
14).
-مهاجرت نخبگان1
پديده مهاجرت متخصصان را در نوشتههاي مربوط به مهاجرت با اصطلاحاتي چون «مهاجرت صلاحيتها»، «مهاجرت مغزها»، «مهاجرت نخبگان»، «مبادله مغزها»، «شكار مغزها» و… توصيف ميكنند. هر يك از اصطلاحات مذكور را كه براي اين پديده در نظر بگيريم، از يك سو مفهوم مهاجرت به معني تغيير محلي اقامت، ضمن عبور از مرزهاي سياسي براي مدتي بيش از يك سال و از سوي ديگر حالت اجبار را در خود نهفته دارد و شايد به همين دليل، اغلب از اصطلاح «فرار مغزها2» براي توصيف اين وضعيت استفاده ميشود. اين اصطلاح علاوه بر اشاره به مهاجرت نخبگان و متخصصان، تداعيگر نوعي اجبار در مهاجرت اين قشر ميباشد، زيرا در معادل انگليسي آن به معني خشك شدن زمين ميباشد و نشانه حالتي از جبر طبيعي است كه مهاجرت را براي بقا و زندگي ناگزير ميسازد. لازم به توضيح است كه در مورد تعريف مغز و اينكه چه افرادي و با چه تخصصهايي مغز به حساب ميآيند، بين انديشمندان اختلاف نظر وجود دارد. به نظر مويسه3، مغزها عبارتند از: اعضاي آموزش عالي و اشخاصي كه در سطوح بالاي تخصصي و علمي ميباشند. گرچه در تعاريف مطرح شده اختلافاتي مشاهده ميشود، اما به طور كلي ميتوان يك وجه مشترك در آنها يافت و آن اين كه همگي صاحبنظران در تعريف خود بر مقوله افراد تحصيلكرده دانشگاهي تأكيد دارند و در يك تعريف كلي از مغزها ميتوان گفت: مغزها، تمام افراد داراي تحصيلات عاليه و همچنين متخصصان برجسته ميباشند (احمدی 1390، 44-43).
با توجه به تغيير و تحولي كه در كاربرد واژه نخبه به وجود آمده است، امروز اين واژه در ستون جامعشناسي و علوم سياسي بيشتر جمع- نخبگان- براي توصيف افراد برگزيدهاي كه به دليل تواناييهاي سياسي يا اقتصادي، موقعيت اجتماعي، ويژگيهاي فرهنگي يا خصوصيات و استعدادهاي ذاتي از ديگران متمايز شدهاند به كار ميرود. گی روشه4 در كتاب تغييرات اجتماعي مينويسد: «نخبگان اشخاص و گروههايي هستند كه در نتيجهي قدرتي كه به دست ميآورند و تأثيري كه بر جاي ميگذارند، يا به وسيلهي تصميماتي كه اتخاذ مينمايند و يا با توجه به ايدهها و احساسات و يا هيجاناتي كه به وجود ميآورند، در كنش تاريخي جامعه مؤثر واقع ميشوند.» معمولاً تعداد اين افراد اندك است و جمع آنها گروه كوچكي از جمع كثير افراد جامعه را تشكيل ميدهد، از اينرو از ديد برخي از محققان، اساساً نخبگان به عنوان گروه اقليت در جامعه شناخته ميشوند و اصطلاح نخبگان به گروه كوچك وابستهاي اطلاق ميشود كه از تواناييها و امكانات برتري برخوردارند.(قاسمی 1383، 161).
تعريف سازمان ملل از فرار مغزها چنين است: حركت يكطرفه افراد بسيار متخصص از كشورهاي در حال توسعه به كشورهاي توسعهيافته كه فقط به سود كشورهاي صنعتي منجر ميشود. واژه فرار مغزها علاوه بر اشاره به مهاجرت نخبگان و متخصصان، تداعيگر نوعي اجبار در مهاجرت اين قشر نيز است، زيرا نشانه حالتي از جبر است كه مهاجرت را براي بقا و زندگي (استمرار حيات علمي و تخصصي) ناگزير ميسازد. از جمله واژگان نزديك به فرار مغزها ميتوان به از دست دادن مغزها، كوچ مغزها، تحرك يا جابجايي مغزها، چرخش مغزها، انتشار مغزها، سرريز مغزها، مهاجرت نخبگان، مهاجرت نيروي انساني خيلي متخصص، مهاجرت نيروي كار/ سرمايه انساني/ كاركنان متخصص و شكار مغزها اشاره كرد. هر يك از اين عناوين نشاندهنده نحوه نگاه [مثبت يا منفي و سازنده يا مخرب] به اين پديده است.(فرتوک زاده و اشراقی 1387، 141).
فرار مغزها در واقع، فرار سرمايههاي انساني است؛ سرمايههايي كه با صرف هزينهي گزاف به دست ميآيد و عبارتند از: علم، تخصص، تجربه، توان، سلامتي، قابليتها و در نهايت، انضباط كه به وسيلهي آموزش و بهداشت در نيروي كار ذخيره ميشود و موجب افزايش بهرهوري آن در توليد ميشود. بنابراين، منابع انساني مانند دانشمندان، مهندسان، متخصصان، نيروي كارا و منابع سازماني و نهادي به عنوان سرمايههاي انساني تلقي ميشوند و فرار اين نيروها به آن معناست كه جامعه از علم، تخصص و مهارتهاي فني آنان محروم ميماند، ولي اين نيروها به دلايل گوناگون، مهاجرت دايمي يا نيمهدايمي را به كشورهاي ديگر ترجيح ميدهند.(فولادی 1381، 84).
به طور کلی، افراد بسياري مفهوم فرار مغزها را تقريباً به گونه يكساني به كار بردهاند، بدين ترتيب اين مفهوم بر كليه مهاجرتهاي افرادي كه در سطح عالي آموزش قرار دارند دلالت ميكند، اما اين اصطلاح حاصل برخي معاني احساساتي و تحقيرآميز نيز هست كه ضرورت دارد به دقت توصيف شود. بنابراين ميتوان مهاجرت متخصصان و نخبگان را به جاي فرار مغزها به كار برد. به طور كلي پديده مهاجرت نخبگان علمي (فرار مغزها) مقولهاي از مهاجرت است. چون مغزها به واسطه عدم تعادل اقتصادي- اجتماعي ميان مناطق مختلف از يك جامعه به جامعه ديگر انتقال مييابند و اين در چهارچوب تعريف كلي مهاجرت قرار ميگيرد. منطق حاكم بر پديده مهاجرت و فرار مغزها يكي است، يعني رها كردن شرايط نامطلوب و تلاش براي رسيدن به شرايط مطلوب از ديد فرد مهاجر. تفاوتي كه مهاجرت در دنياي امروز با دنياي گذشته دارد، آن است كه در روزگار گذشته، شرايط مطلوب عمدتاً متخيل بود و كمتر اطلاعات ردوبدل ميشد و مهاجر بيشتر به دليل شرايط نامطلوب موجود اقدام به مهاجرت ميكرد. ولي دنياي امروز، دنياي اطلاعات است و افراد عمدتاً بر اساس دانستههاي خويش و مقايسه دقيق عمل ميكنند. فرار مغزها از اين نظر از مهاجرتهاي عام نيز آگاهانهتر و بستر آن آمادهتر است، چرا كه عمده مغزهايي كه كشور خويش را ترك ميكنند در يك دوره در كشور مقصد زندگي كرده و شرايط هر دو كشور را به خوبي ميشناسند.
برخي از محققان نيز با توجه به تحولات بوروكراتيك و حاكم شدن بوروكراسي و ديوانسالاري بر جوامع مدرن كساني را كه با كسب مهارتهاي لازم امكان به دست آوردن پستهاي مديريتي را در جوامع بوروكراتيك مييابند، به عنوان گروه نخبگان ميشناسند؛ چينر برنهام5 از اين گروه است. وي در كتابي با عنوان «انقلاب مديريتي» تأكيد دارد كه بوروكراسيهاي امروزي قدرت اصلي در دست مديران است. كساني هم كه به پستهاي مديريتي دست مييابند، بوروكراتها، تكنوكراتها و محققان هستند كه با توجه به تخصص خود امكان اداره نظامهاي بوروكراتيك را دارند. بنابراين اين افراد هستند كه گروه نخبگان را تشكيل ميدهند و قدرت را به دست ميگيرند.(قاسمی 1383، 162).
پديده مهاجرت نخبگان عبارت است از مهاجرت افراد تحصيلكرده و كارگران ماهر از كشورهاي فقير به كشورهاي ثروتمند، همچنين بايد به اين نكته اشاره نمود كه اصطلاح گردش نخبگان زماني مورد استفاده قرار ميگيرد كه نيروهاي متخصص و يا نخبه يك كشور به كشور ديگري عزيمت كرده و در آن كشور اقامت ميگزيند. بر اساس دو ملاك اقتدار و نفوذ، ميتوان نخبگان را به شش دسته تقسيم كرد: نخبگان سنتي و مذهبي، نخبگان تكنوكراتيك، نخبگان سمبوليك، البته هر يك از نخبگان مذكور، ممكن است به تناسب نظام اجتماعي در جوامع خاصي مطرح شوند. نكته قابل توجه ديگر تفاوتي است كه ميتوان بين مهاجرت متخصصان، روشن فكران و نخبگان قائل شد. مهاجرت سه گروه فوقالذكر از همه انواع مهاجرتها مهمتر است. منظور از متخصصان و تحصيلكردهها افرادي بودند كه تحصيلات دانشگاهي و مشاغل علمي را به دست آورده بودند كه بعدها اصطلاح در “طبقه متوسط جديد” به اين گروه اطلاق شد كه شامل افراد شاغل علمي فني و مديريتهاي سطح بالا و اقشار پايينتر مركب از شاغلان حرفههاي عاديتر دفتري و اجرايي ميشد. در حالي كه روشن فكران را معمولاً متشكل از گروههاي بسيار كوچكتري از افرادي ميدانند كه در آفرينش، انتقال و نقادي محصولات فرهنگي و انديشهها نقش مستقيمي دارند. بنابراين به نظر ميرسد روشن فكران را تقريباً در همه جوامع ميتوان يافت.(صادقی و افقی 1384، 25-24).
– امنیت ملی6:
مفهوم امنيت ملي داراي وجوه چندگانه ميباشد. به همين خاطر تعاريف گوناگوني از آن داده شده است. مقوله كلي امنيت را ميتوان به احساس آزادي و رهايي از ترس يا “احساس ايمني” كه ناظر بر امنيت مادي و رواني است اطلاق كرد كه در آن صورت موجب استقلال رأي يك ملت و دولت گشته و توانايي مقابله با دخالت بيگانگان و نيروهاي خارجي را در امور داخلي خواهد داشت.
مبدأ تاريخ امنيت ملي به طور طبيعي با زايش دولت در قرن هفدهم ميلادي است و علاقهاي كه اين موجود- دولت ملي- بر بقاي ملي داشت، ميداند». (مهری 1381، 3).
در یک تعریف کلی امنيت ملي يعني دستيابي به شرايطي كه به يك كشور امكان ميدهد از تهديدهاي بالقوه و بالفعل خارجي و نفوذ سياسي و اقتصادي بيگانه در امان باشد و در راه پيشبرد امر توسعه اقتصادي، اجتماعي و انساني و تأمين وحدت و موجوديت كشور و رفاه عامه فارغ از مداخله بيگانه گام بردارد (روشندل 1374، 14-13).
با بررسی تعریفی که از امنیت ملی وجود دارد می توان گفت:دو نوع رهيافت از امنيت ملي وجود دارد. الف) رهيافت سنتي، ب) رهيافت جديد
ا) تعريف سنتي و كلاسيك امنيت ملي؛ اين رهيافت از منظري تك بعدي امنيت ملي را مطالعه تهديد، استفاده و كنترل نيروي نظامي ميداند كه در اين صورت عواقب و راههاي برخورد با جنگ و مطالعه اين كه چگونه حكومت هاي ملي از نيروهاي نظامي به صورتي موثر براي رويارويي با تهديدات نظامي خارجي استفاده نمايند ميباشد.
آرنولد ولفرز7 در تحليل كلاسيك خود از مفهوم امنيت ملي ميگويد كه امنيت ملي مشتق از ايده منافع ملي است و در اصل نشاندهنده تغيير توجه از رفاه به امنيت در حوزه منافع ملي است وي ميگويد: “يك ملت تا به آن حد داراي امنيت است كه اگر بخواهد از جنگ اجتناب كند، اين خواست به قيمت پايمال كردن ارزشهاي بنيادينش تمام نشود و اگر درگير جنگي شود بتواند با پيروزي در آن جنگ ارزش هاي مذكور را حفظ كند”. (بصیری 1380، 166)
از اين ديدگاه با تعبيري سختافزاري از امنيت ملي، اولاً تهديدات خارجي را با درجه اهميت و اولويت بيشتري نسبت به تهديدات داخلي ميبينند. ثانياً، نظام بينالمللي در اين ديدگاه نسبت به محيط داخلي قدرت بيشتري بر امنيت كشور داراست. ثالثاً اين رهيافت با ديدي تقليلگرا و جزئينگر، امنيت را در چارچوب مرزهاي ملي تعريف مينمايد.
تعريف جديد امنيت ملي؛ اين رهيافت با لحاظ كردن تغيير و تحولات ايجاد شده در محيط داخلي و بينالمللي و چالشهاي ناشي از جهاني شدن، محلي شدن و بينالمللي شدن مسائلي نظير ايدز، مواد مخدر، محيط زيست، ركود اقتصادي، ظهور بمب اتم، و… مفهوم امنيت ملي را جرح و تعديل كرده و آن را اساساً از جنبه نرمافزاري بررسي مينمايد. درنتيجه آن امنيتملي علاوه بر بررسي تهديد، استفاده و كنترل نيروي نظامي شامل اولويت بخشي به تهديدات محيطي، اقتصادي، سياسي و فرهنگي است كه برخي از اين تهديدات، نه تنها برخلاف گذشته، شكل و ماهيت ابهامآميزي پيدا ميكنند، بلكه در شرايط ظهور وابستگي متقابل، ارتباط و نزديكي روزافزون كشورها با يكديگر، تهديدات امنيتي شكل و ماهيت جهاني پيدا ميكنند. درنتيجه مطابق اين رهيافت، اولاً تهديدات نظامي اولويت و اهميت خود را از دست ميدهند، ثانياً تأثير محيط داخلي نسبت به محيط بينالمللي اگر نگوييم بيشتر ميگردد حداقل هم تراز ميگردد. ثالثاً اين رهيافت از منظري كلينگر و جامعنگر، عرصه و قلمرو را مدنظر قرار داده به نحوي كه تهديدات هم در قالب داخلي و هم در قالب بينالمللي مطرح ميگردند. (حسین زاده 1393)
9-1 شرح كامل روش تحقیق
بنیادی و نظری است. اين تحقيقات که گاه تحقيقات مبنايى يا پايهاى خوانده مىشود، در جستجوى کشف حقايق و واقعيتها و شناخت پديدهها و اشياء بوده که مرزهاى دانش عمومى بشر را توسعه مىدهند و قوانين علمى را کشف نموده، به تبيين ويژگىها و صفات يک واقعيت مىپردازند. دراين تحقيقات ممکن است نظريهاى انشاء شود يا اصول، فرضيهها يا قضاياى نظريهاى مورد آزمايش قرار گيرد. در این راستا، هدف افزایش دانش در مورد موضوع مورد مطالعه است.
10-1 بررسی و اندازه گیری متغیرها
متغی
