
برابر شکاياتي مثل احساس فرسودگي، اختلال خواب، عدم توانايي براي آرميدن و ساير علايمي که در فرهنگ غربي بخشي از سندرم افسردگي است، مصون نيستند، اما در چين اين اختلاف ضعف اعصاب (نورآسنتي) تشخيص داده ميشود. ضعف اعصاب يک تشخيص پزشکي است که به تخليه انرژي نسبت داده ميشود. در ژاپن نيز ميزان گزارش افسردگي اندک است که تا حدودي به دليل فرهنگ شکيبايي است. در اين فرهنگ فرد از علايم يا نشانههاي مبهمي که ممکن است برچسب افسردگي بگيرد شکايت نميکند.
2-2- طبقهبندي در روانپزشکي
نظامهاي طبقهبندي تشخيصهاي روانپزشکي چندين هدف را دنبال ميکنند: 1- افتراق اختلالات روانپزشکي از همديگر به طوري که بالينگر بتواند مؤثرترين درمان را ارائه نمايد، 2- فراهم نمودن زباني مشترک بين متخصصان مراقبت بهداشتي، 3- جستجوي علل بسياري از اختلالات رواني که هنوز ناشناخته باقي ماندهاند. دو نظام طبقهبندي مهم روانپزشکي عبارتند از: کتابچه تشخيصي و آماري اختلالات رواني20 (DSM) تأليف انجمن روانپزشکان آمريکا با همکاري ساير گروههاي متخصصان بهداشت رواني و طبقهبندي بينالمللي بيماريها21 (ICD) که سازمان بهداشت جهاني آن را تدوين نموده است. (Kaplan & Sadock’s, 2007: 363). جدول (2-3) نظام طبقه بندي DSM را نشان مي دهد.
جدول 2-3: طبقه بندي بيماريها (رضايي، 1391: 364).
اختلالاتي که معمولا نخستين بار در دوره شيرخوارگي، کودکي يا نوجواني تشخيص داده ميشود
دليريوم، زوال عقلي، اختلالات نسياني و ساير اختلالات شناختي
اختلالات مرتبط با مواد
اسکيزوفرني و ساير اختلالات روانپريشانه
عقبماندگي ذهني
دليريوم
اختلالات مرتبط با الکل
اختلالات اسکيزوفرني
اختلالات يادگيري
زوال عقل ( دمانس )
اختلالات مرتبط با آمفتامين
اختلالات خلق
اختلالات مهارتهاي حرکتي
اختلالات فراموشي (نسياني)
اختلالات مرتبط با کافئين
اختلالات افسردگي
اختلالات ارتباط
ساير اختلالات شناختي
اختلالات مرتبط با حشيش و ماريجوانا
اختلالات دو قطبي
اختلالات فراگير رشد
اختلالات مرتبط با کوکائين
اختلالات اضطرابي
اختلالات نقص توجه و رفتار ايذايي
اختلالات مرتبط با مواد توهمزا
اختلالات شبه جسمي (سوماتوفوم)
اختلالات خوردن و تغديه شير خوارگي و اوايل کودکي
اختلالات مرتبط با مواد استنشاقي
اختلالات ساختگي
اختلالات تيک
اختلالات مرتبط با نيکوتين
اختلالات تجزيهاي
ساير اختلالات شيرخواري، کودکي يا نوجواني
اختلالات مرتبط با فنسيکليدين
اختلالات جنسي و هويت جنسي
اختلالات مرتبط با داروهاي رخوتزا، خوابآور يا ضداضطراب
اختلالات خوردن
اختلالات مرتبط با ساير مواد يا مواد ناشناخته
اختلالات خواب
اختلالات کنترل تکانه که به گونهاي ديگر طبقهبندي نشدهاند
اختلالات انطباقي
اختلالات شخصيت
ساير اختلالاتي که ممکن است کانون توجه باليني باشند
از ميان چهار دسته اختلال که در جدول 2-3 نشان داده شده است، دسته اختلالات اسکيزوفرني و ساير اختلالات روانپريشانه مورد مطالعه و بررسي قرار گرفته است.
2-2-1- اسکيزوفرني
اسکيزوفرني يک سندرم باليني با پسيکوپاتولوژي متغير اما عميقاً گسلنده است که شناخت، هيجان، درک و ساير جنبههاي رفتار را فرا ميگيرد. ابراز اين تظاهرات در بيماران مختلف و در طول زمان متفاوت است. اما اثر بيماري هميشه شديد و معمولاً طولاني است، اسکيزوفرني معمولاً قبل از 25 سالگي شروع ميشود. تمام عمر دوام مييابد و در افراد متعلق به تمام طبقات اجتماعي روي ميدهد. هم بيمار و هم خانواده او به دليل غفلت گسترده در مورد اين اختلال از مراقبت ناکافي و طرد شدن بيمار از جامعه رنج ميبرند. هر چند اسکيزوفرني به گونهاي مورد بحث قرار ميگيرد که گوئي بيمار واحدي است، احتمالاً ترکيبي از اختلالات با سببشناسي ناهمگون و شامل بيماراني است که از نظر تظاهر باليني پاسخ درماني و سير بيماري با هم فرق دارند. (Kaplan & Sadock’s, 2007: 25)
کنترل تکانه در بيماران اسکيزوفرنيک از ديدگاه کاپلان و سادوک (2007):
خشونت، خودکشي، و ديگرکشي: بيمار اسکيزوفرنيک ممکن است بسيار تحريکي بوده و در مرحله حاد بيماري کنترل اندکي بر تکانههاي خود داشته باشد. حساسيت اجتماعي آنها نيز پايين است، به طوري که ممکن است زماني که مثلاً سيگاري را از دست ديگري ميقاپند، کانال تلويزيون را بدون مقدمه عوض ميکنند، يا کاغذ را کف اطاق پرت ميکنند، تکانشي به نظر برسند. بعضي از رفتارهاي به ظاهر تکانشي، ممکن است واکنش به توهمات آمرانهاي باشد که بيمار را وادار به اقدام مينمايد.
خشونت: رفتار خشن (به استنثاء ديگرکشي) بين بيماران اسکيزوفرنيک درمان نشده شايع است. هذيانهايي که ماهيت گزند و آسيب دارند، دورههاي قبلي خشونت، و نقصهاي نورولوژيک از عوامل خطرساز براي خشونت يا رفتار تکانشي هستند. مداوا شامل استفاده از داروهاي ضدجنون است درمان فوري شامل مهار فيزيکي و محدودسازي در اطاق انفرادي است.
خودکشي: خودکشي اولين علت شايع مرگ پيشرس در افراد مبتلا به اسکيزوفرني است. اقدام به خودکشي توسط 20 تا 50 درصد اين بيماران صورت ميگيرد.
غالباً، در اسکيزوفرني خودکشي بيمقدمه و بدون هشدار يا ابزار تمايل کلامي ظاهر ميشود. مطالعات همهگيريشناسي حاکي است که تا 80 درصد بيماران اسکيزوفرنيک ممکن است در طول عمر يک دوره افسردگي اساسي داشته باشند.
ديگرکشي: عليرغم توجه جنجالي رسانههاي خبري وقتي بيماري اسکيزوفرنيک مرتکب قتل ميشود، دادههاي قابل وصول حاکي است که احتمال ديگرکشي بيمار اسکيزوفرنيک بالاتر از عضوي ديگر از جمعيت کلي نيست. وقتي بيماري مرتکب ديگرکشي ميشود، ممکن است به دلايل غيرمنتظره و غريب مبتني بر توهمات و هذيانها باشد. پيشبيني کنندههاي احتمالي فعاليت معطوف به ديگرکشي عبارتند از: سابقه اعمال خشونت قبلي، رفتار خطرناک در دوره بستري شدن، و توهمات و هذيانهاي مربوط به چنين خشونتي.
همهگيري شناسي: ميزان شيوع اسكيزوفرني در طول عمر حدود 1% است، يعني تقريباً يك درصد مردم در طول زندگي خود به اسكيزوفرني مبتلا ميگردند.
درمان
هر چند داروهاي ضدجنون وسيله اساسي درمان اسکيزوفرني هستند، پژوهش نشان داده است که مداخلات رواني- اجتماعي ميتوانند مداخله باليني را تقويت کنند. همانطور که مواد دارويي براي درمان عدم تعادل شيميايي فرضي مورد استفاده قرار ميگيرد، فنون غيردارويي هم بايد مسائل غيره بيولوژيک را درمان کند. پيچيدگي اسکيزوفرني معمولاً ارائه يک رويکرد درماني واحد را براي اختلالي چند وجهي مشکل ميسازد. روشهاي رواني- اجتماعي بايد به دقت در درمان دارويي ادغام شده و آن را حمايت کنند. بيماران مبتلا به اسکيزوفرني بيشتر از ترکيب درمان دارويي، رواني- اجتماعي بيشتر نفع ميبرند تا تک تک اين درمانها. (رضاعي، 1391: 40)
– بستري کردن در بيمارستان
موارد جايز اوليه براي بستري کردن مشتمل است بر مقاصد تشخيصي، تثبيت درمان دارويي، تأمين امنيت از نظر افکار خودکشي و ديگرکشي، يا رفتار نامتناسب و آشفته، از جمله ناتواني براي برآورده ساختن نيازهاي اساسي (مثل غذا، لباس، و مکان زندگي) هدف اوليه بستري کردن بايد برقرار ساختن رابطهاي مؤثر بين بيمار و سيستمهاي حمايتي جامعه باشد.
اقامتهاي کوتاه 4 تا 6 هفتهاي به اندازه بستري شدنهاي بلندمدت مؤثر است و در بيمارستانهايي که رويکردهاي رفتاري فعال دارند نتايج بهتري در مقايسه با بيمارستانهاي که ماهيت نگهداري دارند به دست ميآيد.
طرح درماني در بيمارستان بايد عملاً موضوعاتي نظير موقعيت زندگي، مراقبت شخصي، کيفيت زندگي، اشتغال، و روابط اجتماعي را مورد توجه قرار دهد. بستري شدن در بيمارستان بايد بيمار را در مسير امکانات پيگيري، از جمله خانواده بيمار، خانواده والدين رضاعي بيمار، شبانهروزيها يا خانههاي نيمه راه22 قرار دهد. مراکز مراقبت روزانه و ملاقات در منزل گاهي کمک ميکند که بيمار براي مدت طولاني خارج از بيمارستان بماند و زندگي روزمره او را از نظر کيفي بهبود ميبخشد (رضاعي، 1391: 40).
– درمانهاي رواني- اجتماعي
درمانهاي رواني اجتماعي مشتملند بر انواعي از روشها براي بالا بردن تواناييهاي اجتماعي، خودکفائي، مهارتهاي عملي، و روابط بين فردي در بيماران اسکيزوفرنيک، هدف آن توانا ساختن بيماران شديد به يادگيري مهارتهاي اجتماعي و شغلي براي زندگي مستقل است. چنين درمانهايي در مکانهاي متعدد صورت ميگيرد: بيمارستانها، کلينيکهاي سرپايي، مراکز بهداشت رواني، بيمارستانهاي روزانه، خانه يا باشگاههاي اجتماعي (Kaplan & Sadock’s, 2007: 43).
-آموزش مهارتهاي اجتماعي: پورافکاري ( 1391) معتقد است که، آموزش مهارتهاي اجتماعي گاهي درمان مهارتهاي رفتاري ناميده ميشود. اين نوع درمان ميتواند مستقيماً حمايتي و براي بيمار مفيد باشد و طبعاً کمکي براي دارودرماني هم هست، آموزش مهارتهاي رفتاري مستلزم استفاده از فيلمهاي ويديوئي رابطه بيمار با ديگران، نقش بازي در جلسات درمان، و دادن تکاليف مربوط به مهارتهاي خاص است که تمرين ميشود. آموزش مهارتهاي اجتماعي در کاهش ميزان عود با در نظر گرفتن نياز به بستري شدن مؤثر شناخته شده است.
-درمان معطوف به خانواده: چون بيماران اسکيزوفرنيک غالباً با بهبود نسبي از بيمارستان ترخيص ميشوند، خانوادهاي که بيمار اسکيزوفرنيک به آن باز ميگردد، ميتواند از يک دوره کوتاه اما فشرده (حتي روزانه) رواندرماني خانواده استفاده کند.
– درمان قاطع جامعهنگر23 (ACT): برنامه درمان قاطع جامعهنگر در اصل توسط پژوهشگران مديسون ايالت ويسکاتسين در دهه 1970 براي تأمين خدمات براي مبتلايان به بيماري رواني مزمن معرفي شد. بيماران به يک تيم رشته (مدير مورد، روانپزشک، پرستار، پزشک عمومي و غيره) ارجاع ميشوند. تيم تعداد موارد محدود و ثابت دارد و خدمات خود را در هر زمان و مکان که بيمار نياز دارد، در تمام شبانهروز، در تمام ايام هفته عرضه ميکند. اين روش مداخلهاي فشرده، پويا است که درمان، توانبخشي و فعاليتهاي حمايتي را توأماً ارائه ميکند. اين خدمات مشتملند بر تجويز و دادن دارو، کنترل سلامت جسمي و رواني، مهارتهاي اجتماعي زنده، و تماس مکرر با اعضاء خانواده، نسبت کارمند- بيمار بسيار بالا است، برنامه ACT ميتواند خطر بستري شدن بيمار مبتلا به اسکيزوفرني را کاهش دهد، اما براي عرضه کننده آن پرزحمت و پرهزينه است ( رضاعي، 1391: 44).
-گروه درماني: گروه درماني با بيماران اسکيزوفرنيک معمولاً روي نقشههاي واقعي براي زندگي، مشکلات، و روابط تمرکز مينمايد. گروهها ممکن است رفتارگرا، بينشگرا، حمايتي يا متکي بر روان پويايي باشند (Kaplan & Sadock’s, 2007: 38).
-رواندرماني فردي: مطالعات به عمل آمده در زمينه اثرات رواندرماني فردي در درمان اسکيزوفرني دادههايي حاکي از مفيد بودن آن و افزودن اثرات درمان دارويي ارائه کردهاند.
با وجود اين در زمينه روابط حرفهاي، انعطافپذيري ممکن است در برقراري اتحاد درماني با بيمار اهميت اساسي داشته باشد. در اين مرحله ممکن است درمانگر با بيمار خود غذا بخورد، با او روي زمين بنشيند، با او پيادهروي کند و رستوران برود، بيمار اسکيزوفرنيک در يک حالت اضطراب و ترس مزمن به سر ميبرد. محيط خصمانه و تهديدآميز به نظر ميرسد.
هديه پذيرفته يا هديهاي به او بدهد، پينگپنگ بازي کند، روز تولد او را به خاطر داشته باشد، به او اجازه دهد که هر وقت خواست به او تلفن کند، يا فقط آرام کنار او بنشيند. هدف عمده اين است که به بيمار القا شود که درمانگر قابل اعتماد است. سعي ميکند او را بفهمد و باز هم خواهد کوشيد، و بدون توجه به اينکه در آن لحظه او چقدر آشفته غريب و خصمانه رفتار ميکند، به استعداد وي به عنوان يک موجود انساني اعتقاد دارد ( پورافکاري، 1391: 39).
-رواندرماني شخصي: نوع انعطافپذيري از رواندرماني موسوم به رواندرماني شخصي24 يک روش
