
برخوردارند.(عاملي، 1380)
شکل (1-2) فرایندهای مدیریت زنجیرهی تأمین
اصول مديريت زنجيره تامين
پنج جزء اصلي مديريت زنجيره تامين عبارتند از:
1- برنامه: برنامه بخش استراتژيك مديريت زنجيره تامين است. شما براي مديريت همه منابعي كه براي برآورده ساختن تقاضاي مشتري بهكار ميروند به استراتژي نيازداريد. توسعه مجموعه متريكها براي نظارت بر كارآيي،كاهش هزينه و تحويل با كيفيت بالا ي زنجيره تامين، بخش اعظمي از برنامهريزي را تشكيل ميدهد.
2- منبع: انتخاب تامين كنندگاني كه كالاها و خدمات موردنيازشمارابراي ساخت محصول يا خدمت تحويل خواهند داد. فرايندهاي قيمت گذاري،تحويل وپرداخت راتوسعه دهيد و متريك هايي را براي نظارت و بهبود روابط با تامين كنندگان بسازيد.و اين فرايندها را در مديريت موجودي كالاها و خدمات دريافتي از تامين كنندگان نظير دريافت محموله هاوشناسايي آنان به كارگيريد.
3- ساخت: دراين گام فعاليت هاي موردنيازبراي توليد،آزمايش،بسته بندي و آماده سازي براي تحويل صورت مي گيرند.
4- تحويل: بخشي كه به لجستيك نيزمعروف است. هماهنگي دريافت سفارشات مشتريان، توسعه شبكه اي از انبارها وراهاندازي سيستم صورتحساب براي پرداختها، اين بخش را تشكيل مي دهند.
5- بازگشت: بخش مشكل آفرين زنجيره تامين. ساخت شبكه اي براي دريافت نواقص و محصولات برگشتي از مشتريان و پشتيباني از مشترياني كه با محصول تحويلي مشكل داشتند.(پيروزفر، 1385)
2-2-1-3) عملکردهایی برای مدیریت در برابر چالشهای زنجیره تأمین:
1.ساختار شرکای زنجیره تأمین: این به این مفهوم است که در دوره طولانی؛کیفیت محصولات برای رقابت باید توسعه و بهبود یابد. همچنین یکپارچگی زنجیره تأمین، میزان رقابتپذیری سازمان راتعیین خواهد کرد.
2.پیادهسازی ارتباط مشارکتی: این بخش به انواع مشارکتهای ضروری برای شرکت اشاره میکند.این عملکرد ارتباطات زنجیره تأمین را به مشارکت با عوامل خارج ازشرکت گسترش میدهد.
3.طراحی زنجیره تأمین برای سوددهی استراتژیک: ارتباط هر شرکت با شرکتهای خارج از آن بسیار مشکل زاست.در مورد شرکا دقت به موارد((انگیزه شرکا)) و ((ساختار شرکا)) اهمیت دارد.
4.اطلاعات مدیریت زنجیره تأمین: این بخش نقش تکنولوژی رادر اصلاح زنجیره تأمین نشان میدهد. تغییرات سیستمیباید تغییرات (اصلاح) فرایندها و استراتژی شرکت را تحت الشعاع قرار دهد.
2-2-1-4) یکپارچهسازی
در گذشته شرکتهایی که در عرضه کالا یا گروهی از کالاها با هم کار میکردند سعی داشتند تا از هم جدا باشند و بر روی حفظ یا بهبود عملکرد خود تمرکز داشتند. اما امروزه با توجه به چالشهای پیش گفته و هزینه زیاد موجودیهایی که در سیستمهای عرضه گسسته برای پاسخگویی به مشتریان لازم است و نیز افزایش سطح خدمت به مشتریان، شرکتها باید در زنجیرهها یا شبکههای تأمین با هم کار کنند و نه به صورت جزیرههای از هم دور افتاده. بنابراین، یکی از عوامل کلیدی موفقیت زنجیرههای تأمین فراهم آوردن امکان همیاری و همکاری اعضای آنها است. این سطح از همکاری را یکپارچه سازی زنجیره تأمین مینامند.
• یکپارچهسازی مشتمل بر عناصری است که امکان همیاری شرکتهای زنجیره تأمین را در بلندمدت فراهم میکند. نخست، تشکیل یک زنجیره تأمین به انتخاب شرکای مناسب برای یک شراکت میان مدت نیاز دارد. معیار انتخاب تنها هزینه نیست بلکه توانمندی شریک در پشتیبانی از رقابتپذیری زنجیره تأمین بسیار مهم است.
• دوم، تحقق یک سازمان شبکهای موفق مشتمل بر سازمانهای مجزا از لحاظ حقوقی نیازمند فراهم نمودن همیاری میان سازمانی سطح دو است. در حالت ایدهآل، هر حلقه از زنجیره تأمین بر شایستگیهای محوری خود تمرکز دارد و ملزم نیست تا از تصمیمات کلی زنجیره مانند یک عضو از سازمان سلسله مراتبی پیروی کند. اما اطلاعات و دانش تجربی بین اعضای زنجیره به اشتراک گذاشته میشود ورقابت میان اعضا جای خود را به تعهد برای بهبود رقابتپذیری کل زنجیره داده است. برای ارتقای همیاری در زنجیره تأمین پیوندهای گوناگونی را میتوان ایجاد نمود؛ مانند پیوندهای فنی، پیوندهای دانشی، پیوندهای اجتماعی، پیوندهای مدیریتی و پیوندهای قانونی.
• سوم، برای مدیریت یک زنجیره تأمین، همنوا نمودن استراتژیهای شرکای درگیر، بسیار مهم است. همچنین حداقل برخی تصمیمات باید در سطح کل زنجیره تأمین گرفته شوند؛ مانند قطع شراکت با یک عضو یا یکپارچگی با یک شریک جدید (اژدری، بهنام و اختیارزاده،1390).
افزایش قابلیتهای شبکه زنجیرهای عرضه کالا
یکی از راههای افزایش توان رقابتی تولیدکنندگان و بهبود کیفیت تولیدات تکمیل شده و خدمات تولیدی سازمانها و مؤسسات، برقراری و ایجاد رابطه تنگاتنگ با تأمین کنندگان مواد اولیه و قطعات و همکاری متقابل و ارزیابی دقیق وضعیت آنان است. از سوی دیگر پیشرفتهای شگرف در زمینه تکنولوژیهای نوین ارتباطی و فراگیر شدن اینترنت در تمامیزمینههای زندگی، این فرصت را برای سازمانها فراهم ساخته است تا هر چه بیشتر از این ابزار در جهت افزایش کیفیت محصولات و خدمات خود و در نهایت افزایش رضایت مشتریان و کسب سود بیشتر بهره گیرند. در تمامیسازمانها و مؤسسات اعم از تولیدی، خدماتی، دانشگاهها و بیمارستانها، زنجیرهای از توانائیها، قابلیتها و خصوصیتهای مورد نیاز برای تداوم فرایند تولید و عرضه که اصطلاحاً کیفیت جامع نامیده میشود وجود دارد که نه تنها عرضه کنندگان بلکه مشتریان را نیز در بر میگیرد. به گونهای که موفقیت در نیل به کیفیت جامع، عرضه کننده کالا و مشتری را به یکدیگر مرتبط میسازد و شکست در رسیدن به آن پیوندشان را میگسلد. این زنجیرهها ممکن است در هر نقطهای با نارسائی در پاسخگویی به نیازها و انتظارات مشتریان داخلی و خارجی توسط یک شخص یا جزیی از یک دستگاه یا ماشین گسسته شود. مفهوم رابطه مشتریان و عرضه کنندگان هسته اصلی کیفیت جامع را تشکیل میدهد. نقایص موجود در تأمین نیازها و انتظارات در هر قسمت از زنجیره کیفیت، موجب افزایش تصاعدی مشکلات گردیده و نارسائی در قسمتی از سیستم موجب بروز مشکلات در دیگر قسمتهای آن میگردد و این حالت زنجیره وار، مشکلات بیشتری را پدید آورده و گسترش میدهد. تقبل هزینه زنجیره کیفیت، بررسی مداوم نیازها و انتظارات و تواناییها در راستای تأمین نیاز مشتری است و این دیدگاه ما را به فلسفه بهبود مستمر رهنمون میسازد. مزایای کسب اطمینان از اینکه نیازها و انتظارات در هر مرحله و هر زمان تأمین میگردند واقعاً از لحاظ افزایش رقابتپذیری و کسب سهم بیشتری از بازار، کاهش هزینه ها، افزایش بهره وری، بهینه سازی عملکرد، تحویل به موقع و حذف ضایعات چشمگیر است. در این زمینه، به منظور رقابت موفقیت آمیز در بازار رقابتی فزاینده جهانی، یک سازمان باید از هزینههای کامل زنجیره اقتصادیاش آگاه باشد و با دیگر اعضاء این زنجیره به منظور مدیریت هزینهها و درآمدها همکاری کند. افزون بر این، برآورد هزینه زنجیره اقتصادی به تبادل اطلاعات در بین تمامیسازمانها و حتی در درون سازمان نیاز دارد. تغییرات در حوزه تکنولوژی زنجیره، عرضه را تحت تاثیر قرار میدهد. دو عامل اصلی تکنولوژی تأثیر قابل توجهی بر روی چگونگی مدیریت زنجیرههای عرضه توسط سازمانها دارد که عبارتند از: 1- اینترنت، که موجب ارتباط و همکاری بین دست اندرکاران تولید هر کالائی میگردد، 2- دسترسی آسان به قدرت محاسباتی رایانهها که در نتیجه بهینه سازی تجارت را موجب میشود. اینترنت به طور بنیادی روش تعامل سازمانها و نوع ارتباط آنان با مشتریان را تغییر داده است. چالش “زنجیره” در این راستا کسب اطمینان از تحویل کالاهای سفارش داده شده به مشتریان در زمان مقرر است. زیرا با ایجاد اختلال در بعضی از سایتهای اینترنتی تحویل کالا در زمانهای تعیین شده میسر نمیگردد. بسیاری از شرکتها و سازمانهایی که از تجارت الکترونیکی استفاده میکنند این حقیقت را دریافتهاند گرچه وجود یک رابط مناسب با کاربر ضروری است ولی برای موفقیت کافی نیست. زمانی که مشتریان سفارش کالا میدهند، این انتظار را دارند که کالاهای موردنیاز خود را به موقع و سر وقت تحویل بگیرند. آنان همچنین دریافت اطلاعات روزآمد در خصوص قابلیت دسترسی به موجودی انبار، وضعیت بارگیری و سفارشات معوقه را انتظار دارند، اما اینترنت به رغم فرصتهائی که به وجود میآورد چالشهائی نیز در این زمینه در پی دارد. افزایش تعداد مشتریان در اتصال به اینترنت و ارائه سفارش از طریق آن چالشهای بسیاری را برای قسمت نهایی زنجیره عرضه که وظیفه تحویل به موقع این سفارشات را برعهده دارد، پدید میآورد. اختلافات اساسی بین زنجیرههای عرضه در روش تجارت الکترونیکی با مشتری (Bussiness-to-customer) و زنجیرههای مبتنی بر مدلهای کسب و کار سنتی وجود دارد. ویژگیهای اساسی زنجیرههای عرضه که از اینترنت بهره میگیرند، عبارتند از: 1- انتظارات مشتری بیشتر است. افراد به صورت همیشه در دسترس یعنی شبانه روز میتوانند به راحتی سفارش دهند در نتیجه سطح بالایی از خدمات را نیز انتظار دارند. 2- نرمش پذیری در پاسخگویی، سفارشهای تجارت الکترونیکی، حمل محمولههای کوچک را نیز امکان پذیر میسازد که این موضوع با آنچه تاکنون بیشتر شرکتها به آن میپرداختند، تفاوت دارد. زیرا با تنوع به وجود آمده در محصولات و پیشرفتهای تکنولوژیکی در صنایع مختلف، امروزه مشتریان به خرید محصولاتی تمایل دارند که دارای ویژگیها و خصوصیات منحصربه فرد بوده و انجام این کار برای سیستمهای تولید و عرضه سنتی دشوار بود. همزمان مشتریان خواستار کاهش قیمت محصولات هستند که این کار از طریق استانداردسازی و استفاده از تکنولوژی برتر برای افزایش بهره وری حاصل میگردد. همچنین آنان خواستار آگاهی در خصوص ارائه برنامه زمان بندی تحویل کالاهای خریداری شده هستند و در صورت هرگونه تغییر در برنامه تحویل کالا انتظار دارند که در اسرع وقت از علت آن مطلع گردند. در حال حاضر به جای زنجیرههای عرضه خطی تک سازمانی، تکامل و پیشرفت در گرو ایجاد شبکههای زنجیرهای عرضه متعامل بین عرضه کنندگان و مشتریان با یکدیگر است. در مدل زنجیره عرضه سنتی، یک سازمان سطح موجودی انبار و تولید خود را با استفاده از پیشبینیهای فروش که مبتنی بر اطلاعاتی است که سه یا چهار سطح از مشتری نهایی فاصله دارد برنامهریزی میکند و براساس این برنامهریزی، تولیدکننده موادخام اولیه را خریداری کرده سپـس به تولید محصول میپردازد و در نهایت آن را به یک مرکز توزیع انتقال میدهدتا هنگامیکه سفارشی برای آن محصـول دریافـت گـردید، آن را به فروش رساند. درمرحله بعد اطلاعات درخصوص اینکه چه چیزی به فروش رفته است گرد آوری میشود و درفرایند برنامهریزی مورد استفاده قرار میگیرد. مشکل اصلی درروش سنتی این است که بخش عمده زنجیره عرضه، آگاهی کافی نسبت به تقاضای واقعی مشتری نداشته، به شیوه انفعالی (REACTIVE MODE) عمل میکند و در واقع از چند و چون تقاضا مطلع نیست. زمانی که یک سفارش دریافت میشود، محصول به طورخطی دریک جهت حرکت کرده و اطلاعات نیز به صورت محدود منتقل میگردد. حال اینکه در شبکه زنجیرهای عرضه هر عضو زنجیره عرضه به بخشی از یک شبکه وسیعتر متصل میگردد و میتواند در زمانی معین تقاضای واقعی مشتری را مورد ارزیابی قرار داده و تأثیر آن تقاضا را بر کار خود اعمال نماید. از این رو، عملیات فروش و بازاریابی به ابتدای خط فرایند حرکت کرده و کل زنجیره عرضه به تقاضای واقعی مشتری واکنش مطلوب نشان میدهد. خرید مواد اولیه، ساخت و حرکت محصول در فرایند تولید تا عرضه در یک حرکت هماهنگ و منظم برای پاسخگوئی به تقاضای واقعی مشتری انجام میگیرد. افزون بر این به جای عکس العمل صرف نسبت به تقاضا، شبکه زنجیرهای عرضه میتواند از طریق قیمت گذاری پویا که مبتنی بر سطح موجودی قابل دسترسی و ظرفیت شبکه است،تقاضا را تحت تأثیر قراردهد. با قیمت
