پديده بيحجابي” و …. را ميتوان نام برد.
از سوي ديگر برخي مقالات در اين حوزه به رشته تحرير درآمدهاند. اين مقالات نيز به مسائلي مانند مباني مسئوليت و اختيارات و يا وظايف حکومت اسلامي در زمينه پوشش از منظر فقهي پرداختهاند. منابع ديگري نيز از منظر فرهنگي- اجتماعي به رابطه حکومت و پوشش پرداختهاند. در اين دسته از منابع نيز مطالعاتي در زمينه جامعهشناسي پوشش، رابطه پوشش با هويت و تکامل اجتماعي، آسيبشناسي نهادها، سياستها و نظام اجرايي، تحليل زمينهها و عوامل فرهنگي- اجتماعي مؤثر، راهکارهاي و مؤلفهها مداخله در زمينه پوشش و مانند آن مورد بحث قرار گرفته است. آقاي شفيعي سروستاني در کتابي با عنوان “حجاب: مسئوليتها و اختيارات دولت اسلامي” به رويکرد ياد شده تعداد قابل توجهي از مقالات اين حوزه را که عناوين برخي از آنها در سطور پيشين ذکر شد، جمعآوري کردهاند.
تحقيق پيش رو سعي کرده است تا سياستگذاري فرهنگي پوشش در جمهوري اسلامي ايران را مورد بررسي قرار دهد. از اين منظر با بررسي رابطه پوشش و فرهنگ، مباني مداخله حکومت در حوزه فرهنگ را مورد بحث قرار داده و بر اين اساس مباني دخالت حکومت در پوشش و نيز مهمترين بحث در اين زمينه يعني نحوه و چگونگي مداخله حکومت در زمينه پوشش را بررسي کرده است تا در خاتمه و بر اساس مباحث پيشين سير تحول سياستها و مداخلات نظام جمهوري اسلامي ايران را در طول سه دهه انقلاب اسلامي از نظر بگذراند.
1-4- سؤالات تحقيق
بر اساس آنچه گفته شد سؤال اصلي اين تحقيق اينگونه خواهد بود که:
– سياستگذاريها و اقدامات فرهنگي حاکميت در زمينهي فرهنگ پوشش در طول سالهاي 1368 تا 1388 چه سير تحولي را طي نموده است؟
اين تحقيق سعي خواهد کرد به عنوان مقدمه پاسخ به سؤال اصلي به چند سؤال فرعي نيز پاسخ دهد:
– کدام سازمانها عهدهدار سياستگذاري و اجرا در زمينه فرهنگ پوشش هستند؟
– وظايف و کارکردهاي اين سازمانها چيست؟
– تا کنون چه سياستها و عملکردهايي در اين حوزه اتخاذ و اجرا شده است؟
1-5- روش تحقيق
اين تحقيق سعي ميکند تا با استفاده از روش توصيفي- تحليلي و از طريق مطالعات کتابخانهاي به سؤالات مورد نظر پاسخ گويد. در اين راستا از منابع و متون با ادبيات فقهي، فرهنگي و سياستگذاري استفاده شده و اسناد سياستي و قانوني نيز مورد بررسي قرار گرفته است.
1-6- اهداف تحقيق
– تبيين مباني مداخله حاکميت در حوزه فرهنگ
– تبيين مباني مداخله حاکميت در حوزه پوشش
– تبيين نحوه مداخله حکومت در حوزه پوشش افراد جامعه
– بررسي سير تحول مداخلات حاکميت در زمينه پوشش و حجاب
1-7- سازمان تحقيق
اين تحقيق سعي کرده است بر اساس سؤالات طرح شده مباحث مورد نظر را در پنج فصل ارائه دهد:
فصل اول: کليات تحقيق
فصل دوم: در اين فصل در پي تبيين و پاسخگويي به رابطه ميان فرهنگ و پوشش هستيم و در ادامه و بخش دوم اين فصل به تعريف و تبيين پوشش از منظر فرهنگ اسلامي خواهيم پرداخت.
فصل سوم: فصل سوم اين تحقيق نيز در دو بخش پيگيري خواهد شد. در بخش اول درباره مباني دخالت حکومت در فرهنگ به بحث و بررسي خواهيم پرداخت. بخش دوم اين فصل نيز مباني دخالت حکومت در زمينه لباس و نيز نحوه و چگونگي اين مداخله را مورد مطالعه قرار ميدهد.
فصل چهارم: در اين فصل به بررسي سير تحول مداخلات حکومت در زمينه حجاب و پوشش افراد جامعه ميپردازيم. به نظر ميرسد مروري بر بستر تاريخي مداخله حکومت در زمينه پوشش به روشنتر شدن فضاي بحث کمک بيشتري نمايد. بر اين اساس مداخله رژيم پهلوي را در دو مقطع از نظر گذرانده و سپس سه دهه پس از انقلاب را مطالعه ميکنيم.
فصل پنجم نيز در برگيرنده نتايج برگرفته شده از اين تحقيق است.
1-8- مشکلات و موانع تحقيق
– مبهم بودن حيطه تحقيق به جهت ابهام در ارتباط ميان مباحث سياستگذاري عمومي- دانشکده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران- و سياستگذاري و خطمشيگذاري در رشته معارف اسلامي و مديريت و رشته معارف اسلامي و فرهنگ و ارتباطات دانشگاه امام صادق (ع) و تلاش در جهت مشخص کردن حيطه تحقيق (مطالعه و پرسش و مشاوره با اساتيد حوزه سياستگذاري عمومي- دانشکده حقوق و علوم سياسي دانشگاه تهران- و نيز اساتيد مديريت)
– تشتت و پراکندگي سازماني در مسئله پوشش
– عدم همکاري دفتر فرهنگي اجتماعي وزارت کشور به عنوان سازمان نظارتي بر مسئله پوشش و حجاب در جامعه
– حساسيت برخي از تحقيقات انجام شده در اين حوزه و عدم امکان دسترسي به آنها
– رويکرد فقهي و حقوقي در منابع موجود و نيز بررسي عملکرد رژيم پهلوي در مطالعات صورت گرفته در حوزه پوشش
– کمبود منابع با رويکرد تحقيق پيش رو
– سهل و ممتنع بودن موضوع تحقيق: ممکن است مطالعه و تحقيق در حوزه پوشش افراد جامعه در نگاه اول سهل و آسان به نظر برسد اما در واقع حيطه پوشش و مطالعه و پژوهش در آن بسيار مشکل است. اين مسئله از آنجا ناشي ميشود که اين موضوع از عوامل متعددي متأثر است و علاوه بر آن پيشرفتهاي کنوني جامعه بشري بر تعدد عوامل مؤثر بر آن دامن زده است. از سوي ديگر تنوع قومي و خرده فرهنگهاي جامعه ايراني و نيز پيچيدگيهاي فرهنگي آن بررسي اين موضوع را پيچيدهتر و مشکلتر ميکند.
فصل دوم: پوشش و فرهنگ
مقدمه
اين فصل با عنوان فرهنگ و پوشش شامل دو بخش است در بخش اول به رابطه فرهنگ و پوشش خواهيم پرداخت. لباس يکي از مؤلفههاي مهم فرهنگي هر جامعه است که به نوعي با ارزشهاي حاکم بر آن نيز گره خورده است و به عنوان يک ابزار مهم براي شناخت فرهنگها و نيز تمايز ميان ملل مختلف و حتي نفوذ در ساختار فرهنگي و ارزشي جوامع بکار گرفته ميشود.
پوشش و لباس از سويي تابعي از فرهنگ است و از سوي ديگر خود به عنوان نماد فرهنگ و ارزشهاي خاص هر جامعه و فرهنگ به شمار ميرود. پوشش يکي از زيربخشهاي نظام فرهنگي است که هر چند با نظامهاي سياسي، اجتماعي و اقتصادي پيوند خورده است اما پيش از هر چيز و از اولين و برجستهترين نقشهاي آن نقش و زمينه فرهنگي آن است. به عبارتي هر چند پوشش در آغاز شکلگيري اجتماعات بشري نقش حفاظتي داشته، اما با توسعه فعاليتهاي اجتماعي و فرهنگي زمينه و نقش فرهنگي آن برجسته و نمادين شده است.
در بخش دوم اين فصل نيز پوشش را از منظر فرهنگ اسلامي مورد مطالعه قرار خواهيم داد. چنانکه گفتيم لباس يکي از مؤلفههاي فرهنگي جامعه است که با ارزشهاي حاکم بر آن گره خورده است. بر اين اساس و از آنجا که لباس و پوشش در جامعه ما بيشتر متأثر از نظام ارزشهاي ديني است، ميکوشيم پوشش را از منظر ارزشهاي اسلامي مورد بحث قرار دهيم.
2-1- فرهنگ
1-1-2- ضرورت تعريف فرهنگ
بحث در مورد تعريف فرهنگ از دو جهت حائز اهميت است. اول اينکه پوشش و لباس در هر جامعه با فرهنگ پيوندي ناگسستني دارد و چنانکه خواهيم گفت رابطه پوشش جامعه و فرهنگ آن رابطهاي دو سويه است و بدون تعريف فرهنگ و شناخت سطوح و اجزاي آن نميتوان رابطه پوشش و فرهنگ را به خوبي درک نمود. علاوه بر آن عامل ديگري که تعريف فرهنگ را ضروري ميسازد تأثير تعريف فرهنگ بر حوزه سياستگذاري و خطمشيگذاري است. در واقع با توجه به تنوع و تکثر ديدگاهها در حوزه بنيادين فرهنگ، نوع تعريف از فرهنگ است که تا حدود زيادي چارچوب سياستگذاري فرهنگي را مشخص ميکند. امروزه کشورهاي مختلف در تلاشند تا با ارائه تعاريف ملي از فرهنگ نوع نگاه خود به حوزه فرهنگ را سامان داده و چارچوب متمايزي براي خطمشيگذاري فرهنگي براي خود فراهم آورند. اين تعاريف خود ملهم و منتج از نظامهاي فکري و ارزشي کلان جامعه ميباشد. تعاريف ملي از فرهنگ به دنبال آن است تا نظام ارزشي جامعه در حوزه خطمشيگذاري فرهنگي نيز امتداد يابد.
فياض (1373) با تأکيد بر ضرورت توجه به موضوع تعريف فرهنگ، نشان ميدهد که چگونگي تعريف فرهنگ کاملاً بر حوزه خطمشيگذاري حاکم بوده و بر آن تأثيرگذار است. وي در ادامه با اتخاذ رويکرد مردمشناختي پنج دسته کلان از تعاريف فرهنگ (که هر کدام نتايج سياستگذارانه متفاوتي دارند) ارائه ميدهد که عبارتند از: 1- ديدگاه مارکسيستي يا تضادگرايانه، 2- ديدگاه تکاملگرايانه، 3- ديدگاه ساختي، 4- ديدگاه کارکردگرايي و 5- ديدگاه عوامگرايي فرهنگي. در اين راستا به عنوان مثال در ديدگاه اول فرهنگ روبنايي است که روابط اقتصادي آن را تعيين ميکند، خطمشيگذاري فرهنگي مبتني بر برنامهريزي اقتصادي بوده و رويکردي مکانيکي به فرهنگ به دنبال دارد.
2-1-2- درآمدي بر مفهوم فرهنگ
واژه فرهنگ به معنايي که امروزه به کار ميرود حاصل يک تحول تاريخي است و فرهنگ در هر زبان تحولي خاص را پيموده است که تنها با توجه به سرنوشت اين واژه در هر مورد قابل درک است. “تاريخ مفهوم فرهنگ چنانکه امروز در علم بکار ميرود داستان پديد آمدن يک مفهوم تازه است از ميان فحواهاي گوناگون يک واژه موجود که اندک اندک از آن بيرون کشيده شده است”(آشوري، 1359: 15) واژه فرهنگ در فارسي مرکب از دو جزء “فر” و “هنگ” است. “فر” پيشوند و به معناي جلو، بالا، بر، پيش و “هنگ” از ريشه باستاني و به معني کشيدن و سنگين وزن ميباشد. اين واژه مرکب در ادبيات فارسي براي معاني گوناگوني چون علم و دانش، فنون و حرفهها، هنر و مانند آن بکار رفته است که با معاني برخاسته از ريشه کلمه متفاوت است.
واژه فرهنگ نخستين بار در زبانهاي اروپايي به کار رفت. واژه culture نخستين بار پس از سال 1750 ميلادي و در زبان آلماني بکار رفته است. فرهنگ در زبانهاي اروپايي نخست به معناي پروراندن و کشت و کار و توليد در عرصه کشاورزي و باغداري و مانند آن به کار رفته است. بعدها و در اوايل قرن 16 ميلادي، همراه با تحولاتي که در اروپاي بعد از رنسانس و انقلاب صنعتي حاصل شد تغييراتي پيدا کرد و مفاهيمي مانند بهسازي و پيشرفت و رشد و ترقي و تکامل و خردگرايي و روشنگري جايگزين آن شد. “در زبانهاي رومانسي و انگليسي در ابتدا واژه civilization به جاي culture استفاده کرده و از آن معاني پرورش، بهسازي، تهذيب يا پيشرفت اجتماعي را اراده ميکردند.” (آشوري، 1359: 16)
مقوله و مفهوم فرهنگ يکي از پرکاربردترين واژهها در زندگي اجتماعي انسانهاست و نميتوان حد و حدود مشخصي براي کاربرد اين مفهوم قائل شد. چنان که امروزه تعاريف و ويژگيهاي مختلفي از اين مفهوم ارائه شده است که با توج
