
دارند. بايد از تحول موضعگيرهاي هنجاري طراحان در طول تاريخ معماري درس گرفت. اين كار به معماران چيزهاي زيادي از طراحان محيط و جامعهاي كه در آن زندگي ميكردهاند ميآموزد.
آن گونه كه اين روزها در مدارس طراحي تدريس ميشود و مورد قبول طراحان حرفهاي نيز هست، طراح يك ابداعكننده است و اصول مورد قبول او مبناي عمل طراحي است. اين مسئله به طور متوالي در شكل 2-1. الف نشان داده شده است. رابرت گاتمن71 (1972) مينويسد، وقتي راجع به مباني نظري معماري صحبت ميكنيم، معمولاً منظور:
مجموعهاي از اصول است كه معماران را در تصميمگيري در مورد ابهاماتي كه در ترجمهي برنامه طراحي به طراحي بنا وجود دارد راهنمايي مينمايد.
مجموعهاي از اصول طراحي كه به طور سنتي مباني نظري معماري گفته شده است، نظامي منطقي است كه در آن به جاي توجه به ادراك انسان، به رابطهي عناصر كالبدي سازندهي محيط پرداختهاند. هر جا كه تجربهي انسان در نظر گرفته شده است، منظور ادراك واقعي آنها نيست، بلكه اداراكي است كه از مردم انتظار ميرود. اگر دركي كه مردم از محيط دارند با ادراك مورد انتظار طراحان يكي نباشد، مردم توسط طراحان به دليل سطح پايين تحصيل يا نداشتن معرفت استفاده از محيط مورد سرزنش قرار ميگيرند. (Perin 1970). با توجه به اين كه يكي از وظايف طراحان حرفهاي آموزش مردم است، ناموفق بودن محيط ساخته شده در برآورده ساختن نيازهاي مردم را نميتان به حساب كمبود دانش استفاده كنندگان گذاشت.
اصول مورد استفاده رشتههاي طراحي براساس بعضي ادعاهاي اثباتي دربارهي ماهيت محيط ساخته شده و ادراك انسان تدوين شده است. اين نتيجهگيريها، به جاي آنكه بر دانش مشترك سازمان يافته و به پژوهش منظم متكي باشد، يا براساس تجربهي علمي معماران به دست آمده باشد، به ميزان زيادي مبتني بر دانستهها و تجربههاي شخصي طراحان است. با توجه به اينكه آموختن از تجربهي مردم كار مشكلي است، نظريههاي علمي خاص نبايد به دليل اين كه، مبتني بر پيشفرضها و پيشقضاوتهاي شخصي و فرهنگي هستند نادرست تلقي شوند. بسياري از اين نظريهها بر فرآيندهايي مبتني هستند كه آن را از جهت قابليت مشاهدهي مجدد به روشهاي علمي نزديك ميكنند. بسياري از طراحان مشاهدهگرهاي خوبي هستند، ولي بسياري از آنها هم اين گونه نيستند. طراح به هر شكلي كه محيط را مشاهده كند، نتايجي كه به دست ميآورد تحت تأثير تماسهايي است كه با محيط زندگي داشته است.
طراحان حرفهاي به شكل فزايندهاي به اين درك رسيدهآند كه، بايد آهسته گام برداشت، صراحت داشت و مشاهدات داراي قابليت پيشبيني را منتشر كرد. هارولد پروشانسكي72 روانشناس محيط (1974) نوشته است:
من بر اين باورم كه بيشتر معماران، طراحان و برنامهريزان انبوهي “پالايش نشده” از اطلاعات و عقايد مردم در مورد فضاي كالبدي و سازماندهي آن را دارند كه هنوز نظم نيافته است.
تا زماني كه اين اطلاعات پالايش نشده و به صورت اصول طراحي پيشپا افتاده باقي بمانند، آزمودن اعتبار و روشن ساختن نتايج آنها ناممكن است. در اين صورت حتي به بحث گذاشتن معقول نظرها و ترويج آنها نيز ناممكن است. آن گونه كه گريستين نوربرگ- شولتز73 (1965) نوشته است، نتيجه اين بينظميها اين است كه “در بحث موضوعهاي معماري بندرت به نتيجهاي ميرسيم، فقط نزاع بر سر اين است كه تو چه چيز را دوست داري و من چه چيز را ميپسندم.” حتي اگر بحث در حد دوست داشتنها و دوستنداشتنها باقي بماند، باز هم مجموعهي تدوين شدهاي از معارف علمي ميتوند سطح بحث را ارتقا بخشد.
1-3-3- نقش علوم رفتاري در مباني نظري طراحي
علوم رفتاري از راههاي مختلف در تدوين مباني نظري طراحي نقش دارند. اين راهها كه در نمودار شكل 3-2 نشان داده شدهاند عبارتند از: 1-نظريهها و مدلها كه درك فرايند طراحي و رابطهي مردم و محيط كالبدي را ميسر ميسازد؛ و 2-روشهاي تحقيق. اين سوال گاهي مطرح ميشود كه نقش كدام يك از اين موارد مهمتر است. جواب اين است كه هر دو مهم هستند و هيچ كدام بر ديگري برتري ندارند.
مباني نظري طراحي شامل دو مجموعه از نظريهها و مدلهاست. مجموعهي اول نظريهي رويهاي74 و مجموعهي دوم نظريهي محتوايي75 ناميده شده است. اولي به دانش فرآيند تحليل، ابداع و ارزيابي؛ و دومي به معرفت محيط، استفاده مردم از آن، چگونگي ارتباط مردم در محيط و نگرش مردم به محيط مربوط ميشود.
اگر ديدگاه ارزشي استادان نهضت تجدد نسبت به كاركرد جهاني اصول طراحي به عنوان يك مشكل پذيرفته شود، تدوين مدلهاي تفاوتهاي فردي و اجتماعي مردم مهم خواهد بود.
مواضع هنجاري طراحان به دانش و اعتقاد آنها نسبت به جهان هستي و چگونگي هدايت فرايند طراحي و ابسته است. مواضع هنجاري طراحان مبتني بر جهانبيني آنهاست و با تأثير پذيرفتن از فرهنگهاي عام اجتماعي و فرهنگهاي حرفهاي خاصتر شكل ميگيرد. جهانبينيها و فرايند شكلگيري آنها، مبناي درك مواضع هنجاري معماران نسبت به ادراك جهان مطلوب و تدوين رويهي عملي طراحان محيط هستند. طراحاني چون فرانك لويد رايت، جهانبيني خود را بروشني بيان كردهاند، ولي بسياري از طراحان چنين كاري را نكردهاند. اين ديدگاهها در چارچوبي اثباتي و با به كارگيري رويكردهاي پژوهشي علمي و شبه علمي قابل مطالعهاند؛ ولي همان گونه كه قبلاً گفته شد، اين ديدگاهها ماهيت علمي ندارند. اين ديدگاهها محور سنتي نظريههاي معماري بودهاند و بااستفاده از نظريههاي فعلي شناخت و شكلگيري رفتار و به كارگيري روشهاي تاريخي قابل مطالعه دقيقتر و جديدتر هستند.
روشهاي تحقيق دومين نقش مهم علوم رفتاري هستند. طراحان هميشه به گونههاي مختلف از مشاهده و مصاحبه، به عنوان فنون اصلي علوم رفتاري براي كسب اطلاعات محيطي استفاده كردهاند. در حالي كه رفتارشناسان دقت و اعتبار يافتههاي تحقيق را بالا بردهاند، طراحان بيشتر به رويههاي اتفاقي تكيه كردهاند.
روشهاي تحقيق مورد استفاده رفتارشناسان، براي هر كسي كه محيط ساخته شده يا فرآيندهاي طراحي را مطالعه ميكند مهم هستند. همان گونه كه بعدا در اين كتاب با جزئيات بيشتر بحث خواهد شد، اين روشها ميتوانند در برنامهريزي طراحي به معماران حرفهاي كمك كنند (همچنين نگاه كنيد به palmer 1981, sanoff 1977, pena 1977). البته تمام فنون تحقيق علوم رفتاري زيباييشناسي نمادين كه مورد علاقهي معماران هستند، با فنون جاري در دسترس قابل تحقيق نميباشند. پژوهشگران طراحي محيط ميتوانند در دراز مدت روشهاي ويژهاي را متناسب با مسائل خود طراحي كنند. بسياري از روشهاي تحقيق محيط در كتابهاي روش تحقيق گردآوري شدهاند (از قبيل Michelson1975, Zeisel 1981). مرور مختصر اين روشها، نقش آنها را در تحقيق طراحي مشخص ميسازد.
مصاحبه و مشاهده روشهاي اصلي كسب اطلاعات براي تدوين نظريهي طراحي و برنامهريزي هستند. شيوههاي مختلفي براي مصاحبه و مشاهده وجود دارد. سوال تحقيق، شيوه مناسب را تعيين ميكند. براي تعيين ماهيت مشاركت ذهني مردم در محيط و درك خواستههاي آينده آنها شيوهي مصاحبه مناسب است. (نگاه كنيد به Goodrich 1974,Marans 1975). اين روشها به طور وسيعي براي فهم چگونگي استفاده مردم از محيط به كار گرفته شدهاند. در سالهاي اخير به روشهاي مصاحبه انتقاد زيادي شده است. صحبت راجع به احساسات شخصي براي مردم مشكل است. حتي اگر هدف اصلي مطالعه از تركيب پرسشنامه قابل تشخيص نباشد، باز هم مردم ميدانند كه موضوع مطالعه هستند. اين مشكلات با استفاده از انواع پرسشها و با طراحي فنون تعديل شده، همچون ثبت فعاليتهاي روزانه بر روي نقشه، ثبت وقايع در طول زمان76 و بازيهاي نيمه تصويري77 قابل حل هستند. اگر چه اين فنون محدوديتهايي دارند، ولي مقدمهاي براي درك نگرشها و ارزشهاي زيباشناسي مردم هستند.
فنون مشاهده در محدودهي عمل و دقت متفاوتاند. علميترين آزمون تجربي اين است كه با فرض ثابت بودن بقيهي متغيرها، اثر يك متغير ديگر بررسي شود، بيشتر تحقيقات ادراك و شناخت با روشهاي تجربي انجام شدهاند. اين گونه مطالعات جنبه آزمايشگاهي دارند و براي مطالعهي فعاليتةاي انسان مفيد نيستند. تجربيات طبيعي در خارج از آزمايشگاه نيز قابل بررسياند. در روش تجربه طبيعي، عناصر محيط كنترل ميشوند و گروه مورد مطالعه مردمي هستند كه اتفاقي سرميرسند. در مطالعات مربوط به رفتار عابرين پياده و انتظار در صف از اين رويكرد استفاده شده است. در اين مطالعات اثر استفاده از نقشههاي راهنما بر چگونگي حركت مردم در محيط بررسي شده است.
بيشترين مورد استفاده از روش مشاهده، مشاهدهي ساده است (نگاه كنيد به zeisel 1981, patterson 1974). در مشاهدهي ساده هيچ كدام از عناصر محيط و گروه مورد مطالعه كنترل نميشوند.
اين روش به ثبت نظام يافته مشاهدات و توجه دقيق به دورههاي زماني انتخاب شده براي مشاهده ميپردازد و گونه مورد مشاهده نمونهاي از واقعيت در نظر گرفته ميشود. براي كمك به ثبت دقيق مشاهدات فنون ويژهاي چون تهيهي نقشههاي رفتاري78 ابداع شدهاند. مشكل مشاهدهي ساده اين است كه بدون مداخله مشاهدهگر قابل انجام نيست. استفاده از دوربينهاي ويديويي و عكاسي با فواصل زماني معين79 و فيلمبرداري به حل اين مشكل كمك ميكند. بايد توجه داشت كه اين فنون از نظر اخلاقي نيز مورد سوال هستند. مشاهدهي با مشاركت فعال80 هم روشي غير مداخلهگر است كه ميتواند براي تحقيق طراحي به كار گرفته شود (نگاه كندي به Neutra 1954). در اين مورد پژوهشگر ممكن است موجب تغيير رفتار گروه مورد مطالعه شود.
يكي از نقشهاي مهم علوم رفتاري در تحقيق، طراحي محيط و بناي نظريه از نوع نگرشي است. روش تحقيق در علوم رفتاري بايد عيني بوده و واژهها و فرايندهاي آن بروشني تعريف شده باشد، به گونهاي كه پژوهشگران ديگر بتوانند تحقيق را تكرار كنند، يا حداقل در مورد نتايج آن قضاوت نمايند. بنابراين، تحقيق با سيري منطقي و با مراحل مرتبط با هم شامل: شناخت مسئله؛ تدوين طرح تحقيق؛ انتخاب روش اندازهگيري؛ جمعآوري اطلاعات؛ تجزيه و تحليل و تفسير يافتهها؛ و كاربرد نتايج در ساخت يا آزمون نظريه انجام ميشود. طراحان حرفهاي كه در تحقيق ويژه رشته معماري سابقه اندكي دارند، براي شروع فعاليتهاي پژوهشي، ناچارند از فنون به كار گرفته شده در رشتههاي ديگر استفاده كنند. با توجه به اينكه معماران سابقهي كمي در تحقيقات رفتاري دارند، براي انجام وظايف خود به تحقيقات انجام شده در رشتههاي ديگر مراجعه ميكنند. بررسي رابطهي علوم رفتاري و نهضت معماري تجدد اين ارجاع را به روشني نشان ميدهد. اين بررسي بيانگر شخصيت نوپاي بسياري از روشهاي وام گرفته شده از رشتههاي ديگر ميباشد.
1-3-4- پايداري و دگرگوني
اهميت دادن بيش از اندازه به جنبههاي فرهنگي شكل ساخته شده، به سوي حالت نسبيگرايِ كاملي ميل كرده و به آن منجر ميگردد؛ به طريقي كه به مجرد اينكه يك فرهنگ و يا شيوه زندگي معيني تغيير ميكند، شكلهاي وابسته و متعلق به آن فرهنگ معناي خود را از دست ميدهند؛ اما به خوبي ميدانيم كه تعداد قابل ملاحظهاي از توليدات و ارزشهاي توليد شده به وسيله يك فرهنگ مدتها بعد از اينكه آن فرهنگ از بين رفته، ارزش خود را از دست نميدهند و نيز ميدانيم كه اشكال مسكوني و مجتمعهاي زيستي وابسته به آن فرهنگ، بعد از محو آن هنوز قابل استفاده ميباشند حتي اگر معناي وابسته به شكل- يعني معنايي كه با شكل پيوند خورده و به آن تعلق دارد و شكل را با آن معنا ميشناسيم- زياد تغيير كرده باشد؛ زيرا در حقيقت از زبان و ديدگاه انسان در مقابله با زبان و ديدگاه تكنولوژيك اين گونه شكلها ميتوانند غالباً اشكال برتر باشند. به عنوان مثال خانه مكزيكي و طرح و كادر مجموعهاي كه خانه جزيي از آن ميباشد و به آن تعلق دارد، از جهات متعددي بر خانه آمريكايي برتري دارد و شهر قرون وسطاي اروپايي براي سكونت مطبوعتر از شهرهاي معاصر بوده و بسياري از نيازهاي
