
تحقيقِ دانش و انتقال آن دانش به نسل جديدي از شهروندان و محققان، و رشد شخصيتي، اجتماعي، فرهنگي و فکري اعضاي جامعهي دانشگاهي است. دانشجوياني که در نظام آموزشعالي مرتکب تقلب علمي ميشوند، نه از طريق مدرکشان که قرار است گواهي شود، دانشي به دست ميآورند و نه در تلاشهايِ اخلاقي و فکرياي درگير ميشوند که شخصيت خود را پرورش دهند. در نتيجه، تساهل در عدم صداقت علمي، سرمايههاي فکري و اخلاقيِ مورد نياز جامعه براي رشد و پيشرفت آن را کاهش ميدهد. 4- طرز تفکر دانشجويان: وقتي دانشجويان درستکار بعضي از همتايانشان را ميبينند که تقلب ميکنند، بخصوص اگر معلوم شود که مربيان مراقب نيستند، آنها عصباني و سرخورده ميشوند (ژاندرک، 1992؛ به نقل از وايتلي واسپيگل، 2002). اين احساسات منفي ممکن است به نوبه خود، انگيزه دانشجويان را براي اعمال صادقانه کاهش دهد. 5- طرز تفکر اعضاي هيئتعلمي: اعضاي هيئتعلمي وقتيکه ميفهمند دانشجويان در کلاسهايشان تقلب کردهاند، اغلب احساس ميکنند توسط دانشجويان مورد بيحرمتي و بدرفتاري قرارگرفتهاند و با احساس خشم و انزجار نسبت به اين مسئله واکنش نشان ميدهند. 6- رفتار دانشجويان در آينده: دانشجوياني که در سطح کارشناسي و کارشناسي ارشد با موفقيت دست به تقلب ميزنند، در حرفه تخصصيشان در آينده، آسانتر ميتوانند تقلب کنند. عدم موفقيت براي مقابلهي کافي با رفتارهاي مربوط به عدم صداقت علمي و عدم موفقيت در آموزشِ دانش جويان در مورد نتايج رفتار آنها، نهتنها بهمنزلهي خسارت براي جامعه دانشگاهي؛ بلکه براي کل جامعه است. 7- اعتبار نهادي114: رويدادهاي عدم صداقت علمي بهخصوص هنگاميکه شامل مشارکت بخش عظيمي از دانشجويان در تقلب يا همراه با روشهاي عجيب و غريب تقلب باشد، موردعلاقه رسانهها ميشود. نام نهاد بطور برجستهاي با فعاليتهاي غيرصادقانه همراه ميشود و اين ميتواند حداقل بطور موقت اعتبار آن نهاد علمي را لکهدار کند. 8- اطمينان عمومي به نهادهاي آموزشي: کساني که موفقيت ديگران را در تقلب کردن مي بينند، کساني که فخر ديگران را در مورد اينکه چهطور آنها روششان تقلب بوده است، ميشنوند و کارفرماياني که با کارمندان بيصداقت و بيکفايت مواجه ميشوند، نميتوانند به آنها کمک کنند؛ بلکه ايمانشان را به دانشگاه از دست ميدهند. عدم اطمينان کارفرمايان به آموزش عالي، باعث ميشود که آموزش عالي حمايت کارفرمايان را از دست بدهد (وايتلي واسپيگل، 2002: 6-4).
با توجه به شيوع بالاي رفتارهاي متقلبانه علمي و پيآمدهاي بيان شدهي حاصل از آن و از آنجا که به تعبير جانعليزاده (1391: 5) “رعايت هر چه بيشتر اصول و ملاحظات اخلاقي توسط عاملان اجتماعي در همهي عرصههاي زندگي از جمله عرصههاي دانشگاهي و تحقيقاتي ميتواند “سرمايه اجتماعي” جامعه محسوب شود”، ضرورت تحقيق در زمينهي رفتارهاي متقلبانه علمي جهت جلوگيري و کاهش اين رفتارها احساس ميشود. با توجه به تلقي جامعهشناسان از تقلب علمي به عنوان رفتاري انحرافي (نگاه کنيد به: تيبتس و ماير، 1999) اين تحقيق نظريه يادگيري اجتماعي را که براي مطالعه بسياري از رفتارهاي انحرافي به کار گرفته شده است، در تبيين رفتارهاي متقلبانه به کار خواهد بست.
اميد است که پژوهش حاضر بتواند در جهت شناخت رفتارهاي مربوط به تقلب علمي گام کوچکي را براي پرکردن خلا پژوهشي در اين حوزه پژوهشي برداشته و نتايج حاصل از آن جهت راهکارهايي براي جلوگيري از تقلب علمي مثمرثمر واقع شوند. به تعبير بليکي (1391) سه پرسش چيستي و چرايي و چگونگي، ماهيت و دامنه تحقيق را مشخص ميکنند، اين تحقيق با رويکرد جامعهشناختي تازهاش در اين خط سير ميکند که تقلب علمي و عدم صداقت علمي چيست؟، با توجه به نظريه يادگيري اجتماعي ايکرز چه تبييني از عدم صداقت علمي ميتوان ارائه داد و چگونه ميتوان با توجه به عوامل آن، رفتارهاي متقلبانه علمي را کاهش داد؟.
1-3- اهداف پژوهش
1-3-1- هدف کلي
هدف اصلي اين پژوهش بررسي نقش يادگيري اجتماعي در تقلب علمي ميان دانشجويان دانشگاه هرمزگان، از ديدگاه نظريه يادگيري اجتماعي ايکرز است.
1-3-2- اهداف جزئي
1. توصيف رفتارهاي مربوط به تقلب علمي (ابعاد تقلب در امتحان، تقلب در تکاليف درسي، سرقت علمي، جعل علمي، تحريف علمي و تسهيل تقلب براي ديگران) در ميان دانشجويان دانشگاه هرمزگان.
2. بررسي تأثيرات ابعاد چندگانه نظريه يادگيري اجتماعي (پيوند افتراقي، تعاريف، تقويت افتراقي و تقليد) بر رفتارهاي مربوط به تقلب علمي.
1-4- سؤالات پژوهش
1. وضعيت تقلب علمي و عدم صداقت علمي در ميان دانشجويان دانشگاه هرمزگان به چه صورت است و ميزان شيوع آن به چه ميزان ميباشد؟
2. ابعاد مختلف نظريه يادگيري اجتماعي ايکرز تا چه ميزان ميتواند به تبيين مسئلهي تقلب علمي بپردازند؟
مقدمه
فصل پيشِ رو به مرور پيشينه تحقيقات خارجي و داخلي مرتبط با تقلب علمي ميپردازد. پژوهشهاي داخلي در تقلب علمي سهم بسيار اندکي را به خود اختصاص دادهاند؛ ازاينرو تقريبا تمامي اين تحقيقات، در مرور پيشينه مورد بررسي قرار ميگيرند. اما پژوهشهاي خارجي طيف وسيعي از رشتهها ازجمله روانشناسي، فلسفه و اخلاق، اقتصاد، آموزش و مديريت آموزشي را در برميگيرد. با اينوجود سهم رويکرد جامعهشناختي نسبت به ساير رشتهها کمتر است. بنابراين صرفنظر از چهارچوب نظري اتخاذشده و متناسب با پژوهش حاضر، بهمرور پژوهشهايي با رويکرد جامعهشناختي پرداختهشده است که با موضوع تحقيق حاضر متناسب بودهاند.
2-1- پژوهشهاي داخلي
دريس (1376) تحقيقي را تحت عنوان “بررسي تأثير تهديد به تنبيه خفيف و شديد بر نگرش نسبت به تقلب و اقدام به آن در دانش آموزان دختر سال سوم راهنمايي شهر اهواز”به انجام رسانده است. نمونه تحقيق حاضر 300 دانشآموز دختر سال سوم راهنمايي هستند که به شيوهي تصادفي ساده انتخاب و در گروههاي مقايسه قرار گرفتند. تهديد به تنبيه در سه سطح بهعنوان متغير مستقل اول مورد دستکاري آزمايشي قرار گرفت. وضع اقتصادي-اجتماعي به عنوان متغير مستقل دوم بود. متغير وابسته نگرش و اقدام به تقلب در درس رياضي است. نتايج نشان داد بين گروههاي مقايسه، تهديد به تنبيه در ميزان اقدام به تقلب در درس رياضي تفاوت معناداري وجود دارد. به اين ترتيب که بين گروه تهديد به تنبيه و گروه گواه و همچنين بين گروه تنبيه به تهديد جديد و گروه گواه تفاوت معناداري وجود دارد. گروههاي نهگانهي تعامل تهديد به تنبيه و وضع اقتصادي-اجتماعي ازنظر ميزان اقدام به تقلب در رياضي با هم تفاوت معنيداري دارند.
نعامي و شکرکن (1376) در تحقيق خود تحت عنوان “بررسي تأثير تهديد به تنبيه شديد در مقايسه با تهديد به تنبيه خفيف در ايجاد نگرش منفي نسبت به تقلب و اقدام به آن در دانش آموزان پسر سال سوم راهنمايي شهرستان اهواز” تأثير تهديد به تنبيه خفيف را در مقايسه با تهديد به تهديد شديد در ايجاد نگرش منفي نسبت به تقلب و اقدام به آن در درس رياضي موردبررسي قرار دادهاند. نمونه تحقيق 288 نفر از دانش آموزان پسر سال سوم راهنمايي با وضعيتهاي اجتماعي-اقتصادي مرفه، نيمه مرفه و غيرمرفه در شهر اهواز بودند. نتيجه اين تحقيق حاکي از آن است که تهديد به تنبيه خفيف در ايجاد نگرش منفي نسبت به تقلب مؤثرتر از تهديد به تنبيه شديد است. تهديد به تنبيه خفيف در کاهش اقدام به تقلب موثرتر از تهديد به تنبيه شديد است. علاوه بر آن دانشآموزان واجد وضعيت اجتماعي- اقتصادي مرفه در مقايسه با گروه غيرمرفه نگرش منفيتري نسبت به تقلب ابراز داشتند.
سپهرينيا (1376) تحقيقي را تحت عنوان “تأثير عزت نفس بر نگرش نسبت به تقلب و اقدام به آن در دانش آموزان دختر و پسر سال سوم راهنمايي شهرستان شوشتر”به انجام رسانده است. حجم نمونه اين پژوهش 180 دانش آموز پسر و 180 دانش آموز دختر سال سوم راهنمايي شهرستان شوش بودند که به صورت تصادفي انتخاب شدند. آزمودنيها در هرجنس با توجه به ميانه نمرههاي عزت نفس به دوگروه عزت نفس بالا و عزت نفس پايين تقسيم شدند سپس با توجه به عزت نفس قبلي به طور تصادفي به گروههاي 30 نفري جهت دستکاري آزمايشي تقسيم شدند. براساس يافتههاي اين پژوهش عزت نفس آزمودنيهاي دختر با عزت نفس آزمودنيهاي پسر تفاوت معنيداري نداشتند. در نگرش نسبت به تقلب تفاوت آزمودنيهاي دختر و پسر معني دار بوده و نگرش نسبت به تقلب آزمودني هاي دختر منفي تر است و در اقدام به تقلب بين آزمودنيهاي دختر و پسر تفاوت معنيداري وجود ندارد. نگرش نسبت به تقلب در آزمودنيهاي داراي عزتنفس بالا که عزتنفسشان بالابرده شد منفيتر از آزمودنيهايي بود که عزتنفس پايين داشتند و عزتنفسشان بهوسيلهي دستکاري پايين آمد و فرضيه مربوط تأييد شد. نگرش نسبت به تقلب آزمودنيهاي داراي عزتنفس بالا که عزتنفسشان دستکاري نشده بود در مقايسه با آزمودنيهاي داراي عزتنفس پايين که عزتنفسشان دستکاري نشده منفيتر بود و تفاوت معنيدار بود. اقدام به تقلب آزمودنيهاي داراي عزتنفس بالا که عزتنفسشان بالابرده شد کمتر از آزمودنيهايي بود که عزتنفس پايين داشتند و عزتنفسشان بهوسيله دستکاري پايين آمد. اقدام به تقلب آزمودنيهاي داراي عزتنفس بالا که عزتنفسشان دستکاري شده بود در مقايسه با آزمودنيهاي داراي عزتنفس پايين که عزتنفسشان تغيير نيافت کمتر بود. مقايسه اقدام به تقلب با توجه به جنسيت و عزتنفس قبلي و با توجه به نوع دستکاري آزمايش معنيدار نبود.
مرادي و سعيديجم (1380) تحقيقي را تحت عنوان “بررسي علل گرايش دانشجويان به تقلب در امتحانات دانشجويان علوم پزشکي همدان در سال 1375” به انجام رساندهاند. نمونه اين تحقيق 270 نفر ازدانشجويان علوم پزشکي همدان ميباشند. 4/66 درصد از دانشجويان اظهار کردهاند که در طول دوران تحصيل خود مرتکب تقلب شدهاند و 6/33 درصد اظهار کردهاند تقلب نداشتهاند. ترس از مردود شدن، فشرده بودن زمان امتحانات، اعمال مقررات آموزشي مانند عواقب ناشي از مشروط شدن و عدم انگيزه يادگيري علتهاي عمده ارتکاب به تقلب بودهاند. در رابطه با نگرش دانشجويان نسبت به تقلب 8/61 درصد تقلب را نوعي ظلم به حقوق ديگران دانستهاند. 2/66 تقلب را راحتطلبي دانستهاند. 50 درصد تقلب را کمک به هم نوع دانستهاند.2/42 درصد تقلب را نوعي زرنگي دانستهاند. 9/24 درصد شروع تقلب را از دوره ابتدايي اظهار کردهاند. 2/11 اولين تقلب خود را در دانشگاه عنوان کردهاند.
نخعي و حسيني (1384) تحقيقي را تحت عنوان “بررسي نظرات دانشجويان پزشکي در مورد تقلب امتحاني و فراواني نسبي آن” به هدف تعيين نگرش دانشجويان پزشکي يکي از دانشگاههاي علوم پزشکي نسبت به تقلب امتحاني و نيز تخمين فراواني نسبي آن به انجام رساندهاند. نمونه پژوهش 302 نفر دانشجوي پزشکي سال اول تاششم بودند و دادهها بوسيلهي پرسشنامه جمعآوري شده است. از ديدگاه قابل توجهي از دانشجويان شرکت کننده در نمونه تا حدود 50 درصد برخي از انواع تقلب مورد تاييدشان بود. فراواني نسبي برخي از انواع تقلب نيز تا حدود 50 درصد تخمين زده شد. از لحاظ جنسيتي 68 درصد از دانشجويان مورد مطالعه مؤنث و مابقي مذکر بودند که مقايسه نظرات آنان با توجه به سن تفاوت معناداري را نشان نداد.
نخعي و نيكپور (1384) “بررسي نظرات دانشجويان پزشكي در مورد فريبكاري پژوهشي در تدوين پايان نامه و فراواني نسبي آن” اين مطالعه به منظور تعيين شيوع فريبكاري پژوهشي در بين دانشجويان سال آخر پزشكي بر اساس گزارش خود آنان و تعيين نگرش آنان نسبت به برخي از موارد فريبکاري پژوهشي صورت گرفت.كليه دانشجويان سال آخر پزشكي شامل 104 نفر نمونه اين پژوهش بودند. اين پرسشنامه شامل هفت نوع از موارد اصلي سو رفتار پژوهشي بود كه با استفاده از متون معتبر و بحث گروهي با دانشجويان علاقهمند، تعيين گرديد. از دانشجويان خواسته شد تا فراواني نسبي هر يك از انواع سو رفتار پژوهشي را تعيين و نگرش خود را از طريق ميزان تأييد انواع سود رفتارهاي پژوهشي بر روي
