
ی محاسبة آزمون معناداری واسطهگری سردرگمی هویت از برنامة کامپیوتری PRODCLIN (مک کینون و دیگران، 2007) بهره گرفته شد. با وارد کردن ضریب مسیر غیر استاندارد بین کنشوری خانوادگی و سردرگمی هویت (69/0ـ) و خطای استاندارد برآورد آن (11/0) و ضریب مسیر غیر استاندارد بین سردرگمی هویت و رفتار مشکلآفرین (22/0) و خطای استاندارد برآورد آن (10/0)، و با اعلام سطح آلفای 05/0، فاصله اطمینان 95 درصد، 3050/0ـ تا 0175/0ـ دامنه داشت. از آنجا که این دامنه شامل صفر نشد، نتیجه گرفته شد که سردرگمی هویت بهطور نسبی رابطة بین کنشوری خانوادگی و رفتار مشکلآفرین را واسطهگری میکند.
بخش دوم: سؤال 2
روابط ساختاری بین متغیرهای پژوهش در گروه دختران و پسران بهطور جداگانه چگونه است؟
نتایج جدولهای 11ـ4، 12ـ4، 16ـ4 و 17ـ4 حاکی از آن هستند که مسیرهای کنشوری خانوادگی (گزارش والد) و کنشوری مدرسه به انسجام هویت، سردرگمی هویت و رفتار مشکلآفرین، مسیرهای انسجام هویت به رفتار مشکلآفرین و سردرگمی هویت به رفتار مشکلآفرین، و مسیر حمایت همسال به انسجام هویت و رفتار مشکلآفرین در هر دو گروه دختران و پسران باt کمتر از 96/1 از لحاظ آماری معنادار نیستند. اما در مورد مسیرهای کنشوری خانوادگی (گزارش نوجوان) به انسجام هویت، سردرگمی هویت و رفتار مشکلآفرین، و مسیر حمایت همسال به سردرگمی هویت، وضع متفاوت است؛ بدین معنا که در گروه دختران مسیر کنشوری خانوادگی (گزارش نوجوان) به انسجام هویت با ضریب پارامتر استاندارد (44/0 = B) و با t برابر با 41/3 از لحاظ آماری معنادار است ولی در مورد گروه پسران باt کمتر از 96/1 معنادار نیست. مسیر کنشوری خانوادگی (گزارش نوجـوان) به سـردرگمی هویت در هـر دو گـروه دختـران (71/0ـ = B،
t برابر با 34/5ـ) و پسران (73/0ـ = B، t برابر با 49/3ـ) معنادارند. مسیر کنشوری خانوادگی (گزارش نوجوان) به رفتار مشکلآفرین در گروه پسران با ضریب پارامتر استاندارد (49/0ـ = B) و با t برابر با 29/2ـ از لحاظ آماری معنادار است ولی در مورد گروه دختران باt کمتر از 96/1 معنادار نیست. همچنین اثر کل کنشوری خانوادگی (گزارش نوجوان) به رفتار مشکلآفرین در هر دو گروه دختران (47/0ـ = B، t برابر با 58/4ـ) و پسران (58/0ـ = B، t برابر با 61/3ـ) از لحاظ آماری معنادارند. در نهایت، در هر دو گروه آثار غیر مستقیم کنشوری خانوادگی (هم گزارش والد، هم گزارش نوجوان)، کنشوری مدرسه، و حمایت همسال بر رفتار مشکلآفرین از لحاظ آماری معنادار نیستند.
بر اساس نتایج جدولهای 15ـ4 و20ـ4 شاخصهای برازندگی، برازش بهتر الگوی دختران را در مقایسه با الگوی پسران نشان میدهد.
2ـ5 جمعبندی و تحلیل نتایج
وارسی فرضیهها و پاسخگویی به سؤالهای پژوهش بر مبنای پردازش دادههای به دست آمده از اجرای مقیاسهای مختلف در گروه دانشآموزانی که در اوایـل نوجـوانی بهسر میبـردند و والـدین آنها، نتایجی را
دربرداشتند که جمعبندی و تحلیل نهایی آنها، روابط عوامل بافتی و هویت را با رفتار مشکلآفرین در نمونة ایرانی برجسته میسازند.
1) نتایجی که قبلاً از روابط دو متغیره بین متغیرهای پژوهش، یعنی، کنشوری خانوادگی و انسجام هویت، کنشوری خانوادگی و سردرگمی هویت، کنشوری مدرسه و انسجام هویت، کنشوری مدرسه و سردرگمی هویت، حمایت همسال و انسجام هویت، حمایت همسال و سردرگمی هویت، انسجام هویت و رفتار مشکلآفرین، سردرگمی هویت و رفتار مشکلآفرین، کنشوری خانوادگی و رفتار مشکلآفرین، کنشوری مدرسه و رفتار مشکلآفرین، حمایت همسال و رفتار مشکلآفرین، انسجام هویت و رفتار مشکلآفرین، و نهایتاً سردرگمی هویت و رفتار مشکلآفرین گزارش شده بود، در نمونة نوجوانان این پژوهش نیز تکرار شد.
2) تقسیم زیرمقیاس هویتِ فهرست مراحل رواناجتماعی اریکسون (روزنتال و دیگران، 1981) به دو عامل انسجام هویت و سردرگمی هویت در نمونة نوجوانان ایرانی در اوایل نوجوانی تأیید شد.
3) سردرگمی هویت، نقش واسطهگر در رابطة بین کنشوری خانوادگی گزارش شده از سوی نوجوان و رفتار مشکلآفرین دارد؛ بدین معنا که کنشوری مثبت خانوادگی به کاهش سردرگمی هویت منجر میشود و کاهش سردرگمی هویت بهنوبةخود به کاهش رفتار مشکلآفرین در اوایل نوجوانی منتهی میگردد. اما در خصوص دیگر عوامل بافتی پژوهش، یعنی، کنشوری خانوادگی گزارش شده از سوی والدین، کنشوری مدرسه و حمایت همسال چنین اثری یافت نشد.
4) کنشوری مثبت خانوادگی در ارتقای هویت منسجم، کاهش سردرگمی هویت و کاهش رفتار مشکل ـ آفرین و کنشوری مدرسه در کاهش رفتار مشکلآفرین تأثیر مستقیمی دارند. همچنین، با افزایش سردرگمی هویت، رفتار مشکلآفرین افزایش مییابد، اما شواهدی دال بر تأثیر انسجام هویت بر رفتار مشکلآفرین، تأثیر کنشوری مدرسه و حمایت همسال بر متغیرهای هویت و تأثیر حمایت همسال بر رفتار مشکلآفرین یافت نشد.
5) روابط بین متغیرهای بافتی، هویت و رفتار مشکلآفرین در گروه دختران و پسران از الگوی کاملاً مشابهی پیروی نمیکند؛ بدین معنا که تأثیر عوامل بافتی (خانواده، مدرسه و همسال) بر هویت و رفتار مشکلآفرین و تأثیر هویت بر رفتار مشکلآفرین در گروه دختران و پسران واجد تشابهات و تفاوتهایی است. این تشابهات و تفاوتها عبارتاند از:
1ـ5) در هـر دو گـروه با افزایش کنشوری مثبت خانوادگی (گزارش نوجوان)، سـردرگمی هویت کـاهش
مییابد اما صرفاً در گروه دختران، با افزایش کنشوری مثبت خانوادگی (گزارش نوجوان)، انسجام هویت افزایش مییابد.
2ـ5) با افزایش کنشوری مثبت خانوادگی صرفاّ در گروه پسران رفتار مشکلآفرین کاهش مییابد ولی کنشوری مثبت خانوادگی بهطور کلی (بر اساس اثرات مستقیم و غیر مستقیم از خلال متغیرهای هویت) در هر دو گروه بر کاهش رفتار مشکلآفرین تأثیر دارد.
3ـ5) شواهدی دال بر تأثیر مثبت کنشوری مدرسه و حمایت همسال بر کاهش رفتار مشکلآفرین و افزایش انسجام هویت در هر دو گروه یافت نشد و فقط در گروه دختران با افزایش حمایت همسال، سردرگمی هویت کاهش مییابد.
4ـ5) برازش الگو در گروه دختران بهتر از پسران است.
6) نتایج به دست آمده از گزارش والدین و گزارش نوجوان از الگوی مشابهی پیروی نمیکند؛ بدین معنا که در بررسی روابط بین کنشوری خانوادگی، هویت و رفتار مشکلآفرین وقتی کنشوری خانوادگی با گزارش والدین درنظرگرفته میشود، در مقایسه با وقتی که این متغیر با گزارش نوجوان در الگو مورد بررسی قرار میگرفتند، به نتایج متفاوتی منتهی شده است.
7) در بین متغیرهای بافتی، بافت خانواده ودر بین متغیرهای هویت، سردرگمی هویت بیشترین سهم را در تبیین رفتار مشکلآفرین برونیسازیشده در اوایل نوجوانی دارند.
3ـ5 بحث و تبیین یافتههای نهایی
پژوهش کنونی به منظور کشف روابط کنشوری خانوادگی، کنشوری مدرسه و حمایت همسال، و هویت شخصی با رفتار مشکلآفرین در نمونهای از نوجوانان در اوایل نوجوانی، اجرا شد. در این مطالعه، برای ارائة الگویی از این روابط از ترکیبی از نظریه اجتماعیبومشناختی (برونفن برنر، 1979؛ شاپوچنیک و کوتس ورت، 1999، نقل از شوارتز و دیگران، 2003) که بر روابط متغیرهای بافتی چندگانه با کنشوری نوجوان متمرکزند و نظریة اریکسون که بر جنبههای گوناگون خود و روابطشان با کنشوری نوجوان تأکید دارد (اریکسون، 1968، نقل از کوت و لوین، 2002) بهره گرفته شد. آزمون الگوی پیشنهادی، ما را به نتایجی رهنمون گشت که در قسمت پیشین بدانها اشاره شد. در اینجا به یافتههای پژوهش با جزئیات بیشتری خواهیم پرداخت.
ـ روابط مثبت کنشوری خانوادگی، کنشوری مدرسه، حمایت همسال با انسجام هویت و روابط منفی این سه متغیر با سردرگمی هویت و نیز رابطة مثبت سردرگمی هویت و رفتار مشکلآفرین و رابطة منفی انسجام هویت و رفتار مشکلآفرین در اوایل نوجوانی، هماهنگ است با انتظارات نظری و پژوهشهایی که در گذشته در این باب انجام شده است (جونز و هارتمن، 1988؛ شوارتز و دیگران، 2009؛ سماوی و حسین چاری، 1388؛ ، شوارتز و دیگران، 2005؛ گروتوانت و کوپر،1985؛ آدامز و دیگران، 2001؛ سارتور و یانیس، 2002؛ ریس و یانیس، 2004؛ اثنی عشران، 1378؛ رزمی، 1383؛ریتز و دیگران، 2006؛ فانتی و دیگران، 2008؛ فیروزصمدی، 1380؛ روانبخش، 1385؛ مس و دکوویک، 1995؛ موران و دبوئا، 2002؛ وایت و دیگران، 2006؛ ؛ جسور و دیگران، 1995؛ بانی ودیگران، 2000).
ـ سؤالهایی که هویت را در قالب فهرست مراحل رواناجتماعی اریکسـون اندازهگیری مـیکنند، بـه عنوان
یک زیرمقیاس واحد، یعنی، یک زیرمقیاس با دامنهای از انسجام هویت تا سردرگمی هویت، مفهومپردازی
شدهاند (روزنتال و دیگـران،1981). لکـن در پژوهش حاضر، این سـؤالها روی دو عامل جـداگانه، یعنـی،
انسجام هویت و سردرگمی بار داشتند. این یافته هماهنگ است با پژوهش شوارتز و دیگران (2005) کـه
در نمونة نوجوانان اسپانیاییتبار نشان دادند که زیرمقیاس هویت روزنتال و دیگران (1981) نه از یک زیرمقیاس منفرد بلکه از دو عامل تشکیل شده است. همانطور که شوارتز و دیگران (2005؛ 2008) بیان داشتهاند، اریکسون انسجام هویت و سردرگمی هویت را دو جنبة جداگانه ولی مرتبط با هم مرحلة هویت قلمداد میکرد؛ یعنی، بر این باور بود که پیامد هویت بر اساس اینکه کدام جنبه بر دیگری غلبه دارد تعیین میشود. پژوهش حاضر از چنین دیدگاهی حمایت میکند.
ـ کنشوری خانوادگی بهطور منفی با رفتار مشکلآفرین هم بهطور مستقیم و هم غیر مستقیم از خلال فرایندهای هویت رابطه داشت. فرایندهای هویت 30 درصد از کل رابطه بین کنشوری خانوادگی و رفتار مشکلآفرین نوجوان را تبیین کردند. شوارتز و دیگران (2005) در پژوهشی که در نمونة نوجوانان اسپانیایی ـ تبار در آمریکا انجام دادند، به تبیین 20 درصدی دست یافتند. این یافته که کنشوری خانوادگی با رفتار مشکلآفرین در اوایل نوجوانی ارتباط منفی دارد در پژوهشهای پیشین بهطور موثق گزارش شده است ( پتیت و دیگران، 2001؛ اسمتانا، کرین1143و دادیس، 2002). اگرچه درجات خفیفی از سردرگمی هویت و رفتار مشکلآفرین در اوایل نوجوانی، هنجاری است (آرچر، 1982؛ مون2، پیکلز3، راو4، کاستلو5 و آنگولد6، 2000)، نتایج پژوهش حاضر مبیّن آن هستند که کنشوری ضعیف خانوادگی هم سردرگمی هویت و هم رفتار مشکلآفرین را در اوایل نوجوانی تشدید میکند و خانوادههای واجد کنشوری مناسب به حفاظت نوجوانان شان در مقابل سردرگمی هویت و رفتار مشکلآفرین کمک میکنند. افزونبر این، با توجه به این واقعیت که دامنة رفتار مشکلآفرین در کودکی احتمالاً به اوایل نوجوانی هم کشیده خواهد شد (برویدی و دیگران،2003)، بـر اسـاس یافتههـای کنـونی، بهبود در کنشوری خـانوادگی به جلـوگیری از تـداوم رفتـار
مشکـلآفـرین یا تشدید آن در اوایـل نوجـوانی هـم بهطور مستقیم و هـم غیـر مستقیم از خـلال کـاهش
سردرگمی هویت کمک میکند.
یک یافتة ارزشمند دیگر مطالعة کنونی این بود که اگرچه مقداری از رابطة بین کنشوری خانوادگی و رفتار مشکلآفرین در اوایل نوجوانی از خلال متغیرهای هویت عمل میکند، فقط این سردرگمی هویت است که بهطور نسبی این رابطه را واسطهگری میکند. این یافته با پژوهشهای شوارتز و دیگران (2005) در قالب یک مطالعة مقطعی و شوارتز و دیگران (2009) در چهارچوب یک مطالعة طولی، هماهنگ است. این پژوهشگران در نمونهای از نوجوانان اسپانیایی به نقش واسطهگر هویت سردرگم در رابطة بین کنشوری خانوادگی و رفتار مشکلآفرین دست یافتند. نتایج پژوهش کنونی مبیّن آن است که احساس سردرگم هویت شخصی ممکن است موجب اختلال تصمیمگیریهای منطقی نوجوان شود و بدین ترتیب، عاملی برای اشتغال او به رفتار مشکلآفرین باشد. همچنین این یافته هماهنگ است با فرضیة داج و پتیت (2003) که متغیرهای بومشناختی از خلال اثراتشان بر متغیرهای
