
مؤلفه زیر را به آن اضافه میکند:
1ـ تشخیص آگاهانه این موضوع که واقعیت فیزیکی درون یک واقعیت بزرگتر و چند بعدی است ودر تعامل لحظه به لحظه با آن و به صورت هوشیارانه و ناهوشیارانه صورت بندی میشود.
2ـ پیگیری آگاهانه سلامت روانشناختی، برای خود و جامعه جهانی(سهرابی،17:1387).
از دیدگاه فریدمن و مک دونالد50 مؤلفههای زیر برای هوش معنوی بیان شده است:
1ـ تمرکز داشتن بر معنای نهایی.
2ـ آگاهی از سطوح چندگانه هوشیاری و رشد آنها.
3ـ اعتقاد به گرانبها و مقدس بودن زندگی.
4ـ فرا رفتن از خود و اتصال به یک کل بزرگتر(آمرام،15:2005).
وگان نیز سه مؤلفه رابرای هوش معنوی ارائه نموده است:
1ـ توانای ایجاد معناداری مبتنی بر درک سؤالات وجودی.
2ـ استفاده از سطوح چند گانه آگاهی برای حل مشکل.
3ـ آگاهی از راتباط درونی همه چیز با هر چیز دیگر و با ماورا(آمرام،44:2009).
نوبل و وگان نیز هشت مؤلفه را برای هوش معنوی در نظر گرفتند که نشاندهنده رشد هوش معنوی است. این مؤلفهها عبارتند از درستی و صراحت، تمامیت، تواضع و مهربانی، سخاوت ،تحمل و مقاومت، پایداری و تمایل به برطرف کردن نیازهای دیگران(نازل،63:2004).
مک مولن نیز معتقد است شجاعت، یکپارچگی، شهود و دلسوزی از مؤلفههای هوش معنوی هستند(عبداله زاده،1388). سیسک نیز ارزشها، تجارب و ظرفیتها را از مؤلفههای کلیدی هوش معنوی میداند(ساغروانی،44ـ45:1388).
عبداله زاده و دیگران در کتاب هوش معنوی به اجزا آن اشاره کردهاند: عقل شهودی، ادراک مستدل، آگاهی بر خواست و نیت، عشق و شفقت و قدرت و عدالت متمرکز، شفا و بخشش، زندگی با شوق، زندگی با وقار، یکدلی و تعهد، پیوند و خدمت خلاق، پادشاهی خداوند / شادی و تکمیل / زندگی با هوش مطلوب(عبداله زاده و دیگران،41:1388).
2-2-1-8. مدل های هوش معنوی
2-2-1-8-1. مدل زهر ومارشال
مدل زهر و مارشال(2000) مدل گل نیلوفر است، زیرا نیلوفر سمبل غایی از انسانی است که راه آشکاری جهت ترکیب سنن غربی و شرقی است. این مدل بر نوعی روانشناسی خویشتن مبتنی است و دیدگاههای روانشناسی غرب، فلسفه شرق و علم قرن بیستم را به هم پیوند میزند. در این مدل به منابع پژوهشی گستردهای تکیه شده است، به گونهای که فلسفه شرق و غرب و علم روز را به هم پیوند میزند 6 گلبرگ در مدل ارائه شده توسط زهر و مارشال عبارتند از: خدمت و پرورش، دانش و تغییر شخصی، برادری و اخوت، رهبری خدمتگزار.
2-2-1-8-2. مدل هوش معنوی از دیدگاه سیندی ویگلزورث
ویگلزورث(2008/2004) 12 مهارت را برای هوش معنوی در نظر گرفت و بر اساس همین مهارتها مدلی را نیز ارائه نمود.
جدول 2-3. مدل هوش معنوی از دیدگاه سیندی ویگلزورث
آگاهی فرا گیر
**آگاهی از به هم پیوستن همه زندگی** آگاهی از جهان بینی دیگران** وسعت نظر ادراک فضا/ زمان** آگاهی از محدودیتها/ نیروی ادراک بشر** آگاهی از قوانین معنوی** تجارب یگانگی ماورا
خودآگاهی برتر
**آگاهی از مشاهده جهان خویشتن **آگاهی از هدف زندگی** آگاهی از سلسله مراتب ارزشها** پیچیدگی تفکر درونی** آگاهی از خود/ فرا خود
پیشگاه معنوی/رهبری اجتماع
**یک عارف و معلم/ مربی معنوی مؤثر** یک عارف و مامور تحولی مؤثر** غمخواری کردن و داوری آگاه ** آرامش،حضور آرام وامن** هم تراز بودن با گردش زندگی
خود والاتر/ رهبری فرا خود
**تعهدنسبت به رشد معنوی ** حفظ خود والا در مسئولیت** زندگی هدفمند** پایداری در اعتقادات **راهنمایی خواستن از معنویت
مدل هوش معنوی ویگلزورث و ارزیابی اندازه گیری آن به طور موفقیت آمیزی در شرکتها مورد استفاده قرارگرفته است.
2-2-1-8-3. مدل آمرام
آمرام(2007) یک تئوری بنیادی جهانی، در خصوص هوش معنوی ارائه نمود. او با 71 نفر ازپیروان سنتهای مختلف معنوی(بودیسم، مسیحیت، بت پرست، اسلام، صوفی، هندوئیسم، تائوئیسم ، یوگا و. . . ) که از نظر اطرافیانشان هوش معنوی داشتند، مصاحبه کرد. اکثریت آنها از اساتید مذهبی بودند(شیخ، روحانی ،کشیش و. . . . ) بعضی نیز متخصص طب یا رهبران تجاری بودند، به طوری که معنویت را با زندگی خود آمیخته بودند. او با هر یک از آنها حداقل چهار مصاحبه انجام داد و از آنها در مورد سؤالات زیر توضیح خواست: چگونه معنویتشان را بر اساس اعمال روزانه افزایش میدهند؟ معنویت چگونه کار و روابط آنها را شکل میدهد؟ چگونه از معنویت برای انجام وظایف روزانه خود کمک میگیرند؟ و در پایان از شرکت کنندگان خواسته شد انتقادات خود را در مورد موضوعات مطرح شده در مصاحبههای قبلی مطرح کنند. آمرام با استفاده از تئوری داده بنیاد و از طریق کدگذاری باز 7 بعد از هوش معنوی و زیر شاخههای آن را استخراج کرد. این 7 بعد شامل هوشیاری، متانت و معناداری، تعالی، صداقت، تسلیم شدن(تن در دادن صلح آمیز به خود) و هدایت درونی است(آمرام،2000)(آمرام،3:2007).
2-2-1-8-4. مدل وگان
وگان، جهت تشریح هوش معنوی، مدلی را ارائه میدهند که بیشتر بر درک معنای زندگی تکیه دارد. به علاوه همانند ایمونز، معتقد است که هوش معنوی مانند سایر هوشها جهت حل مسئله کاربرد دارد و مبتنی بر آگاهی فرد است.
مدل وگان بر سه جز هوش معنوی دلالت دارد:
ـ توانایی یافتن معنا بر اساس درک عمیق مسائل مربوط به هستی.
ـ آگاهی از سطوح چندگانه هوشیاری و توانایی استفاده از آن جهت حل مسئله.
ـ آگاهی از تعامل میان همه موجودات با یکدیگر و تعامل آنها با ماورا(جهان غیر مادی).
2-2-1-8-5. مدل بروس لیچفیلد
لیچفیلد نیز مانند سایر اندیشمندان، به بعد آگاهی اشاره میکند، اما توجه او بیشتر بر کاربرد درونی هوش معنوی است، از جمله داشتن آرامش. علاوه بر این، او جنبههای اخلاقی این هوش را مورد توجه قرار میدهد.
بروس لیچفیلد مشخصات هوش معنوی را چنین مطرح میکند.
ـ آگاهی از تفاوت.
ـ حس ماورا الطبیعه.
ـ آگاهی و دور اندیشی.
ـ آرام بودن در هنگام آشفتگی و تناقض و دوگانگی.
ـ تعهد،فداکاری، ایمان.
ـ آگاهی هوشیارانه و سازگاری با وقایع و تجارب زندگی و پرورش خودآگاهی.
ایمونز معتقد است که هوش معنوی، جنبههای بیرونی هوش را با جنبههای درونی معنویت، تلفیق میکند و بدین ترتیب ظرفیت خارق العادهای در فرد ایجاد میکند، به گونهای که میتواند معنویت را به شکلی کاربردی مورد استفاده قرار میدهد.
وی برای افرادی که از نظر معنوی با هوش هستند، 5 ویژگی را برمیشمارد:
1ـ ظرفیتی برای برتر بودن.
2ـ توانایی ورود به سطوح بالاتر آگاهی.
3ـ فعالیتها و روابط خود را با احساس معنویت انجام دادن.
4ـ توانایی بهرهبرداری از منابع معنوی برای مشکلات زندگی.
5ـ ظرفیت، برای رفتارهای پرهیزکارانه جهت نشان دادن و بخشش، بیان سپاسگذاری، نشان دادن رحم و تواضع.
البته در پاسخ به انتقادات مایر(2000) مبنی بر اینکه تقوا و پرهیزکاری، رفتاری است که به شخصیت و اخلاقیات نسبت داده میشود و نه به هوش، ایمونز عامل پنجم را کنار گذاشت و چهار بعد اول به عنوان همه عناصر مدل خود باقی گذاشت(آرمام،2009).
2-2-1-8-6. مدل کینگ
کینگ معتقد است که هوش معنوی، ظرفیت و توانایی منحصربه فردی را در شخص ایجاد میکند، تا معنا را در زندگی درک کند و به موقعیتهای معنوی بالاتر راه یابد.
او مدلی چهار عاملی از هوش معنوی ارائه میدهد. عناصر این مدل عبارتند از:
1ـ تفکر انتقادی در خصوص مسائل مربوط به هستی
اولین مؤلفه هوش معنوی به تفکر انتقادی وجودی اشاره دارد که ظرفیت تفکر انتقادی نسبت به مباحث متافیزیکی و مربوط به هستی از جمله حقیقت، جهان، زمان، فضا، مرگ و دیگر موضوعات ماورالطبیعی یا وجودی تعریف میشود.
2ـ ایجاد معنای شخصی
دومین مؤلفه هوش معنوی به ایجاد معنای شخصی اشاره دارد که توانایی استفاده از تجارب فیزیکی و روحی جهت ایجاد معنا و هدف شخصی تعریف میشود.
3ـ آگاهی متعالی
سومین مؤلفه هوش معنوی به آگاهی متعالی اشاره دارد که توانایی شناسایی جنبههای متعالی خویشتن، دیگران و جهان با استفاده از هوشیاری تعریف میشود.
4ـ ایجاد موقعیت هوشیاری
چهارمین مؤلفه هوش معنوی به ایجاد موقعیت هوشیاری اشاره دارد که توانایی ورود به موقعیتهای معنوی بالاتر از جمله تفکر عمیق، نیایش و خروج از آن اشاره دارد(کینگ51،2008). طبق نظر کینگ این چهار مؤلفه دارای منشا زیستی بوده و عام و فراگیر هستند.
ساغروانی از میان مدلها و نظریات ارائه شده در این زمینه مدل جدیدی ارائه داد و این مدل را3ـs
نامید. بر اساس این مدل، افراد دارای هوش معنوی بالا، از توجه متعادل و متناسب به همزمانی به
عوامل زیر برخوردارند:
خداوند(منبع آفرینش) خلق(محیط) و خود(خویشتن)(ساغروانی،1388).
2-2-1-8-7. مدل سیسک
سیسک در تشریح هوش معنوی، طبقه بندی تقریبا جامعی ارائه میدهد. وی با ارائه مؤلفههای هوش معنوی، بر ویژگیهای منحصر به فرد این هوش صحه میگذارد.
به عقیده وی، مؤلفههای کلیدی هوش معنوی عبارتند از:
1ـ ارزشهای هستهای هوش معنوی.
اتصال، رحم، وحدت در همه چیز، احساس تعادل، مسئولیت، خدمت.
2ـ تجارب هستهای هوش معنوی.
آگاهی از ارزشهای غایی و معنای آنها، تجربههای برتر، احساس تعالی، آگاهی فراوان.
3ـ ظرفیتهای مرکزی هوش معنوی.
دغدغه و دل مشغولی نسبت به مباحث مربوط به هستی و داشتن مهارت شهود، مراقبه و تجسم.
4ـ خواص کلیدی هوش معنوی.
صداقت، انصاف، دلسوزی(رحم) با عاطفه بودن(مهربانی).
5ـ سیستمهای نمادین هوش معنوی.
شعر، موسیقی، استعاره، داستان.
2-2-1-9. مؤلفههای هوش معنوی در اسلام
در فرهنگ اصیل اسلامی به طور ضمني هوش معنوی مورد توجه فراواني قرار گرفته است. به طور مثال، جامي(1381) بر اساس متون مذهبي مؤلفههای ذيل را براي هوش معنوي برشمرده است:
1ـ مشاهده وحدت در ورای کثرت ظاهری.
2ـ تشخیص و دریافت پیامهای معنوی از پديدهها و اتفاقات.
3ـ سؤال و دریافت جواب معنوی در مورد منشأ و مبدأ هستی(مبدأ و معاد).
4ـ تشخیص قوام هستی و روابط بین فردی بر فضیلت عدالت انسانی.
5ـ تشخیص فضیلت فراروندگی از رنج و خطا و به کارگیری عفو و گذشت در روابط بین فردی.
6ـ تشخیص الگوهای معنوی و تنظیم رفتار بر مبناي الگوی معنوی.
7ـ تشخیص کرامت و ارزش فردی و حفظ و رشد و شکوفایی این کرامت.
8ـ تشخیص فرایند رشد معنوی و تنظیم عوامل درونی و بیرونی در جهت رشد بهینه این فرایند معنوی.
9ـ تشخیص معنای زندگی، مرگ و حوادث مربوط به حیات، نشور، مرگ و برزخ، بهشت و دوزخ روانی.
10ـ درک حضور خداوندی در زندگی معمولی.
11ـ درک زیباییهای هنری و طبیعی و ایجاد حس قدردانی و تشکر.
12ـ داشتن ذوق عشق و عرفان که در آن عشق به وصال منشأ دانش است نه استدلال و قیاس.
13ـ داشتن هوش شاعرانه که معنای نهفته در یک قطعه شعری را بفهمد.
14ـ هوش معنوی باعث فهم بطون آیات قرآنی میشود و موجب میگردد افراد کلام انبیا را راحتتر و با عمق بیشتر درک نمایند.
15ـ هوش معنوی در فهم داستانهای متون مقدس و استنباط معنای نمادین این داستآنها کمک فراوانی میکند.
16ـ هوش معنوی که در قرآن در مورد صاحبان آن صفت اولوالالباب به کار رفته است، باعث میشود افراد به جوهرة حقیقت پی ببرند و از پردههای اوهام عبور نمایند.
هر چند عرفای اسلامی نیز این مؤلفهها را ذکر نمودهاند، ولی از آنجا که این مؤلفهها به انسان بینش میدهند و باعث افزایش سازگاری او با هستی میشوند، میتوان آنها را جزء مؤلفههای معنوی قلمداد نمود. عوامل مؤثر در هوش معنوی که در متون اسلامی تقوا و پرهیزگاری قلمداد شده است، به همراه تمرینات روزمره از قبیل تدبر در خلقت، تدبر در آفاق و انفس، روزهداری، عبادات، خواندن قرآن و تدبر صادقانه در آیات آن میتوانند نقش اساسی در
