
کلامیشان را در ارتباط با رفتارهای جسمانیشان توسعه دهند و از این طریق میتوانند به فهم و تسلطی که لازمه راه حلیابی و یکپارچگی تجارب عاطفیشان برسند (صابری و وکیلی،1382). جانی کینگر37نویسنده کتاب “رویاها میتوانند کمک کننده باشند” به کودکانی که دچار کابوس شدند پیشنهاد کرد که برای کمک به دوستان خیالی خود متوصل شوند، به این صورت که در حین بیداری، کودکان میتوانند قصههایی خلق کنند که در آنها دوستان خیالی با رویارویی با افراد رویاهایشان به آنها کمک کند. او میگوید که کودکان میتوانند با بازنویسی پایان قصهها پایان خوشی را برای آنها ترتیب دهند و سپس سعی کنند تا همین رویاها را هنگامی که خواب هستند ببینند (بیرجندی و مصلینژاد، 1385). از نظر گال، میچل، گارنه و ولسنر (2003) قصههای مراجعان هم به عنوان یک ابزار درمانی و هم به عنوان یک راهنما در کار بالینی اهمیت دارد. هر چند که در استفاده از قصههای مراجعان در کار بالینی باید به این نکته توجه کرد که یک قصه ممکن است هم از نظر محتوا و هم از نظر شکل تغییر یافته باشد. تحلیل رفتن قصهها ممکن است تحت تاًثیر عوامل مختلفی قرار گرفته باشد برای نمونه حالت درونی قصهگو، دیدگاه دیگران، سناریوی عمل و آنچه بین شخصیتهای قصه و تمرکز مکرر بر یک یا چند موضوع رخ میدهد. بنابراین درمانگری که به قصههای تحلیل رفته یک بیمار گوش میدهد، ممکن است در تبیین این مشکل چیست و چه اقدامی باید انجام دهد با دشواری رو به رو شود (دیماجیو و همکاران، 2003).
قصه در قرآن
زندگی بشر هیچگاه از قصه و داستان خالی نبوده است. بخش مهمی از باورها، اعتقادات و آداب و رسوم روزگار کهن از طریق نقل سینه به سینهی قصهها و افسانهها شکل گرفته است. علاقه به قصهگویی فطری است و به همین دلیل است که خدا شرح حال اقوام گذشته را برای عبرت آموزی خردمندان در قالب قصه بیان میکند (آدینهپور، 1387). قصه در قرآن عبارت است از روایت و نقل وقایع و حوادث واقعی و تاریخی که از روی علم و با هدف و پیامی مشخص پیگیری میشوند (غنی، 1374). قرآن، هنریترین کتاب است. تمام واژگانش سنجیده و حساب شدهاند. مهمترین نکتهای که هرگز نباید از نظر دور داشت این است که قرآن کتاب قصه نیست. قصه ابزاری جهت عینی کردن مفاهیم قرآنی است و کتاب آسمانی ما در عصری که ادبیات داستانی شفاهی بود به این مهم پرداخت و در بهترین شکل و شیوه آن را ارائه داد. قرآن عناصری را در قصه به کار گرفته است که بشر در قرن حاضر با پیشرفت علوم و به ویژه داستان نویسی به آنها دست یافته است. آنچه مسلم است این است که قصه قرآن شکل و محتوای زیبا و برازنده دارد و قرآن از قصه به عنوان بهترین وسیلهی آموزش استفاده کرده است و به آن برتری بخشیده است (حکیمی، 1384). شخصیتهای داستانی قرآن انسان هستند و موضوعات آنها نیز به زندگی انسان مرتبط است. قصهها و تمثیلهای دلنشین قرآن با مضمونهای اخلاقی و تاریخی همگان را به عبرتگیری و یادگیری مسائل دعوت میکند (غنی، 1374). قرآن برای رسیدن به اهداف اخلاقی از قصه استفاده کرده است و داستان را ابزار کار خود قرار میدهد، زیرا با این روش خواننده یا شنونده برانگیخته میشود تا رویدادهای داستان را دنبال کند و این موجب تاثیر آن در عمق وجدان او میشود و هدف کلی قصه قرآنی به اندیشه وا داشتن است و خود قصههای قرآن دلیل قانع کنندهای برای این هدف است. زیرا سرشار از اندیشه و تفکر هستند (حکیمی، 1384).
تاریخچه قصه و قصهگویی
بنا به قولی معروف، قصهگویی عمری به درازای عمر کلمه و کلام دارد. در حقیقت قصهگویی از زمانی آغاز شده که آدمی زبان گشاده و توانسته است به وسیله آن وقایع زندگی روزانه خود را بازگوید و در امتداد این راه قصه زندگی گذشتگان را نسل به نسل تا به امروز برساند. نخستین تعریف مکتوب از عملی که دست کم به گونهای مبهم به قصهگویی میماند، گویا در پاپیروس مصری معروف به پاپیروس وستکار، که در فاصله میان سلسله دوازدهم و هجدهم (1200-2000ق. م) ثبت شده است و گفتگوی میان خوفو و پسرانش را بیان میکند. در متون مصری، چینی، سومری و سانسکریت شماری از نمونههای کهن قصههای داستانی یافت میشود. هر چند در بسیاری از آنها هیچ اشارهای به این نکته نشده است که قصهها را چه کسی و برای چه کسانی و یا چگونه و چرا میگفته است. قطعههای بسیاری که در متون سانسکریت وجود دارد نشان میدهد که قصهگویی هم به دلایل مذهبی و هم غیرمذهبی صورت میگرفته است. زمانی کشیشها و راهبههای اولیه به خاطر نقل وقایع کتاب مقدس برای شنوندگان بیسواد جزو قصهگوهای متبحر درآمدند و در کار خود تا آنجا پیش رفتند که اکثر مردم بیسواد اروپا به محض شنیدن پیامهایشان به مسیحیت گرویدند (ناظمی، 1385).
قصه در ایران
محمد ابن اسحاق سراج از مردم نیشابور صاحب کتاب الاخبار مینویسد: فارسیان اول، تصنیف کنندگان اولین افسانهها بودند و آن را به صورت کتاب در آورده و در خزانههای خود نگهداری کردهاند و آن را از زبان حیوانات نقل و حکایت مینمودند و پس از آن پادشاهان اشکانی که دومین سلسله پادشاهان ایران هستند، آن را به صورت اغراقآمیزی در آورده و نیز چیزها بر آن افزوده و عربها آن را به زبان خود برگردانده و 38فصحا و بلغا عرب شاخ و برگهای آن را زده و با بهترین شکل به رشته تحریر در آورده و در همان زمینه و معانی کتابهایی تالیف کردهاند. اولین کتابی که در این معنا تالیف شده «هزار افسانه» است. مسعودی تاریخ نویس عرب- ایرانی، همین طور ابن ندیم مورخ و فروشنده کتاب بغدادی معتقدند که هزار و یک شب از ایران منشاً گرفته و نام هزار افسون یا هزار افسانه داشته و نام عربی آن هزار خرافه بوده است (ناظمی، 1385).
متون ارزشمندی نظیر هفت پیکر نظامی، منوخت التواریخ، تاریخ بیهقی و دهها منابع دیگر مطالبی دارند که اهمیت و جایگاه قصه و قصهگویی را درباره پادشاهان نشان میدهد (رحماندوست،1381).
قصه در رویکردهای نظری روان درمانی
رویکرد داستانی، روان درمانی با این ایده همگرایی دارد که درمان اساساً نوع ویژهای از گفتگو است که قابلیتها، شایستگیها و راهحلها را از خود مراجع یا درمانجو فرا میخواند، بهگونهای که رواندرمانی طی یک گفتگوی خلاق توانمندی مراجع را آشکار میسازد و به او جرات و شهامت تغییر کردن میدهد. در این فرایند درمانگر و مراجع موضوعات پیچیده را در فرایند حل مساله کشف و تفسیر میکنند و به این ترتیب مراجعان اعم از کودکان و بزرگسالان بهتر میتوانند مشکلاتشان را مدیریت کنند. قصه در هر نوع رواندرمانی و در هر نقطه از فرایند درمان میتواند به کار رود و در حقیقت قصهگوئی مخرج مشترک بین آرایه وسیعی از جهتگیریهای نظری و رویکردهای درمانی است (هفنر،2003).
داستانها پل ارتباطی بین جمعیت بالینی و غیر بالینی به شمار میروند، زیرا در آنها اغلب مسائل خودمان تشخیص داده میشوند. علاوه بر این استفاده مستلزم به کارگیری الگوی ویژهای نمیباشد و صرف نظر از ساختار نظری درمانگر میتوانند کاملاً مورد استفاده قرار گیرند. بیان داستان لزوماً یک رویکرد کلامی نیست و داستانها ممکن است بدون استفاده از واژهها نیز دوبارهگویی شوند. لذا این امکان وجود دارد که خود داستان در بازیدرمانی، نقشگذاری روانی و درمانهای مربوط به داستانگویی یک نماد باشد (دوایودی39، 1997). داستانها ابزار منحصر به فردی برای درمان هستند و برای افراد تمام گروههای سنی به کار میروند، در واقع داستان خلاقیت گستردهای است که با آن هر فردی میتواند عقاید به ظاهر نا معقول را بازیابی، آنها را جایگزین و استفاده سازنده از آن را مطرح کند (اشرفپوری، 1387).
در مجموع همانگونه که در بررسی ذیل مشاهده میشود، پیشینهکاوی نظریهها و پژوهشها، جایگاه و اهمیت استفاده از قصه را به مثابه تکنیک و ابزار مشاوره و روان درمانی کودک مشخص مینماید و همه نظریهها در این مورد اشتراک نظر دارند که قصه را به مثابه تکنیک و ابزار مشاوره و رواندرمانی کودک مشخص مینماید و همه نظریهها در این مورد اشتراک نظر دارند که قصه میتواند دریچهای برای نفوذ به دنیای کودکانه مراجع و همراه شدن با او در سفری برای کسب سازگاری، تعادل جویی و بهبود وضعیت سلامت عاطفی روانی کودک باشد.
قصهدرمانی با رویکرد روان تحلیلگری
فروید پیشگام روانتحلیلی، روان درمانگریهای پیرو مکتب او به اهمیت اسطورهها در درک روانشناسی آنها پیبردند. فروید افسانه ادیپ را به عنوان اساسیترین داستان انسانی میداند. کاربرد درمانی قصه ریشه در تفکرات روان تحلیلگری دارد. میلون اریکسون اولین فردی است که الحاق قصه و استعاره را در درمان تبلیغ کرد و آموخت. اریکسون برای شناخت دنیای ذهنی بیمارانش و تشویق و برانگیختن نیروهای ناخودآگاه ذهن آنها برای تغییر، نیروی قصهها را به خدمت گرفته بود. او در مراحل مختلف هیپنوتیزم درمانی از قصهها به عنوان تلفیقاتی غیرمستقیم سود میبرد و از روی واکنش بیمارانش به این استعارهها میفهمید که چه بخشی از داستان با ذهنیت بیمار دارای نوعی ارتباط است. استفاده اریکسون از قصهها بر پایه اصولی چون تجویز نشانه بیماری، استفاده از مقاومت و تغییر قالب ذهنی بود (کارسون،2001). اگر اعتقاد داشته باشیم هدف روان تحلیلگری، به آگاهی درآوردن ناهشیاری و یکپارچه ساختن موضوعات سرکوب شده در درون ساختار کلی شخصیت است (آرین، 1382).
مراحل فرویدی در فرآیند قصهدرمانی
فروید سه مرحله در فرایند درمان کودک از طریق قصهها را چنین توضیح میدهد: الف) مرحله همانندسازی: کودک با شخصیتها و وقایع قصه، خواه آنها واقعی یا ساختگی باشند، همانندسازی میکند. ب) مرحله تخلیه هیجانی: کودک از لحاظ هیجانی درگیر قصه شده و به رها سازی هیجانات فروخفته در محیطی امن قادر میگردد. ج) مرحله بینش: کودک خودش و سایر شخصیتهای مهم زندگانیاش را در قصه بازشناسی کرده و به بینشی نسبت به تشابهات دست مییابد، پارکر40(1990، نقل از برنز، 2004).
با کاهش احساس تنهائی، انزوا و افزایش سطح خودآگاهی و خود فهمی کودک به شهامت بیشتری برای رویاروئی با مشکلات خویش نائل میآید و همان طور که بیچوسکی41(2001) اشاره دارد که، مکانیسمهای دفاعی ناهشیاری مانند: انکار، فرفکنی و همانندسازی در بسیاری از قصههای عامیانه مورد رویاروئی قرار میگیرد.
قصه درمانی با رویکرد روانشناسی فردی (آدلری)
در تکنیک دفتر خاطرات که وست و دان (1985 به نقل از واتر، 2002) آن را بر اساس مفهوم “اهداف اشتباه زندگی” به نظریه آدلر تدوین کردهاند. از قصهها برای کمک به دانشآموزان دبستانی در خود فهمی روانشناختی و فهم مدیریت رفتار کلاسی ایشان استفاده میشود. در این شیوه، داستان به صورت بیان خاطرات یک کودک از اتفاقاتی که بین خود و همکلاسیهایش در مدرسه پیش آمده است.
استیلر42و کوتمن43(1990) نیز به عنوان یکی از پیشگامان کاربرد قصه در رواندرمانی کودکان به شیوهای آدلری، قصهها را به عنوان ابزاری برای دستیابی کودک به بینش نسبت به اهداف اشتباه خود استفاده میکند. او تکنیکی در مشاوره با کودکان به نام “قصهگویی دو جانبه” شکل داد. این تکنیک قالب جدیدی برای مشاوران جهت درک شیوه زندگی و اهداف کودکان فراهم مینماید.
قصه درمانی با رویکرد شناختی
داستانها سیستم عقاید و نگرشهای جدیدی به ما میآموزند. هدف اصلی درمان شناختی، تغییر سیستم عقاید فرد (باورهای فرد) به منظور تغییر واقعیت وی است. به طور سنتی درمانگران شناختی از دیدگاههای منطقی برای پیشرفت این مساله استفاده میکردند. اما در حال حاضر بازشناسی ارزش داستانها، در رسیدن به این هدف، رو به رشد بوده و نقش فرایندهای داستان در شناخت درمانی وسیعتر و عمیقتر شده است (راسل،1991). داستانسرایی در شناخت درمانی نوعی الگوسازی نهانی است. وقتی کودکان به داستانهای درمانی گوش فرا میدهند آنها را درک میکنند و تصاویر مثبت و توانایی میآفرینند. تصاویر و اعمال درون داستانها، اطلاعات مهمی در مورد عملکرد احساسی آنها
