
است و نظر مشترك ديگر ايشان قول به نفي صفات است. شهرستاني نقل ميكند كه جهم بن صفوان در نفي صفات ازلي با معتزله موافق است. سومين نمونه مشترک، نظر ايشان در مورد امر به معروف و نهي از منكر ميباشد كه البته شهرت جهم بن صفوان به اين قول بيش از جعد است. حتي در مواردي ميتوان تأثيرگذاري جبريه بر معتزله را در آراي جزئي مشاهده كرد. به طور مثال از عقايد منحصر به فرد جهم بنصفوان، عقيده او به فناپذيري بهشت و دوزخ است. ابو هذيل علاف، رأي خود در اين زمينه را از او گرفته است.104
ب- تعصب و قوميت عربي: دين اسلام بر آن بود كه با برتري نژادي مبارزه كند، ولي نتوانست اين پديده شوم را ريشهكن سازد. در پايان خلافت عثمان، اختلافات ميان خاندان بنيهاشم و بنياميه دامن زده شد و از سوي ديگر اختلاف بين خوارج و غير خوارج آشكار گشت. بهطور مثال، قبايلي كه مذهب خوارج در بين آنان منتشر شد از قبيله ربيعه بودند و نه از قبيله مضريه و اختلاف بين اين دو قبيله از قبل از اسلام مشهور است.105
ج- طرح مباحث مشكل اعتقـادي: رواج تفكر فلسفي بـراي اثبات عقايد دينـي در بين دانشمندان اسلامي آنان را وادار كرد به مباحثي بپردازند كه عقل انساني قدرت درك صحيحي از آنهارا ندارد و نميتواند از آنهابه نتايج روشني برسد. مثل بحث صفات خدا يا جبر و اختيار كه از مباحث عمده كلام هستند.106
دـ آيات متشابه قرآن: وجود آيات متشابه در قرآن علماي اسلامي را وادار نمود كه براي چنين آياتي تفسير و توجيه پيدا كنند كه اين امر خود منشأ اختلافهاي عمدهاي گشت. مباحثي مانند جبر و اختيار و يا تشبيه انساني خداوند از مباحث جنجال برانگيز در قرآن بودند.107
ه- جلوگيري از تدوين و نشر حديث نبوي: حاكمان بعد از پيامبر صلاح خود را در جلوگيري از تدوين نشر حديث نبوي ديدند و اين كار تا بيش از يك قرن ادامه يافت. از طرفي علماي مسيحي و يهودي تازه مسلمان از راههاي گوناگون خود را به حاكمان زمانه نزديك ميكردند و با حمايت آنان به نشر افكار مسيحي و يهودي در بين مسلمانان ميپرداختند، در اين ميان، فقدان بيانات نبوي در ميان مسلمانان احساس ميشد؛ چه بسا اگر احاديث پيامبر در ميان علماي اسلامي بود، ما شاهد اختلافات كلامي كمتري بوديم.
وـ کنجکاويها و پرسشگريهاي افـراد:انسانهابه لحـاظ روحيات مختلـف و با توجه به تعاليم وتربيتهاي متنوع و فرهنگهاي متفاوتي كه در آن رشد كردهاند، به لحاظ فكري اختلافات بسيار زيادي با هم دارند. اين علت كه در غالب كتب كلامي مورد غفلت واقع شده است، در حقيقت نقش مهمي را در اتخاذ ديدگاههاي مختلف كلامي ايفا ميكند. بهطور مثال داشتن نگاه تعبدي به دين يا نگاه پرسشگرانه به آن باعث اختلاف چشمگير اهل حديث و فرقهاي چون معتزله به امر دين ميشود.108
ي ـ اختلاف سطح استعدادهاي افراد در فهم مطالب: از ديگر امور بديهي و در عين حال تأثيرگذار در امر اختلافات كلامي، عامل تفاوت استعدادي افراد در ميزان فهم مطالب است.انسانهابه لحاظ هوش و از سوي ديگر به لحاظ دقّت در امور ديني توجه يكساني نداشتهاند و همين امر سبب بروز اختلافات عديدهاي در ميان آنهاشده است . اين امر نيز هم چون عامل پيش، از نظر بسياري از كتب كلامي افتاده است.109
2 – عوامل خارجي
الف – جنبش ترجمه: حرکت ترجمه که از زمان حکومت امويان شروع شد را ميتوان يکي از مهمترين تاثيرات خارجي دانست که بيشترين تاثير را در فرهنگ اسلامي داشته است، به رغم اين که اين جنبش در ابتدا از نظر تاثيرگذاري و نيز محدوده اين تاثير بسيار محدود بود اما با روي کار آمدن حکومت عباسيان ظهور و بروز بيشتري يافت و اين حرکت با روي کار آمدن عناصر غير عربي و ايجاد فضاي مناسب جهت فعاليت ايشان خصوصا ايرانيان، نقش مهمتري در امور اجتماعي، سياسي و فکري ايفا نمود.110
جنبش ترجمه در عصر امويان: عصر اموي اهميت خود در نهضت ترجمه را از اين جهت کسب ميکند که اين دوره شروع نهضت ترجمه و تاثيرپذيري جامعه اسلامي از فرهنگهاي ديگر است. دو عامل مهم و تاثيرگذار بر فرهنگ اسلامي که عبارتند از:1- انتقال تفکرات غير عربي و نقش آفريني تفکرات و فرهنگها و ميراث فکري و اخلاقي غيرعربي در فرهنگ اسلامي و 2- آميخته شدن اين فرهنگها با فرهنگ اسلامي است و تخصص يافتن غيرعرب در علوم اسلامي و سهم ايشان در ترجمه کتب مختلف که فرهنگهايشان را به خوبي شناساندند، سبب رسوخ افکار و روشهاي موجود در اين کتابها دربين عالمان مسلمان گرديد و تاثير بسيار عميقي بر آنهاگذاشت که معتزله نيز از اين تاثيرپذيري مستثني نبودند.
جنبش ترجمه در عصر عباسيان: نتيجه طبيعي گشوده شدن مباحث جديد و تنوع فرهنگها در جامعه اسلامي اين بود که حرکت ترجمه در عصر عباسيان شتاب بيشتري يافت و مسلمانان بعد از وسعت يافتن فتوحات اسلامي و انضمام مناطق جديد به قلمرو خلافت اسلامي و آشنايي با تمدنهاي ديگر احساس کردند براي ساختن فرهنگ اسلامي و تمدن جديد خود نيازمند به کارگيري تجربيات و يافتههاي تمدنها و فرهنگهاي ديگر هستند.111
در دوره خلافت عباسيان با رويکرد علما و دانشمندان مسلمان و نيز دانشجويان به مطالعه و تحقيق کتابهاي ترجمه شده و نيز تمايل و تشويق خلفاي عباسي خصوصا مامون به حرکت ترجمه شاهد وسعت يافتن جنبش ترجمه و منظمتر شدن آن هستيم112. اين حرکت باعث انتقال مفاهيم و آموزه هاي سه فرهنگ ايراني، هندي و يوناني به جهان اسلام گرديد که آثار و تبعات آن در فرقههاي مختلف قابل بررسي و امعان نظر ميباشند.113
ب- تاثير ديگر فرهنگها و اديان و جلوههاي تاثيرگذاري آنها
ايرانيان تاثيري دو برابر بر فرهنگ و تمدن اسلامي داشتهاند ازيک سو فرهنگ اصيل ايراني را به صورت مستقيم به فرهنگ جامعه اسلامي منتقل نمودند و از ديگر سو سهم به سزايي در انتقال فرهنگ هندي و يوناني که با فرهنگ و تمدن ايراني آميخته شده بود، به فرهنگ اسلامي داشتند.بهطور مثال ابن مقفع که يکي از بارزترين چهره هاي حرکت ترجمه ميباشد و سهم زيادي در آن دارد، کتاب کليله و دمنه که در اصل هندي بوده را نيز به عربي ترجمه مي کند.114
علاوه بر اين کتابهاي ايرانيان که بعد از آن به عربي نگاشته مي شد خود منبع ديگري براي انتقال فرهنگ و تمدن ايراني بود که تازه مسلمانان ايراني تحت تاثير فرهنگ ايراني آنهارا مينگاشتند. مدرسه جنديشاپور که به فرمان انوشيروان بنا شده بود، بعد از اسلام نقش بسيار مهمي در ترجمه متون يوناني به عربي داشت و اولين کتابي که در آن ترجمه شد، منطق ارسطو بود که بيشترين نقش را در شکلگيري علوم عقلي اسلامي داشت و معتزله در گرايشات کلامي و مناظرات خود بيشترين استفاده را از آن بردهاند.115
ديانت يهودي تاثيراتي در شکلگيري گرايشهاي کلامي و اعتقادي جديد در بين مسلمانان داشته است که از آن موارد عقيده به خلق قرآن است، ابن اثير در اين رابطه نقل ميکند لبيد بن الاعصم يهودي قائل به خلق تورات بوده است و خواهر زاده طالوت که زنديق بود در خصوص خلق قرآن رساله اي نوشته است و او اولين شخصي بوده که اين بحث را مطرح نموده است.116
خطيب بغدادي مينويسد: بشر المريسي که مرجئي و معتزلي بود و از کساني بود که عقيده خلق قرآن را ترويج مينمود در خانوادهاي يهودي زاده شد و پدرش که يهودي بود در کوفه رنگرزي ميکرد.117
مسيحيت از نظر کلامي، اعتقادي تاثيرگذارترين ديانت بر تفکر اعتزالي شمرده ميشود زيرا مسيحيان به سبب نزديکي به تمدن يوناني، بيشتر از پيروان ساير اديان به مسائل الاهياتي ميپرداختند و علماي آنهادر پيشرفت الاهيات مسيحي بسيار کوشا بودند.
از مواردي که تاثير عميق مسيحيت بر مکتب معتزله را تاييد ميکند نفوذ مسيحيان در دستگاه حکومتي امويان است118، چنان که مصادر تاريخي به ما نشان ميدهند امويان با مسيحيان ارتباطات بسيار نزديکي برقرار نمودند و از آنهاکمک ميگرفتند و برخي از مناصب حساس را به آنهاواگذار مينمودند به عنوان مثال معاويه، سرجون ابن منصور الرومي المسيحي را کاتب و وزير خود نمود119 که بعد از مرگ سرجون فرزندش يحيي دمشقي که از بزرگترين علماي الاهيات مسيحي در شرق عالم مسيحيت به شمار مي رفت، مقام او را به ارث برد.
تاثير مسيحيت زماني بر ما روشنتر ميگردد که بدانيم مناظرات بين مسلمانان و مسيحيان از قديم برگزار ميگرديد و همانگونه که يحيي دمشقي و شاگردش ثيودور ابي قره در نوشتههايشان به آن اشاره کردهاند اين مناظرات در مورد مسائل عقيدتي و الاهياتي جريان داشته است.120
مناظرات مسلمانان و مسيحيان از اوايل حکومت امويان شروع شد و خلفاي اموي از اينچنين مناظراتي جلوگيري نميکردند اما بعد از مدتي متوقف شدند تا اينکه در زمان مامون مناظرات از سرگرفته شدند و رونق يافتند، مناظرات ثيودور ابي قره با برخي علماي عراق و شام از اين قبيل هستند121 و نيز مناظرات حضرت امام رضا(ع) با پيروان اديان مختلف که در زمان مامون صورت پذيرفت مشهور هستند122.همچنين ميتوان گفت که تاثير اين مناظرات به صورت عام شامل معتزله نيز ميشده است خصوصا در رابطه با آراي يحيي دمشقي و شاگردش ابي قره ؛ بر اساس آن چه از آثار ابي قره به دست ما رسيده ميتوان عقايدي چون فضل لايتنهاهي الاهي، بزرگ شمردن وتمجيد از عقل بشري و اعتقاد به اين که عقل انسان قادر به شناخت خداوند و درک صفات باريتعالي و نيز قول به حسن و قبح عقلي که تقريبا جزو عقايد معتزله ميباشند را پيدا نمود.123
فرهنگ هندي در زمينههاي گوناگون تاثيرات محسوسي بر فرهنگ اسلامي نهاد به طور مثال در زمينه ادبيات ميتوان به آثار بيشماري اشاره نمود که از فرهنگ هندي به فرهنگ اسلامي راه پيدا کردند، در بالا اشارهاي داشتيم به کتاب کليله و دمنه که در اصل از کتابي هندي بوده که پس از ترجمه به فارسي به زبان عربي نيز ترجمه گرديده و تاثير به سزايي در نويسندگان اسلامي داشته و بر اساس آن داستانهاي بسياري به زبان عربي نگاشته شده است124. البته با رجوع به کتاب الفهرست ابن نديم ميتوان اسامي بسياري از کتابهاي هندي را يافت که به زبان عربي ترجمه شدهاند و شامل داستانها، خرافات و مطالب ديگر است که تاثيرات بسياري بر ادبيات و فرهنگ اسلامي داشتهاند.125
در زمينه حکمتها و مثلها نيز با ترجمه مثلهاي هندي126 که در زمان منصور و هارون الرشيد به عربي ترجمه شدند، علاوه بر ورود امثال و حکم هندي، راه براي ورود بلاغت در زبان عربي نيز گشوده شد که تاثير آن را در کتاب البيان و التبيين جاحظ ميتوانيم مشاهده کنيم.127
در حوزه فلسفه، فلسفه هندي نيز تاثير به سزايي در برخي مذاهب اسلامي خصوصا در بين متکلمان مسلمان داشت ؛ از آن جمله ميتوان به عقيده تناسخ اشاره نمود که در بعضي از فرقههاي اسلامي قابل مشاهده است که فرقه خابطيه که يکي از انشعابات معتزله محسوب ميشود قائل به تناسخ بودهاند.128
در حوزه عرفان و تصوف نيز عقيده بر اين است که تصوف اسلامي از عقايد صوفيانه و عارفانه هندي خصوصا رياضت هاي ايشان بهره مندگرديده است.129
همانگونه که در بحث تاثير مسيحيت اشاره نموديم تمدن يوناني که در هيبت دين مسيحيت ظاهر شده بود در علم کلام اسلامي تاثيراتي را به جاي نهاد، در اين جا قصد داريم به عرصههاي ديگرفرهنگ و تمدن اسلامي خصوصا مکتب معتزله که فرهنگ يوناني در آنهاتاثير گذارده است بپردازيم.
دوره خلافت مامون به عنوان دوره به اتمام رسيدن ترجمه بيشتر کتابهاي يوناني به عربي شناخته ميشود و مامون دارالحکمهاي را که تاسيس نموده بود تبديل به مرکزي کرد که ازآنجا علما و دانشمندان مسلمان با فرهنگ و تمدن يوناني آشنا ميشدند 130،در عين حال مامون مکتب معتزله را به عنوان مکتب رسمي حکومت خويش قرار داد و خود به اعتزال پايبند بود و به آزادي فکر و عقيده معتقد و اينها همه نشانگر اين مطلب هستند که فرهنگ يوناني در مکتب معتزله تاثير فراواني ميتوانسته داشته باشد131 ؛ در ضمن مقريزي از شخصي اين چنين نقل ميکند که مامون کسي را براي تهيه کتابهاي فلاسفه به سرزمينهاي روم فرستاد و آن شخص پس از بازگشت
