
معلم برای تسلط بر اصول و اساس برنامه جدید درسی تلاش میکند.
5- روال عادی: استفاده معلم از برنامه جدید درسی شکل ثابتی میگیرد.
6- پالایش: معلم به تغییر و استفاده از برنامه جدید درسی دست می زند تا تاثیر بر فراگیران را افزایش دهد.
7- یکپارچه سازی: معلم تلاش های خود را با تلاش های همکاران خود ترکیب می کند تا مزایای برنامه جدید را برای دانش آموزان به حداکثر برساند.
8- تجدید نظر: معلم برای سازگاری با برنامه ی جدید، به تغییرات مهمی دست می زند و در جستجوی راه های جدیدی برای جای-گزینی است و یا اهداف جدیدی را برای افزایش کمک به دانش آموزان می باید (پارسا، 1386).
بنابراین، معلمان در برابر تغییرات جدید رفتارهای متفاوتی از خود بروز می دهند که این رفتارها می توانند در اجرایی شدن درست برنامه درسی و یا به بن بست رسیدن و بی ثمر بودن آن نقش محوری ایفا کنند. بی شک ریشه بسیاری از این عکس العمل ها را می توان در فرهنگ و نوع باورهایی که در وجود افراد درونی شده شناسایی کرد.
2-10. مقاومت و پذیرش معلم در برابر برنامه درسی جدید
اشخاص و نهادها در مقابل هر چیز تازه واکنش طبیعی نشان می دهند. این واکنش بیشتر با مقاومت همراه است، زیرا آنان میخواهند موقعیت راحت خود را که طی سال ها تلاش به دست آوردند، حفظ کنند (پروست37، 2000؛ ترجمه حسینی خواه، 1385). با استناد به یافته های پژوهش های معتبر در گذشته، معلم به عنوان عامل تغییر، مهم ترین عنصر در شکست یا موفقیت نوآوری های آموزشی بوده است (فوگر و اولینسکی38، 1990؛ کونته و وبر39، 1999 و دکستر40، 1999).
موسی پور و صابری (1389) نیز، موضوع پذیرش تغییرات در نظامهای تربیتی و نوع مواجهه کارگزاران تربیتی با برنامههای جدید را بدین گونه طبقه بندی کرده اند:
آگاهی یا باخبرشدن: در حالی که با برنامه مواجه شده و از وجود آن مطلع است به شیوه خود ادامه می دهد؛ گویی خبری نیست یا آنچه هست به او مربوط نیست!
علاقه مندی و جستجو: نسبت به برنامه نظر مثبت دارد و اتفاقات مربوط به آن را با حساسیت دنبال می کند. سعی دارد از برنامه و جوانب آن، بیش از آنچه از آن مطلع شده، آگاه گردد و برای این آگاهی تلاش و کنکاش مینماید.
اعتماد و به کارگیری: برنامه را قبول دارد، آن را مفید می داند و برای امور خود یا دیگری و یا ایفای نقش سازمانی، به کار می بندد و در اجرای آن مشارکت می کند.
اعتلا بخشی: برای بهبود برنامه وقت صرف می کند و در بهسازی آن مشارکت می کند.
دفاع همه جانبه: به هر شکل ممکن از برنامه دفاع می کند، آن را بی چون و چرا مناسب می داند و برای آن می جنگد )موسی پور و صابری، 1389).
2-11. فرهنگ
واژه Culture در زبان انگلیسی به معنای فرهنگ و مجازاً از مفهوم کشت و زرع گرفته شده است. اما این مفهوم در قرن هجدهم به معنی پرورش روانی و معنوی به کار برده شد و به عنوان عامل پیشرفت فکری-اجتماعی انسان و جامعه تلقی گردید(وثوقی و نیک خلق، 1378). مفهوم فرهنگ نخستین بار توسط مردم شناس انگلیسی، سرادوارد بارنت تایلور41، در سال 1871، به کار رفت. از دیدگاه او، فرهنگ مجموعه پیچیده ای شامل: دانش ها، باورها، هنر، قوانین، اخلاق، آداب و رسوم و دیگر قابلیت ها و عادت هایی است که انسان به عنوان عضو جامعه آن ها را فرا می گیرد(رنجبر و ستوده،1383). چنین به نظر می رسد که اساسی ترین رویدادها در زندگی افراد، تحت تاثیر فرهنگ آن ها رخ میدهد. تأثیر فرهنگ به ویژه در آموزش و تحصیل، بسیار قابل توجه بوده و از اهمیت خاصی برخوردار است (جهانگیری و همکاران،1386). رایج ترین دیدگاه در مورد فرهنگ بر اساس ایده فرهنگ به عنوان مجموعه ای از الگوهای ارزشی است که در میان افراد و گروهها به اشتراک گذاشته می شود (زفسکا42،2002، به نقل از معصومی و لیندستروم43، 2009). کانیگ هام و گری سو44 (به نقل از مقنی زاده،1381) معتقدند که فرهنگ در درون خود اغلب اساسیترین شکلهای فهمیدن غیر رسمی و یک بدنه راهبردی از رفتارهای یادگیری شده را حمل می کند. بدین ترتیب هر جامعهای دارای فرهنگ خاصی است که آن را از دیگر فرهنگ ها متمایز می سازد، زیرا فرهنگ های مختلف، هر یک، الگوهای رفتاری، ارزش ها و قوانین خاص خود را دارند (محسنی،1388).
در این پژوهش ما تعریف گیرتز45 (1973) از فرهنگ را مورد توجه قرار می دهیم. وی فرهنگ را نظام منتظمی از نمادها و معانی می داند که برحسب آن تعاملات اجتماعی صورت می گیرد (نیکنام و همکاران، 1390).
2-12. مقاومت فرهنگی
مقاومت فرهنگی در مقابل نوآوریها و چیزهای نوظهور در تمام جوامع وجود داشته و همچنان وجود دارد، اگرچه هر قدر به دوره مدرن و زمان حاضر نزدیک تر میشویم از شدت این مقاومتها کاسته میشود. به عبارت دیگر هر قدر “فرایند مدرن شدن” رشد بیشتری می یابد میزان مقاومت در برابر چیزهای نو و تازه هم کمتر می شود، و بالعکس هر قدر ساختارهای سنتی سختتر باشند، مقاوت هم شدیدتر است. مقاومت فرهنگی در مقابل چیزهای تازه و نو، ریشه در مسائل متعددی دارد. ناشناختگی و ناآشنایی جامعه با آن ها یکی از عوامل اصلی و اولیه است. طبیعی است انسان چیزی را که نمی شناسد، به سادگی نپذیرد. عامل دیگر ناسازگاری چیزهای تازه با شرایط و نیازهای انسان است. اگر ابزار یا ایدهای بتواند زندگی راحتتر و ثروت بیشتری به همراه آورد، زود جای خود را باز میکند و مقاومتها شکسته می شود. فرایند سازگاری نیز اغلب دوره گذاری را در جامعه ایجاد می کند و زمان می برد. به ندرت اتفاق افتاده است که این فرایند در یک لحظه فوری رخ داده باشد. مقاومت در برابر ایدههای نو به مراتب شدیدتر و خشونت بارتر از مقاومت در برابر اختراعات، ابزارها و روش های نو است. تاریخ بشر حکایت از این می کند که انسان به سختی حاضر به پذیرش ایده های نو و دست شستن از عقاید کهن خود است (فاضلی، 1386).
بنابراین، زمانی که فرهنگ یک جامعه بنا به دلایل مختلف مثلاً یک تغییر ناگهانی، تغییر پیدا میکند، یا فرد به صورت ارادی یا غیر ارادی در فرهنگی متفاوت از فرهنگ (پیشین) خود قرار میگیرد، تغییراتی در او اتفاق میافتد. بر اساس این نظریات، واکنشهای افراد در قبال این تغییرها معمولاً متفاوت و متاثر از ویژگیهای فرهنگی آنهاست. برخی افراد به راحتی این تغییرات را پذیرفته و تغییراتی در شرایط زندگی خود ایجاد میکنند، برخی در مقابل این تغییرات شدیداً مقاومت نشان میدهند و برخی ناراحتیها و مشکلاتی را تجربه میکنند. برخی از این تغییرات فرهنگی به صورتی ظریف و بدون آگاهی کامل فرد اتفاق میافتند و طبعاً تاثیرات آهسته و ظریفی را در شخصیت فرد به جای میگذارند. برخی در مقابل تغییرات فرهنگی انعطاف پذیرتر هستند که البته این انعطاف پذیری به عنوان یک ویژگی شخصیتی در سایر حوزههای زندگی آنها نیز قابل مشاهده است. بي تفاوتي یا نادیده گرفتن نیز یکی از انواع مواجهه در برابر تغییرات است که میتوان آن را ذیل مقاومت فرهنگی تلقی کرد. نادیده گرفتن نوعی فرار است. فرار از چیزی که هسته منسجم هویت را در معرض خطر قرار میدهد. بی تفاوتی به معناي كمي يا نبود علاقه نسبت به انجام رفتار يا اقدامي است. نقطه مقابل بيتفاوتي، همدلي است (دانایی فرد و همکاران، 1389). بي ميلي نسبت به مشاركت در تغییر برنامه درسی، يكي از وجوه بي تفاوتي محسوب ميشود. بی تفاوتی کمبود احساسات، انگیزه یا اشتیاق است. بی تفاوتی یک اصطلاح روانشناختی برای حالت بی اعتنایی است که فرد به جنبههای احساسی، اجتماعی و یا فیزیکی زندگی بی توجه یا “بی اعتنا” است. هدف خاص بی تفاوتی ممکن است یک شخص، فعالیت یا محیط اطراف باشد. این عکس العمل رایج در مقابل استرس است که تحت عنوان “درماندگی آموخته شده” آشکار میشود. این همچنین میتواند نشان دهنده بی علاقگی غیر آسیب شناختی به چیزهای بی اهمیت باشد. واكنش نسبت به هر واقعه يا حادثه متناسب با موضوع و خطر مداخله ميتواند كاملاً متفاوت باشد (دانایی فرد و همکاران، 1389 ).
2-13. فرهنگ معلمی
معلمی یکی از فعالیت های انسانی است که از زمان پیدایش جامعه انسانی متمدن و از زمانی که نهاد اجتماعی تعلیم و تربیت شکل گرفت، به وجود آمده است. در این دوره تاریخی طولانی، معلمی متناسب با تحول جامعه انسانی و دگرگونی در نهاد تعلیم و تربیت، متحول شده است. آنچه در هر جامعه ای مسلم می نماید، وجود و ضرورت عوامل و افرادی برای انتقال فرهنگ به نسل نو رسیده می باشد (فاضلی، 1390). معلمی و فرهنگ پیوند دیرینه ای با هم دارند. در بخش عمده ای از تاریخ معلمی کار تولید فرهنگ هم در معنای مدرسه ای و هم در معنای تولید دانش، ادبیات و هنرها، در همه جای دنیا از جمله ایران به عهده معلمان بوده است (فاضلی،1390).
فرهنگ معلمی با در نظر گرفتن مولفه فرهنگ و معلمی موضوع نسبتاً جدیدی در مطالعات آموزش و پرورش است (هورن46، 2000 ). پترسون و دیل (1998) معتقدند فرهنگ معلمی جریانی از هنجارها، ارزش ها، باورها، سنت ها و مناسکی است که در طول زمان ساخته میشود و معلمان از آن جهت پیش برد کار خود استفاده میکنند (پترسون و دیل، 1998). بدین ترتیب فرهنگ معلمی را می توان مجموعه باورها، اعتقادات، استعدادهای فکری و اخلاقی و آگاهی های یکپارچه و جمعی شده و آداب و عادات مختص شده برای کار معلمی و منتسب به گروه بزرگ دست اندرکاران آموزش و پرورش به شمار آورد (رئیس دانا،1390). در پژوهشهای واکر و دیموک، 1998؛ لی، 2000؛ لام47، 2007؛ هوی48، 1997؛ کارواس-دوکاس49، 1995، 1996 و ساراسون، 1996، به فرهنگ معلمی اشاره شده است. سابقه پرداختن به فرهنگ معلمی در کشورهای اروپایی به دهه هشتاد میلادی بر میگردد (ساچز و اسمیت50، 1987). این سابقه با سنتهای پژوهشی صحبت معلم و معنای معلمی در مغرب زمین گسترش یافته است (هورن51، 2010).
در کشور ما، فرهنگ معلمان تاکنون مبهم، کشف نشده و نامعلوم بوده و برنامههای اصلاحات آموزشی در ایران معمولا به این بخش اهمیت کمی قائل شده اند. لذا پژوهشگر در نظر دارد تا به نقش فرهنگ معلمی در مواجهه با تغییرات کتاب ریاضی پایه هفتم پرداخته و به اندیشه ها، باورها و ارزشهایی که در وجود معلمان نسبت به این تغییر ریشه دوانیده پی ببرد.
2-14. سابقه علمي و پيشينه تحقيق در ايران و خارج از كشور
دسته اول: منابع داخلی
تحقیقات ویژهای که مقاومت معلمان ایرانی را در برابر تغییرات برنامههای درسی نشان داده و به زبان انگلیسی منتشر شده است، میتوان به تحقیق کتابدار (2004) در مورد معلمان درس ریاضی و مقاومت آن ها در برابر تغییر اشاره کرد. کتابدار تجربه تغییر کتابهای ریاضیات در ایران را شرح داده است. این تحقیق با روش جمع آوری اطلاعات مشاهده و مصاحبه انجام گرفته و در ابتدا نشان داده که کتابهای ریاضی دوره راهنمایی به دنبال نتایج تیمز در سال 1995 چه تغییراتی کرده است. کتابدار در تحقیق خود به این نتیجه رسیده که با وجود ارائه روشهای جدید به معلمان ریاضی، آن ها به تغییر تمایل نداشته اند و اغلب به همان روش قدیمی خود عمل کرده اند. او دلیل مقاومت را صدور حکم تغییر از بالا دست میداند. او معتقد است چنین تغییراتی، برنامههای مقاوم در برابر معلم نامیده میشوند. پژوهش کتابدار نشان داده که کتابهای ایرانی همانطور که «پولیا» گفته در روشهای حل مسأله ضعیف هستند. به نظر کتابدار برنامه ریزان درسی در ایران در حال تغییر چارچوبهای آموزش ریاضیات هستند.
سرکار آرانی (1382) در کتابی به نام “رویکرد فرهنگی به آموزش و پرورش”، پژوهشی را ارائه میکند با عنوان «شکاف آموزشی: بهترین ایدهها از معلمان جهان برای بهبود آموزش در کلاس درس: مطالعه تطبیقی روشهای آموزش ریاضی در ژاپن، آمریکا و آلمان»، این کتاب ترجمه ای از یک مطالعه تطبیقی بین المللی است که بر اساس پژوهشی ویدیویی، پس از آزمون تیمز سال 1995 انجام شده است. این پژوهش به دنبال پاسخ گویی به این سوالات است که آیا معلمان کشورهای آلمان و ژاپن (دو کشوری که دانش آموزان شان در آزمون تیمز رتبههای خوبی کسب کرده اند) و آمریکا
