
كه شريكي ندارد، ايمان آوري تا پادشاهي تو برايت بماند.”
در نامههاي ديگر پيامبر اكرم نظير نامهي ايشان به “هرمزان” فرماندار خسرو و يا “منذربن ساوي” فرماندار خسرو در بحرين. اين جمله به چشم ميخورد كه “مسلمان شو تا سلامت ماني.”
3ـ انعطاف
رسول اكرم در دعوت خويش، ضمن اينكه بر اصول خويش تأكيد ميورزيد اما آنجا كه مصلحت اسلام اقتضا ميكرد، انعطافهايي نيز نشان ميداد. اين انعطافها، يا به خاطر حفظ اسلام بود و يا براي پيشبرد اهداف، اما در عين حال هيچ يك از انعطافها منجر به تخطي از اصول نميشد، بلكه تاكتيكي بود در جهت تثبيت و حفظ اصول؛ به عنوان مثال: روزي ابوجهل به رسول خدا(ص) گفت: “اي محمد! دست از دشنام دادن به خدايان ما بردار و گرنه ما نيز خداي تو را دشنام ميگوييم.” در پي اين ماجرا، آيه 108 سوره انعام نازل شد: “وَ لاتَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّواْ اللَّهَ عَدْوَا بِغَيرِْ عِلْم… شما مؤمنان دشنام به آنان كه غير خدا را ميخوانند، ندهيد تا مبادا آنها نيز از روي دشمني و جهالت خدا را دشنام دهند.” از آن پس، رسول خدا از دشنام دادن به خدايان آنها جلوگيري فرمود و تنها به دعوت ايشان به خداي تعالي اكتفا كرد. آن چنانكه ملاحظه ميشود، پيامبر براي حفظ احترام “كلمهي الله” از يك شيوهي مبارزاتي دست كشيد تا قداست هدف باقي بماند.
انعطاف در دعوت پيامبر در مورد سران كشورهاي ديگر نيز مشهود است. پيامبر وقتي “مقوقس” پادشاه مصر را به اسلام دعوت كرد، با اينكه وي مسلمان نشد، براي پيامبر هدايايي فرستاد و نوشت: “فرستادگان تو را گرامي داشتم و براي تو دو دوشيزه كه ميان قبطيها داراي منزلت بزرگي هستند و جامهاي و استري كه سوار شوي، فرستادم.” پيامبر نيز هداياي وي را پذيرفت. پذيرفتن هديه از پادشاه غير مسلمان براي تحبيب قلوب و ايجاد پلي در جهت دوستي به عنوان يك وسيله در دعوت از سوي پيامبر مورد استفاده قرار ميگرفت.
4ـ استفاده از نقاط مشترك
يكي از شيوههاي مؤثر پيامبر در دعوت، استفاده از وجوه مشترك بود؛ و به قولي شيوهي نبوغ آميز پيامبر اين است كه حتي انقلابيترين رسوم و نهادهاي اجتماعي را بر سنن ريشهدار و كهن جامعهي خويش بنا مينهد و ميكوشد تا طرحهاي اصلاحي و انقلابياش را چنان تدوين كند كه با سرشت جامعهاش سازگار باشد. براي مثال، قويترين سنت اجتماعي عرب، پيمان قبايلي است و اين، تنها شيرازهي استواري است كه قبايل گوناگون را به هم پيوند ميدهد و وحدت ميبخشد. رسم پيمان همچنان باقي ميماند؛ اما به جاي پيمان قبايلي، پيمان اعتقادي، و به جاي دست ديگري، دست خدا بر روي دستها قرار ميگيرد.
در عهدنامهي مدينه مشاهده ميشود كه پيامبر در برخورد با يهود، از عنصر مشترك “جامعهي مدينه” كه اعم از مسلمانان و يهوديان بود، استفاده مينمايد؛ لذا در عهدنامه نوشت: “از يهود نيز هر كس ما را پيروي كند، از ياري و همراهي ما برخوردار خواهد بود و نه به او ظلم شود و نه مسلمانان بر ضد او كسي را ياري ميكنند.”
همچنين مشاهده ميشود وقتي پيامبر تيرهي “بني عبدالله” از قبيلهي كلب را به اسلام دعوت نمود، به ايشان فرمود: “خداوند نام نيكي براي پدرتان عبدالله انتخاب فرمود.”82 ايشان با بيان اين حقيقت، خواست تا نظرشان را جلب كند.
استفاده از قدر مشترك در ديپلماسي و نامه نگاريهاي پيامبر با سران كشورهاي مختلف، بخوبي مشهود است. در تمامي نامههاي فرستاده شده به سران مسيحي كشورهاـ مثل هرقل، قيصر روم و مقوقس پادشاه مصر و ديگر مسيحيان ـ آيه 64 سوره آل عمران آورده شده: قل يا اهل الكتاب تعالوا الي كلمه سواء بيننا و بينكم الا نعبد الا الله و لانشرك به شيئاً. بگو اي اهل كتاب بياييد از آن كلمه حق كه ميان ما و شما يكسان است پيروي كنيم (و آن كلمه اين است) كه بجز خداي يكتا هيچ كس را نپرستيم و چيزي را با او شريك قرار ندهيم.”83
5 ـ مذاكره و ديپلماسي
صحبت با سران مخالفين، از ابزاري بود كه پيامبر در دعوت خويش استفاده مينمود. به عنوان مثال عتبه بن ربيعه كه از بزرگان قريش بود، روزي از قريش خواست تا به نمايندگي آنها نزد پيامبر برود تا با ايشان صحبت كند و پيشنهادهايي بدهد. وي نزد پيامبر، منظور خويش را گفت و پيامبر فرمود: “اي عتبه! پيشنهادهايت را بگو تا من گوش فرا دهم.” پس از اينكه پيامبر پيشنهادهاي او را شنيد، فرمود: “اكنون سخن مرا نيز بشنو.” پس سورهي فصلت را قرائت كرده و آنگاه برخاسته و فرمود: “پاسخ مرا شنيدي اكنون خود داني.”84
پيامبر اگر چه به مذاكره ميپردازد، از مذاكره به عنوان وسيلهاي در جهت رساندن پيام خويش به مخالفين استفاده مينمايد.
ارسال سفير به جاهاي مختلف و پذيرش هيئتهاي قبايل و كشورهاي در قالب ديپلماسي به عنوان يك وسيلهي مهم در دعوت پيامبر بخوبي مشهود است. توجه پيامبر به ديپلماسي مرسوم آن زمان و استفاده از آن در قالب صحيح، به پيشبرد دعوت پيامبر كمك شاياني نمود. پيامبر براي برخورداري از يك ديپلماسي فعال، تمامي امكانات آن را فراهم مينمود. به عنوان مثال، چون براي پيامبر نامهاي به زبان سرياني رسيد، به زيد بن ثابت دستور داد آن زبان را بخوبي ياد بگيرد و از او به عنوان مترجم پيامبر كه به زبانهاي فارسي، رومي، قطبي و حبشي آشنايي داشت، نام بردهاند؛ وي كسي بود كه نامههاي پيامبر را به پادشاهان وقت مينوشت و يا نامههاي آنان را براي پيامبر ترجمه ميكرد.
مصونيت ديپلماتهاي خارجي
از اصولي كه پيامبر به آن توجه ميفرمود، مصونيت ديپلماتها بود. آن چنانكه آمده، چون فرستادهي مسيلمه كذاب نزد پيامبر آمد، فرمود: “نظر تو راجع به مسيلمه چيست؟” او پاسخ داد: “همان گونه كه در نامه نوشته است” رسول خدا فرمود: “به خدا سوگند اگر چنان نبود كه مرسوم نيست فرستادگان را به قتل برسانند، هم اكنون گردنش را ميزدم.”85
پيامبر براي هر يك از هيأتها، افرادي را به عنوان رابط انتخاب ميفرمود. به عنوان مثال، خالد بن سعيد، رابط هيئت ثقيف و پيامبر بود. وقتي پيامبر توسط بلال براي ايشان غذا ميفرستاد، تا خالد از آن نميخورد، آنها نيز نميخوردند. دربارهي شيوهي برخورد پيامبر نيز در “طبقات ابن سعد” آمده كه پيامبر هيئتها را خوش آمد ميگفت و ايشان را در منزلي اسكان ميداد و از بلال ميخواست كه پذيرايي ايشان را به طور شايسته برگزار نمايد.
پيامبر به هيئتهايي كه ميآمدند، هدايايي نيز ميداد و به بلال توصيه ميفرمود هديههايي كه به آنها ميدهيد، بيشتر از مقداري باشد كه آن هيئتها آوردهاند.
6ـ استفاده از حمايتهاي قومي
پيامبر در استراتژي دعوت، از حمايتهاي قومي استفادهي بسيار مينمود. استفادهي پيامبر از حمايت بنيهاشم در محيط مكه براي دعوت ايشان بسيار كارساز بود و ابوطالب نيز با سيادتي كه در قريش داشت پيامبر را از آزار دشمنان حفظ مينمود. به عنوان مثال پس از آزار مشركين نسبت به پيامبر اسلام، ابوطالب فرزندان هاشم و مطلب را طلبيد (و حال آنكه بسياري از آنان مشرك بودند) و از ايشان خواست تا او را در دفاع از پيامبر ياري كنند و همه بجز ابولهب پذيرفتند؛ و يا در پيمان عقبهي دوم عباس عموي پيامبر با اينكه هنوز در حال كفر و شرك ميزيست، ولي دوست داشت در كار برادرزادهاش نظارتي داشته باشد و پيمانهاي پيامبر را محكم كند؛ و يا نقل است كه پيامبر وقتي از طائف برگشت، كسي را به نزد اخنس بن شريق و سهيل بن عمرو فرستاد تا در حمايت آنها وارد شهر مكه شود، ولي آن دو نپذيرفتند؛ لذا پيامبر كسي را نزد مطعم بن عدي فرستاد و از او خواست تا پيامبر را براي ورود به مكه حمايت كند و او پذيرفت و پيامبر به شهر وارد شد.86
7ـ استفاده از عوامل اقتصادي
تأليف قلوب، يكي از شيوههاي موثر رسول اكرم در دعوت به شمار ميرفت؛ و يكي از مهمترين ابزار پيامبر در اين جهت، استفاده از عوامل اقتصادي بود. به عنوان مثال، پيامبر در جنگ طائف به بزرگاني كه تازه مسلمان شده بودند و يا مشركيني كه به وي كمك كرده بودند، از غنايم بيش از ديگران سهم داد تا سبب جلب خاطر آنها و قبيله و نزديكانشان گردد، و يا پس از جنگ طائف وقتي پيامبر شنيد مالك بن عوف با قبيلهي ثقيف به طائف رفته، فرمود: “به او اطلاع دهيد كه اگر مسلمان شود و نزد من بيايد، دارايي و زن و فرزند او را با صد شتر به او خواهم داد.” مالك چون اين خبر را شنيد، نزد پيامبر آمد و مسلمان شد.
در بارهي جلب و نرم كردن قلوب از خود پيامبر نقل شده زماني كه شنيد انصار از اينكه عدهاي به واسطهي تأليف قلوب، بيشتر سهم بردهاند ناراحت شدهاند آنها را جمع كرده و فرمود: “اي انصار آيا به خاطر مختصر گياه سبزي از مال دنيا كه من خواستم به وسيلهي آن، دل جمعي را به دست آورم تا بلكه به اين وسيله اسلام آورند در دل خويش از من گلهمند شديد؟”87
يكي ديگر از راههاي تأليف قلوب، استفاده از عوامل سياسي بود. مواردي بود كه پيامبر در نامههايش به رؤساي كشورها و يا قبايل ذكر كرده كه اگر خود و قبيله يا كشورت مسلمان شويد، رياست يا پادشاهي را براي تو خواهم گذارد. براي مثال در نامهي پيامبر به هوزة بن علي شيخ يمامه ميخوانيم: “مسلمان شو تا در امان و سلامت باشي و آنچه در اختيار داري، در تصرفت باقي بگذارم.”88
جالب است كه او نيز در پاسخ پيامبر مينويسد: “چيزي از فرماندهي را در اختيار من بگذار تا از تو پيروي كنم.” و در نامهي ايشان به جيفر و عبد، پيران جلندي (دو تن از شيوخ عمان) آمده است:
“شما دو تن اگر به اسلام اقرار كنيد، شما را فرمانده قرار ميدهم و اگر از اقرار به اسلام خودداري كنيد، پادشاهي شما نابود خواهد شد و سواران من به سوي شما خواهند آمد و پيامبري من بر پادشاهي شما پيروز خواهد شد.”89
ب ـ استراتژي جنگ
اولين استراتژي پيامبر دعوت بود؛ اما هر گاه كه دعوت مؤثر نميافتاد، به تناسب موقعيت، پيامبر شيوهاي ديگر به كار ميبست. از جلمه اين استراتژيها جنگ بود؛ اما اتخاذ اين استراتژي، بستگي به شرايط خاص مكاني و زماني داشت و پس از حصول شرايط، پيامبر دستور به جنگ ميداد. پيامبر در طول سيزده سال اول بعثت، چون شرايط جنگ فراهم نبود به دعوت بسنده نمود؛ اما چون كم كم با بيعت انصار و قدرت گرفتن مسلمانان، شرايط فراهم شد، پيامبر از جانب خداوند متعال مأمور به جنگ شد.
ديپلماسي فعال در حين جنگ
پيامبر در جنگ، تنها به مسائل نظامي اكتفا نمينمود؛ در كنار جنگ، ديپلماسي به عنوان يك وسيله در جهت تقويت مواضع و به دست آوردن موفقيتهاي بيشتر مورد استفادهي پيامبر بود. بسياري از حركات نظامي رسول اكرم(ص)، همراه با تحريكات سياسي بود كه در اين قسمت به آنها اشاره ميشود:
انعقاد پيمانهاي سياسي با قدرتهاي بيطرف
سعي پيامبر اين بود تا جايي كه مقدور است، در جنگها از تفرقهي جبههها جلوگيري شود. بدين سبب پس از هجرت به مدينه و تشريع جهاد، با اينكه تمامي داخل و خارج شبه جزيره هنوز در شرك به سر ميبرد، اما پيامبر متوجه كانون دشمني (يعني قريش) شد؛ لذا بيشتر تلاش خويش را مصروف تضعيف و مخالفت با قريش نمود. اين سياست، مستلزم اين بود كه پيامبر حتي الامكان از ايجاد تنش با قدرتهاي كوچك و بزرگ بيطرف بپرهيزد كه اين پرهيز از تنش، گاه با نمايش قدرت و گاه با صلح و … همراه بود.
بدين خاطر، پيامبر بايد با يك ديپلماسي فعال از يك سو مانع همبستگي غير مسلمانان با قريش ميشد و از ديگر سو سعي مينمود تا از آنان، گر چه هنوز اسلام نياوردهاند، به عنوان متحدين خويش در برابر قريش استفاده نمايد.
همچنين قبيلهي خزاعه از جمله قدرتهاي بيطرف بود كه پيامبر از آنها در جنگ و صلح استفاده بسيار نمود. مثلاً پس از جنگ احد، چون معبد خزاعي در راه مكه ابوسفيان را ديد كه با يارانش در فكر هستند دوباره به مدينه برگردند و كار سپاه پيامبر را يكسره نمايند، به ابوسفيان گفت: “محمد با لشكري جرار كه تاكنون نظيرش را در عمرم نديدهام، به
