
اولیه افتتاح بورس در سال نو، از این تفاوت استفاده کنند. تلاش آنها برای خرید، باعث افزایش قیمت در همان دقایق نخستین میشود. کارگزاران پختهتر و باهوشتر فرامیگیرند که کار درستتر، خرید سهام در آخرین روز پایانی سال قبل است، چراکه در این ساعت قیمتها پایینتر است. تلاش آنان برای خرید در روز آخر باعث افزایش قیمتها میشود، و دامنه کاهش قیمت در روز آخر را کاهش میدهد. این روند خرید زودتر و زودتر آنقدر ادامه مییابد تا اثری از بالا رفتنهای عمده و پایینآمدنهای بزرگ در نمودار قیمتها باقی نماند. هر نوع الگوی مشابه و حتی پیچیدهتری در طول زمان حذف میشود، تا آنجا که امکان هر نوع پیشبینی روند آینده از الگوی گذشته ناممکن شود. وقتی به این مرحله از کار برسیم، شکل ضعیف نظریه بازار کار تحقق یافته است.
شکل نیمهقوی: این سطح از نظریه میگوید که قیمت سهام، منعکس کننده همه اطلاعات عام و منتشر شده است. در اینجا، اطلاعات عام محدود به قیمتهای گذشته نیست و دربرگیرنده هر اطلاعاتی درباره عملکرد شرکت و مشخصات صنعتی است که آن شرکت در آن فعالیت میکند.
بورسهای معروف دنیا معمولاً از شرکتها میخواهند که اطلاعاتی درباره تمامی اوضاع شرکت را به اطلاع عموم برسانند. در بازار کارا در شکل نیمهقوی، قیمت بلافاصله با ورود اطلاعات جدید متأثر میشود؛ مثلاً در بورس نیویورک، اگر قیمت سهم جنرال موتورز x دلار است، این رقم با توجه به همه اطلاعاتی است که درباره این شرکت منتشر شده است، و اگر اطلاعات تازهای درباره این شرکت و یا صنعت و کل اقتصاد برسد، در یک بازار کارا، بلافاصله تعدیل قیمت صورت میگیرد. این کارایی کمک بزرگی به سرمایهگذاران است، بهویژه آنهایی که کاری با بورس ندارند، و نیز برای کسانی که شناختی همهجانبه از امور مالی ندارند. اگر تعدیل قیمت بلافاصله پساز رسیدن اخبار و وقوع حوادث رخ ندهد (که مثلاً در بورس تهران رخ نمیدهد) این نشانه عدم کارایی بازار وعدم استقرار نیروهای بازار در آن موقعیت است.
شکل قوی: در این حالت فرض آن است که تمام اطلاعات مربوط و موجود، اعم از اطلاعات محرمانه و اطلاعات در دسترس عموم (جاری) در قیمت اوراق بهادار انعکاس مییابد. قیمت اوراق بهادار حتی منعکس کننده تمام اطلاعات محرمانه جاری و تاریخی است. این دیگر گستردهترین مفهوم از کارایی است؛ در این شکل، اگر اتفاقی در شرکت بیفتد دیگر نمیشود گفت که فقط مدیرعامل آن را میداند و دیگران از آن بیاطلاعند. در این زمینه، قیمت سهام شرکت مورد نظر بلافاصله در برابر این اتفاق واکنش نشان میدهد، چرا که دیگر اطلاعات محرمانهای (معامله به اتکای اطلاعات محرمانه21 در بسیاری از کشورها جرم، و حتی جرم جنایی به شمار میرود و در صورت اثبات، مشمول جرائم سنگین و پرداخت خسارت میشود) نباید در میان باشد.
در چنین شرایطی، فرض این است که سیستمهای کنترل داخلی شرکت به قدری قوی است که کسی نمیتواند اطلاعات محرمانه یا اطلاعات اختصاصی، داشته باشد. وقتی مثلاً مدیرعامل یا هیأتمدیره از امری باخبر میشوند، بلافاصله بقیه نیز آن را میشنوند و چون همه خبر دارند، قیمت به سرعت تأثیر میپذیرد و بنابراین، اطلاعات به ظاهر محرمانه دیگر ارزش چندانی برای آن مدیرعامل و سایر مدیران عالیرتبه ندارد. (معمولاً معامله سهام توط مدیران ممنوع نیست، ولی آن معاملهها میباید به اطلاع ضابطان و مسئولان رسانده شود. به علاوه، مدیرانی که سهم شرکت خود را میخرند یا میفروشند، نباید به سرعت این کار را انجام دهند. معمولاً برای این کار فاصله زمانی تعیین میشود؛ مثلاً ٦ ماه، یعنی حداقل بین خرید و فروش ٦ ماه فاصله زمانی لازم است و چنین فاصلههایی مجاز است و میباید به اطلاع عموم هم برسد) شکی نیست که این نوع کارآیی فقط در کتابها یافت میشود، و حتی در بورسهای بسیار معتبر هم واقعیت نمییابد؛ یعنی آنهایی که دسترسی دست اول به اطلاعات دارند، بازدهی سرمایهگذاریشان بیش از عامه مردم و سرمایهگذاران معمولی است. اگر بازار به شکل قوی کارا نباشد، کسی که سرمایه دارد و اطلاعاتش از بقیه بیشتر است و افراد خبرهای رای تحلیل این اطلاعات خاص در دسترس دارد، قاعدتاً بازده بیشتری بهدست میآورد. البته، کسانی هم هستند که غیر از اشاره به شواهد تجربی، معتقدند که شکل قوی بازار کارامد سرمایه عملی نیست، چون تمایز بین اطلاعات محرمانه و غیرمحرمانه میسر نیست، و بهعلاوه از شدت محرمانه بوددن اطلاعات در طول زمان کاسته میشود. چهبسا موضوعی که امروز محرمانه است، فردا غیرمحرمانه تلقی شود. به علاوه، هنوز آزمون دقیقی که آشکارا بیانگر تأثیر اطلاعات محرمانه بر قیمت اوراق بهادار باشد، به اجرا درنیامده است؛ یعنی بهطور عملی روشن نشده که چنین تأثیری وجود دارد.
هرچه از سطح ضعیف نظریه به سمت سطح قوی نزدیک میشوید، انواع مختلف تحلیلهای سرمایهگذاری در تعیین مرز بین سرمایهگذاریهای سودآور و غیرسودآور اثر خود را از دست میدهند و کمرنگتر میشوند.
اگر شکل ضعیف معتبر باشد، تحلیل فنی یا تحلیل نمودار قیمت سهام بیاثر میشود. وقتی حرکت قیمت سهام از الگوی خاصی تبعیت میکند، استفادهکننده از نمودار (چارتیست) نتیجه میگیرد که سهام در آینده جهت معینی خواهد داشت. درواقع، چارتیست از فنون مختلف برای ارزیابی رشته قیمتهای قدیم سهام سود میجوید تا رشته قیمتهای آینده سهام را برآورد کند. اگر شکل ضعیف بازار کارا برقرار باشد، اطلاعاتی در قیمتهای گذشته سهام وجود ندارد که در پیشبینی آینده بهکار آید. هر اطلاعی که بوده توسط هزاران چارتیست قابل در مناطق مختلف تحلیل شده، و به اتکای آن تحلیلها خرید و فروش صورت گرفته است. از اینرو، قیمت سهام به سطحی میرسد که دربرگیرنده همه اطلاعات مفید منعکس در قیمتهای گذشته سهام است.
اگر شکل نیمهقوی فرضیه بازار کارا مورد نظر باشد، هیچ تحلیلی به شما کمک نمیکند که بازدهی بهتر از بقیه به دست آورید. تا زمانی که تحلیل شما به اطلاعات عام منتشر شده متکی است، مثلاً تحلیل صورتهای حسابداری شرکت، دیگر تحلیل کارساز نیست و نمیتواند به تمایز بین سرمایهگذاری سودآور و غیرسودآور منجر شود. این صورتها را قبلاً هزاران تحلیلگر دیگر مورد بررسی قرار دادهاند؛ آن تحلیلگران به اتکای آنچه یافتهاند، عمل کردهاند، و قیمت جاری سهام اکنون بازتاب تمام اطلاعات مربوطی است که در صورتهای مالی یافت میشود. همین مسئله در مورد سایر منابع اطلاعات عمومی منتشر شده صدق میکند.
2-2-2- فروض نظریه کارایی بازار
شرایط بازار رقابت : آنچه در کتابهای اقتصاد درمورد شرایط برقراری رقابت در بازار مطرح است، مطالبی است که در این مورد قابل ذکر است. نکتههایی از قبیل تعداد فراوان و کافی عرضهکننده و تقاضاکننده در بازار، و یا آزاد بودن ورود و خروج به بازار برای همه مردم، و نبودن مانع و شرط و شروطی برای این کار، شرط مهم حضور تعداد بسیاری شرکتکننده در بازار است؛ یعنی بازار وقتی کارا میشود که تعداد افرادی که اقدام به خرید و فروش میکنند بسیار زیاد باشد. در بازاری که معامله کم انجام میشود و افراد مشارکتکننده در آن کم باشند کارآیی وجود ندارد.
اطلاعات رایگان : اطلاعات باید به سرعت و فوریت و با حداقل هزینه به اطلاع دستاندرکاران بازار برسد.
امنیت معاملات : کسی که در این بازار خرید و فروش میکند باید احساس امنیت کند و اطمینان بیابد که آنچه بابت اوراق بهادارش دریافت یا پرداخت میکند، به ارزش ذاتی آن نزدیک است؛ یعنی قیمت عادلانهای برای کالای خود دریافت میکند.
هزینه پایین معاملات : معامله در بازار کارا نباید گران باشد، مخارج معامله کردن بسیار کم، و به وضعیت بدون خرج بودن نزدیک باشد.
گستردگی بازار : هیچ معاملهگری آن چنان که قدرت نداشته باشد که بازار را زیر نفوذ خود بگیرد و تأثیر مهمی بر بازار بگذارد.
عدم محدودیت فرض دهی / گیری : در این بازار، هر کس میتواند به نرخهای رایج بازار مالی قرض بدهد و قرض بگیرد. این مورد به معنی عدم وجود هزینههای معامله کردن و مالیات در بازار هم هست.
وجود آربیتراژگران : در بازار کارا، تعدیل قیمتها به سرعت انجام میشود. در این بازار افراد زیادی حضور دارند که اطلاعات را دریافت و ارزیابی نموده و ارزش آن را پیدا میکنند و به فوریت اقدام به خرید و فروش میکنند. اقدام فوری آنان باعث میشود که اطلاعات موجود دقیقاً و به سرعت روی قیمتها انعکاس یابد. چون ورود اطلاعات به بازار و تأثیر آن بر قیمتها به شکل تصادفی است و وابستگی و تمایل و تورش خاصی ندارد، پس تغییرات قیمت در این بازار روند خاصی ندارد و روند تغییر قیمت و الگوی رفتاری آن تصادفی و غیرمنظم است و به اصطلاح قیمت تابع گشت تصادفی است.
رقابت : شرط لازم برای کارایی، وجود رقابت است. در همة بازارهای عمدة مالی جهان، غیر از تعداد زیاد معاملهکننده تعداد زیادی هم دلال و کارگزار و واسطة متخصص خرید و فروش روی سهام وجود دارد. اینها افراد کارشناس در خرید و فروش هستند و غیر از تخصص، سازمانهایشان هم سرمایه کافی دارند که به حساب خود و برای پرتفوی خودشان سهام و اوراق بهادار دیگر بخرند. این افراد آن پختگی را دارند که تأثیر اطلاعات را بر قیمت سهام بسنجند.
اطلاعات دو طرفه : بازار باید در معرض ترافیکی دوطرفه از اطلاعات باشد، به عبارت دیگر، بازار کارا طوری است که در هر مقطعی از زمان، عدهای در آن خریدارند و عدهای فروشنده. این طور نیست که در زمانی همه خریدار باشند و یا همه فروشنده.
2-2-3- انتقادات وارد شده به نظریه کارایی بازار سرمایه
تجربه عملی : در دنیای واقعی استدلالهای روشنی علیه نظریه کارایی بازار وجود دارد. برای مثال سرمایه گذارهایی وجود دارند که همواره در اکثر موارد سودی بسیار بالاتر از حد متوسط بازار کسب کردهاند. وارن بافت یکی از همین افراد است. استراتژی سرمایه گذاری او خرید سهامی است که قیمت شان پایین تر از حد واقعی است. همچنین تعداد زیادی از مدیران سرمایه گذاری وجود دارند که بهتر از دیگران روندهای قیمت سهام را بازارها شناسایی می کنند و بر همین مبنا سود بالایی کسب می کنند. بنابراین در حالی که چنین مواردی وجود دارد چطور ممکن است عملکرد سرمایه گذاران اتفاقی باشد و از هیچ الگویی پیروی نکند؟
الگوهای یافت شده : در بسیاری از استدلالهایی که علیه نظریه کارایی بازار مطرح شده، آمده است الگوهای مشخص و تکرارشونده ای برای قیمتها وجود دارد. در ادامه به برخی از مثالهای این مورد اشاره میکنیم. تاثیر ژانویه الگویی تکرارشونده است که نشان میدهد در ماه نخست هر سال معمولاً سود بالاتری نصیب سرمایه گذارها میشود. همچنین دوشنبه آبی در وال استریت عبارتی است که خرید سهام را در جمعه بعدازظهر و صبح دوشنبه اشتباه اعلام میکند زیرا طبق الگوی تاثیر آخر هفته قیمت سهام یک روز پیش از تعطیلی آخر هفته و روز بعد از این تعطیلی بالاتر از دیگر ایام هفته است.
رفتار غیر منطقی سرمایه گذاران : مطالعاتی که در زمینه رفتار مالی سرمایه گذاران صورت گرفته و در آن به بررسی تاثیر ویژگیهای شخصیتی سرمایه گذارها بر قیمت سهام پرداخته شده آشکار میکند که برخی الگوهای قابل پیش بینی در بازار سهام وجود دارد. معمولاً سرمایه گذارها مایلند سهامی را بخرند که قیمت آن پایینتر از ارزش واقعی است و برعکس تمایل دارند سهامی را بفروشند که قیمت کنونی آن از ارزش واقعی آن بیشتر است و در بازاری که تعداد زیادی سرمایه گذار در آن وجود دارد هر وضعیتی جز کارایی میتواند حاکم باشد.
2-2-4- پاسخ نظریه کارا
نظریه کارایی بازار احتمال وجود موارد متناقض با قواعد این نظریه را نادیده نمیگیرد. در واقع طبق نظریه یاد شده، قرار نیست قیمت سهام همواره مساوی ارزش واقعی و منصفانه آنها باشد. قیمتها تنها در برخی مواقع و به طور اتفاقی ممکن است بالاتر یا پایینتر از ارزش واقعی شان باشند بنابراین در نهایت قیمتها به حد متوسط شان بازخواهند گشت.
به این ترتیب چون انحراف قیمت از ارزش واقعی
