
انگشت فشار وارد کردن، به آرامي ضربه زدن و سائيدن. ماساژ عمدتاً با دست ها و انگشتان اعمال ميشود، امّا از دستگاههاي لرزاننده و تحريک الکتريکي هم استفاده ميشود. انواع مختلف ماساژ درماني که در طول سالها پديد آمدهاند. شباهتهاي بيشتري دارند تا اختلاف. انواع آن مشتملند بر روشهاي سوئدي، شرقي، شياتسو و اسالن83. اکثر کساني که ماساژ داده ميشوند آن را از نظر جسمي و رواني بر طرف کننده خستگي معرفي ميکنند. (پورافکاري، 1391: 575)
3-3-9- ناتوروپاتي84
ناتوروپاتي يک سيستم مراقبت بهداشتي معطوف به تامين جسم و روان سالم مبتني بر سه اصل است: حفظ آب و هواي بدون آلودگي، خوردن غذاهاي سالم، و ورزش بطور منظم. درمان بر اين باور متکي است که بدن قادر به التيامبخشي خود ميباشد، فقط نيازمند همکاري فعال بيمار در برنامههاي حفظ تندرستي است.
ناتوروپاتي در اواخر قرن 19 در آلمان و با هدايت بنديت لوز85 که آبدرماني را به عنوان نوعي از مداواي طبيعي تجويز کرد پديد آمد. لوتز به ايالات متحده مهاجرت کرد، پزشک استئوپاتيک شد و مدرسه ناتوروپاتي امريکا را در سال 1902 بنا نهاد. از آن زمان به بعد طب ناتوروپاتي بصورت يک شکل عمده مراقبت بهداشتي در آمد که در آن از يک گروه التقاطي روشها علاوه بر آبدرماني استفاده ميشود. اين روشها مشتملند بر مصرف رژيم هاي غذائي خاص، تنفس هواي يونيزه، استفاده از کمپرس آب گرم و سرد86 استفاده از پاک کنندههاي کولون و تنفيه، مصرف آب فاقد آلودگي، مصرف غذاها، که بطور ارگانيک رشد کردهاند، و استفاده از ماساژ، گياهان درماني و استراحت (Kaplan & Sadock’s, 2007: 576).
3-3-10- اوزون درماني
اوزون به عنوان يک ضد اکسيدان و ضدعفوني کننده اثر ميکند و بطور سنتي براي پاکسازي آب، رفع بو، و تصفيه هوا مورد استفاده قرار ميگيرد. اوزون درماني بر اين فرض متکي است که اکثر بيماريها با عفونت ويروسي و ميکروبي حاصل ميشود، اوزون براي درمان اختلالاتي از سرماخوردگي گرفته تا سرطان و AIDS مصرف ميشود. نخستين مولدهاي اوزون در سال 1875 در آلمان توسط ورنر ون سايمنز87 توليد شد، و بزودي اوزون به عنوان درماني براي پاکسازي خون در آلمان و ساير ممالک اروپائي مورد استفاده قرار گرفت.
در اوزون درماني، اوزون به طرق مختلف به بدن داده ميشود. برخي از اين روشها عبارتند از: نوشيدن آب اوزوندار، قراردادن اندام در کيسه اوزون، که در آن اوزون درکيسهاي که دور دست يا باز و پيچانده شده ديده ميشود؛ تنفس اوزون که از روغن زيتون متصائد ميشود و استفاده موضعي از روغن زيتون اوزون دار، تجويز آرام اوزون از طريق کانول در مقعد يا مهبل88 و اتوهموتراپي که در آن خون به اوزون آميخته خود شخص داخل خون خودش تزريق ميشود (Kaplan & Sadock’s, 2007: 32).
3-3-11- نيايش
علاقه عميق به بهبود اعتقادي، روايات التيام بخش مبلغين مسيحي تلويزيوني، و ميليونها انسان اميدوار که در جستجوي رهائي به زيارتگاههاي مذهبي ميروند، شاهدي بر دوام علاقه و شيوع نيايش و اعتقادات معنوي در فرآيند التيام و بهبوديابي است. برخي از گروه هاي مذهبي دستوراتي بر عليه درمان هاي استاندارد روانپزشک بوده و رويکردهاي خاص خود را به عنوان تنها روش معتبر براي بهداشت روحي و رواني معرفي ميکنند. برخي نيز نيايش را نوعي التيام دگر شيوه ميدانند که اليزابت تارگ آن را هر گونه تلاش رواني خالصانه يک فرد به قصد بهبود وضعيت جسمي ورواني يک فرد ديگر (دعاي ميانجيگرانه) تعريف کرده است. به طريقي مشابه، کار نيايش ممکن است توسط خود شخص انجام گيرد و فرآيندي درماني تلقي شود (نيايش فردي يا گروهي) (پورافکاري، 1391: 578).
3-3-12- صوت درماني
صوت درماني89 يک روش قديمي است که در آن اصوات، نظير دعا و سرود، صداي زنگ، يا کوبش طبل براي ايجاد ارتعاش در بدن مورد استفاده قرار ميگيرد و تصور ميشود که خاصيت درماني دارد. مجريان اين روش ادعا ميکنند که اين روش احساس آرامش نيز ايجاد ميکند. صوت درماني در آيورودا براي بالا بردن سطح تندرستي مورد استفاده قرار ميگيرد و ادعا ميشود که با استفاده از صداهاي موسوم90 به رشد تومورها کاهش مييابد. در موسيقيدرماني اصوات ابزار موسيقي نظير فلوت براي به دست آوردن نتايج مشابه استفاده ميشود. در انجيل، داود با نواختن هارپ به درمان افسردگي91 پرداخت. تأثير موسيقي و صدا بر فرآيندهاي رواني فيزيولوژيکي در مراکز علمي مختلف تحت بررسي است (رضاعي، 1391: 34).
3-3-13- يوگا
يوگا92 يک سيستم فسفي جامع است که هدف آن آمادهسازي فرد براي اتحاد با هستي عالم است. فن يوگا در اوائل درمان در پي متعادل ساختن تمام جنبه هاي آشفته جسم، روان و شخصيت است. قرائن اوليه يوگا به 5000 سال قبل در هندوستان ميرسد و از آن زمان به بعد به عنوان يک سيستم مذهبي و تندرستي اجرا شده است.
يوگا در غرب عمدتاً با جزء فيزيکي آن، جمع کردن اندام، که به Hatha Yoga مشهور است شناخته ميشود. اما انواع بسياري وجود دارد که بر مراقبه متمرکز است. يوگا براي کاستن از استرس و درمان اضطراب، فشار خون بالا، و اختلالات عضلاني، استخواني مورد استفاده قرار مي گيرد. مطالعات تأثير مثبت آن را در افسردگي نشان دادهاند (Kaplan & Sadock’s, 2007: 580).
زماني هيپنوتيزم و بيوفيدبک درمانهاي دگرشيوه تلقي ميشدند که خارج مسير کار روانپزشکي سنتي قرار ميگرفتند اين روشها امروز در روانپزشکي مرسوم ادغام شدهاند. مثلاً هيپنوتيزم توسط روانپزشکان تحليلگرا از هيپنوتراپي براي توانا ساختن بيمار به ياد آوري احساسات و خاطرات سرکوب شده که به نوعي ديگر براي تحليل قابل دسترسي نيستند، در کار خود بهره ميگيرند. در اواسط قرن بيستم پژوهشگراني نظير پائول شيلدر93 در کتاب خود به نام تصوير و ظاهر بدن انسان شرح داد که چگونه فيزيولوژي و فيزيونومي انسان ممکن است تحت تأثير تجارب روانشناختي در مراحل مختلف رشد قرار گيرد. اخيراً روانپزشکان متعلق به روند کلي، نظير برين ويسز94 توصيف کرده اند که چگونه از واپسگرايي به زندگي گذشته به عنوان يک روش درماني و وسيله اي براي ارزيابي مطالب ناخودآگاه استفاده کردهاند (رضاعي، 1391: 581).
هر يک از روشهاي مکمل که در اين بخش شرح داده شدند، قابل ادغام در کار رواندرمانبخشي استاندارد ميباشند، هر چند برخي از آن ها براي اين کار مناسبترند.
3-3-14- هنر درماني:
برخي از تعاريف
در هنر درماني از هنر به عنوان ابزاري براي اظهار وجود به منظور انتقال احساسات استفاده ميشود و هدفش از آن قضاوت در مورد زيبايي محصول نهايي هنري، مطابق با استانداردهاي بيروني نيست. اين راه اظهار وجود براي همه ميسر است و چيزي نيست که فقط در اختيار افرادي باشد که از موهبت هنر برخوردارند. تعاريف زيادي از هنر درماني وجود دارد که در اين جا يکي از آنها را که بر اساس کار در محيط درماني است، ارائه ميکنيم:
“هنر درماني عبارت است از به کارگيري ابزار هنري مختلف که بيمار بتواند از طريق آن اظهار وجود کند تا با مسائل و نگرانيهايي که او را به محيط درماني کشانده کنار بيايد. درمانگر و مراجع در تلاش براي درک فرآيند هنري و محصول اين فرآيند با هم مشارکت ميکنند (Case & Dalley, 1992: 15).
در اين جا تعريف جامعتري ارائه ميشود که تمامي درمانگران هنري و موقعيتهاي ديگر را نيز در بر ميگيرد:
“وجه مشترک تمامي درمانگران هنري توجه به برقراري ارتباط به صورت غير کلامي و فرآيندهاي خلاقانه و نيز فراهم آوردن محيطي امن و قابل اعتماد است که افراد در آن احساسات قوي خود را بشناسند و ابراز کنند” (Payne, 1993: 25).
هنردرماني را براي بسياري از افراد ميتوان به کار برد، چه آنها که با مشکلات بسيار جدي دست و پنجه نرم ميکنند و چه آنها که فقط ميخواهند با استفاده از هنر، به عنوان يک رسانه، خود و احساسات شان را بشناسند.
به گفتهي يک هنر درمانگر که رهبر يک گروه هنر درماني براي افرد معمولي بود: “اين کار نياز به توانايي يا ناتواني خاصي ندارد” (Liebmann, 1942: 31).
تاريخچهي مختصر
تاريخچهي هنر درماني به چندين ديدگاه مختلف باز ميگردد. اولين ديدگاه بر گرفته از هنر کودکان است. فرانتس سيزک95، آموزگار پيشرو اتريشي در حدود سال 1900، اعتقاد داشت که کودکان در هنر “آزادانه احساسات خود را بروز ميدهند”. وي در سال 1908 نمايشگاهي از هنر کودکان داير کرد. بعدها در سال هاي 1934 ـ 1935 با گسترش يافتن نظراتش، اين نمايشگاه را به لندن آورد. ماريون ريچاردسون در انگلستان اين ايده را وسعت بخشيد به طوري که فعاليتهاي خود انگيخته در کلاسهاي هنري کودکان در دهه 1940 رواج يافت (والر، 1991: 45).
ديدگاه دوم از حيطهي روانپزشکي سرچشمه ميگيرد. در سال 1922، هانس پرينزهورن96 بر اساس هنر نقاشي بيماران رواني در تيمارستان، کتاب “هنرمندي بيماران رواني”را به چاپ رساند. اين کتاب، دو روانشناس به نامهاي اريک گاتمان و فرانسيس ريتمن را که از زمان شکنجهي نازي ها در دههي 1930 به انگلستان مهاجرت کرده بودند، بر آن داشت تا براي ايجاد مجموعهاي کاملتر از نقاشيها به والتر مکلي بپيوندد.
ادوارد آدامسون که به عنوان هنرمند در بيمارستان نترن منصوب شد، موظف بود بدون هيچ گونه دخالتي، بيماران رواني را در نقاشي و طراحي ياري کند. او به اين طريق پيش گام رويکرد”کارگاه هنري آزاد” شد (Adamson, 1984: 64).
ديدگاه سوم از آدريان هيل، يعني اولين شخصي که اصطلاح “هنردرماني” را در کتاب خود با نام “هنر در برابر بيماري” (1945) به کار برد، سرچشمه ميگيرد. او در سال 1938 از هنر براي سريعتر گذراندن زمان نقاهت بيماري سل استفاده کرد. از آن پس، پزشکان از او خواستند که براي خدمترساني به ديگران، خصوصاً به سربازاني که از جنگ جهاني دوم بازگشته بودند، کمک کند. اين تجربه به او ثابت کرد که “هنر” چيزي بيش از گذراندن وقت است و در واقع افراد با به کارگيري آن از فشار ذهني رهايي مييافتند. (Liebmann, 1942: 42)
والر (1991) امروزه هنردرمانگران در محيطهاي گوناگوني فعاليت ميکنند. آن ها هنوز هم غالباً در بخش بيماريهاي رواني فعاليت دارند، ولي با تعطيل شدن تدريجي بيمارستانهاي بزرگ، امروزه اکثر آنها در بيمارستانهاي کوچک يا تيمهاي بهداشت رواني ـ اجتماعي مشغول به کارند. هنر درمانگران در سيستم بهداشت رواني با افرادي سر و کار دارند که در تمام مراحل زندگي از انواع اختلالات رنج ميبرند.
امروزه هنردرمانگران در حوزه هاي قضايي (زندان، واحدهايي امنيت محلي و تيم هاي جرايم نوجوانان) و آموزشي (مدارس استثنايي و مدارس عادي) کار ميکنند. حجم کار در بخشهاي تسکين بخشي (مراقبت از بيماران سرطاني، بيماران رو به مرگ و ايدز)، کار با معتادان به مواد مخدر و الکليها) و نيز کار با افرادي که دچار ناتوانيهاي يادگيري هستند و افرادي که از طيف اختلالات اوتيسم رنج ميبرند روز به روز بيشتر ميشود.
حيطههاي جديد نيز پيوسته مورد کاوش قرار ميگيرند: هنر درماني پناهندگان و کودکاني که در نواحي جنگي زندگي ميکنند، حيطهاي جديد است که در آن هدف از هنر درماني ايجاد آرامش در چنين موقعيتهايي است.
تاکنون خدمات هنردرماني به اعضا يا ساکنين چندين مرکز سرپرستي از افراد بيخانوار نيز ارائه شده است.
جنبههاي خلاقانه و غير کلامي هنر درماني (در کنار درمانهاي هنري)، آن را “درمان انتخابي” بسياري از افرادي ساخته است که از درمانهاي کلامي گريزاناند. در محيطهايي که افراد با طيف وسيعي از تواناييها (شامل تواناييهاي ذهني و عاطفي) حضور دارند، تنوع و گستردگي کار بيشتر ميشود. يکي از مزاياي هنردرماني اين است که ميتوان آن را در کنار اغلب الگوهاي روان شناختي به کار گرفت (Liebmann, 1942: 79).
برخي از مزيتها
والر (1991)،نکات زير برخي از مزيتهاي هنردرماني به شمار ميروند که ميتوان در شرايط مختلف به آنها پي برد:
تقريباً همه در کودکيشان با هنر سروکار
