
به پای کودکی نقد کردند دستخوش صدمات و آسیب های بعضاً جبران ناپذیری میکند.
اگر بنا براین است که چنین ازدواج های نامیمونی با جعل شروطی، محدود و مصداق النادرکال معدوم شود چرا از بُن و اساس ممنوع نگردد. نسخه اصلاح شده ماده 26 قانون حمایت از کودکان و نوجوانان بیسرپرست از ابداعات مجلس است نمایندگان محترم با علم به این که قید ممنوعیت ازدواج در این ماده با مخالفت شورای نگهبان مواجه خواهد شد مع الوصف با ورود غیر ضروری به موضوع و بازکردن آن باورهای جامعه را برهم زده و علیرغم بازتابهای حقوقی و اجتماعی بسیار صرفاً ممنوعیت مطلق ازدواج والد سرپرست و فرزندخوانده را به نحو مشروط و تبصره دار تغییر دادند در حالی که اگر به پیش بینی قانون حمایتی مصوب 53 در این خصوص (عمومات) اکتفا میشد یا پس از برگشت قانون از سوی شورای نگهبان، بر وضع اولیه (ممنوعیت نکاح) اصرار میورزیدند قطعاً با مداخله مجمع تشخیص مصلحت نظام شاهد نگرشی متناسب با روح و فلسفه رژیم حقوقی، انسانی فرزندخواندگی و مقتضیات زمان و مکان بودیم.
«ازدواج با فرزندخوانده قانونی میشود» این یک خبر ساده نیست، پشت این کلمات دنیایی از تهدیدهای روانی و آسیبهای جبران ناپذیر نهفته است، پشت این کلمات سرنوشت نا معلوم هزاران کودک بیپناه و معصوم پنهان شده است که تنهامأمن امید را از آنان میگیرد و جسم و روح کودک را اسیر و زندانی احساساتی دوگانه و آسیب رسان میکند. پشت این کلمات فرهنگ تبعیض و نابرابری نهفته است که با تصویب این قانون ناخاسته در ساختار اجتماعی رسوخ میکند و فضیلت اخلاقی فرزندخواندگی را مخدوش مینماید. این قانون اگر توسط شورای نگهبان به تصویب نهایی برسد (که در صورت سکوت نهادهای مدنی و مردم حتما به تصویب میرسد) و به مرحله اجرا در آید پیامدهای منفی آن سایه به سایه همه افراد جامعه و بنیان خانواده را مورد تهدید قرار میدهد.
خوشبختانه این خبر این روزها تا حدودی موجی از مخالفت ها را در میان فعالان اجتماعی و گروههای مردم نهاد در زمینه حقوق کودک را به وجود آورده است و بسیاری از کنش گران سازمانهای مدنی نیز با انتشار بیانیه خواستار اصلاحت بصره 26 لایحه حمایت از کودکان بیسرپرست شدهاند. علاوه بر ماده 26 که بسیار بحث برانگیز و غیر قابل دفاع است ماده ۲۲ را نیز به این لایحه اضافه کردند تا تکمیل کننده نقض کامل حقوق بشر وحقوق کودکان به حساب آید. ماده ۲۲ لایحه مورد بحث در کمال ناباوری و تاسف صدور شناسنامه را با درج عبارت فرزندخوانده الزامی دانسته است حال آنکه طبق ماده ۱۴ قانون حمایت از کودکان بیسرپرست مصوب سال ۱۳۵۳ قانونگذار وقت ایران درج نام فرزندخوانده را در شناسنامه والدین الزامی دانسته و صدور شناسنامه کودک باید بدون درج عبارت فرزندخوانده باشد زیرا درج عبارت فرزندخوانده در شناسنامه زمینه ساز تبعیض بین کودک معمولی و کودک فرزندخوانده میشود و تهدیدی برای امنیت روانی کودک به حساب میآید. اما تنها دلیلی که نمایندگان مجلس برای تصویب این لایحه به آن استناد میکنند آن است که ازدواج سرپرست بافرزندخوانده شرعی است و در زمان پیامبر اسلام (ص) امری رایج بوده است. اما نباید این نکته را فراموش کرد که پرداختن به موضوعات شرعی و استناد به آنان باید با توجه به ظرف زمان و بسترهای اجتماعیهمان موقع سنجیده شود. در زمان پیامبراکرم (ص) سرپرستی به معنای استفاده فرزندخوانده تنها از نام سرپرست و اعتبار او بوده و وظیفه نگهداری از کودک بر عهده قبیله او بوده وسرپرست هیچگاه فرزند را در خانه خود نگهداری نمیکرده است. هر قانونی برای زمان خودش عادلانه است و نباید به هر بهانهای حتی به بهانه اجرای مقررات شرعی محدودیتی در حقوق طبیعی و انسانی کودکی که قادر به دفاع از خود نیست ایجاد کرد. کودک بیسرپرست بیش از هر چیز نیازمند عاطفه خانوادهایست که او را به فرزندخواندگی قبول میکنند او به خانواده جدید خود به عنوان سقفی بر سر خود و پناهگاهی برای امنیت و آرامش دلمی بندد. او بیش ازهمه به پدر و مادر محتاج است تا به همسر. متاسفانه نمایندگان ما و سیاستگذاران به جای آنکه به فکر ایجاد شرایط مرفهتر و بهتری برای این کودکان باشند و شرایط فرزندخواندگی را تسهیل نمایند تا آن ها بتوانند به رویای شان یعنی داشتن پدر و مادر برسند کاری جز ویران کردن خانه کم دوام آرزوهای آنها نمیکنند. این در حالیست که در کشورهای دیگر به جای پرداختن به این مسائل و قوانین در خصوص فرزندخوانده ابتدا شرایط گرفتن یک بچه برای خانوادهها را راحتترمیکنند و از طرف دیگر هم اگر کودک بیسرپرست تحت حمایت خانوادهای نباشد تلاش می کنند با شرایط بهتر و مرفه تری توسط دولت ها نگهداری شوند و فرزندخوانده برای سرپرست محرم محسوب میشود و والدین موظف هستند هیچ تبعیضی و تفاوت دیدگاهی بین فرزند واقعی و فرزندخوانده خود نداشته باشند. متاسفانه این موضوع در کشور ما به اینصورت رایج نیست و به خاطرحکم شرعی که فرزندخوانده را محرم والدین نمیداند بسیاری از خانوادهها حتی با وجود عدم امکان باروریشان از تحت سرپرست گرفتن یک کودک بیسرپرست اجتناب میکنند وحال با تصویب چنین لایحهای باید منتظر آن باشیم که روند سرپرستی در کشور کاهش پیدا کند و علاوه بر آن دیدگاهی منفی را نسبت به هم فرزندخواندهها و هم سرپرستانشان در جامعه به وجود آورد. نمایندگان مجلس ظاهرا با این اقدام خواستند تا به جای آنکه مشکلات سرپرستی را در خانواده ها حل کنند صورت مسئله را پاک کرده ومشکلی بر مشکلات کودکان بیسرپرست اضافه نمایند. زیرا علاوه بر عواقب بسیار منفی که بر ساختار اجتماعی و بنیان خانوادهها میگذارد امنیت جنسی، جسمی، و روانی کودکان را مورد تهدید قرار میدهد و به آینده کودک صدمه میزند و کودکان مجبورند در خانوادهای رشد نمایند که هر لحظه امکان سوءاستفاده و تضییع حقوق آنان وجود دارد و استقلال و انتخاب را از آنان دریغ میکند و کودک را در شرایط دو گانه و متضاد اسیر و زندانی میکند. به هر صورت، با این اوصاف باید تا دیر نشده فکری به حال این موضوع بسیار مهم و حساس کرد و در این مسیر چه فعالان اجتماعی چه حقوقدانان و چه فقیهان و مجتهدان دینی باید هر کدام به سهم خود تلاش کنند تا دایره امنیت این کودکان بیپناه و بسیار حساس جامعه ما ازاین بیشترتنگ تر نشود. بایستی این را به یاد داشته باشیم که در صورت قانونی شدن و به اجرا در آمدن این لایحه، مسئولیت آن متوجه جامعه و افراد جامعه است زیرا آنجایی که میتوانستند کاری انجام دهند نخواستند.95
در مقابل نظر منتقدین به نظر یکی از موافقین این قانون ملاحظه می کنیم :
برخی معتقدند96 قانونگذار دقت زیادی در این ارتباط داشته است، چرا که وقتی خانوادهای فرزندی را به عنوان فرزندخوانده قبول میکنند دو حالت وجود دارد :
اول این که آن خانواده دارای قید و بند اسلامی هستند و آداب دینی را رعایت میکنند که در اینصورت خانواده شرایطی را برای خود و خانوادهاش تنظیم و در همان ابتدای طفولیت محرمیت او را ایجاب میکنند تا فرزندخوانده در امنیت باشد.
در حالت دوم نیز برخی از خانوادهها ممکن است قید و بند دینی زیادی نداشته باشند و زمانی که طفل بزرگ میشود، حال چه پسر و چه دختر ممکن است میان پدرخوانده و یا مادرخوانده احتمال ازدواج آنها ایجاد شود، از این رو شورای نگهبان، ممنوعیت این مسئله را خلاف موازین شرعی اعلام کرده و تا وقتی که مسئله محرمیت بین افراد مطرح نباشد ممنوعیت موضوعیتی ندارد .
بنابراین قانونگذار باید پیشبینیهای لازم در تمام زمینهها را داشته باشد که اگر حتی یک مورد هم اتفاق بیافتد، باید قانون آن در جامعه وجود داشته باشد.لذا مقنن ازدواج بین سرپرست و فرزند خوانده را ممنوع اعلام کرد مگر اینکه دادگاه صالح تشخیص دهد و خلاف این موضوع ثابت شود که این ازدواج به مصلحت فرزند خوانده است تا این ازدواج صورت گیرد،و صلاح و مصلحت فرزند خوانده بر این است که با سرپرست خود ادامه زندگی دهد.
همچنین در دفاع از این لایحه می توان گفت که در گذشته فرزند خوانده بدون هیچ شرط و محدودیتی می توانست با سرپرست خود ازدواج کند اما براساس لایحه جدید این کار فقط در صورت صلاحدید دادگاه امکانپذیر استو با این محدودیت امکان سوء استفاده از کودکان وجود ندارد.
نظر نگارنده ،در خصوص افرادی که از این لایحه دفاع می کنند این است که،دستکاری در مناسبات خصوصی و ترویج نگاه جنستی در خانوادهها در شان قانونگذار نیست. این کار با هدف و موضوع لایحه حمایت از کودکان بیسرپرست و بدسرپرست مغایرت اساسی دارد و حمایت از آنان را به دنبال نخواهد داشت.
در انتهای این گفتار ما به مصاحبه ای راجع به این مطلب پرداختیم که مصداق و مضمون آن را به نظر شما عزیزان می رساند:
م.م من مادر یک پسر 17 ساله هستم که سه ماهه بود که در قلب من وپدرش جا گرفت چطور می توانند با روح احساس این پدر ومادر ها و بچه هایمان بازی کنند این عوض فرهنگ سازی است؟ اینها بچه های ماهستند ما روح وزندگیمان را نثارشان می کنیم .
س.گ یعنی کشور و مردم ما تمام گرفتاری هایشان حل شده و فقط موضوع فرزند خانواده مشکل داشت.
پ.ت اقتضاح اخلاقی در راه است :
اولا: پسری را به فرزندی برگزینی و وقتی مرد خانواده از دنیا رفت با مادر ازدواج کند
دوم: دختری را به فرزندی قبول کنی و وقتی زن از دنیا رفت با او ازدواج کنی؟
ف.ن من بعنوان یک زن هرگز تا کارد به استخوانم نرسیده پس از تصویب این قانون تن به قبول فرزند خوانده نخواهم شد.
س.ن دست کسانی که این قانون را به مجلس بردند درد نکند به عنوان شخصی که قصد سرپرستی طفلی را داشت اعلام می کنم هرگز کودکی را به فرزند خواندگی قبول نخواهم کرد .حتی با وجود مشکلات باروری ای که دارم تلاش می کنم تا خود دارای فرزند شوم و اگر نشدم بی فرزند بمانم ولی هرگز پای طفلی که ممکن است در آینده هوویم شود را به زندگیم باز نکنم .
ف.ط فرزند خواندگی که تا چندی پیش امر خداپسندانه ای بود از این به بعد وحشتناک و دلخراش میشود.
م.م.ک مگر آدم قحط است که با فرزند خوانده ازدواج می کنید. بیچاره فرزند خوانده ای که قرار است تبدیل به همسر بشود. لطفا در نگارش قوانین عرف حاکم بر جامعه را در نظر بگیرید، در هیچ کجای دنیا این امر پسندیده و صحیح نیست.
ع.ق مجلس محترم بايد حامي ضعفا و بي پناه ها باشد. واقعا دین مبین اسلام اين را ميخواهد؟ ديگر کسی جرائت نمی کند كودكي بي پناه را به سر پرستي قبول كند.
ا.م تحت هیچ شرایطی نباید قانون ازدواج سرپرست با فرزندخوانده تصویب شود با مهر و عطوفت خانوادگی منافات دارد .
س.م.ب لطفاً این قانون لغو شودو انرژی، هزینه ، وقت و زمان خودمان و بیت المال را برای کارهای بسیار مهمتری که برای مملکت حیاتی می باشد بکار ببریم،زیرا با این همه مشکلات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و .. این موضوع محلی از اعراب ندارد.
ک.ر اگر قانونی در این خصوص باشد عرفا جایز نیست زیرا چطور ممکن هست کسی را که از کودکی در آغوش خود گرفته ایم و برایش پدر یا مادری کردیم حال با او هم آغوش شویم و شریک جنسی خود دانیم.
د.ا.م این نوع ازدواج ها عقلا و عرفا درست نیست . لذا این موضوع عاطفه انسانی و اسلامی را زیر سوال می برد. برده داری و کنیزداری در اسلام و در قرآن هست آیا با روح امروز جامعه ما سازگاری دارد؟ طرح این تبصره یاد برده داری در قبل از اسلام را در اذهان عمومی زنده می کند.
س.ن.د طرح این موضوع در قانون جدید هرچند طبق شرع و قانون صحیح است اما موجب آگاهی افرادی که از این مسئله بی خبر بودند شده و باعث سوء استفاده کردن و تجاوز سرپرستان از این حق خود می شود.بهتر بود این مسئله مسکوت باقی می ماند.
ف.ب.ط هرچند که قانون اجازه این نکاح را دهد اما اول حجب و حیا می خواهد ،دوم در مملکت اسلامی چنین کاری قبیح است
م.م.ن در جوامع غربی با آن همه بی بند و باری هت مخالف این عمل هستند، حال برای جامعه ما ایران اسلامی چنین مسئله ای غیر قابل قبول و غیر هضم است.
مبحث چهارم :آسیب های روانشناختی
اگر
