
صورت فراهم گشته است زندگي کند: 1- مکان اقامتش (قصرهاي عظيم) 2- در نعمتها، لذت بردن از غذا و نوشيدني که در اين عبارت مشخص ميشود (آنچه که آرزو ميکني) در واقع دعا براي زندگي کردن در سايه قصرهاي عظيم و لذت بردن از غذا و نوشيدني لذيذ، چيز مهمي در حق خلفاي عباسي نبوده است زيرا آنها هميشه در ناز و نعمت و رفاه زندگي ميکردند. و شاعر ميخواهد با اين تمجيد ظاهري و آرزوي دنيوي براي او از شر خليفه عباسي در امان باشد.
ابوتمام (وفات 229 هـ) نيز مامون را با لفظ (سالم نگاهدار) در گفتار خود ميخواند.
1- إِسْلَمْ اَميرَ الْمُومِنينَ لِأُمَّـــه
2- إِنَّ الْمَکارِمَ لِلْخَليفهِ لَمْ تَزِلْ
3- کُتِبْتَ لَهُ و لِأولَّيهِ وراثُــهٌ
نَتَجَتْ رَجاءکَ وَ الرَّجاءُ عُقامُ
وَ اللهُ يَعْلَمُ ذلِـــــــکَ وَ الْاَقْوامُ
فِي اللَّوْحِ حَتَّي جـَـفَّتِ الْأَقْلْامُ
(ابوتمام؛ 1427:2/86)
ترجمه
1- اي اميرالمومنين در صحت سلامت باش براي امتي که فقط به تو اميد دارند در حالي که اميدواري بيفايده است.
2- به راستي که ويژگيهاي نيکو براي خليفه هميشگي و پايدار است هم خداوند و هم اقوام اين را ميدانند.
3- وراثت براي او و نخستين آنها (اجداد خليفه) او در لوح محفوظ نوشته شده است تا جايي که جوهر مدادهاي آن خشک شده است.
شاعر در متن خود ميان دعا و ستايش همانندي برقرار ميکند و همچنين در شخصيت رهبري او (اميرالمؤمنين) بيان کرامت (ويژگيهاي نيکو) و آرزو (اميد تو پديدار گشته است) را جمع کرده است، در دعاي خود به سند الهي استناد ميکند و آن (لوح) است.
و خلافت را به عنوان وراثت در افراد بشر قرار ميدهد، و آن را مخصوص بنيعباس ميداند و از ميان آنها مامون را بر ميگزيند.
خلفاي عباسي نيز در جايگاه خود دوست داشتند که خلافت رنگ و بوي ديني به خود بگيرد و اين گونه وانمود کنند که خلفاي عباسي همچون امام و جانشين پيامبر (ص) هستند نه پادشاه، بنابراين خلفاي عباسي خواهان اين بودند که در شعر، دليل و استدلال از قرآن و سنت وجود داشته باشد تا حق مقدس خلافت وراثتي آنها را ثابت کند، (الهداره؛1969: 386) همان طور که ملاحظه ميشود شاعران به لفظ دعاي (سالم نگاهدار)، ميپردازند و آن را نقطه اشتراک خود در دعا براي خلفا و مردان حکومتي قرار ميدهند، چرا که اين لفظ در ميان اکثر شاعران تکرار ميشود. (بحتري؛1972:1/557)
علي بن جهم (وفات 249 هـ) متوکل را اينگونه مورد خطاب قرار ميدهد:
1- فَهَنيئاَ لِلْمُلکِ صِحَّةُ راعيـ
2- جَعْفرٌ وَجْهُهُ يَدُلُ عَليَ الْخيـ
3- حَسْبُکَ اللهُ ناصراً اِذ تَوکلـ
هِ وَلِلدينِ عِزُّهُ الْمُوصولُ
رِ وَ کُلُ امْريءِ عَليهِ دَليلُ
تَ عَلي اللهِ و َهُوَ نِعْمَ الْوَکْيلُ
(علي بن جهم؛ 1959: 25)
ترجمه
1- سلامتي حافظ و نگهبان ملک و دين و عزت هميشگياش بر آن دو (ملک و دين) گوارا باشد.
2- جعفر که چهره او دلالت بر خير ميکند و هر انساني دليل اوست.
3- تنها خدا براي ياري تو کافي است هر گاه بر او توکل کني به راستي که او بهترين يار و ياور است.
1- أَنَا اَشْکُو اِليک قَسْوة قَلْبي
2- بّأَبي اَنْتَ ما أعَزَّ بِکَ الْحَـ
کَيْفَ لَمْ يَنْصَدعْ و اَنْتَ عليلٌ؟
قَّ و اِنْ کانَ مُسْعديِکَ قَليِلُ
(همان؛ 25)
ترجمه
1- شکايت سنگدليم را نزد تو ميآورم که چگونه پاره پاره نميشود در حالي که توبيماري؟
2- پدرم فداي تو باد که چقدر حق با تو عزت يافت هر چند که کاميابيهاي تو کم بود.
تعدادي جملات دعايي در اين ابيات است که يک مرکز اصلي و محتوايي دارد و شاعر در آن جملات خواهان تندرستي و سلامت ممدوح خود است و به نظر ميرسد که او تحت تأثير تصاوير الفاظ و معاني قرآن قرار گرفته است و عناصر آن برگرفته از قرآن و روايات، زيرا در درجه اول با صيغهي مصدر (بر تو گوارا باد) دعا ميکند همچنان که در اين فرمايش خداوند آمده است: ?کُلُوا وَ اشْرَبُوا هَنيئاً بِها اَسْلَفْتُم في الاَيامِ الخالِيهَ?. (الحاقه/24). که در آن بر اهميت سلامتي خليفه در اداره حکومت (ملک) تأکيد ميکند و عزت دين را در گرو سالم ماندن خليفه از مريضيها و بلاها ميداند. پس بر تو گوارا باد: يعني بدون هيچ گونه سختي يا خستگي، روزي داده شدي و به خير فراوان رسيدي و هيچ گاه زيان و ضرر به تو نرسد. (ابنمنظور؛ 1408: 15/42)
در بيت سوم، سطر اول شاعر اين جملهي دعايي (خداوند تو را بس است)را از قرآن کريم ميگيرد که ميفرمايد: ?يا اَيُّها النَّبيُ حَسْبِکَ اللهُ وَ مَنْ التَبَعِکَ مِنَ المُؤمِنينَ? (انفال/64)
و به معناي: خداوند تو را کفايت ميکند و از هرگونه ناخوشايندي تو را حفظ ميکند، ميباشد صيغهي دعا در سطر دوم با “پدرم فدايت باد “برگرفته از روايات و دعاهاي مأثوره است که در بسياري از متون اسلامي ذکر شده است (بابي انت و امي).
و اين عبارت (پدر و مادرم فدايت باد) آن گاه بر زبان مردم عرب جاري است که آن را به جهت تعظيم در گفتار خود بکار ببرند زيرا انسان فقط کسي را فدا ميکند که آن را بزرگ بشمارد، و خودش را فداي آن کند.
علي بن جهم ( وفات 249 هـ)براي معتصم دعا ميکند و ميگويد:
1- لِيَهْنُکَ يا أبا اِسْحاقِ مُلکَ
2- فايدُّنا بِهاروُنَ وَ انَاَ
يَجِلُّ عَنِ المَفاخِر و المُسامِي
لَنَرجُو أن تُعْمَرَ الفَ عامٍ
(علي بن جهم؛ 1959: 11)
ترجمه
1- اي ابواسحاق اين ملک و فرمانروايي بر تو گوارا باد که از هرگونه افتخار و بزرگي فاصله دارد و با شکوهتر است.
2- ماهارون را حمايت کرديم و اميدواريم که تو هزار سال عمر کني.
شاعر براي ممدوح خود خواهان دوام سلامتي و خوشي در ملکش از طريق لفظ (ليهنک) ميباشد که دلالت بر دوام و استمرار دارد، صيغهي دعا با ندا براي کنيهي ممدوح (ابااسحاق) آمده است تا او را مدح کند و از اين جا است که عمر طولاني مدت را براي فرزندش هارون آرزو ميکند که هزار سال عمر کند هرچند که اين آرزو درست است و آن را از داستان حضرت نوح (ع)گرفته است که حدود هزار سال عمر کرد، شاعر اين کلمه قرآني را در يک ساختار زباني دلالي الهامي در متن قرار داده است، از يک جايگاه ديني حرکت کرده است و آن را در دعايش بر ممدوح افزوده است تا در آن، جايگاه و نگرشش را نسبت به واقعيتي که در آن زندگي ميکند، مجسم سازد.
معمولاً دعاي تندرستي و سلامتي همراه با طول عمر از جانب شاعران زماني شامل حال رجال دولتي (وزيران، فرماندهان، قضات و مديران) ميشد که اين افراد شاعري به دربار نزديک ميکردند و يا اين که او را به خليفه معرفي ميکردند مثل مواردي که براي بحتري پيش آمد و فتح بنخاقان او را به متوکل عباسي معرفي کرد و يا زماني که يکي از رجال دولتي متنبي را به سيف الدوله معرفي نمود که در اين موارد شعراء براي اين رجال دولتي اشعار تملق آميز ميسرودند:
ازجمله موارد دعا براي وزيران و مردان حکومتي، قول اشجع سلمي (وفات 198هـ) در مورد احمد بن يزيد است زماني که بيمار شده بود:
1- أَصَحَ اللهُ جِسْمُکَ، هَلْ تَقَصَّيْتُ
2- وَ کَيفَ وُجدتَ ما عِالَجتَ مِنْهُ؟
3- دَعاک ضمان ربک کل وقت
4- وَ اَعُقْبَکَ السَلامةَ تَصْطَفيها
عناياتِ الدَواءِ بِکَشْفِ الداءِ؟
وَ هَلْ اَحْمَدْتَ عاقِبةَ الدَواء؟
و عجل ما تُحبَ من شفاءِ
وَ تُصَحَّبُ راحةً بَعْدَ الِعناءِ
(اشجع سلمي؛ 1981: 29)
ترجمه
1- خداوند جسم تو را سالم گرداند آيا با مشخص شدن درد، از مراقبتهاي درمان دور گشتهاي؟
2- آن چه را که از آن بهبود يافتهاي چگونه يافتي؟ آيا عاقبت درمان را ستودي؟
3- ضمانت پروردگارت در هر زمان تورا فرا خواند و آنچه از شفا دوست ميداري برايت سريع فراهم سازد.
4- و سلامت را به دنبال تو روانه سازد که پاک و خالص به آن دستيابي و بعد از درد و رنج، با راحتي همراه باشي.
از اين ابيات مشخص ميشود که ممدوح مريض است، و بهترين چيزي که بعد از دوا به حال او مفيد است، دعا ميباشد.شاعر براي او جملهاي از دعاها را جمع ميکند باشد که سبب افزايش معنوياتش شود و بيماري او را برطرف کند زيرا اسلام شفا را تنها از جانب خداوند متعال ميداند او ميان مداوا و شفا تفاوت قائل شده است. زيرا، اولي از اکتسابات و دستاوردهاي انسان است و دومي از تقديرات الهي. شاعر براي او خواهان تندرستي و سلامت است و آرزو ميکند که خداوند او را از ناراحتي که از آن رنج ميبرد شفاي زود هنگام عنايت کند. بدون شک اين نوع کلام در شخص بيمار تأثيرگذار است و شادي را در قلب او داخل ميکند و او را بر سرعت شفا يافتن ياري ميدهد.
ابونواس( وفات 198 هـ) براي فضل بن ربيع وزيرهارون الرشيد دعا ميکند و خواهان طول عمر براي او ميباشد و ميگويد:
1-کَمْ قَائلِ لَکَ مِن داعٍ وَ قائِلةِ
2-يَفْدِيانَکَ مَا اسْتَطاعا بِجَهْدِ هِما
نَفْسي فداءُ اِبي الْعبَاسِ من رَجَلْ
ويَسْالان لَکَ الْتأخيرُ فِي الْاَجَلِ
(ابونواس؛ 1407: 341)
ترجمه
1- چند تن از دعوتگران و گويندگان مرد نسبت به تو گفتهاند: جانم فداي ابوعباس
2- در حد توان و تلاششان خود را براي تو فدا ميکنند و براي تو تاخير در زمان مرگ را (از خدا) درخواست ميکنند.
متن با “کم خبريه” شروع ميشود که براي تکثير، مفيد است. (صالح السامرائي؛2000: 2/338)
و ميان گوينده زن و مرد را جمع ميکند تا بر اين امر دلالت کند که تمامي زيردستان ممدوح از زن و مرد براي او دعا ميکنند و خودشان را براي ممدوح فدا ميکنند. لفظ (يَفْدِيانَکَ) با صيغه مثني آمده است تا دلالت بر کثرت افرادي که براي طول عمر او دعا ميکنند بنمايد و آن از اين جمله فهميده ميشود (و براي تو درخواست تأخير در اجل ميکنند)، معناي پنهان در پشت اين دعا اين است که شاعر ميخواهد تا به ممدوح خبر دهد که همهي مردم او را دوست ميدارند و از طريق مراجعه به ديوان شعر، شاعر در مدح اين وزير دچار افراط و زياده روي شده است زيرا او خواسته است که با اين مدح، توجه او را به خود جلب کند و بدگويي دشمنان را در مورد او باور نميکند با توجه به اين که شاعر معروف به بي ديني و مستي بود، او احتياج به احساس امنيت در سايه اين ممدوح داشت و از مهمترين عوامل امنيت جاني و بياحساس او به حمايت و افزايش قدرتي برتر در حاکميت عباسي بود.
ابوتمام( وفات 229 هـ) براي احمد بن ابي داود که در زمان واثق، قاضي بود دعا ميکند و ميگويد:
1-أَعْقَبُکَ اللهُ صـِــحَّةَ الْبَدَنِ
2-کَيفَ وَجَدْتَ الدواءِ؟ اَوْجَدَکَ الـّ
3-لا يَزِعْ اللهُ مِنْکَ صالِحَةً
مَا هَتْفَ الهاتفاتِ فِي الغُصْنِ
لهْ شِفاءً بِه مُدي الزَّمنِ
اَبْلَيْتَها مِن بَلائکِ الحُسنِ
(ابوتمام؛ 1427: 2/160)
ترجمه
1- خداوند تا آن زمان که پرندهاي بر روي شاخههاترانه سرايي ميکند به تو تندرستي و سلامتي عطا فرمايد.
2- دوا را چگونه يافتي؟ خداوند تو را به وسيله آن (دوا) براي هميشه شفا داد.
3- خداوند نيکويي را از تو دور نگرداند. که به طرز شايستهاي اين آزمون نيکو را پشت سر نهادي.
دعا براي مريض سنتي است که همواره در دين و جامعه اسلامي مورد عمل و تبعيت بوده است. مريض احتياج به دعاي برادر مسلمان خود دارد تا خداوند او را شفا دهد. شاعر خواهان تندرستي دايمي براي ممدوح خود است و در بکارگيري لفظهاي دعا هوشيارانه عمل ميکند زيرا شفا را به خداوند متعال و معالجه را به دارو نسبت ميدهد آنجا که ميگويد: (خداوند شفاي تو را در آن يافت) و سپس کلام خود را به سوي دعاي سوم به پايان ميبرد و ميگويد: (خداوند هيچ دعاي نيکويي را از تو دور نگرداند)، اين دعاها دلالت بر تشخيص آرزوهاي شاعر براي ممدوح به جهت دوام تندرستي و سلامتي دارند.
اسحاق موصلي (وفات 235 هـ) به صباح بن خاقان به جهت شفا يافتن از مريضي که از آن رنج ميبرد، تبريک ميگويد و چنين بيان ميدارد که:
1- حَمَدْتُ اللهِ اِذْ عافَي صَباحاً
2-
