
(1991)، آرگریس و شون، مارسیک، واتکینز، جفارت و مارکوارت (1996) وارد صحنه سازمان یادگیرنده شدند، ولی همگان اذعان دارند که پیتر سنگه پایهگذار تفکر علمی سازمان یادگیرنده در سالهای گذشته میباشد. در ذیل به طور مختصر به سیر تاریخی آن میپردازیم:
در سال 1973 کتاب ” یادگیری، طرحریزی و طراحی یادگیری” توسط دانیل میشل نوشته شد.
در سال 1974 کتاب ” تئوری عمل” را کریس آرگریس و دونالد شون مشترکاً منتشر کردند.
در سال 1985 کریس آرگریس و همکاران کتاب” علم عمل ” را منتشر کردند.
در سال 1989 کتاب ” عصر سنت گریزی95″ توسط چارلز هندی نوشته شد.
در سال 1990 کتاب” پنجمین فرمان” توسط پیتر سنگه نوشته شد.
در سال 1992 پدلر و همکارانش کتاب “شرکت یادگیرنده96” را منتشر کردند.
در سال 1993 دیوید گاروین مقالهای درباره یادگیری سازمانی در مجله هاروارد بیزینس چاپ کرد.
در سال 1994 پیتر سنگه کتاب ” تمرین پنجمین فرمان” را نوشت.
در سال 1999 کتاب ” رقص تغییر97″ را پیتر سنگه و همکارانش منتشر کردند.
در سال 2000 سنگه و همکارانش کتاب ” مدارسی که یاد میگیرند” را منتشر کردند.
در سال 2002 مایکل مارکوارت کتاب ” ایجاد سازمانهای یادگیرنده ” را به تالیف درآورد (احمدزاده، 1389).
در هر حال، پدیده سازمان یادگیرنده باید در چهارچوب سه امر شایع و متداول که در منشاء و خاستگاه آن جمع میشوند، درک و شناسایی شود:
1- مسیر توسعه سازمانی و بویژه مفاهیم یادگیری سازمانی
2- تغییرات اقتصادی برای جهانی شدن، قانون زدایی و صنعت مبتنی بر اطلاعات
3- مدیریت کیفیت جامع (سبحانینژاد و همکاران، 1385).
شکل 2-1 خاستگاههای ظهور و تکامل سازمان یادگیرنده. منبع: سبحانینژاد و همکاران، 1385.
دونالد شون و کریس آرگریس معتقدند مفهومی تحت عنوان توسعه سازمانی فرایندی است که به صورت فعالانه، تغییرات برنامهریزی شده را برای کمک به آزمایش انعطافپذیری سازمانها اجرا میکند و امور روزمره و هنجارهای فرهنگی خود را تغییر میدهند. دومین مفهومی که به پیدایش مفهوم سازمان یادگیرنده مربوط میشود، تغییرات اقتصادی سال 1980 بود. فینگر و ویلس98 در مورد فرایندهای جهانی شدن و قانونزدایی گفتهاند که اینها به صورت اساسی رقابت را بویژه در شرکتهای بزرگ جهانی سرعت بخشیده است. سومین مفهومی که بر پیدایش مفهوم سازمان یادگیرنده تاثیر گذاشت، جنبشی بود که به سوی مدیریت کیفیت جامع رهسپار شد. مدیریت کیفیت جامع به ادواردز دمینگ99 نسبت داده شده است و آن رویکردی است که تغییرات را با آغوش باز پذیرفته و توجه سازمان را به برآورده کردن خواستههای مشتریان جلب میکند. این تغییرات که در مدیریت کیفیت جامع مطرح شد به مدیران راهی را با نام سازمان یادگیرنده پیشنهاد کرد و باعث شد که توجه به امر یادگیری در فرایندهای بهبود کیفیت، مهمتر از گذشته جلوهگر شود (همان منبع).
تفاوت یادگیری سازمانی با سازمان یادگیرنده
مفهوم یادگیری سازمانی به لحاظ زمانی قبل از سازمان یادگیرنده، توسعه یافته و تلاش جدی محققین پیرامون یادگیری سازمانی، زمینه ساز شکلگیری نظریه سازمان یادگیرنده بوده است (ابویی، 1379). در واقع تفاوت بین یادگیری سازمانی و سازمان یادگیرنده، تفاوت بین بودن و شدن است. یادگیری سازمانی تشریح کننده تلاشهای آگاهانه، منظم و هم فزایندهای است که سازمانها با مشارکت تمامی افراد انجام میدهند تا در نتیجه به سازمان یادگیرنده تبدیل شوند. به عبارت دیگر، سازمان یادگیرنده بالاترین سطح یادگیری سازمانی است که در آن سطح، سازمان توان ایجاد تحول خودجوش و مداوم را از طریق بهبود و مشارکت تمامی کارکنان به دست آورده است (بایراکتاراوغلو100، 2003). تسانگ101میگوید که دو اصطلاح یادگیری سازمانی و سازمان یادگیرنده بعضی اوقات به اشتباه به جای یکدیگر به کار گرفته میشوند. وی یادگیری سازمانی را مفهومی میداند که برای توصیف انواع خاصی از فعالیتهایی که در سازمان جریان دارد به کار گرفته میشود در حالیکه سازمان یادگیرنده به نوع خاصی از سازمان اشاره میکند. به عبارت دیگر باید گفت: سازمان یادگیرنده حاصل یادگیری سازمانی است (رهنورد، 1378). یاو102 میگوید سازمان یادگیرنده اساساً یک موجودیت جمعی است که بر پرسش چه؟ متمرکز میگردد. یعنی اینکه چه ویژگیهایی در اعضاء وجود دارد که سازمان میتواند آن را فرا بگیرد و یادگیری سازمانی بر پرسش چگونه؟ متمرکز میگردد. چگونه یادگیری در سازمان تحقق مییابد؟ (اسمیت103، 2008). به طور خلاصه فرق بین یادگیری سازمانی و سازمان یادگیرنده را میتوان فرق فرایند و ساختار دانست. یعنی یادگیری سازمانی فرایند یادگیری است در حالی که سازمان یادگیرنده نوعی از سازمان است. به عبارت دیگر گرچه سازمانها برای رسیدن به اهداف خود به یادگیری سازمانی اهتمام میورزند ولی سازمان یادگیرنده، سازمانی است که اساس و بنیان آن بر یادگیری بنا شده است (یو، 2005 به نقل از پازیوک104، 2008).
در جدول 2-4 به طور کلی تفاوت یادگیری سازمانی با سازمان یادگیرنده بیان شده است.
جدول 2-4 تفاوت یادگیری سازمانی با سازمان یادگیرنده.
ردیف
یادگیری سازمانی
تفاوت
سازمان یادگیرنده
1
یادگیری سازمانی مفهومی است که برای انواع مشخصی از فعالیتها که درون سازمان اتفاق میافتد، بهکار میرود.
در حالی که
سازمان یادگیرنده به نوع خاصی از سازمان اشاره دارد که یادگیری سازمانی را در درون خود میدارد.
2
یادگیری سازمانی تلاشهایی را مورد تاکید قرار میدهد که سازمانها از طریق آن به سازمان یادگیرنده تبدیل میشوند.
در حالی که
سازمان یادگیرنده از طریق ارتقاء شیوههای هوشیارانه، نظامند، که مستلزم درگیری اشخاص در فرایندهاست به بودن خود دوام میبخشد.
3
یادگیری سازمانی به فرایند یادگیری در سازمان میپردازد.
در حالی که
سازمان یادگیرنده با شرایط، ویژگیهای سازمانی که، باعث ایجاد یادگیری میشوند سروکار دارند.
4
یادگیری سازمانی بر مشاهده و تجزیه و تحلیل فرایندهای موجود در یادگیری جمعی و فردی سازمان متمرکز است.
در حالی که
سازمان یادگیرنده جهتی عملی دارد و از ابزارهای ارزشیابی یا آسیب شناسی که به توسعه فرایندهای یادگیری در درون سازمان مدد میرساند، منبعث میشود.
5
در بحث یادگیری سازمانی بر اینکه یادگیری چگونه در سازمان رخ میدهد، توجه میشود.
در حالی که
در سازمان یادگیرنده، بر چه چیزی – سیستمها، اصول و مشخصات سازمانهایی که یاد میگیرند و به عنوان یک موجودیت جمعی، تولید میکنند – تمرکز میکنیم.
6
فرایند محور است .
در حالی که
فرآورده محور است.
7
هویت فردی دارد.
در حالی که
هویت جمعی دارد.
8
غیر رسمی / رسمی است.
در حالی که
رسمی است.
9
اکتشافی و تجربه محور است.
در حالی که
هنجاری و تجویزی است.
10
به فعالیت خاصی در سازمان اشاره دارد
در حالی که
به سازمان خاصی اشاره دارد.
11
موضوعات یادگیری جزئی و کلیاند
در حالی که
موضوعات یادگیری عمیقاً کلیاند.
12
حیطه موضوعات یادگیری شامل موضوعات و مسائل عادی و استراتژی است.
در حالی که
حیطه موضوعات یادگیری عمدتاً استراتژیک است.
13
سبکهای یادگیری ضمنی و متفاوت است.
در حالی که
سبکهای یادگیری تا حد زیادی مشخص، مشابه و قابل شناسایی است.
منبع: کاظمپور، 1391.
ویژگیهای سازمان یادگیرنده
روزنگارتن105 در سال 1999 و متعاقب آن ترکینگتون106 در سال 2004، مطالعه وسیعی را در خصوص ویژگیهای سازمان یادگیرنده انجام دادهاند. نتایج مطالعات این دو نفر که پژوهشهای زیادی را مورد بررسی قرار دادهاند، ویژگیهای سازمان یادگیرنده را بدین صورت تعیین کرده است: ” کار تیمی و یادگیری تیمی، تفکر سیستمی و مدلهای ذهنی، جریان آزاد اطلاعات، آموزش و کارآموزی تمامی نیروها، سیستم پاداش برای یادگیری کارکنان، بهسازی مداوم کار، سلسله مراتب غیر متمرکز و مدیریت مشارکتی، کارکنان انعطاف پذیر، یادگیری و تجربه آموزی مداوم، فرهنگ حمایت از یادگیری مشارکتی، تعامل و مذاکره، فرهنگ یادگیری حمایتی، بینش مشترک از آینده، صراحت واعتماد، تعهد و بردباری، ریسکپذیری و مسئولیتپذیری” (ترکینگتون، 2004). همچنین تحقیقاتی به منظور شناسایی ویژگیهای سازمان یادگیرنده در دانشگاهها و مؤسسات آموزشی انجام شده که از جمله میتوان به این موارد اشاره کرد: ویژگیهای اصلی برای تبدیل شدن دانشگاههای استرالیا به سازمانهای یادگیرنده” رهبری، بینش، فرهنگ سازمانی، مدیریت منابع انسانی، نقش در جامعه، قابلیت دسترسی، منابع، نوآوری و خلاقیت، فناوری اطلاعات و ارتباطات و دسترسی جهانی” ذکر شده است (ریس107، 2004). به طور کلی ویژگیهایی را که برای اجرای فرایند یادگیری سازمانی و به تبع آن یادگیرنده شدن سازمان لازم است، میتوان به پنج دسته اصلی تقسیم کرد:
ویژگیهای رهبری سازمان یادگیرنده: سازمان یادگیرنده صرفا با متعهد بودن کارکنان به وجود نمیآید، بلکه رهبران نیز در ایجاد آن نقش اساسی ایفا میکنند. رهبرانی موفق به ایجاد سازمان یادگیرنده شدهاند که از منظر عملی به آن نگریسته و به عنوان راهحل مسائل سازمانی به آن متوسل شدهاند.
ویژگیهای منابع انسانی سازمان یادگیرنده: افراد دانشگر پایه و اساس یادگیری سازمانی را تشکیل میدهند و کارکنان سازمان یادگیرنده باید دانشگر باشند، این افراد مسئول تسلط بر شغل خویش هستند، اطلاعات مهم را به دیگران انتقال میدهند، مهارت خود را به روز میرسانند، قابلیتهای خود را کشف میکنند و بهکارگیری میکنند، در حال آموزش مداوم هستند و قدرت تصمیمگیری بالایی دارند.
ویژگیهای طرح سازمانی یادگیرنده: یکی از عوامل موفقیت در ایجاد سازمان یادگیرنده، وجود طرح سازمانی مناسب است. طرحی که سیتم پاداش آن در کنار پاداشهای بیرونی بر پاداشهای درونی نیز تمرکز کرده، از طریق ترغیب و تشویق، تصدیق و تایید، ایجاد رابطه دوستی یک به یک و تقدیر از خطرپذیری، در کارکنان خود ایجاد انگیزه نماید.
ویژگیهای فرهنگ سازمان یادگیرنده: این سازمانها دارای فرهنگ قوی مساوات و برابری هستند که در آن مدیران به تمامی کارکنان به یک چشم مینگرد و همه آنها را موجودیتی باارزش به حساب میآورند. در چنین فرهنگی هنجارها به گونهای شکل گرفتهاند که یادگیری سازمانی و بهبود مستمر در تمامی سطوح سازمان را تشویق میکنند. در چنین سازمانی هر فردی احساس میکند که باارزش است.
ویژگیهای ماًموریت سازمان یادگیرنده: بیان واضح چشمانداز، ماًموریت و ارزشهای مشترک و مورد قبول سازمان و جلب حمایت کارکنان از آن یکی از مبانی سازمانهای یادگیرنده است. البته این ماًموریتها صرفاً از جانب مدیران نشاًت نمیگیرد، بلکه کارمندان دانشگر و افراد تیمها در شکلگیری آنها نقش بسزایی دارند (قربانیزاده، 1387 به نقل از جیمز، 2003).
مزایای بالقوه سازمان یادگیرنده
مزایای بالقوه سازمان یادگیرنده را میتوان چنین برشمرد :
نیروی دانش: تولد غولهای جدید کسب و کار همچون کامپیوترهای مایکروسافت، نت اسکیپ و اپل در همین اواخر ثابت کرد که دانش، نیروی عظیمی است که دارندگان آن قادرند موجودیتهای عظیمی را به کمک آن خلق کنند. این باور، تفکر کسب و کار مرسوم را که سرمایه، زمین و نیروی کار را به عنوان اجزای تشکیل دهنده جهت شروع و حفظ کسب و کار مقروض میدانست، تغییر داد.
آزادسازی پتانسیل کارکنان: افراد مهمترین منابع سازمان هر کسب و کاری هستند. بشر دارای پتانسیلهای بسیاری برای توسعه قابلیتها، کسب مهارتهای جدید و تولید ایدههای ارزشمند است. جهت گشودن این مخزن بالقوه، سازمانها مدیون کمک به آنان در رساندنشان به بیشترین میزان پتانسیل موجود هستند. همین که این کار صورت پذیرد، افراد به طور بهینه تواناییهای خویش را به کار میگیرند، بنابراین مساعدت سازمان برای رشد و نیل به اهدافش لازم است.
بهبود کیفیت و بهرهوری: همیشه راهی سریعتر، ارزانتر و بهتر جهت انجام کارها وجود دارد. میتوان به این امر توفیق یافت اگر، هر فردی در سازمان بهطور پیوسته
