
است.
ترسيم نقاشي از موضوع ترانهها و آوازهاي مورد علاقه.
پژوهشهايي در زمينه روانپزشکي و ناتوانيهاي ذهني و جسمي
در چند دهه اخير پژوهشگران تأثير موسيقي را بر بيماريهاي مختلف رواني و علايم روانشناختي آنها مطالعه کردهاند که به طور کلي اثر مثبت فعاليتهاي موسيقايي را نشان ميدهد (Stanley, 1992: 85).
اگرچه براي شناخت دلايل بنيادين تأثير روانشناختي موسيقي راه درازي در پيش است اما فرايند تأثير موسيقي از راههايي چون تخليه و تغيير احساسها، تقويت و غني سازي عواطف، ايجاد انرژي و انگيزه، تقويت هماهنگي در کنشهاي فيزيولوژيک و تغيير در سطح هورمونهاي استرس عملاً مشاهده ميشود.
در اينجا نمونههايي از زمينه بيماران روانپزشکي آورده ميشود و به آزمايشهايي در مورد تأثير موسيقي بر بيماران اسکيزوفزن اشاره ميکنيم تا اهميت و کارايي موسيقي درماني روشن شود.
بيماران اسکيزوفرن به دليل اختلال فکري و عاطفي عميق و هذيان و توهم، وضعيتي دشوار دارند. افکار بيربط و هذياني، ارتباط اين بيماران را با ديگران در کار و زندگي چنان تحت تأثير قرار داده که سرانجام از جامعه بريده و به انزوا روي ميآورند. گويي آنها در آسمانها سير ميکنند و با واقعيتهاي زميني ارتباط ندارند و اگر هم مرتبط شوند نيز مانند کودکان، خيال پردازانه ميانديشند (Stanley, 1992: 92).
اين بيماري به دليل ابهام و پيچيدگيهاي عوامل زيستشناختي (سرشتي) و تأثيرهاي محيطي، فشارهاي رواني، هزينههاي سنگيني را بر خانواده و جامعه وارد ميآورد. از اين رو از نقطه نظر مجامع روانپزشکي و بهداشت جهاني، کوچکترين پيشرفت علمي در درمان اين بيماري، اهميت بسياري دارد. خوشبختانه درمانهاي دارويي بسيار قوي و مؤثر وجود دارد که ميتواند علايم بدخيم و اصلي اين بيماري را کاهش دهد و زمينههاي مناسب را براي ارتباط با زندگي طبيعي و برگشت به اجتماع فرآهم نمايد. در واقع اين داروها را ميتوان اکسيرهاي معجزه براي آنها دانست.
با وجود وخامت علايم بيماران اسکيزوفرن برنامههاي موسيقي درماني توانسته است بر برخي از جنبههاي رفتاري آنها اثر گذار باشد (Stanley, 1992: 93).
تمهاي آرام بخش
تم موسيقي آرام بخش ملايم، يکنواخت و ريتم آن آرام است. اين تم حالت عاطفي خاصي ندارد، به عبارت ديگر شور وحالي به وجود نميآورد و يا کسي را تحريک نميکند و در خود فرو نميبرد. مهمترين خصيصه ملودي آرام بخش اين است که هيچ احساس و هيجان خاصي را القا نميکند. ريتم و گردشهاي ملوديک آرام و يکنواخت آن در فواصل بزرگ کمک ميکند تا از سرعت و فشار خيالات و هيجانها وخستگيها بکاهد و با آهسته کردن احساس و هيجان در گردشها و فواصل مطبوع و بزرگ حالتي آرام و خوشايند و بدون هيجان و غلبه احساسي ايجاد کند.
از موسيقي آرامبخش ميتوان براي ايجاد حالت راحتي، خوشي و مطبوعيت دروني، بيفکري و کاهش خيالها استفاده کرد. اين موسيقي ممکن است تنشها را آرام و ملايم کند ولي براي کنترل فشارها و اضطرابها از آن نميتوان استفاده کرد زيرا طبيعتي آرام، يکنواخت و ملايم دارد. اگر تم آرام بخش تنوع ملوديک و خيال انگيز پيدا کند و بتواند نگرانيها و فشارهاي دروني را جذب کند ميتوان آن را به عنوان موسيقي ضد اضطراب مطرح کرد (زاده محمدي، 1380: 156).
تمهاي فرح بخش
تمهاي فرح بخش (نشاط انگيز) قطعههاي ريتميک با ملودي نسبتاً تند است که سرزندگي و نشاط را به دور از هيجانزدگي و بيتابي القا ميکند و با ثبات و آرامش همراه است. اين شادي با شور دروني تمهاي شيدايي و هيستريک و نمايش تمهاي هيجاني متفاوت است. به عبارت ديگر اين نشاط، همان مفهوم واقعي “سرزندگي” است. در تمهاي فرحبخش نوسان احساسي غالب نيست و احساس سير منسجمي دارد. به همين خاطر ميتوان بر حال خود نيز مسلط بود.
نشاط و انبساط روحي باعث تحرک ميشود و به راحتي نيز به ثبات و آرامش بر ميگردد، ولي شور ناشي از حالتهاي شيدايي با بيتابي و از خود بيخودي دروني يا بيروني همراه است (Barber, 1973: 35).
تمها آرامساز و خلسهآور
ميشل (1984) درباره اين تمها ميگويد، اين موسيقي با ريتمي سنگين و ملايم همراه با ملودي يکنواخت و انتشار امواج صوتي در فضايي گسترده است. اين تمها فضاي يکنواخت ذهن را تسخير وبر آن غلبه ميکند و باعث تن آرامي ميشود. تمهاي اين موسيقي مانند موسيقي آرامبخش حالت و هيجان خاصي ندارد. فضاي يکنواختي که معمولاً سازهاي الکترونيک ايجاد ميکند، براي رهاسازي وسير و پرواز روح بسيار آرامبخش است.
3-3-16- بازي در فرآيند درمان
لندرت111 (2002) چنين بيان ميکند: بازي فعاليتي داوطلبانه و برخاسته از انگيزههاي دروني است که در آن، تعيين چگونگي کاربرد هر شيء به اختيار خود فرد است. در آن هيچ هدف بيروني وجود ندارد. خود فرآيند بازي لذتبخش است و نتيج? نهايي آن، ارزش چنداني ندارد. بازي مستلزم بازنمايي خود جسمي ذهني و عاطفي کودک به شيوهاي خلاقانه است که ممکن است با تعامل اجتماعي هم همراه باشد. بنابراين، زماني که کودک مشغول بازي است ميتوان گفت که کل روح و جسم در بازي حضور دارد. اصطلاح بازي درماني متضمن پذيرفتن فعاليتهايي است که ميتوان آن ها را بازي تلقي کرد. هر گاه کودکي مشغول کتاب خواندن باشد، نميگوييم که “او دارد بازي ميکند”. همسو با اين تعريف از بازي، بازي درماني اين گونه تعريف ميشود:
ارتباطي پويا و بين شخصي ميان يک کودک (يا فردي در هر سن) و درمانگري که در روشهاي بازي درماني آموزش ديده است و وسايل بازي گزينش شدهاي را فراهم ميآورد و براي کودک (يا فردي در هر سن)، ايجاد ارتباطي ايمن را سهولت ميبخشد تا بتواند به وسيل? بازي ـ يعني طبيعيترين وسيل? ارتباطي کودک ـ خود (احساسات، افکار، تجربهها و رفتارها) را ابراز کند و به کاوش در آن بپردازد تا به رشد و تحول بهينه نائل شود.
بازي نمايانگر تلاش کودک براي سامان بخشيدن به تجربههاي خود، يعني به دنياي خويش، است. کودک در خلال فرآيند بازي احساس ميکند که کنترل امور را در دست دارد، حتي اگر در عالم واقع، شرايطي خلاف آن بر کودک حاکم باشد (Landreth, 2002: 37).
مراحل فرآيند بازي درماني
رابينسون112 (2001) چنين بيان ميکند: مراحل بازي درماني، نتيج? تعاملات مشترک ميان درمانگر و کودک است که در اتاق بازي، که فضاي آن به دور از قضاوت و تنش است، صورت ميگيرد و درمانگر، که در کلّيت وجود خويش به کودک صادقانه توجه ميکند و او را محترم مي شمارد، با اين کار اين فرايند را سهولت ميبخشد.
در اين ارتباط جاندار بيهمتا، که ماهيت و فرديت منحصر به فرد کودک به رسميت شناخته و محترم شمرده ميشود، کودک خود را مجاز ميداند تا همپاي پذيرشي که در درون از سوي درمانگر احساس ميکند و آن را در کلام و عمل درمانگر نيز مشاهده ميکند، افقهاي وجود خود را گسترش دهد. معمولاً اين تجربه کردن و گسترش دادن امکانات “خويشتن”، در مراحل تغيير مشخصي در فرآيند بازي درماني جلوه گر ميشود.
اتاق بازي و وسايل آن
فضاي حاکم بر اتاق بازي اهميت تعيين کنندهاي دارد، زيرا نخستين تأثير را بر کودک ميگذارد. اتاق بازي بايد داراي جوّي مخصوص به خود باشد که اين پيام روشن را با صميميت به کودک انتقال دهد:
“اين جا جايي مخصوص بچههاست.” ايجاد محيطي که در نظر کودکان، صميميباشد مستلزم برنامهريزي و تلاش و درکي حساس از ماهيت کودکي است. کودکان به احتمال زياد در محلهايي احساس راحتي ميکنند که حسي از آزادي بر آن حکمفرما باشد که به کودک چنين بگويد: “تو آزادي که از چيزهايي که اين جا هست استفاده کني، خودت باش، برو بگرد.” احساس کودک در اتاق بازي بايد به گونهاي باشد که گويي با اشياي آشنايش رو به رو ميشود. ظاهر اسباب بازيها و وسايل بازي بايد به گونهاي باشد که گويي با اشياي آشنايش رو به رو ميشود. ظاهر اسباب بازيها و وسايل بازي بايد به گونهاي باشد که به کودک بگويد: “بيا من را بردار”. پيدا کردن چنين احساسي در اتاق تازه و پر از اسباب بازيهاي جديد دشوار است. معمولاً چنين اتاقي احساس غرابت ايجاد ميکند براي آنکه اتاق بازي جديد به محل راحتي براي کودک تبديل شود و او را به تعامل دعوت کند، تلاش و خلاقيت زيادي مورد نياز است (Ginott, 1994: 12).
محل اتاق بازي
از آنجا که کودکان گاه پر سر وصدا هستند، لازم است اتاق بازي در نقطهاي از مؤسسه، مدرسه يا دفتر کار قرار داشته باشد که کمترين امکان مزاحمت يا حواس پرتي را براي ساير مراجعان و کارکنان به بار آورد. در صورتي که پدر و مادر يا ساير کودکان صداي اتاق بازي را بشنوند، ممکن است کودک احساس کند که به خلوت او تجاوز شده و در نتيجه، ارتباط درماني او آسيب ميبيند. به همين صورت، اماکن دارد والدين بي سبب از کودک دربار? صدايي که از اتاق بازي به گوششان خورده، سؤال کنند که اين کار باعث احساس تهديد در کودک ميشود. اگر چه برخي از نويسندگان توصيه کردهاند که اتاق بازي ضد صدا باشد، اما اين کار، غير واقعي و تا حد زيادي ناممکن است. در مواقعي که کودک فرياد ميزند، قطعههاي خانهسازي را پرت ميکند يا با چکش به جايي ميکوبد، اين صداها در خارج از اتاق بازي شنيده ميشود. نصب ورقههاي آکوستيک به سقف تا حد زيادي از ميزان سرو صدا ميکاهد. ورقههاي آکوستيک را به سطح ديوارها نچسبانيد، زيرا ساختار اين ورقهها کودکان را به برداشتن، سوراخ کردن و کندن تکههاي اين صفحات دعوت ميکند. همينطور، براي پاک کردن رنگ از جسم متخلخل آنها هيچ راهي وجود ندارد.
کاملاً مجزا کردن اتاق بازي شايد هدفي غيرواقعي باشد (Bratton, 1990: 165).
ابعاد اتاق بازي
به نظر ميرسد اتاقي به ابعاد 5/4 × 5/3 متر اهداف بازي درماني را به بهترين صورت تأمين ميکند. با وجود آنکه در اتاقهاي بازي که ابعاد کوچکتري داشتند هم کار کردهام، محيطي به مساحت 5 تا 5/6 متر مربع هم مناسب به نظر ميرسد، زيرا کودک هيچگاه زياده از حد دور از ما قرار نميگيرد. اتاق هاي باريک و بلند يا بزرگتر از اين اندازه براي اين مقصود مناسب نيستند. در اتاقهاي بزرگتر ممکن است درمانگر ناچار باشد براي آنکه به کودک نزديک بماند، او را در اتاق “تعقيب کند” و اين کار باعث ميشود که کودک از اينکه خود امکان نزديک شدن به درمانگر و هدايت بازي درماني را عهدهدار باشد محروم شود.
اتاقي به ابعادي که پيشنهاد شد فضاي لازم براي بازي درماني گروهي با دو يا سه کودک را به خوبي فرآهم ميکند. اما براي تعداد بيشتر از اين، مناسب نيست، زيرا فعاليت بدني شديد نوعاً باعث منازعه ميشود که علت آن تعدّي به فعاليت ساير کودکان يا به کودکي است که ميخواهد چند دقيقه به تنهايي بازي کند يا به کودکي است که مايل است متفکرانه يک جا بنشيند. براي آنکه کودکان بتوانند در صورت تمايل بدون برخورد مداوم با يکديگر يا ايجاد مزاحمت براي بازي يگديگر، از فضاي خاص فعاليت خود برخوردار باشند، بايد محيط کافي در نظر گرفت. کودکان نياز دارند بياموزند که با يکديگر بازي کنند.
اما محيط بازي درماني ممکن است به لحاظ هيجاني بسيار سنگين و دشوار باشد و برخي کودکان نياز دارند تا امکان بيابند که ديگران را به کنار بزنند و خود تنها بمانند، يا به لحاظ روانشناختي در گروه متفاوتي قرار بگيرند. نه آنها ميتوانند چنين فضايي را از ديگر کودکان تقاضا کنند و نه ساير کودکان ميتوانند در ميان? فعاليت شديد خودانگيخت? خويش به اين نياز آنها وقعي بنهند. فضاي ناکافي با تعداد زياد کودکان، بالقوه مغاير درمان است و باعث لطمه ديدن کودکان ميشود. براي گروههاي بازي درماني بزرگتر که داراي سه تا پنج کودک باشند اتاق بازي به وسعت حدوداً 10 متر مربع مناسب به نظر ميرسد (Landreth, 1998: 67).
ويژگيهاي اتاق بازي
اين اتاق بايد خلوتي به دور از ديد ديگران باشد و ديوارهاي داخلي يا در آن فاقد پنجره باشد. وجود پنجره در ديوار بيروني به احتمال زياد اشکالي ايجاد نميکند، اما بايد اين پنجره داراي
