
مطالعه و تفحص بپردازند و بدون در نظر گرفتن هر عامل بيروني به عمق مفاهيم اعتزالي پي ببرند،درست است که نميتوان هر محقق و نويسندهاي را که در خصوص معتزله قلم زده و يا کتابهايي از آثار ايشان را تحقيق نموده و به چاپ رسانده باشد را طرفدار اين جريان فکري محسوب نمود،اما تعريف و تمجيدهاي ايشان از تفکرات اعتزالي و سخن گفتن از ضرورت احياي اين تفکر براي نجات جامعه اسلامي در زمان معاصر و اظهار تاسف و تاثر از انحطاط معتزليان را ميتوان به عنوان مويداتي دانست که زمينههاي بازخواني انديشههاي اعتزالي و شکلگيري اعتزال نوين را به ما نشان ميدهد و رهگيري اين نشانهها ما را به جايي ميرساند که بتوانيم ادعا کنيم،اگر چه نميتوان گروهي از انديشمندان همدوره را معرفي نمود که به طور سيستماتيک در صدد تفکرات اعتزالي برآمده باشند و يا در صدد ايجاد گروهي با ويژگيهاي يکسان باشند که در مسير يک عقيده و هدف قدم برداشتهاند اما ميتوان گرايشها و جلوههايي از احياي تفکرات اعتزالي را در بين ايشان مشاهده نمود که نمونههايي از آن را در متن ارائه نموديمو ميتوان نتيجه گرفت که جرياني فکري که به جرات ميتوان پيروان آن را نومعتزلي ناميد، در صدد احياي تفکرات اعتزالي خصوصا در زمينه هاي عقل، اختيار انسان و آزادي، تساهل و تسامح ديني و جلوههاي جديد از مسائل مبتلابه روز مانند سکولاريسم، پلوراليزم، اگزيستانسياليسم و آزادي زن و… را نيز مدنظر دارند، در جهان اسلام شکل يافته و رشد نمودهاند و به تدريج به بسط افکار خويش مشغول هستند و شايد نام معتزلي را بر خويش نپسندند اما احياي آن افکار را سرلوحه فعاليتهاي علمي خويش قرار دادهاند وجود دارند که پارهاي از مباحث آنهاتوسط روشنفکران ايران نيز در مجامع علمي مطرح شده و مورد مناقشه واقع شدهاند.
نومعتزليان هم بر اساس آن نمونههايي که در متن ارائه شد،همان افکار و آرا را در خصوص عقل و عقلگرايي که مهمترين ويژگي مکتب اعتزال است،دارا هستند و شايد در پارهاي از مواقع نظرات افراطيتري در عقلگرايي و جايگاه عقل در تفکر اسلامي داشته باشند،آنهاهمچنين در خصوص اراده و اختيار انساني براي رقم زدن سرنوشت نيز عقده اي مشابه معتزليان دارند که اين امر در آثار کلامي – عقيدتي و نيز آثار اجتماعي که به بررسي علل پيشرفت جوامع غربي و عقب ماندگي جوامع اسلامي به روشني قابل رويت است،مانند عقيده شيخ محمدعبده در مورد اختيار انسان و حسن و قبح ذاتي افعال. در خصوص قرآن و وحي نيز که نظرات بي شماري از افرادي چون خلفالله،امين الخولي،حسن حنفي و ديگران نقل کرديم که همگي نشان از رويکرد دوباره انديشمندان مسلمان براي احياي تفکر اعتزالي دارد.
در ضمن گزارشاتي که در مورد رديههايي که بر عليه اصلاح طلبان و متجددان،عقلگرايان که گاهي با عنوان نومعتزليان همراه بوده خود نشان از تمايل متفکران مسلمان به افکار و انديشههاي اعتزالي دارد،خصوصا رديه هايي که بر اساس مقايسه بين معتزله قديم و جديد نوشته شدهاند که در گزارش از دو کتاب “العصريون معتزلة اليوم” و “الاتجاهات العقلانية الحديثة” به وضوح مشاهده نموديد و اين دليل محکمي براي اثبات مدعاي ما است که اگر چه تمامي افکار اعتزالي بازخواني و به روزرساني نشدهاند و شايد ضرورتي هم براي اين کار وجود نداشته است،اما گرايشاتي که در جامعه کنوني ميتوانستند مورد کاربرد واقع شوند،مانند عقلگرايي و روش کلامي معتزليان براي برخورد با مباحث الاهياتي و کلامي و نيز بحث اختيار و آزادي انسان و مختار بودن انسان براي رقم زدن سرنوشت خويش با توجه به ميراث علمي اسلامي و عقايد اعتزالي مطرح شدهاند که در نوشتههاي اين متفکران معاصر قابل مشاهده است.
البته نومعتزليان در مرحله دفاع از کيان دين اسلام را وظيفة اصلي خويش ميدانند و از به کارگيري روشهاي جديد عقلي و فلسفي جهت اين مهم کوتاهي نميکنند و در مرحله بعدي پيشرفت جامعه اسلامي و حرکت آن به سوي رشد و ترقي در همه زمينهها را خواستار هستند و چه بسا اين حرکت را در گرو طرح مسائلي چون:پلوراليسم، سکولاريسم، تساهل و تسامح، تقريب اديان و مذاهب، حقوق بشر، ايجاد هماهنگي بين عقل و دين، تغيير در احکام و محدود نمودن حدود، جهاني شدن و حقوق و آزادي زن ميدانند و اين مباحث را نيز دنبال ميکنند که اين موارد جزو احياي عقايد اعتزالي محسوب نميشوند اما ميتوان لازمه عقلگرايي و دخالت دادن عقل در درک احکام و تغيير در آن قلمداد نمود.
منابع فارسي:
ابوزهره، محمد، تاريخ مذاهب اسلامي، ترجمه عليرضا ايماني،انتشارات اديان و مذاهب، قم، چاپ اول، 1384.
ابراهيمي ديناني، غلامحسين، ماجراي فكر فلسفي در جهان اسلام، ج دوم، تهران، انتشارات طرح نو، 1377.
اسلامي، سيد حسن، چهارگانه جابري ( عقل عربي از ادعا تا اثبات )، آينه پژوهش، سال نوزدهم، شماره 110-111.
امير علي، روح اسلام، ترجمه ايرج رزاقي، انتشارات استان قدس رضوي، مشهد، چاپ اول، 1366.
اقبال لاهوري، محمد، بازسازي انديشه ديني در اسلام، ترجمه محمدبقايي، تهران، انتشارات فردوس، 1379.
اقبال لاهوري، محمد، احياي فکر ديني، ترجمه محمد آرام، کتاب پايا، بيتا.
