
تصويري که صدها بار آن را مشاهده کردهايد. سطوح برانگيختگي شما بالاتر ميرود. پيچيدگي117 نيز اينگونه عمل ميکند. ما براي درک محيط حاوي انواع مختلف اطلاعات به تلاش شناختي بيشتري نياز داريم. يک کلاس خالي با نقاشيهايي روي ديوار پيچيدهتر از اتاقي با ديوارهاي عريان است. اگر کلاس داراي نقاشي با صندليها و ميزها پر شود پيچيدهتر ميگردد؛ اضافه نمودن وسايل ديداري- شنيداري به اتاق پيچيدگي را بالا ميبرد. هر چقدر محيط پيچيدهتر باشد برانگيختگي آن بيشتر ميشود. به لحاظ ادراکي جالب است که محيطهاي پيچيده باعث کندو کاو ميشوند و توجه را فعال ميسازند و هم در محيطهاي شهري و هم روستايي بيشتر جلب نظر ميکنند (راپوپورت118، 1990) دلائل تکاملي وجود دارد که چرا شدت، تازگي و پيچيدگي بار محيطي را بالا ميبرند و توجه ما به چنين محرکهايي جلب ميشود. از ديدگاه تکاملي نظام انطباقي فعلي ما با محيط نتيجه انتخاب طبيعي در طي زمان است. واکنشهاي روانشناختي ما به محرکهاي بيروني انطباق با محرکهاي تکرار شوندهاي هستند که ما در سرتاسر تاريخ تکاملي با آنها روبهرو بودهايم (توبي و کاسميدس119، 1990) محرکهاي شديد و جديد در محيط يک جاندار تهديدها يا منابع بالقوهاي هستند که اگر جاندار ميخواهد شانسي براي بقاء داشته باشد، بايد به سرعت آنها را شناسايي کند. اين موضوع در مقياسي وسيع براي انسانها نيز صادق است. از نقطهنظر بقا تفاوت کمي ميان تحريک نمودن يک شکارچي درنده با سرعت دادن به يک کاميون وجود دارد. بر اين اساس يک محرک پيچيده محرکي است که براي جاندار کنجکاو و صبور در محيط پاداش زيادي به همراه داشته باشد. پس ميتوان پذيرفت که افراد داراي توان قوي پاسخدهي به محرکهاي شديد، جديد و پيچيده از افرادي که فاقد اين توان هستند مدت زمان طولانيتري زنده بمانند و توليدمثل موفقتري داشته باشند.
4-2-2- ويژگيهاي خاص محيط اطراف:
بيشتر دانش فعلي در مورد اثرات محيط بر انسانها داراي بنيان واقعي کمي است. براي مثال هيچ شواهدي دال بر اين باور وجود ندارند که ماه کامل باعث رفتار عجيب و غريب ميشوند (کمپل و بيتس، 1978، روتون و کلي، 1985). اين بخش شواهد تجربي را بازنگري خواهد کرد که اثرات محيط اطراف را بر انسانها نشان ميدهد.
4-2-2-1- آب و هوا و ارتفاع
آب و هوا، ارتفاع و عوارض زميني جاهايي که در آن زندگي ميکنيد هر چيزي از لباسي که ميپوشيد تا انواع مشکلات زندگي شما را معين ميکنند. مهارتهاي شما و تجاربي که زندگي شما را شکل ميدهند در مقياس وسيعي به وسيله محيط شما تعيين شدهاند. ( محمودي، 1392: 81)
اگرچه اطلاعات کمي در حمايت از اين ديدگاه افراطي وجود دارد اما مشخص شده است که آب و هوا اثرات قابل پيشبيني بر رفتار انسان دارد. ساموس و موس (1976) گزارش ميکنند که ساکنان نواحي که در آنجا بادهاي گرم و خشک ميوزد مستعد افسردگي، روان رنجوري، درد، بيقراري و حتي تصادفات رانندگي هستند. پژوهشها در سوئيس و استرائيل نشان ميدهند که ممکن است اين ارتباط درست باشد (موس، 1964؛ ريم120، 1975). همچنين تغييرات در فشار هوا با تغيير در نرخ خودکشي (ديگون و بلاک121، 1966؛ سنبورن122، کيسي و نيسواندر123، 1970) و بدرفتاري در مدرسه مرتبط بوده است (اوليسينس124، 1972؛ راسل و برنال125، 1977).
شواهدي وجود دارد مبني بر اينکه حتي الکتريسيته جو بر رفتار و احساسات انسان اثر ميگذارد. تعداد يونهاي موجود در هوا در يک منطقه خاص، الکتريسيته جو را تعيين ميکند. يونها ذرات باردار مثبت يا منفي هستند که به هنگام دو نيم شدن مولکولهاي هوا به وسيله درخشش خورشيد، باد و ساير رويدادهاي جوي شکل يافتهاند. براي مدت زمان درازي روانشناسان باور داشتند الکتريسيته موجود در هوا ممکن است با تغييرات رفتار اجتماعي انسان مرتبط باشد؛ دادههاي آرشيوي تأييد مينمايند که خودکشيها، تصادفات و جنايات با افزايش بار جو، بيشتر ميشوند (ميوچر و آنگهيوئر126، 1961؛ سالمان127 و همکاران، 1974؛ بارون و برن128، 1987).
اخيراً پژوهشهايي به رهبري روانشناسي به نام رابرت اي بارون صورت گرفته که در آن از ابزاري استفاده شده است که ميتواند به شکل مصنوعي الکتريسيته جوي را براي مطالعه اثرات رفتاري تجزيه يوني در آزمايشگاه توليد کند. اين مطالعات نشان دادند که سطوح بالاي يونهاي مثبت بر خلق و سطح برانگيختگي تأثير گذاشته است (چري و هاوکينشاير129، 1981) و يونهاي منفي نيز بر گستره وسيعي از رفتارها اثر گذاردهاند، شايد به خاطر آن که آنها برانگيختگي را بالا برده و سپس رفتارها يا احساساتي را که در آن لحظه حضور داشتهاند، شدت بخشيدهاند (بارون، 1987). در واقع افزايش تراکم يونهاي منفي هر چيزي را که در حال وقوع است، اعم از خوشايند يا ناخوشايند، شدت ميبخشد. بنابراين بارون و همکارانش دريافتهاند که تجزيه يونهاي منفي حالات خلقي را شدت ميبخشد (بارون، راسل و آرمس130، 1985). بر حافظه اثر ميگذارد (بارون، 1987) و رفتار پرخاشگرانه افرادي را که مستعد اين نوع رفتار هستند، افزايش ميدهد (بارون، راسل و آرمس، 1985). بارون در يکي از جديدترين مطالعاتش (1987) دختران دانشجوي دوره کارشناسي را با شخص ديگري که از قبل او را دوست داشتند يا از او متنفر بودند روبهرو کرد. بارون دريافت که اين احساسات به هنگام بالا بودن بار منفي يونها شديدتر ظاهر ميشوند.
4-2-2-2- دما
گرما يا سرماي شديد سطوح برانگيختگي را تغيير ميدهند و باعث ناراحتي ميشوند. سرما چابکي دستان و حساسيت لمسي را کاهش و زمان واکنش را افزايش ميدهد. جاي تعجب نيست که هم گرما و هم سرما عملکرد در تکاليف مختلف مثل تايپ کردن يا راندن خودرو را مختل ميسازد (بل131، 1981، 1982؛ بل و گرين132، 1982؛ باک و مک آلپين133، 1981؛ فوکس134، 1967؛ پرووينس135، 1958؛ ويون136، 1974). رابطه ميان دما و انجام تکليف بسيار پيچيده و جزئيات آن هنوز در هالهاي از ابهام است. بخشي از اين پيچيدگي به خاطر تأثير ساير عوامل مثل رطوبت، تغييرات هوايي سطح انطباق و نوع تکليف است.
مشخص گرديده است که دماي بالا بر سلامتي (بل و گرين، 1982؛ فولک137، 1974) و رفتارهاي اجتماعي مثل پرخاشگري و جذب شدن به ديگران اثر ميگذارد (بارون، 1978؛ بل و بارون، 1977؛ کانينگهام138، 1979). اکثر اين پژوهشها با دماي محدود به اطراف سروکار داشتهاند که اشاره به دماي هواي محيط بلافصل (نزديک) دارد. دماي مؤثر به ادراک فرد از دماي اطرافش گفته ميشود و به شدت تحت تأثير رطوبت هوا است. به طور کلي به نظر ميرسد رطوبت بالا دماي هوا را از آنچه که هست گرمتر نشان ميدهد. رطوبت همبستگي منفي با توانمندي و حالات خلقي مثبت دارد (هووارث و هافمن139، 1984؛ سندرز و بريزولارا140، 1982). از آنجايي که گرماي حاصل از وسايل گرمايشي، موتور خودروها و کارخانهها دماي شهرها را از 10 تا 20 درجه بالاتر از محيط اطراف ميبرند (فيشر141، بل و بام142، 1984)، و چون گفته شده که سلامتي و مسائل اجتماعي با دماي بالاي موجود در شهرها مرتبطند، اکثر پژوهشهاي اين حوزه بر تأثيرات دماي بالا بر شهرنشينان متمرکز بودهاند، موج گرما در شهرهاي آمريکاي شمالي با افزايش نرخ مرگ و مير ارتباط دارد (باچلي، ون بروگن و تراپي143، 1972؛ اچالي144 و باچلي، 1970؛ اسچامان145، 1972)، و تأثيرات درازمدت فشار گرما ميتواند داراي گسترهاي از مشکلات مثل خستگي، سردردها، بيقراري، بيحالي تا دليريوم، حملات قلبي و کوما باشد. روتن146، شاتس و استاندرز147 (1990) دريافتند که عابران پياده در هواي گرم و سرد تندتر از هواي معتدل راه ميروند.
رفتارهاي اجتماعي مختلف تحت تأثير دما قرار گرفتهاند. اندرسون (1987) از منابع آرشيوي شهرهاي ايالات متحده دادههايي را در مورد نرخ قتل، تجاوز، زورگيري، دزدي، سرقت از منازل و دزدي خودرو جمعآوري نمود. او تأييد کرد که با بالا رفتن دما بزهکاري و جنايت افزايش مييابند اما رفتارهاي معمولي اين چنين نيستند. آزمودنيهايي که در آزمايشگاه در معرض هواي خيلي گرم قرار گرفته بودند حتي بعد از آزمايش کمتر به ديگران کمک ميکردند (پيج148، 1978)، و مطالعات ميداني نيز نشان ميدهند دماي شديد در زمستان و تابستان باعث ميشود مردم کمتر به ديگران کمک کنند (کانينگهام، 1979). دماي بالا باعث ميشود توجه ما نسبت به ديگران کاهش يابد، به ويژه زماني که گرما با همراه شلوغي باشد (گريفيت، 1970، گريفيت و ويچ149، 1971).
شايد پيچيدهترين رابطه، رابطه ميان گرما و پرخاشگري است. در خلال سالهاي 1960 آشوبها و شورشهاي شهري که در طي تابستان در اکثر شهرهاي ايالات متحده رخ داد جمله “زنده باد تابستان داغ” را بر سر زبانها انداخته بود. اين جمله بيانگر آن باور است که هواي داغ باعث رفتار پرخاشگرانه در مردم شده و ميزان رخداد بزهکاري وابستگي بالايي به دما دارد. هست اين باور نيرو محرکه پژوهشهاي آزمايشگاهي بود که طراحي شدند تا رابطه ميان دما و پرخاشگري را مشخص سازند. اکثر اين مطالعات آزمودنيها را در موقعيتي مصنوعي قرار ميدادند به طوري که آنها ميتوانستند نسبت به شخص ديگر با پرخاشگري رفتار کنند. اغلب آنها از فرآيند ضربه الکتريکي دروغين150 استفاده کردهاند که در آن آزمودنيها فکر ميکنند به شخص ديگري ضربه الکتريکي وارد مينمايند (باس، 1961). تعداد و شدت ضربهها متغير وابسته و دما، ميزان پرخاشگري و ساير عواملي که دستکاري شده بودند به عنوان متغير مستقل در نظر گرفته شدند. بارون و برن (1987) در يک بازنگري از پژوهشهاي آزمايشگاهي نتيجهگيري نمودند که نتايج از وجود يک رابطه U برعکس حمايت ميکنند که در آن پرخاشگري همراه با دما تا يک نقطه افزايش مييابد و سپس اگر دما بالا رفت، پرخاشگري پايين ميآيد (بارون و بل، 1975، 1976؛ بل و بارون، 1976، 1981؛ پالامارک و رول151، 1979).
با اين وجود نتايج پژوهشهاي آزمايشگاهي مغاير با نتايج مطالعات ميداني اخير است که به شدت از يک رابطه خطي حمايت ميکنند مبني بر آن که افزايش دما هميشه با افزايش وقوع رفتارهاي بزهکارانهاي مثل قتل، تجاوز و ضرب و شتم همراه است (اندرسون، 1987، 1989؛ اندرسون و اندرسون، 1984؛ دفرونزو152، 1984؛ کاتون153، 1986؛ کنريک و مک فارلين154، 1986؛ هريس و استدلر155، 1988). در اين مطالعه نواحي گرمتر زمين و سالها، فصلها، ماهها و روزهاي گرمتر همه با رفتارهاي پرخاشگرانه بيشتري همراه بودهاند (اندرسون، 1989). حتي يک مطالعه نشان داد که در هواي گرم پرتاب کننده توپ بيسبال پرخاشگرانهتر عمل ميکند. رابطهاي مثبت و معنيدار بين دما و تعداد دفعات زد و خورد بازيکنان بيسبال در ليگ بازيها وجود دارد (ريفمن156، لاريک157، فين158، 1991). عليرغم اين نتايج ميداني بل و فوسکو159 (1989) عقيده دارند که الگوي منحني خطي صحيح است و عوامل متعددي مثل زمان روز که ميتواند ماهيت رابطه دما پرخاشگري را مختل سازد، در اين مطالعات کنترل نشده است. در اينجا تنها نتيجهاي را که ميتوان گرفت آن است که قطعاً رابطهاي ميان هواي گرم و پرخاشگري وجود دارد. هنوز زود است که بگوييم دقيقاً ماهيت آن رابطه چيست.
اين بحث بر اثرات هواي داغ تمرکز داشته زيرا پژوهشهاي بسيار کمي در مورد اثرات هواي سرد انجام پذيرفته است و تقريباً همه آنها بر انجام تکليف تأکيد داشتهاند. اگر چه مطالعات معدودي نشان ميدهند هواي سرد پرخاشگري را افزايش (بل و بارون، 1977) و رفتار کمکبخش را کاهش ميدهد (بنت160، رافرتي161، کانيوز و اسميت162، 1983، کانينگهام، 1979)، ولي آنقدر پژوهش در زمينه کم است که حتي نميتوان در مورد اثرات هواي سرد بر رفتار اجتماعي به نتايجي مقدماتي دست يافت.
4-2-2-3- نور
در سرتاسر تاريخ مردم باور داشتهاند که نور خورشيد ميتواند به کاهش احساسات خستگي و افسردگي کمک کند. در واقع پژوهشهاي اخير تأييد کردهاند که نور خورشيد همانند نور درخشان مصنوعي تأثيرات ضدافسردگي بر مردمي دارد که از اختلالات افسردگي
