
ر مستقل(X): مهاجرت نخبگان
متغیر وابسته(Y): امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران
11-1 روش و ابزار گردآوري دادهها
با توجه به این که تحقیق حاضر یک تحقیق کیفی است لذا از روش توصیفی-تحلیلی استفاده خواهد شد. جمع آوری اطلاعات مورد استفاده در این تحقیق به روش کتابخانه ای و ابزار گردآوری داده ها فیش برداری است.
12-1 روشها، ابزار تجزيه و تحليل دادهها
این پژوهش سعی دارد با روش توصیفی و تحلیلی براساس نظریات مهاجرت نخبگان به بررسی عقلانی و منطقی موضوع بپردازد.
13-1 سازماندهی تحقیق
تحقیق حاضر در 4 فصل نوشته شده است. در فصل اول، کلیات تحقیق بررسی می شود. در فصل دوم، چارچوب نظری تحقیق تشریح شده است. در فصل سوم، مهاجرت نخبگان در ایران مورد بررسی قرار می گیرد. در فصل چهارم، تاثیر مهاجرت نخبگان بر امنیت ملی ایران بررسی می شود. در انتها نیز به نتیجه گیری پرداخته می شود.
فصل دوم:
چارچوب های مفهومی و نظری تحقیق
1-2 مقدمه
نیروی انسانی به ویژه نیروی متخصص، در توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هر جامعه نقش اساسی ایفا می كند. در تقسیم بندی بانك جهانی نیز یكی از منابع ثروت كشورها، منابع انسانی، به ویژه متخصصین هر كشور ذكر شده است. سرمایه انسانی از ابزارهای مهم توسعه است و توسعه نیز منوط به حفظ سرمایه انسانی است. به عبارت دیگر، سرمایه های انسانی یا همان نیروهای متخصص و ماهر، هم ابزار هستند و هم هدف توسعه. امروزه نیروی ذهنی، مغزی، تفكر ومدیریت جامعه یك ثروت محسوب می شود ومهاجرت اندیشمندان و روشن فكران می تواند موازنه علمی یك سرزمین را با چالش جدی مواجه كند. موضوع مهاجرت نخبگان پدیده ای است که از دیرباز تاکنون به گونه های مختلف و چشمگیری در نظریات مختلف مورد بحث و بررسی جدی قرار گرفته است. این نظریه ها هر کدام از دید خود به بحث چرایی و چگونگی مهاجرت نخبگان پرداخته اند.
با توجه به این مهم که پژوهش حاضر به دنبال تأثیر مهاجرت نخبگان بر امنیت ملی جمهوری اسلامی است لذا در این بخش ضمن بررسی نظریه ها و الگوهایی که می تواند پدیده مهاجرت نخبگان را تشریح کند به تبیین نظریه های امنیت ملی و ارتباط آن با پدیده مهاجرت نخبگان می پردازیم.
2-2 نظریه های حامی پژوهش
1-2-2 الگوهای نظری مهاجرت نخبگان
الف: الگوي جهانگرا يا بينالمللي:
اين الگو توسط جانسون8 مطرح شد و از ديگر طرفداران آن ميتوان به گروبل و اسكات اشاره كرد. در اين الگو سرمايه انساني، همانند سرمايه فيزيكي، از مناطقي [يا مشاغلي] كه داراي بازده پايينتري است خارج ميشود و به سمت مناطق [يا مشاغل] داراي بازده بيشتر جريان مييابد. در اين الگو آمده است: «انتقال تخصص داراي سود دوطرفه هم براي كشور ميزبان و هم براي كشور فرستنده است و بايد سياست عدم مداخله دولت در كار مردم؛ يعني سياست عدم مداخله در مهاجرت دنبال شود». طرفداران اين الگو چنين بحث ميكنند كه مهاجرت بينالمللي نيروي انساني ماهر موجب افزايش منافع توليد جهاني خواهد شد. لذا، تا زماني كه مجموع منافعي كه عايد كشور ميزبان و شخص مهاجر ميشود از زيان كشور مادر بيشتر باشد، مهاجرت بينالمللي نيروي انساني ماهر موجب افزايش منافع جهاني خواهد شد.(فرتوک زاده و اشراقی 1387، 143-142).
در الگوي جهانگرا، پديدهي فرار مغزها نتيجه تأثير و عمل بازار جهاني روي سرمايه انساني و نيروي فكري است. بر اين اساس، «سرمايه انساني از موقعيت شغلي كمدرآمد يا از مناطق جغرافيايي داراي توان مندي پايين به سمت نقطه مقابل آن، يعني مشاغل پردرآمد در مناطق جغرافيايي مناسبتر انتقال مييابد. چنين جرياني داراي سود دوجانبه براي كشور فرستنده و گيرنده است و بدين ترتيب، در افزايش منابع جهاني تأثير مثبت ميگذارد.(سیدمیرزایی 1383، 85).
اين الگو توضيح ميدهد كه انتقال تخصص داراي سود دوطرفه هم براي كشور ميزبان و هم براي كشور فرستنده ميباشد و ميبايستي يك سياست عدم مداخله در كار مردم، يعني سياست عدم مداخله در مهاجرت دنبال شود. طرفداران اين الگو به طور اخص هاري جانسون، گروبل9 و اسكات10 چنين بحث ميكنند كه مهاجرت بينالمللي نيروي انساني ماهر، به زيان كشور مبدأ ميباشد ولي تا زماني كه مجموع منافعي كه عايد كشور ميزبان و شخص مهاجر ميشود از زيان كشور مادر بيشتر باشد، مهاجرت بينالمللي نيروي انساني ماهر موجب افزايش منافع جهاني خواهد شد.(شهرام نیا و اسکندری 1388، 55-54).
اين الگو ميگويد انتقال تخصص، سود دوطرفه هم براي كشور ميزبان و هم براي كشور فرستنده دارد و بايد سياست عدم مداخله دولت در كار مردم، يعني سياست عدم مداخله در مهاجرت دنبال شود. طرفداران اين الگو معتقدند كه مهاجرت بينالمللي نيروي انساني ماهر باعث افزايش منابع توليد جهاني خواهد شد. به اين ترتيب، اگرچه در اين الگو ممكن است مهاجرت بينالمللي نيروي انساني ماهر به زيان كشور مادر باشد؛ ولي تا زماني كه مجموع منافعي كه به كشور ميزبان و شخص مهاجر ميرسد از زيان كشور مادر بيشتر باشد، مهاجرت بينالمللي نيروي انساني ماهر، باعث افزايش منافع جهاني خواهد شد(عربیان 1390، 8).
ب: الگوي مليگرا:
اين الگو در نقطه مقابل، معتقد است كه سرمايه انساني جزء جداييناپذير توسعه اقتصادي و اجتماعي كشور است و مهاجرت سرمايه انساني ماهر موجب ميشود تا اقتصاد كشورهاي در حال توسعه به پايينتر از سطح حداقل مورد نياز سرمايه انساني ماهر تنزل كند و با ايجاد خلاء نيروي انساني ماهر، موجب كاهش توليد در كشور مادر خواهد شد و در نهايت، برنامههاي توسعه را به مخاطره ميافكند. طرفداران اين الگو از جمله پاتينكين11، ايتكين12 و توماس13 به اين نتيجه ميرسند كه مهاجرت نيروي انساني ماهر به نفع پيشرفتهترين و ثروت مندترين كشورها و به زيان كشورهاي جهان سوم است. لذا، در اين الگو پيشنهاد ميشود كه در اين ارتباط دخالتهايي شبيه به حمايت از صنايع نوپا لازم است تا بتواند ثبات اقتصادي كشورهاي در حال توسعه را تضمين كند.(فرتوک زاده و اشراقی 1387، 143).
استدلال در اين الگو اين است كه توسعهي اجتماعي و اقتصادي هر كشوري منوط به برخورداري از نيروي فكري و سرمايه انساني است و هر گونه خلل و نقصاني كه در آن ايجاد شود، موجب توقف يا كند شدن فرآيند توسعه و ضعف ناشي از آن خواهد شد. بنابراين، هر كشوري كه داراي استراتژي و راهبرد رشد و توسعه اقتصادي است، بايد با استفاده از مكانيزمهاي مختلف براي ثبات اقتصادي و بسترسازي پيشرفت، مانع از بروز خلاء و جذب آن در بازار كار و توليد، با تضمين ديگر شرايط شود. بنابراين، فقدان ثبات اقتصادي ميتواند عامل جابجايي اين سرمايه انساني باشد.(سیدمیرزایی 1383، 85-84).
سرمايه انساني ماهر جزء جداييناپذير توسعه اقتصادي و اجتماعي كشور است و مهاجرت سرمايه انساني ماهر باعث ميشود كه اقتصاد كشورهاي در حال توسعه به پايينتر از سطح حداقل مورد نياز سرمايه انساني ماهر تنزل نمايد و با ايجاد خلاء نيروي انساني ماهر در كشور، باعث كاهش توليد در كشور مادر شده و در نهايت، برنامههاي توسعه را به مخاطره ميافكند. طرفداران اين الگو معتقدند كه مهاجرت نيروي انساني ماهر به نفع پيشرفتهترين و ثروتمندترين كشورها و به زيان كشورهاي جهان سوم است(عربیان 1390، 9).
ج: دیدگاه های اقتصادی:
از اين ديدگاه، بايد به دوران اقتصاد كلاسيك كه نقطهي عطفي در تحليل اقتصادي پديدههاي اجتماعي است، بازگشت. اين دوران به نام «آدام اسميت14» اقتصاددان قرن هجدهم، آراسته شده است. هم او و پيروانش معتقد بودند كه «بايد مهاجرت را به هر شكل آن، چون تابع قانون عرضه و تقاضا و ميتواند به رشد اقتصادي هر دو قطب فرستنده و گيرنده منجر شود، به مثابه مكانيزمي براي بازتوزيع نيروي كار دانست». بر اساس نظريه اقتصاددانان كلاسيك، جريان جابجايي نخبگان و افراد ماهر، تحت تأثير چند عامل قرار دارد:
– با توجه به جهاني و بينالمللي شدن علم و دانش، چنين جرياني در قالب مبادلات جهاني و بينالمللي شكل ميگيرد و شرايط مناسب انگيزههاي اقتصادي را براي فرد مصمم به مهاجرت ايجاد ميكند.
– خواسته و اميال افراد ماهر مدام در حال افزايش و گسترش است. بنابراين، خلاءها و نارساييهاي محلي مهمترين محركي است كه عمل ميكند. از سوي ديگر، در بعد تقاضا نيز نيروي جذب كننده در پي دستيابي به ماهرترين افراد است و از اينرو، سياستهاي مشوق در بسياري از كشورهاي قدرتمند به صورت فعال وجود دارد. بدين ترتيب، رويكرد عرضه و تقاضا، فرد مهاجر را به مثابه كسي كه در پي يافتن فرصت بهتري براي زندگي خود است، مورد توجه قرار ميدهد و از سوي ديگر، به مراكز و قطبهاي علمي و صنعتي كه به دنبال نيروي فكري برتر است، نگاه ميكند (سیدمیرزایی 1383، 86-85).
اقتصاددانان كلاسيك جديد نيز آرا و نظريات دانشمندان كلاسيك را با دگرگونيهايي بر اساس ديدگاههاي خود ايجاد و دنبال كردند كه متفكراني چون «ساستاد15» و «تودارو16» از آن جملهاند. اين صاحب نظران، در ديدگاه اقتصادي كلان، دو عنصر عرضه نيروي كار و دستمزدها را در رابطه با هم قرار دادند. اين دو، نظريه جديدي را تحت عنوان «نئوكلاسيكها17» مطرح كردند. مفادي از اين نظريه اين است كه هرگاه نيروي كار فراتر و بيشتر از سرمايه باشد، اثر معكوس آن در دستمزدها انعكاس يافته، آنها را كاهش ميدهد و برعكس. بدين ترتيب، انگيزه مهاجرت شكل خواهد گرفت و بدين ترتيب با كاهش نيروي كار و افزايش دستمزد در مبدأ و افزايش نيروي كار و كاهش دستمزد در مقصد تعادلي را از نظر اقتصادي ايجاد ميكند و در طول زمان موجب كاهش فاصله دستمزد در دو نقطه مبدأ و مقصد ميشود.(سیدمیرزایی 1383، 86).
از نظر اقتصاددانان كلاسيك، خروج از مرز و بوم خود اعم از داخلي و بينالمللي، مكانيزمي براي توزيع نيروي كار است. اين مورد باعث رشد اقتصادي دو منطقه مبدأ و مقصد محسوب ميشود و ميتوان آن را وسيلهاي براي بهبود وضع كار و اشتغال به شمار آورد. تئوري مهاجرتي «نئوكلاسيكها» نيز، بيشتر بر تفاوت دستمزدها و احتمال كاريابي معطوف است و به بسياري از عوامل كه در كشش يا رانش مهاجر مؤثرند توجه ندارد. بر پايه اين نظريه هر جا عرضه نيروي كار بيش از سرمايه باشد، دستمزدها سير صعودي مييابد. اين وضع، مهاجرت نيروي كار را از منطقه نخست به منطقه دوم برميانگيزد و تعادلي بين دستمزدها و نيروي كار ايجاد ميكند. نظريه «اقتصاد جديد» هم مقياسهاي خود را در نظر دارد و مهاجرت را نوعي تأمين امنيت اقتصادي در مقايسه با سرزمين مهاجرفرست تلقي ميكند.(فلاحی و منوریان 1387، 111-110).
از ديد نظريهي نئوكلاسيك اقتصادي، تفاوت در دستمزد و نابرابري ميان كشورها در عرضه و تقاضاي نيروي كار، دليل اصلي مهاجرت و فرار مغزهاست. بنابراين در صورتي كه اين شكاف ميان كشورهاي غني و فقير كاهش يابد، مهاجرت نيز كاهش مييابد. نخبه به عنوان بازيگري خردمند، به محاسبهي سود و زيان مهاجرت براي دستيابي به دستمزد بالاتر ميپردازد. در صورتي كه سود مهاجرت بر هزينههايي كه دارد- مانند سختيهايي كه مهاجر بايد متحمل شود مانند يادگيري زبان جديد و ديگر هزينههاي روحي و رواني- فزوني داشته باشد، مهاجرت صورت ميگيرد. بر اساس نظريهي نئوكلاسيك اقتصادي، هرچه هزينههاي مهاجرت كمتر باشد، احتمال مهاجرت افزايش مييابد. اين نظريه مهاجرت را پاسخي فردي به عوامل دافعه در كشور محل اقامت و عوامل جاذبه در كشور مقصد ميداند. اشكال اين نظريه اين است كه موضوع پيچيدهاي چون مهاجرت را به يك تصميم شخصي بر اساس محاسبه و سود و زيان تقليل ميدهد. مشكل ديگر اين نظريه اين است كه قدرت پيشبيني ندارد و نميتواند دقيقاً بگويد در چه شرايطي مهاجرت اتفاق ميافتد.(حاجی یوسفی و بهمرد 1385، 37).
از نظر اقتصاد جديد مهاجرت، مهاجرت رفتار يا اقدامي است كه فرد نه تنها براي ارتقاي سطح درآمد خود و خانواده، بلكه براي مقابله با ديگر مخاطرات اجتماعي مانند فقدان امنيت، كاهش منزلت اجتماعي و تأمين نيازهاي فرهنگي انجام ميدهد. از سوي ديگر، ممكن است انتقال بخشي از درآمد مهاجر به
