
خوداصلاحی میشود؛ 3.نسبت به زمینه حساس و باریکبین است( لیپمن، 2003 ، ص212)
2-5-2-مولفههای تفکر انتقادی از دیدگاه لیپمن
لیپمن تفکر انتقادی را شامل صفات و ویژگیهایی میداند که آنها را از تفکر غیر انتقادی متمایز میسازدوبنابراین مولفههای تفکر انتقادی(لیپمن، 1988)را شامل موارد زیر میداند:
2-5-2-1-پرسش گری
بدین معناست که فرد در مواجه با عقاید و نظرات دیگران به طرح سوالهای جالب میپردازد و سعی در دانستن چیزهای جدید دارد و با طرح سوالات روشنکننده و چالشبرانگیز ، به جستجو و تحقیق می پردازد و به طور کلی سوالاتی از قبیل چه کسی ، چه ، کجا ، چه وقت و چگونه را مطرح می کند. لیپمن (2003) در کتاب “تفکر در آموزش و پرورش” به کرّات از کلمه “inquiry” به معنای سوال ، پرسش ،پرسوجو، استفسار، تحقیق و جستجو، به عنوان یکی از ویژگی های تفکر انتقادی یاد کرده است.
نیدلر مهارت پرسش گری را یکی از مهارتهای تفکر انتقادی می داند و معتقد است که این مهارت شامل تشخیص دیدگاههای اصلی مسئله ، مقایسهی شباهتها و تفاوتها ، تشخیص اطلاعات مربوط به یک مسئله و تنظیم سوالهای مناسب میباشد(به نقل از خواجهزاده، 1390).
2-5-2-2-تحلیل و ارزیابی
تجزیه مطالب به اجزای تشکیل دهندهی آن و تحلیل روابطبین اجزاء آن به طوری که ساختار سازمانی آن قابل فهم باشد . طبقهبندی کردن ، پیدا کردن شباهتها و تفاوتهای اساسی و فهمیدن اصول کلی هر عقیده از ویژگیهای تلیل و ارزیابی می باشد، مایرز(2007) معتقد است که تفکر انتقادی غالباَ در هر رشته ، شکل حل مسئله یا تحلیل و ارزیابی را به خود میگیرد.
لیپمن با قبول دو پیشفرض اساسی (یکی تحلیلی بودن ماهیت تفکر انتقادی و دیگری در نظر گرفتن مفهوم داوری به عنوان هدف اصلی تفکر انتقادی) الگوی تفکر انتقادی خود را سازماندهی کرد(به نقل از خواجهزاده، 1390).
2-5-2-3-استدلال کردن
منظور از استدلال کردن آن است که ارائه مباحث همراه با دلیل باشد و دلیل آوردن از توجیه غیرمدلل متمایز شود.
روبرت انیس تفکر انتقادی را “تفکر مستدل و تیزبینانه دربارهی این که چه چیزی را باور کنیم و چه اعمالی را انجام دهیم،تعریف کرده است(لیپمن ، 1988 ).
2-5-2-4-ارزیابی شواهد و مدارک
منظور این است که مدارک ، شواهد ، نظرات ،اطلاعات و منابعی را که آن اطلاعات را فراهم میکند، ارزیابی شود و درستی یا نادرستی و یا اعتبار و ارزش آنها مورد بررسی قرار گیرد. آندولینا67 معتقد است که تفکر انتقادی فرایندی است که به موجب آن نظرات، اطلاعات و منابعی که آن اطلاعات را فراهم می کند، ارزیابی می کنید و بهطور منسجم و منطقی آنها را نظم می بخشید، یا عقاید و اطلاعات دیگر مرتبط میسازید منابع دیگر را در نظر میگیرید و برای مفاهیم ضمنی، آنها را مورد ارزیابی قرار می دهید(به نقل از ملکی و حبیبیپور ،1386 )
2-5-2-5-تفسیر دادهها
منظور از تفسیر، تمایز قائل شدن بین معانی متفاوت یک واژه، دقت در بکارگیری تعمیمها، بیطرفی در اظهارنظر منطقی، عرضهی چشماندازهای متعدد و متفاوت، نقدو بررسی راهحلهای مورد استفاده میباشد. فسیونه تفسیر را ادراک و توضیح معنا یا دلالت نوع گستردهای از تجارب، موقعیتها، دادهها، رویدادها ، داوریها، آداب و رسوم، باورها،عقاید و گرایشها یا معیارها و ملاکها می داند.(فسیونه ، 2010 )
2-5-2-6-جمعی بودن
منظور از مهارت جمعی بودن تفکر انتقادی، اظهارنظر در جمع، گوش دادن به آرای دوستان، کشف کردن مغالطات دیگران میباشد(به نقل از تجلی اردکانی، 1389).
2-5-2-7-قضاوت صحیح
قضاوت صحیح ، یکی از مهم ترین مولفه های تفکر انتقادی است و اغلب صاحبنظران بر روی آن توافق دارند. به اعتقاد صاحنظران قضاوت صحیح چند ویژگی دارد: قضاوتی است که در آن از تعجیل در قضاوت خودداری می شود، بیطرفانه است و از همه مهمتر مبتنی بر ملاک است.
به نظر لیپمن(2003) تفکر انتقادی، تفکری است که قضاوت خوب را تسهیل می کند؛ زیرا مبتنی بر ملاک است، خود اصلاح کننده است و نسبت به متن یا زمینهای که در آن شکل میگیرد، حساس است. فسیونه(2010) در الگوی خود از قوهی قضاوت سلیم به عنوان یکی از ویژگیهای تفکر انتقادی نام برده است.
2-5-2-8-منطقی بودن
منظور از منطقی بودن؛ برقراری ارتباط منطقی میان رویدادها و واقعیتها و مفایم و اصول کلی، سازماندهی نظریات و مفاهیم بهطور منطقی، بهرهگیری از قواعد منطق در هنگام نقد اظهارات دیگران میباشد(به نقل از تجلی اردکانی، 1389).
2-5-2-9-صراحت داشتن
منظور از صراحت داشتن؛ بیان کردن نظرات خود بدون دلهره، توجه به امکان اشتباه بودن نظر خود ، پذیرش نقد منطقی دیگران میباشد(به نقل از تجلی اردکانی، 1389)
2-6- اصول تفکر انتقادی
متفکران تفکر انتقادی در پی تدوین نظریه هایی بوده اند که با آنها بتوان این تفکر را آموزش داده و به کار برد. به مرور دو دسته معیارها، یکی مهارت تفکر انتقادی و دیگری ویژگی های اندیشمند انتقادی معرفی شدند. این متفکران در آغاز این دو دسته معیارها را با هم در نظر گرفتند. تفاوت نظریه های هنجاری اولا در چگونگی ارتباط این دو دسته معیارها است. مهارت های تفکر انتقادی و ویژگی اندیشمند انتقادی در واقعیت قابل تفکیک نیستند و درک ارتباط اینها می تواند مفید باشد ثانیا رد تفاوت دریافت هر یک از نظریه پردازان از معنا و حوزه گسترده و حوزه عمل هر یک از مهارت ها و ویژگی هاست.
در آغاز رابرت انیس ده عامل را برای موفقیت در پیشبرد تفکر انتقادی معرفی کرد. او این عوامل را «توانایی ها و ویژگی ها » نامید. « توانایی» ها همان «مهارت» ها بودند. او این توانایی و ویژگی ها » را با هم در نظر می گرفت: 1- داوری درباره اعتبار و استناد منابع 2-تعیین نتایج، دلایل و مفروضات. 3- داوری درباره کیفیت استدلال، شامل مقبولیت دلایل، مفروضات و شواهد و مدارک آنها. 4- اتخاذ یک موضع درباره یی موضوع بررسی و دفاع از آن 5- پرسیدن سوال های مناسب و روشنگر درباره موضوع 6- طراحی آزمایش ها و سنجش چگونگی اجرای آنها 7- تعریف واژه ها و مفاهیم به شیوه ی مناسب برای موقعیت مورد نظر. 8- برخورداری از ذهن باز. 9- تلاش برای بسیار مطلع بودن. 10- ارائه ی دقیق نتایج معتبر.»
سپس ریچارد پاول نظریه ی هنجاری اش را با سه بعد مشخص کرد: نخست تفکر انتقادی در پی کمال بخشیدن به اندیشه از طریق دقت، وضوح و مشخص بودن است. به اعتقاد او در هر رشته ی دانش این عناصر مطابق با زمینه ها و مقتضیات همان رشته معنا دارد و تعین می یابند. دوم، تفکر انتقادی شامل ده عنصر اندیشه ورزی است. از نظر او، اندیشمند انتقادی این ده عنصر را در تفکر خود در نظر می گیرد و می سنجد: 1- مشکل یا پرسش درباره ی موضوع 2- هدف تفکر 3- چارچوب ارجاع یا موضع نظری به کار گرفته شده 5- مفاهیم و ایده های اصلی به کار گرفته شده، 6- اصول یا نظریه های مورد استفاده، 7- شواهد و مدارک، داده ها یا دلایل پیش رو، 8-تعبیر و تفسیر و مدعاهای مطرح شده 9- استنتاج، استدلال و خطوط کلی اندیشه ی جمعبندی شده و 10 – کاربردها و نتایجی که در پی این مراحل می آیند. سوم، تعیین هفت ویژگی مرتبط برای اندیشمند انتقادی شامل:1- تواضع فکری، 2- جسارت فکری،3- همدلی فکری،4- حسن نیت فکری، 5- پایداری فکری،6- اعتقاد به عقل و 7- احساس عدالت خواهی. در نظریه ی او بر این نکته نیز تأکید می شود که تفکر انتقادی هم شامل مهارت های شناختی (عقلی) و هم مهارت های عاطفی و احساسی است (قاضی مرادی،1391)
2- 7- خصوصیات تفکر انتقادی
2-7-1-مهارتها و تواناییهای تفکر انتقادی
واتـسـون و گـلاسر مي گوينـد : تفكر انتقادي آميزه اي از دانش ، نگرش و عملكرد در هر فرد ميباشد ، آنها توانايي تفكر انتقـادي را توانايي در 5 مهارت ميداننـد : استنباط ،شناسايي مفروضات، استنتـاج ، تعبيـر و تفسيـر ، ارزشيابي استدلالهاي منطقي .
استنبـاط : استنباط نتيجه اي است كه فرد ازپديده هاي به وقوع پيوسته به دست مي آورد . مثلاً اگرچراغ هاي خانه اي روشـن باشد و ازداخـل خـانه صداي موسيـقـي شنيده شود ، شخص مي تـواند استنباط كند احتـمالاً كسي درخانه است . البته اين استنباط مي تواند درست يا نادرسـت باشد ، مثلاً ممكن است اهـل خـانه هنـگام بيرون رفتن چراغها و راديو را خاموش نكرده باشند . استنباط توانايي تشخيـص داده هاي درست ازنادرست از ميـان اطلاعات داده شده مي باشد ( واتسون و گلیزر ،1980 ، ص32).
شناسايي مفروضـات: مفـروض عبارتي است كه ازپيش درنظـرگرفتـه مي شود ، بديهـي فـرض شده و يا بـراي پذيرفتـه شـدن پيشنهاد ميگردد . وقتي مي گوييد من درمـرداد ماه فـارغ التحصيل خواهم شد ، فرض مي كنيد تا مـرداد ماه زنده خواهيـد بود و يا دانشكده ، فارغ التحصيـلي شما را درمـرداد اعلام خواهد كرد و مواردي ازاين قبيــل . شنـاسايي مفروضـات درحـقيقت تـوانايي تشخــيص مـفروضات پيشنـهـادي ازعبارات بيانـي مي باشد ( واتسـون و گليـزر ، 1980، ص 44 ).
استنـتـاج : دراستنتاج ازمقدماتي منطقي نتيجه و يا نتايجي گرفته مي شود . دراستنتاج پيش داوريهاي ذهني نبايستي برقضاوت و نتيجه گيري تأثيربگذارد چرا كه اين فرآيند را ازشيوة منطقي خـود خارج مي كند و باعث نتيجه گيري نادرست مي شود . دراستنتـاج حركت ذهني ازجزء به سوي كل مي باشد بـدين ترتيب كه ازمقدمـاتي جزئي نتيجة كلي گرفته مي شود . همچنين دراستنتـاج توانايي تفكيك مقدمات و داده ها ازنتيجة كلي حائــز اهميت است(واتسـون و گلیزر، 1980،ص61 ).
تعبيرو تفسير : تعبيرو تفسيرتوانايي پردازش اطلاعات و تعيين اعتبارآنها مي باشد . دراين فرآيند بـايستي قضاوت شــود كه آيا نتــايج به طورمنطـقي ازداده و مقدمـه هاي خود گرفتـه شده است يا خيـر؟ بنـا براين درتعبيــرو تفسيـر استنتاجي صورت نمي گيرد بلكه نتايج دردسترس ما مي باشد و موضوع مهم اين است كه داده ها و مقدمه ها مـورد تجـزيه و تحليـل قــراربگيرند و برآورد شود كه آيا نتايج گرفته شده ازآنها درست است يا نا درست ؟ ( واتسـون و گلیزر ، 1980،ص 72 )
ارزشيـابي استدلالهاي منطقي : درموارد مهم تصميم گيري دربارة انتخـاب استدلالهاي قــوي و ضعيـف ، مطلوبتـرآن است كه بتـوانيـم استدلالهاي قوي و ضعيف را تشخيص دهيم .يك استدلال منطقي وقتي قوي است كه هم مهم وهم درارتباط مستقيم با سؤال باشدو يك استدلال وقتي ضعيف است كه مستقيماًدرارتباط با سؤال نباشد(حتي اگراز اهميت زيادي برخوردارباشد)يا كم اهميـت باشد و يا تنها با جنبه هاي علمي و كم اهميـت سـؤال درارتبــاط باشد(واتسـون و گلیزر ، 1980،ص 89).
بررسی دیدگاههای مختلف در خصوص تفکر انتقادی نشانگر آن است که اغلب محققان و متخصصان امر از این نوع تفکر با عنوان « مهارت» یاد می کنند. چرا که هدف غالب این گونه تحقیقات بالا بردن کیفیت تفکر و نهایتاً آموزش آن در پیشینه و بهبود پیشرفت تحصیلی و علمی و همچنین بالا بردن سطح زندگی است. افرادی چون راشین باخ68 (2001) از تفکر انتقادی به عنوان کاری پیچیده یاد می کنند که اغلب مردم چگونگی کاربرد آن را نمی دانند(عبدحق ، 1383).
مهارتهای شناختی تفکر انتقادی از دیدگاه متخصصان انجمن فلسفهی امریکا طبق گزارش دلفی به نقل از فسیونه(2010) عبارتند از:
1-تفسیر69: به معنی درک و بیان معانی به شکل دستهبندی و برجسته کردن طیفی از تجربیات، اطلاعات، باورها، عقاید، قضاوتها و نقشهاست. به عبارت دیگر تفسیر دقیق مسائل و نیز دادههای عینی و ذهنی حاصل از منبع اطلاعاتی مختلف. این مهارت اصلی تفکر شامل خرده مهارتهای طبقهبندی کردن، رمزگشایی دلالت و وضوح بخشیدن به معنا است.
2-تحلیل70: به معنی تشخیص هدف و مقصود مطالب ارائه شده و همچنین پی بردن به ارتباطات استنباطی واقعی در بین جملات ، سوالات، عقاید، توضیحات و دیگر اشکال مورد استفاده در بیان باورها و عقاید است. بهعبارت دیگر تحلیل آزمودن ایدهها یا دلایل در مسائل، دادههای عینی و ذهنی و اقدامات احتمالی است. تحلیل نیز شامل خرده مهارتهای
