
جوان تا در اجتماعشان مشارکت کنند، پیشنهاد جایگزینهای مناسب برای اوقات بیکاری جوانان و کمک به افراد جوان تا گذر به دوران بزرگسالی را با موفقیت و سلامت پشت سر بگذارند (, 2000 Harrison).
تاب آوری خصوصیتی است خاص نوجوانانی که با وجود مواجهه با استرس و شرایط ناگوار در زندگیشان، تسلیم افت تحصیلی، مشکلات تحصیلی، جسمی و روحی نمیشوند و به پیشرفت و موفقیت دست مییابند (Linqanti, 1992).
گرچه تعاریف زیادی از تابآوری ارائهشده است اما بهطورکلی واژه تابآوری به عوامل و فرایندهایی اطلاق میشود که خط سیر رشدی را از خطر به رفتارهای مشکلزا و آسیب روانشناختی قطع کرده و بهرغم وجود شرایط ناگوار به پیامدهای سازگارانه منتهی میگردد (محمدی، 1384). درواقع تابآوری به این مسئله میپردازد که علیرغم قرار گرفتن در معرض فشارهای شدید و عوامل خطر میتواند توانش اجتماعی خود را بهبود دهد و بر مشکلات غلبه کند و به موفقیت نائل شود (Henderson,1997).
2-1-3-1- تاریخچه نظریهپردازی در مورد تابآوری
اندیشه تابآوری فردی علیرغم مواجهه با شرایط ناگوار، از سالها قبل در اسطورهها، افسانهها، هنر و ادبیات وجود داشته است. وقتیکه روانشناسی، تحول خود را بهعنوان یک علم در اواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم آغاز کرد، تمایل واضحی درزمینه سازگاری فرد با محیط وجود داشت که در طیفی از نظریات، از نظریه انتخاب طبیعی تا نظریه روانشناسی تحلیلی، خود مشهود است. برای مثال فروید به توانایی قابلتوجه انسان جهت تفوق بر شرایط ناگوار توجه میکند (Masten & 1995,Coatsworth؛ به نقل از حسنزاده پشنگ، 1390).
در حدود سال 1970 گروهی از دانشمندان روانشناسی تحولی توجه خود را به کودکانی معطوف کردند که علیرغم تجربه خطر، موفقیت را تجربه میکردند. این پژوهشگران بر این عقیدهاند که مطالعه تابآوری میتواند برای تدوین برنامهها و مداخلات معطوف بر ارتقاء شایستگی و پیشگیری یا تخفیف مشکلات در زندگی افراد، آگاهیبخش باشد. اندیشههای این پیشگامان الهامبخش سه دهه پژوهش و مداخله گردید (پور نواب، 1390).
زمانی که سازه تابآوری برای اولین بار در دهه 1970 معرفی شد، نظریهپردازان، سازگاری موفقیتآمیزی را در مواجهه با مصیبتها به خصوصیات مثبت نسبتاً ماندگار نسبت دادند. این باعث شد تا محققان در آغاز عوامل حمایتکنندهای (مانند هوشبهر) را جستجو کنند که یک کودک آسیبناپذیر در برابر مصیبتها را میسازد؛ اما باگذشت زمان، مفهوم تابآوری از یک حالت نسبتاً ثابت و درونی به یک فرایند بیرونی و پویا که شامل مجموعهای از پیشرفت، تبادل دوجانبه بین کودک و محیط است، در نظر گرفته میشود (,2011 Zahradnik، به نقل از فلاحی سیچانی، 1391).
نظریات ابتدایی درباره تابآوری بیشتر بر ویژگیها و خصوصیاتی که دارای پیامدهای مثبت در مواجهه با مصائب و مشکلات است تأکید داشتند، اما بعداً به عوامل حفاظتی بیرونی مؤثر در تابآوری مثل روابط با بزرگسالان توجه کردند، امروزه در نظریات، تابآوری را سازهای چندبعدی میدانند که متشکل از متغیرهای سرشتی مثل مزاج، شخصیت، بهعلاوه مهارتهایی همچون مهارت حل مسئله است (,2006 Campbll et al).
اگرچه دیدگاههای سنتی، تابآوری را بهعنوان خصیصه شخصیتی غیرقابل تغییر ترسیم کردهاند (که ازنظر این دیدگاهها یک فرد میتواند واجد یا فاقد آن صفت باشد) ولی شواهدی وجود دارد که نشان میدهد این ویژگی به میزان زیادی قابلتغییر است و میتواند در افراد ایجاد گردد (,2001 Masten).
اصول و پایه نظری تابآوری برگرفته از نظریه شناختی – رفتاری (,1976 Beck؛ به نقل از جعفری، 1389) و نظریه یادگیری اجتماعی (,1977 Bandura؛ به نقل از جعفری، 1389) است. نظریه شناختی – رفتاری بر این باور است که خلقوخو و رفتار عمدتاً بهوسیله تفسیر شناختی دنیای پیرامون حاصل میشود. این نظریه بر تفسیر شناختی افراد از دنیای اطراف خود که در فرایند پیشرفت و اجتناب سازگاری افراد در یک موقعیت خاص مؤثر است تأکید میکند. از دید نظریه شناختی – رفتاری، تابآوری از طریق ادراک افراد از موقعیتها، باورهای فعلی و تاریخچه تجارب یادگیری افراد میشود. نظریه یادگیری اجتماعی، به یادگیریهایی که در درون یک بافت اجتماعی روی میدهد اشاره دارد. این نظریه در تبیین رفتار انسانی به تعامل متقابل پیوسته میان تأثیرات شناختی، رفتاری و محیطی تأکید دارد. این دو رویکرد نظری، تابآوری را در تأکید بر رابطه بین افراد و محیط اجتماعی آنها و ماهیت پویا و تقابلی این روابط که بهوسیله عوامل شناختی متأثر میشود، مفهومسازی میکند. رشد تابآوری به نظر میرسد به مشخصههای شخصی افراد نظیر توانایی ارزیابی شناختی موقعیت، تجارب قبلی افراد و عوامل زمینهای که از طریق موقعیتهای خاصی تعریف میشود، وابسته باشد. باوجوداینکه خاستگاه تابآوری تعریف مفهومی را فراهم میکند، پایه اصلی پژوهش تابآوری بیانگر تحول نظریه تابآوری در حوزههای بالینی و اجتماعی است (جعفری، 1389).
2-1-3-2- رویکردهای نظری مرتبط با تابآوری
2-1-3-2-1- نظریه بالبی و سبک دلبستگی
مفهوم تابآوری بر اساس اصول اولیه نظریه دلبستگی قرار دارد و برخی از محققین و صاحبنظران بر این باورند که نظریه دلبستگی از ریشههای مفهوم تابآوری است و بین نظریه دلبستگی و تابآوری ارتباط وجود دارد (Keller, 2003).
نظریه دلبستگی فرض را بر این قرار داده است که روابط اولیه نوزاد – مراقب تعیینکننده روابط او در زندگی اوست و دلبستگی های ناایمن و ضعیف باعث ایجاد اختلالهای روانی مثل اضطراب و افسردگی در فرد میگردد (,2007 Travis & Combos-orme). طبق نظر بالبی (1969)، این تجربههای تعاملی نخستین، درون سازی میشوند و با تشکیل مدلهای درون کاری27، هم چگونگی رابطه فرد با دیگران را تعیین میکند و هم مشخص خواهند کرد که فرد شرایط استرسزا را چگونه تجربه خواهد نمود، احساسات مرتبط با آن را چگونه نشان خواهند داد و روشهای مواجهه وی با آن شرایط چگونه خواهند بود (بشارت و همکاران، 1386).
بالبی و هم آینزورث28 به بیان این مسئله پرداختهاند که تابآوری نتیجه ایمن بودن سبک دلبستگی است زیرا کودک یا نوزاد با استفاده از تکیهگاه دلبستگی بهعنوان پایگاه ایمن برای جستجوی محیطشان استفاده میکنند و درصورتیکه نیاز به تسلی و آرامش داشته باشند، والدینشان در دسترس هستند. بااینهمه این امکان هم وجود دارد که افرادی که سبک دلبستگی ناایمنی را در دوران کودکی تجربه کردهاند با فائق آمدن بر تجارب قبلیشان افراد تابآوری شوند (,2007 Travis & Combos-orme).
2-1-3-2-2- رویکرد آدلر به تابآوری
مفهوم تابآوری در مفهوم «غایت نگری خیالی29» آدلر دیده میشد، یعنی اندیشههای خیالی رفتار ما را هدایت میکنند (شولتز، 1990، ترجمه کریمی و همکاران، 1386). آدلر درزمینه غایت نگری خیالی تحت تأثیر دیدگاه ویهینگر30 قرار داشت که معتقد بود افراد با خیالها و اعتقاد به اینکه دنیا چگونه باید باشد، زندگی میکنند.
از مفاهیم نزدیک به موضوع تابآوری در نظریه آدلر میتوان به علاقه اجتماعی اشاره کرد. یکی از عوامل حفاظتی و افزایشدهنده تابآوری علاقه اجتماعی است. علاقه اجتماعی یکی از مفاهیم مهم نظریه آدلر است. آدلر علاقه اجتماعی را بااحساس همانندسازی با دیگران برابر میدانست. «دیدن با چشم دیگران، شنیدن با گوش دیگران، احساس کردن با قلب دیگران». (کوری، 2005، ترجمه سید محمدی، 1385). آدلر معتقد بود که همه مشکلات و شکستهایی که افراد در زندگی با آن مواجه میشوند ناشی از فقدان علاقه اجتماعی است. این سازه همبستگی مثبتی با مؤلفهها و شاخصهای تابآوری مانند اعتمادبهنفس، خود کارآمدی، رضایت از زندگی و بهزیستی روانی، اعتماد کردن و موردعلاقه بودن، شادمانی و حس شوخطبعی و با درماندگی، خودشیفتگی، افسردگی و اضطراب که از شاخصههای آسیبپذیری هستند رابطه منفی دارد (Bass et al, 2002).
ردولف درایکوس31 از پیروان آدلر بود. وی تابآوری را «شجاعت کامل نبودن» تعریف کرده است. او در سخنرانی جدیدش با همین عنوان تأکید کرده است که در فرایند درمان با خانوادهها مشاوران باید اشتباهها را کماهمیتتر و کارهای خوبی را که افراد انجام میدهند را پراهمیت جلوه دهند. میزان تابآوری در مجموعه خانواده، مک است مستقیماً متناسب با توانایی و تمایل خانواده برای نشان دادن شجاعت ناکامل بودن باشد (Milliren & Barrett-Krus, 2002).
هرچند درایکوس مستقیماً مفهوم تابآوری را موردبررسی قرار نداده، ولی اشارههایی که در ارتباط با شیوههای فرزند پروری و پرورش دانش آموزان داشته است که به این مسئله مرتبط است. او در شیوههای انضباطی و مدیریت مدرسه و کلاس به مفهوم «دلگرم سازی32» تأکید میکند و خود این مفهوم ارتباط نزدیکی با شجاعت ناکامل بودن و تابآوری دارد.
همچنین در این دیدگاه «دلسرد سازی33» از عوامل مخل تابآوری و ایجادکننده رفتارهای نادرست در افراد است. برای آدلرگراها، فرد ناسازگار بیمار نیست بلکه دلسرد است (علیزاده، 1383).
در اصل میتوان گفت تغییر نگرش نسبت به دلسردیهای گذشته و ایجاد تابآوری برای رویارویی با رویدادهای آینده پایهای در مشاوره و رواندرمانی آدلری است. علاوه بر اینکه از دیدگاه آدلر، درایکورس و روان شناسان آدلرگرا دلگرم سازی پایهای برای ایجاد تابآوری، تغییر نگرش نسبت به دلسردیهای گذشته نیز که معادل شناسایی خطاها و تحریفهای شناختی و به چالش کشیدن و مبارزه با آنها در رویکردهای شناختی است، مبنای تابآوری است. (کاوه، 1388).
2-1-3-2-3- رویکرد شناختی – اجتماعی بندورا درباره تابآوری
یکی از نظریات مرتبط با تابآوری، نظریه شناختی اجتماعی بندورا است (Harvey & Delfabbro, 2004 به نقل از کاوه، 1388). طبق نظر بندورا شخص، محیط و رفتار فرد باهم بهطور تعاملی مل میکنند تا رفتار بعدی شخص را تعیین نمایند. به سخن دیگر، هیچیک از این سه جزء را نمیتوان جدا از اجزای دیگر بهعنوان تعیینکننده رفتار انسان بهحساب آورد (هرگنهان و السون 2009؛ ترجمه سیف، 1387 (. وی مفهوم تقابل سه عنصری34 را ارائه کرده است که در آن رفتار، عوامل شناختی و عوامل محیطی یا موقعیتی بهعنوان تعیینکنندههای متعامل35 بر یکدیگر عمل میکنند ((Bandura, 1986.
بر اساس این نظریه، تابآوری از تعامل بین عوامل محیطی، رفتاری و فردی به وجود میآید (کاوه، 1388).
2-1-3-2-4- نگاه سلیگمن به تابآوری
مارتین سلیگمن یکی از پیشگامان و صاحبنظران روانشناسی مثبت نگر است. سلیگمن معتقد است مبنای تابآوری، مثبت اندیشی و خوشبینی در نحوه تفکر افراد درباره علتها ریشه دارد. در اصل سلیگمن هم مانند بک والیس و پیروان نظریههای شناختی معتقد بود روشی که افراد به رویدادها مینگرند و بهویژه روشی که رویدادهای ناخوشایند را تفسیر میکنند، بسیاری از حیطههای زندگی آنها را تحت تأثیر قرار میدهد.
سلیگمن پژوهشهایی را در ارتباط با موضوع درماندگی آموختهشده36 انجام داد و نظریهای در این رابطه ارائه کرد (کاوه، 1388). درماندگی آموختهشده نوعی حالت روانشناختی است که وقتی فردی انتظار دارد پیامدهای زندگی غیرقابلکنترل باشند، ایجاد میشود (,Seligman 1975، به نقل از ریو، ترجمه سید محمدی، 1382).
نظریه تجدیدنظر شده درماندگی آموختهشده، بر اهمیت اسناد یا نسبت دادنهایی که افراد در یک موقعیت به کار میبرند تأکید میکند. هریک از افراد در نسبت دادن امور به علل مختلف، عادتهای خاصی دارند که این خصلت شخصیتی «سبک تبیین37» یا «سبک اسناد38» نامیده میشود.
سبک تبیین در هر فرد در دوره کودکی شکل میگیرد و درصورتیکه از خارج دخالتی در آن اعمال نشود، سرتاسر عمر پابرجا میماند. سبک تبیین سه بعد دارد که عبارتاند از:
تداوم (گاهی در برابر همیشه)، فراگیر بودن (خاص در برابر کلی)، شخصیسازی (درونی در برابر بیرونی) (Seligman et al 1995,، به نقل از کاوه، 1388).
سبک تبیین خوشبینانه، بهصورت گرایش به توجیه کردن رویدادهای
