
ن قرارداشته است. با نگاهي به رساله تشويق السالکين ميتوان اين تمايل را تأييد کرد.گرچه به گفته علامه محمّد باقرمجلسي اين [همراهي وهمدلي] براي تصحيح اعتقادات صوفيه بوده.
درادامه اين سلسله ازعلماي متمايل به تصوف، ميتوان به ميرداماد نيز اشاره کرد.ميرداماد دربعضي استناداتش ازاقوال ابن عربي دررساله الملوک، استفاده کرده که اين تمايل را هويدا ميکند.34
کساني نيز بودند با وجود فقاهت ومنصب صدارت مثل؛ اميرمعزالدين اصفهاني که شاگرد محقق کرکي بوده وغزل هاي جانانهاي ميسروده درعين حال ازتير مخالفين تصوف درامان بوده که اين چند بيت ازآن جمله است:
به پيش ماه رخـت،آفتــاب يعـــني چه به پيش خال وخطت،مشک ناب يعني چه
درون حلـقه زلـف تو رخ نمــايان است وگــرنـه دردل شـب آفتــاب يعنــي چه
خيال نرگس مستـت زهــوش مي بردم وگــرنـه بادل پــردرد خواب يعنــي چه
عرق به روي توهرکس که ديد مي گويد بـه روي آتـش سـوزان حبــاب يعني چه35
2-1-5.ميرلوحي سبزواري
ازديگر کساني که دردوره صفويه وارد ميدان نقدتصوف شده، محمّدبن محمّدميرلوحي سبزواري (1085ق)است.گرچه ميرلوحي در دستگاه حاکم سمتي نداشته است، اما با استفاده ازلفاف تقيه، توانست تأليفاتي چند، گرچه آثاري بديع ومستدل نبوده، درنقد تصوف بنويسد.آثارميرلوحي سبزواري همسو با ديگر آثاردوره صفويه است.آثاري که باتکيه بر بدعت دانستن رفتارصوفيه وحکم به تکفير آنها، تأليف شده است.ميرلوحي مخالفتهاي شديدي با صوفيان وابومسلم خواني ها داشته است. “توضيح المشربين وتنقيح المذهبين”، “سلوه الشيعه وقوه الشريعه”و”اصول الفصول التوضيح” ازعمده تأليفات منسوب به وي است.درفصل سوم به طور مفصل به آثار وآراء ميرلوحي، و همچنين مخالفت هاي وي با مجلسي اول اشاره خواهيم کرد.
2-1-6.ملامحمّدطاهرقمي
اما مهمترين کسي که دراين دوره ازجايگاه خودبه عنوان شيخ الاسلاميوقضاوت درشهري چون قم، وهمچنين رابطه نزديک باحکومت صفوي، توانست درنقدتصوف آثار بسياري تأليف کند، محمّدبن محمّدحسين شيرازي قمي است.راجع به آثارضدتصوفي وي دربخش معرفي آثار ملا محمّد طاهر مفصلا به آنها اشاره خواهيم کرد.اماعمده ترين کتاب هاي ملامحمّدطاهرقمي درنقدتصوف و همچنين نقد فلسفه ميتوان به “رجم الشياطين”، “ردصوفيه”، “الفوائدالدينيه”، “حکمه العارفين”و”تحفه الاخيار” اشاره کرد.ملامحمّد طاهربيش ازچهاردهه در ميدان نقد تصوف حضورداشته است که تأليفات وي در نقد تصوف و فلسفه، ازمشهورترين آثار وي است.محمّدطاهردراين چهاردهه بيش ازپنجاه و دو اثرتأليف کرده وباعالمان مشهور دوره صفويه مثل؛ ملامحمّدتقي مجلسي، ملامحسن فيض کاشاني ، ميرداماد، ملا خليل قزويني ومحمّدطبيب مؤمن تنکابني مناظراتي مکتوب داشته که درفصل دوم به آنها اشاره خواهيم کرد.مناظره با ملامحمّدباقر مجلسي36 ازمهمترين مناظرات ملامحمّدطاهر قمي است.مناظره ديگر وي با عالم هم عصرش يعني ملامحسن فيض کاشاني است، که در نهايت ملا محمّد طاهر ازوي طلب بخشش ميکند.محمّدطاهرهمچنين باملاخليل قزويني نيز مناظرات مکتوبي داشته است.ملا خليل مهمترين نقدي که به محمّدطاهر دارد،جمع کردن منصب قضا وامامت جمعه وهمچنين عدم فهم مباني تصوف است.
درهمين دوره محمّدطبيب مؤمن نيز با نوشتن کتاب فتوح المجاهدين به مقابله بانظرات وتأليفات محمّدطاهر برخاسته است.درفصل دوم به طور مفصل به آثار وآراء محمّدطاهر اشاره وهمچنين بزرگان ومباني تصوف که درتأليفات وي مورد نقد قرارگرفته اند، ذکرخواهدشد.
جمع بندي:دراين فصل به اين نکته رسيديم که باتوجه به دعوت ازفقهاي شيعه جبل عامل و همکاري آنها با حکومت صفوي روند مخالفت باتصوف منسجم ترشده، طوري که تاقبل ازاين دوره اينچنين مخالفت هايي باتصوف نشده بود.تاقبل ازدوره صفوي مخالفت هايي بوده، اما دردوره صفويه هم حجم انتقادها وتأليفات خيلي بيشترشد وهم برخورد عملي باصوفيان که منجر به طرد آنها وتخريب جايگاههاي اجتماع صوفيه شده بسيار وسيع بود.همچنين اشاره کرديم که درهمين دوره عالمان بزرگي بودند که تمايل زيادي به تصوف واقعي داشته ودرآثار آنها اين تمايلات موج ميزند.درواقع ميتوان به اين امرتصريح کرد که اين جريان معنوي در دوران گذار از عنوان تصوف به عرفان راسپري ميکرد.زرين کوب دردنباله جستجونسبت به تضعيف تصوف دردوره صفويه ميگويد: “چراغ تصوف ايران درپايان قرن دهم به آرامي روبه خاموشي رفت و زوال آن به طورجدي مطرحشد .شهرهاي پرخانقاهي چون تبريز يايزد درقرن يازدهم ازخانقاه تهي شده وجاي خانقاه ها را مساجد وتکايا وحسينيه ها گرفت”.37
فصل دوم: ملامحمّدطاهرقمي(زندگي نامه، آثار و آرا)
دراين فصل به زندگي، آثار، مناظرات ومنتقدين ملامحمّدطاهر اشاره خواهيم کرد.اين فصل نسبت به ديگرفصول حجيم ترشده، اما بنابرآنچه که درفصل قبل اشاره شد، ملا محمّدطاهرقمي هم از جهت آثارضدتصوفي تأليفات بيشتري نسبت به ديگر مخالفين دارد وهم به تمامي زواياي تصوف پرداخته که تا آن دوره به صورت کلي ويا به صورت مختصر وجزئي بيان شده است.ازهمين باب جبران کننده اين نقيصه خواهدبود.
1.تولد
محمّدبن محمّدحسين در طليعه نيمه اول قرن يازدهم درشيرازبه دنيا آمد.بعدها به ملا محمّد طاهر قمي معروف و از بزرگاني شد که به گفته خودش “دستگيري وراهنمايي براي وصول به شاهراه شريعت نبوي”38سبب تأليفات ضدتصوفي وي شد.
محمّدحسين به همراه خانواده از شيرازبه عتبات عاليات سفر کرد و بعد از مدتي به خاطر حمله لشکر عثماني به بغداد در سال(1048ق) به قم هجرت ميکند.ملامحمّدطاهر قمي درنسخه کتاب شرح رباعيات که به قلم خود مؤلف است به اين امر اشاره ميکند: “ازشيراز هجرت نموده ساکن نجف اشرف شدم وسال ها درآن مقام مَقدم ميسودم وگاهي در کربلا وگاهي در بغداد نيز اقامت مينمودم، تا اينکه در سنه ثمان واربعون بعد الف که سلطان روم به قصد تسخير عراق عرب به موصل رسيد از آن ارض مقدس به ناچار فرار نمودم وچون قم از اماکن مشرفه بود، اهلش به حسن مذهب معروف بودند ومرقد منور فاطمه بنت موسي بود که درفضل زيادتش روايت شده که: من زارفاطمه في قم وجبت له الجنه؛ بنابراين محبت اهل بيت(عليهمالسلام)بعدازاستخاره اختيار مجاورت قم نمود”. شيخ جعفر مهاجر صاحب کتاب اعلام الشيعه نيز به اين نکته اشاره دارد وميگويد: “ارتحل في مقتبل الشباب الي العراق و کان في الکاظميه و کربلاء و لکنّه قفل عائداً و الي وطنه علي اثر دخول الجيش العثماني بغداد سنه(1048ق)”. 39
1-1.محل تولد
محمّدطاهر فرزند محمّدحسين درشيراز ايام طفوليت را گذراند.40 صاحب تذکره نصرآبادي مولد وي را [بوانات] فارس دانسته و ميگويد: “او از[بوانات]فارس است، اما چون درقم بسياربوده به قميمشهور است”.41صاحب روضات الجنات نيزفقط به شيرازاشاره کرده.42اما محمّدطبيب مؤمن که ازناقدين سر سخت ملامحمّدطاهراست مولد وي را فيروزآباد ميداند.وي در فتوح المجاهدين ميگويد: “به شياع رسيده که او از فيروزآباد شيراز و پسر محمّد حسين نانواست”.43
1-2.محل وفات ودفن
ملامحمّدطاهرپس از سالها تلاش در راه ترويج افکارخود وبا تاليف بيش از52 اثر در زمينه هاي مختلف که وي را درچهار دهه به عنوان يکي ازجنجالي ترين عالمان دوره صفويه تبديل کرده بود، سرانجام در سال (1098ق) 44 در شهر قم از دنيا رفت و در قبرستان شيخان دفن شد.45 و46
اما قول محدث نيشابوري درکتاب سفينه المرتاد في نفاه الاجتهاد درباره محل دفن ملا محمّد طاهرقمي مقرون به صحت نيست. وي ميگويد: “المولي المقدس الماهرمحمّدطاهرالشيرازي اصلاً و القمي مسکناً و النجفي مدفناً”.
2.محمّد طاهر قمي در نگاه محدثين وعلماي شيعه
مولي محمّدطاهرقمي که ازمخالفين سرسخت تصوف و فلسفه دردوره صفويه بوده، بعضي ازآثار وي مالامال از طعنها و اشکالات صريح وي به کساني است که آنها راکافر وغولان باديه ظلالت ميداند.کمترکسي ازبزرگان تصوف وحکمت توانسته ازتيرهاي اين عالم در امان باشد.ازقدماي علماي تصوف و حکمت گرفته تا متأخرين ازآنها.وي باتلاش فراوان به جايي رسيد که او را شيخ الاسلام قم ناميدند.47
2-1.صاحب املالآمل
محمّدبن الحسن(الحر العاملي) مولي محمّدطاهرقمي را اين گونه معرفي ميکند: “المولي الأجل محمّد طاهر بن محمّد حسين [الشيرازي ثم النجفي] القمي، من اعيان الفضلا، عالم محقق ثقه فقيه، متکلم، محدث، جليل القدر عظيم الشأن…”.48
2-2.صاحب جامعالرواه
وي اين عالم دوره صفويه را اينطور توصيف ميکند: “محمّدطاهربن محمّدحسين قمي، امام، علامه، محقق مدقق، جليل القدر و عظيم الشأن، باهوش، ثقه و مورد اعتماد، داراي حافظه قوي، چشمه جوشان دين، محکم در اموردين، مناقبش و فضايلش قابل شمارش نيست، و خدا اورا بهترين جزاي محسنين عطا کند واو داراي کتب نفيسي است”.49
2-3. صاحب معجم رجال الحديث وتفصيل طبقات الرواه
وي دربحث راوي و ثقه بودن ملا محمّدطاهر، حدّ را به کمال رسانيده و از ايشان به عنوان ثقه ثقه نام ميبرد.
2-4.ميرزا عبدالله افندياصفهاني
صاحب رياض العلما وحياض الفضلا؛ محمّدطاهررا اينطورمعرفي ميکند: “مولي محمّدطاهر فرزند محمّد حسين شيرازي نجفي قمي از بزرگان فضلا معاصر، عالم، محقق دقيق ، ثقه ثقه، متکلم، محدث، جليل القدر و داراي رفعت شأن”.50
2-5.از زبان شاگرد
يکي از کساني که به صراحت شاگردي خود رانزد ملامحمّدطاهرقميبيان کرده صاحب رساله اصول اعتقادات51 است.اين کتاب مشابه کتاب منهج النجات محمّدطاهر است.اين رساله برپنج حديقه که دراصول دين است مشتمل بوده وهرحديقه مشتمل برچند ثمره ميباشد.شاگرد ملامحمّد طاهر درجاي جاي اين رساله ازاستاد خود با عباراتي مثل؛ “نعم ماقال استادي الفاضل الماهر”، “نعم ماقال استادي العلامه القهامه الماهر رضوان الله عليه” ودرجاي ديگر تمجيد را به نهايت رسانده وميگويد: “نعم ماقال معلّمي الفاضل الماهر مولانامحمّدطاهرحشره الله مع ائمه الطاهرين وحشرني في تراب قدمه يوم يقوم الناس لرب العالمين”.(پيوست1)
3.مناصب ملامحمّدطاهرقمي
ملامحمّدطاهرازجمله علما وفقهاي دوره صفويه است که داراي مناصب متعددي بوده، منصب شيخ الاسلامي ازمعتبرترين مناصب اين دوره است.ملامحمّدطاهرعلاوه بر شيخ الاسلامي منصب قضاوت و امامت جمعه قم رانيز بيش ازسه دهه برعهده داشته که اين مناصب بنابرآنچه محمّدطبيب مؤمن گفته با فراز ونشيب هايي همراه بوده است.
نصرآبادي درتذکره راجع به منصب شيخ الاسلامي محمّدطاهرميگويد: “شيخ، فضيلت و صلاحش از انوار الهي روشن وخاطرش از شعاع خورشيد حقيقت وادي ايمن تقوا و صلاح او به مرتبهاي است که محتاج به تقرير نيست، شيخ الاسلام قماند واهل آن ولايت به هدايت امر و نهي او همگي طريق پرهيزکاري پيش گرفتهاند پا از جادهي صلاح بيرون نميگذارند”.52
محدث نيشابوري درکتاب منيهالمرتا ميگويد: ملامحمّدطاهرقمي ازبزرگان ازمحدثين متأخر است همچون مقدس اردبيلي در ورع وزهد در حالي که درطريقه و روش احکم ازمقدس اردبيلي بود وسلوک سالمتري داشت(أسلمُ مَسلکاً)از مشاهيرعلما زمانش، شديدالتعصب بر صوفيان، فرقههاي ملحد، تارکين نماز جمعه بود امام جمعه و جماعت بود در قم و شيخ الاسلام بود.
صاحب معجم المؤلفين نيز در معرفي ملامحمّدطاهرقمي ميگويد: “فقيه اصولي، محدث، متکلم، ناقد نشأ بالنجف و اعطي امامه الجماعه و مشيخهالاسلام في قم”.53
4.اساتيد ملامحمّدطاهرقمي
4-1.سيد علي بن الحسن الجباعي.اين فقيه مجاهد درطي کردن پلههاي ترقي، خود راوامدار بزرگاني ميداند که فقه آل محمّد (صليالله وعليه وآله) راگسترش دادند ازجمله اين افراد ميتوان به سيد علي بن ابي الحسن الجباعي (1068ق) اشاره کرد.گفته شده که ملا محمّدطاهردر يک سفر معنوي به مکه ،اجازه روايت را از او اخذ کرده است.54
4-2.محمّدبن جابر بن عباس نجفي
فخرالدين بن محمّدطريحي (1085ق)ازديگراساتيدي که محمّدطاهرکه ازآنها اجازه روايت دريافت کرده است.درکتاب مجمع البحرين ازشاگردان
