
بطور وسيع در جنگهاي جهاني اول و دوم به شدت اين جنگ را مورد استفاده قرار دادهاند.. (نصر ،1381: 47)
2-1-2-1 رابطه جنگ رواني و عمليات رواني
جنگ رواني را اخص از عمليات رواني ميدانند، چون عمليات رواني عبارتست از جنگهاي رواني و ديگر فعاليتهای رواني و اعمال سياسي، نظامي، اقتصادي و ایدئولوژيكي، كه به منظور ايجاد زمينۀ مساعد در احساسات حالات و رفتار گروههاي مورد هدف به منظور نيل به هدفهاي ملي طرح ريزي و اجرا ميشود.
اما جنگ رواني، اقدامات رواني به منظور نفوذ عقايد، احساسات و رفتارهاي گروههاي مورد نظر ميباشد و اصولاً هدفهاي ملي را در زمان جنگ، پشتيباني مينمايد. (متفکر ،1386: 18)
2-1-2-2 شيوههاي جنگ رواني
مفهوم جنگ رواني را ميتوان در مورد كليه روشها و وسايل بكار گرفته شده بر ضد فكر انسان بكار برد. برخي از روشها و مهارتهاي جنگ رواني عبارتند از:
1. تهديد، 2. فريب، 3. تكرار مطالب، 4. شايعه، 5. تحريف، 6. سانسور خبري، 7. بزرگنمايي مشكلات، 8. تفرقهافكني، 9. ترور، 10. تبليغات، 11. دادن اطلاعات ناقص، 12. كوچكنمايي توانمنديها. (نصر ،1381: 95)
2-1-2-3 عوامل مؤثر بر موفقيت جنگ رواني
براي اين كه جنگ رواني در يك جامعه مؤثر واقع شود، عوامل مختلفي لازم است، كه ميتوان برخي از مهمترين آنها را اينگونه برشمرد:
1. شناخت افراد مخاطب، براي كسب توفيق در إعمال جنگ رواني، لازم است ويژگيهاي رواني و ذهني مخاطب شناخته شوند،
2. شناخت محيط پيرامون مخاطب،
3. دوري جستن از طرح بحثهاي انتزاعي و كلي، مانند مباحث سياسي و ايدئولوژيكي. (نصر ،1381: 96-99)
2-1-2-4 اقسام جنگ رواني
عمليات مربوط به جنگ رواني، ممكن است كوتاه مدت يا دراز مدت باشد. انواع فعاليتهاي كوتاه مدت آن موارد زير را شامل ميشود:
1. تبليغات راهبردي
2. تبليغات جنگي
3. نشر خبر
4. فريب دشمن
5. تبليغات سري
اعمال دراز مدت آن شامل نشر خبر به روش مستمر با استفاده از وسايل مختلف و با هدف كمك به سیاست خارجي دولت و بالا بردن شهرت و اعتبار آن و دستيابي به دوستي و تأييد ميباشد. (نصر ،1381: 78-90)
2-1-2-5 اهداف جنگ رواني
«صلاح نصر» به نقل از كتاب «جنگ سياسي راهنماي همزيستي رقابتآميز» اثر جان اسكات14، هدف اساسي جنگ سياسي را ضعيف كردن دشمن و در صورت امكان، نابود كردن وي بوسيله مانورهاي ديپلماتيك، فشار اقتصادي، ارعاب، خرابكاري، دادن اطلاعات درست يا نادرست و محروم ساختن دشمن از دوستان و حاميانش، ميداند. (نصر ،1381: 89)
2-1-2-6 تعریف کاربردی
لاینبرگر15 در کتاب جنگ روانی، این مفهوم را در معنای محدود آن تعریف می کند. وی بر این باور است که جنگ روانی استفاده تبلیغات برضد دشمن، همراه با اقدامات عملی است که دارای ماهیت نظامی، اقتصادی یا سیاسی باشد. وی درسال 1948 تعریفی از جنگ روانی ارائه داد. وی می گوید:
جنگ روانی شامل استفاده از تبلیغات برضد دشمن است، همراه با اقدامات دیگری که دارای ماهیتی نظامی، اقتصادی یا سیاسی است در صورتی که نیازمند اموری باشد که تبلیغات آن را کامل سازد. اما این محقق در زمان جنگ سرد تاکید کرد: جنگ روانی سلاح سیاسی مهمی است که برای زمان صلح نیز به کار می رود.(لاینبرگر، 1954: 45)
آیین نامه رزمی1-33 امریکا جنگ روانی را این گونه تعریف می نماید: جنگ روانی استفاده برنامه ریزی شده از تبلیغات و دیگر اقدامات روانی برای نفوذ بر عقاید، عواطف، نگرش ها و رفتار گروه های متخاصم خارجی است به گونه ای که از تحقق اهداف ملی حمایت شود.(مرادی،19: 1389)
2-1-3 تبليغات
«تبلیغات از واژه لاتين “Propagare” گرفته شده است. از نظر لغوي، به معناي پخش كردن، منتشر كردن و چيزي را شناسانيدن است. امروزه اين واژه معنايي دقيقتری يافته و تأثير بر عقيده را ميرساند، كه در آن هدف، بيش از محتوي اهميت دارد. اين هدف، فراهم ساختن موجبات پيوستن بيشترين شمار ممكن از افراد، به يك ايدئولوژي، حزب، غايت، نظام سياسي و.. . است». (بيرو ،1380: 306)
«در تعريف اجمالي تبليغات، با عمده كردن تأثيرات اجتماعي آن ميتوان گفت: تبليغات دادن آگاهیهاي خاص و اعمال نظر در جهتدهي به افكار عمومي با استفاده از وسايلي مانند زبان، خط، تصوير و نمايش است. اين آگاهي بخشي و جهت دهي از سوي تبليغات، ميتواند درست، دقيق و شفاف باشد و با افزودن اطلاعات، تنوير افكار و تلطيف عواطف، به اعتلاي فكري و فرهنگي انسانها كمك رساند، يا نادرست و مبهم و دروغين و غرض آلود باشد و نقشی ويرانگر ايفا نمايد». ( ترابي ،1381: 20)
باید گفت تبليغات شکلي از ارتباطات است که با هدف تاثير بر نگرش جامعه نسبت به برخي از علل و يا موقعيت ها انجام مي پذيرد. و اغلب ارائه حقايق انتخابي براي تشويق اهداف خاص و يا استفاده از پيام هاي توليد شده براي برانگيختن احساسات به جاي پاسخ منطقي است و نتيجه ي مورد نظر براي تغيير نگرش نسبت به موضوع در مخاطبان بيشتر به دستور کار سياسي برمي گردد.
آیین نامه رزمی 1-33 امریکا تبلیغات را اینگونه تعریف می کند:
«هرشکلی از ارتباطات در حمایت از اهداف ملی با هدف نفوذ بر عقاید، عواطف، نگرش ها یا رفتار هر گروهی و به منظور سود رساندن به حامی و پشتیبان چه مستقیم یا غیر مستقیم». (مرادی،20:1389)
همچنين تبليغات مي تواند بعنوان جنگ سياسي استفاده شود در حالي که در ذهن برخي ها تبليغات به شدت منفي تعبير مي شود اما استفاده از آن براي اموري چون بهداشت عمومي ،علائم تشويق شهروندان به مشارکت در امور مختلف يا پيام هاي تشويقي براي گزارش جنايات به پليس بسيار مفيد خواهد بود.
پس از جنگ جهاني دوم استفاده از واژه تبليغ در خدمت امور سياسي يا ملي بوده است که از آن مي توان با عنوان تبليغ سياسي نام برد. ( ویکیپدیا،1390)
2-1-3-1 عناصر تشكيل دهنده تبليغات:
در هر تبليغ امور زير قابل تميزند:
الف: «محمل ها: سخن، هر آنچه چاپ ميشود، تصوير، نمايشها و نمادها،
ب: ابزار فني(مطبوعات، راديو و تلوزيون، آگهيهاو وسايل ارتباط جمعي) و نيروي انساني،
پ: محتوا و مضامين: ايدئولوژي، انديشههاي مهم، شعارها، ارائه اطلاعات با مقاصد خاص و. .. ،
ت: اهداف مورد نظر: اطاعت كوركورانه و يا ضد تبليغ و يا ميهن دوستي،.. . ». (بيرو ،1380: 307)
2-1-3-2 انواع تبليغات:
تبليغات را با توجه به شكل و نوع ارسال پيام يا شيوه اجرايی و القاييش به تبليغات مستقيم و تبليغات غير مستقيم و از لحاظ موضوعي عمدتاً به تبليغات تجاري و تبليغات سياسي تقسيم ميكنند. البته چنين تقسيم بندي براي تسهيل فهم نقش و كاركرد تبليغات است و در عمل غير ممكن به نظر ميرسد.
منظور از تبليغات مستقيم، ايجاد ارتباط با پيامهاي تبليغي شفاف و آشكار و غالباً بلا واسطه است. تبليغات غيرمستقيم همانطور كه از نامش پيداست غير صريح و ناپيدا است و از سوي دولتها با طراحيها و برنامه ريزيهاي دقيق و راهبردها و راهكارهاي حساب شدهاي همراه است. تبليغات تجاري نيز از طرف صاحبان كالا و فراوردهها و به منظور شناساندن بهينه كالا به مشتريان و همينطور بازارهاي بين المللي صورت ميپذيرد. تبليغات سياسي بيش از انواع ديگر تبليغات افكار عمومي را مورد خطاب قرار ميدهد. در اين نوع تبليغات از انتشارات (شامل اطلاعيه، بيانيه، گزارش، اخبار سياسي) و سخنراني (سخنراني و سخن پراكني سياسي) و تظاهرات (راه پيمايي، همايش، تجمع و.. . ) و تلاشهاي نمادين (حركات نمادين انفرادي و اجتماعي براي زنده نگهداشتن نام و ياد حماسهاي خاص) و مسافرت ( عزيمت به نقطهاي خاص يا پذيرش ميزباني يا ميهماني شخصيت برجسته سياسي) ونام گذاريها (لقبدهي، نامگذاري اجتماعات، احزاب، نهضت ها و.. . ) استفاده ميشود، همچنین باید توجه داشت که در این تعاریف تبلیغات مذهبی و دینی مغفول مانده و یا در ذیل تبلیغات سیاسی لحاظ شده است.
تبليغات زماني كه به مسائل حاد و فوري جامعه ميپردازد، بيشترين تأثير را دارد. آدمهايي كه تحصيلات چنداني ندارند بيشتر از ديگران در برابر تبليغات آسيبپذيرند بويژه اگر تبليغات، ارزشها، احساسات و باورهايشان را هدف قرار دهد. اگر تبليغات متقابل وجود داشته باشد و بر اثر آن اعتبار تبليغگر در معرض ترديد قرار گيرد و گيرنده تبليغات امكان سنجش صحت و سقم تبليغات مخالف را داشته باشد، تأثيرپذيري تبليغات كاهش مييابد. (كوئن،1375: 253)
2-1-3-3 تبلیغ از منظر اسلام
ابلاغ و تبلیغ در لغت به معنای رساندن و رسانندگی است. ولی در فرهنگ اسلام آنچه از این واژه منظور بوده و هست بیش از رساندن صرف پیام است، بلکه باید ابلاغ مبین (ما علی الرسول الاالبلاغ المبین) صورت بگیرد. پیام، رسا و گویا و متناسب با فرهنگ هر عصر باشد، تا در دلها و اندیشه ها نفوذ نماید. قید (مبین) که در آیه شریفه و در دیگر آیات، بیشتر، با ابلاغ آمده است و شاهد گویایی است بر این مدعا، زیرا باید محتوا پیام که همان دستورات و احکام شریعت است، برای مکلفی که می خواهد بدان جامه عمل بپوشد و در روز واپسین در مورد انجام و یا عدم انجام آن بازخواست قرار بگیرد، به گونه ای روشن بیان گردد تا حجت بر وی تمام گشته و عذری برای او باقی نماند. (ارفعی،1390: 1)
2-1-3-4 تعریف کاربردی
تبليغات عملي آگاهانه، تلاشي سيستماتيک براي شکل دادن به ادراک، دستکاري شناخت و رفتار مستقيم براي رسيدن به پاسخ در آينده است.
تبليغات تعريف بي طرفانه و سيستماتيک و هدفمندي از نظريه يا عقيده اي از روي اطمينان است و هدف آن تلاش براي تاثير گذاشتن بر احساسات، نگرش، واقدامات مخاطبان هدف براي ايده هاي ايدئولوژيکي، تجاري يا اهداف سياسي است که از طريق انتقال و کنترل پيامها (که مي تواند واقعي يا غير واقعي باشد) از طريق رسانه هاي جمعي و کانال هاي مستقيم صورت می گیرد.
بطور کلي تبليغات حق درخواست تجديد نظر به احساسات دارد نه عقل.
2-1-4 افكار عمومي
افكار عمومي، عكس العمل بخش عمدهاي از جامعه است، در برابر حوادثي كه براي جامعه رخ ميدهد، و بيشتر ناشي از احساس است تا استدلال. برخي انديشمندان نيز گفتهاند، افكار عمومي چيزي جز صداي مردم نيست كه با پويايي توانمند خود، سرنوشت جامعهها را رقم ميزند. بنابراين ميتوان گفت: افكار عمومي، مجموعه افكار فردي است كه در يك شرايط رواني و فضاي اجتماعي خاص متعدد و منسجم ميگردد، به گونهاي كه با از بين رفتن آن شرايط و فضاي جمعي، افكار عمومي متعدد و منسجم نيز از بين خواهد رفت.
افكار عمومي گروههاي مختلف جامعه نسبت به امري خاص، مانند: پديدههاي مختلف اقتصادي، اجتماعي، سياسي، فرهنگي و. .. داراي جلوههاي مثبت يا منفي است، كه گاهي با ابزار و وسايل ارتباط جمعي مانند روزنامهها، راديو و تلويزيون، منعكس ميشوند و گاهي نيز انعكاس نمييابند.
افكار عمومي دربارۀ موضوعات خاص و مجموعه عقايد همه افراد، در يك جامعه معيّن بحث ميكند، و موضوع آن را بيشتر امور مربوط به عامۀ مردم و مسايل مرتبط با سياست اجتماعي تشكيل ميدهند.
همچنين از افكار رايج تمايز دارد، چرا كه افكار رايج عبارت از شيوۀ قضاوت يا نگرشي نسبتاٌ گسترده و لیكن بدون پويائي و با حالتي خنثي ميباشد. امّا افكار عمومي تشكيل دهندۀ نيرويي جمعي است كه قادر به اعمال فشار ميباشد. (آبركراسبي،1367: 306)
2-1-4-1 تفاوت افکار عمومی و احساس جمعی
افكار عمومي، متضمّن وجود دادههايي عيني است كه اساس آن را تشكيل ميدهند و ضمن امكان آميزش با شور و هيجان از حداقل تفكر و استدلال نيز برخوردار ميباشند. اما احساس جمعي صرفاٌ عاطفي بوده و معمولاٌ پايه و اساسي در واقعيّت ندارد. (ديويس، 1365: 34)
2-1-4-2 ویژگیهای افکار عمومی
دانشمندان معتقدند كه افكار عمومي چهار ويژگي اصلي دارند:
– جهت
– شدّت
– برجستگي
– همسازي.
جهت، بدين معنا است كه افكار عمومي معمولاٌ به دو يا چند ديدگاه تقسيم ميشوند، هر چند افرادي كه دربارۀ مسألهاي هيچ عقيدهاي ندارند، در نظر گرفته نشوند.
شدت و برجستگي، شبيه هم هستند، شدّت، شدّت عقايد را اندازهگيري ميكند، و برجستگي به
