
بركات زيادي نصيب علم تجربي خواهد شد.”47
ه) اتكا به مباني فلسفي الهي و استفاده از منابع معرفتي معتبر در جهت غايات اسلامي (حسين سوزنچي)
دكتر حسين سوزنچي يكي ديگر از موافقان و طرفداران علم ديني در كتاب معنا، امكان و راهكارهاي تحقّق علم ديني ابتدا بحثي مبسوط درباره ماهيت علم و دين مطرح ميكنند. در ادامه پس از تقرير و گزارش ديدگاههاي انديشمندان ايراني در باب علم ديني، در صدد ارائه ديدگاه خود درباره ماهيّت علم ديني بر ميآيند كه به نظر ميرسد ديدگاه ايشان در واقع توضيح و تبيين ديدگاه آيت الله جوادي آملي درباره علم ديني است.
ايشان در باره ماهيّت علم ديني يا اسلامي مينويسند:
“در هر موضوعي از موضوعات كه علمي توليد ميشود، اگر آن علم:
اولاً بر مباني معتبر فلسفه الهي (يعني نگرش توحيدي و لوازم فلسفي آن) تكيه كند؛
ثانياً از منابع معرفتي مورد قبول اسلامم (عقل و نقل) تغذيه كند؛ و
ثالثاً در راستاي غايات مورد نظر اسلام باشد؛
آن علم يك علم اسلامي است؛”48
از نظر ايشان علم ديني چند مؤلّفه اساسي دارد: اوّل آنكه مباني و پيش فرضهاي متافيزيكي آن الهي و بر گرفته از دين باشد. اين ملاك در ديدگاه نويسندگان ديگر نيز از جمله دكتر گلشني، آقاي بستان مورد تأكيد و تأييد قرار گرفت. دوم آنكه منبع معرفتي علم مورد نظر، عقل و نقل معتبر باشد. اساس اين ملاك همانطور كه گذشت، مباحث آيت الله جوادي آملي در كتاب منزلت عقل در هندسه معرفت ديني است. در آنجا ايشان ابتدا معناي وسيعي براي عقل در نظر گيرند: عقل تجربي، عقل نيمه تجريدي، عقل تجريدي و عقل ناب.49 سپس استدلال ميكنند همانطور كه نقل معتبر منبع دين است، عقل معتبر نيز منبع معرفت دين و كاشف از فعل يا قول خداوند است و محصول آن قطعاً ديني و اسلامي خواهد بود.50 سومين معيار و ملاكي كه دكتر سوزنچي ذكر ميكنند، تداعي كننده نظر شهيد مطهري در اين باره است. بحث علم ديني گرچه در دوران ايشان به اين صورت مطرح نبوده است ولي ايشان به صراحت در جايي ابراز ميكنند: “هر علمي كه به حال اسلام و مسلمين نافع است و براي آنها لازم است آن را بايد از علوم ديني شمرد.”51
و) استخراج علوم انساني اسلامي از متون ديني به روش اجتهادي (مدل پاد)
دكتر مهدي علي پور و دكتر سيد حميدرضا حسني مطرح كنندگان پارادايم اجتهادي دانش ديني (پاد)، علوم انساني اسلامي را چنين تعريف ميكنند: “مراد ما از علوم انساني، علمي است كه بر پايه منابع و متون ديني به روشي خاص كه روش اجتهادي ناميده ميشود و اين نوشتار عهده دار تبيين آن است، استخراج ميشود.”52
بدون ترديد پيش فرض اين تعريف از علوم انساني اسلامي آن است كه منابع و متون ديني، حاوي گزارههايي مربوط به علوم انساني هستند. ايشان متوجّه اين پيش فرض هستند و پس از ذكر تعريف بلافاصله تصريح ميكنند:
“به گمان ما دين و متون ديني، متولّي تعليم و تبيين علوم انساني هستند؛ از اين رو متضمّن محتواي ناظر به گزارههاي علوم انساني ميباشند.”53
در برابر اين ادّعاي مهم ممكن است به ذهن متبادر شود كه مقصود آنها از علوم انساني، علومي چون فلسفه، اخلاق، فقه، حقوق و مانند آن باشد كه به نحوي با انسان و زندگي او در ارتباط است و مراد آنها علوم انساني رايج و مشهور نباشد. ايشان با صراحت و اطمينان تامّ ابراز ميدارند:
“مراد از علوم انساني در اين نوشتار، آن چيزي است كه امروزه در دانشگاهها و مراكز علمي دنيا به عنوان علوم انساني و نيز علوم الهياتي تلقي ميشود؛ از قبيل روان شناسي، علوم اجتماعي، علوم تربيتي و … كلام، فلسفه، اخلاق، فقه و حقوق و …”54
آنها حاصل مدّعاي خود را عامّ ميدانند كه شامل توليد علوم تجربي از دين نيز ميگردد امّا اينكه آيا ميتوان از دين گزارههاي ناظر به طبيعت و مربوط به علوم تجربي را نيز استخراج كرد و با فرض چنين قابليتي درباره چگونگي و چيستي گزارههاي علوم طبيعي ديني، نفياً و اثباتاً نظري ندارند.55
تا اينجا دو مؤلفه مهم در تعريف ايشان از علوم انساني اسلامي مورد توجه قرار گرفت. يكي آنكه منابع و متون ديني متضمّن محتوايي ناظر به علوم انساني رايج هستند و ديگر آنكه علوم انساني اسلامي با “روش اجتهادي” از اين منابع و متون استخراج ميگردند.
آنها در ادامه روش اجتهادي را اينگونه تعريف ميكنند:
“روش اجتهاد ديني، پژوهش، سنجش، استدلال و اكتشاف گزارههاي ديني بر مبناي دو منبع كتاب (قرآن) و سنّت است با به كارگيري چهار دليل: كتاب، سنّت، عقل و اجماع.”56
همچنين براي روشنتر شدن معناي “روش اجتهاد ديني” مراحل روش اجتهاد ديني براي حلّ يك مسأله را اينگونه گزارش ميكنند:
“يك) پژوهش از كلّ منابع مربوط به مسأله مورد تحقيق، اعم از همه آيات و نيز نصوص احاديث موجود. همچنين پژوهش در اسناد احاديث و نيز پژوهش در امكانات و اقتضائات معنايي و دلالي متن و تعريفهاي فنّي، در اين مرحله قرار ميگيرد.
دو) آنگاه با سنجش امكانات معنايي متن از ميان آنها براساس شواهد و دلايل كافي، معناي متعيّن يا مرجّح را بر ميگزينيم.
سه) در ادامه با به كارگيري استدلال و استفاده از صورتهاي منطقي و قياسي به استدلال ميپردازيم و در نهايت به كشف مشروط واقع دست مييابيم.”57
بايد اذعان كرد شرح و گزارش كامل اين مدل علم ديني يعني پارادايم اجتهادي دانش ديني، مجالي گسترده و نوشتاري مستقل ميطلبد و در اينجا تنها به نقل و بيان نكات مربوط به تعريف علم ديني اكتفا شد. از نظر مطرح كنندگان مدل پاد، علوم انساني اسلامي از منابع و متون ديني كه حاوي گزارههاي ناظر به علوم انساني هستند با روش اجتهادي كه روشي شبيه به روش اجتهاد و استنباط فقها ميباشد، استخراج ميگردد.
نكته مهم آنكه اين مدل درباره استخراج گزارههاي مربوط به علوم تجربي و علوم طبيعي از منابع و متون ديني نظري ندارد. تفاوت اساسي اين ديدگاه با ساير ديدگاههاي رايج در باب علم ديني آن است كه در ساير ديدگاهها دغدغهي اتصاف علوم تجربي به صفت ديني بودن به جدّ مورد توجّه و تأكيد است در حالي كه در اين ديدگاه چنين اهتمامي مشاهد نميشود. به نظر ميرسد مسأله اساسي در بحث علم ديني بر قراري پيوند ميان علوم تجربي و دين باشد كه مدل پاد در اين باره سكوت اختيار كرده است.
4. رويكردهاي عمده در باب علم ديني
حداقل سه نگاه و روايت در باب رويكردهاي عمده درباره علم ديني وجود دارد كه دو روايت آن سعي داشته رويكردهاي عمده در جهان اسلام درباره علم ديني را بيان نمايد و روايت سوم تصريح ميكند كه تنها به بيان رويكردهاي عمده در ميان انديشمندان ايراني اكتفا كرده است.
نگاه و روايت اول
دكتر خسرو باقري در كتاب هويّت علم ديني از سه رويكرد مهم درباره علم ديني سخن ميگويد: رويكرد استنباطي، رويكرد تهذيب و تكميل علوم موجود و رويكرد تأسيسي. او در ادامه ضمن نقد و ايراد بر دو رويكرد استنباطي و تهذيبي به تبيين و دفاع از رويكرد تأسيسي ميپردازد.
دكتر باقري معتقد است رويكرد استنباطي در علم ديني، مبتني بر دين شناسي دايرةالمعارفي است كه براساس اين نوع دين شناسي، دين حاوي علوم و دانشهاي مختلفي است كه انسان به آنها نياز دارد.
به باور ايشان در باب اشتمال دين نسبت به علوم و دانشها، دو نظر وجود دارد: در نظر اول دين همه علوم را با همه جزئيات آنها دربر دارد و در نظر دوم اصول كلّي همه علوم در دين يافت ميشود.
طبق نظر اول براي توليد علم ديني، بايد با مطالعه دقيق متون ديني، موادّ علم مورد نظر را از آنها استنباط و استخراج كرد و سپس با تأليف و سازماندهي آنها، پيكره علم مورد نظر را سامان بخشيد. در اين حالت علم ديني به طور كامل اكتشافي است امّا محلّ كشف آن متون ديني است.58
بر اساس نظر دوم دستيابي به علم ديني مستلزم آن است كه اصول و كلّيات آن از متون ديني استخراج شود و سپس به شيوهاي استنباطي، به كمك آن اصول و كلّيات، موارد و يافتههاي جزئي مشخص شود. در اين حالت علم ديني پديدهاي اكتشافي استنتاجي است.59
در اين نظر تاجايي كه جنبه اكتشافي مورد نظر است، تصوّر بر اين است كه اصول و مباني همه علوم در متون ديني وجود دارد. او همين امر را نشان دهنده جنبه دايرةالمعارفي اين ديدگاه ميداند. در جنبه استنتاجي، نظر بر آن است كه به كمك اصول و مباني جامع علوم كه از متون ديني به دست ميآيد، بايد فروع و موارد جزئي را مشخص كرد.60
دكتر باقري ضمن ايراد بر مبناي دين شناسي اين رويكرد به نقد و بررسي مفصّل يك مورد از آثاري كه با اين رويكرد تدوين شده ميپردازد.61
رويكرد دوّمي كه دكتر باقري از آن سخن ميگويد يعني رويكرد تهذيب و تكميل علوم موجود، تلاش مي كند با نظر به انديشه اسلامي، علوم موجود را از ناخالصيها و انحرافات پيراسته و احتمالاً بخشهايي نيز بر آن بيفزايد.62 او در سطح جهان اسلام، سيد محمّد نقيب العطاس و همچنين اسماعيل فاروقي را نمايندگان بارز اين رويكرد ميداند.63 در داخل كشور نيز ايشان برخي كتابهاي منتشر شده از سوي سازمان سمت را متأثر از اين رويكرد قلمداد ميكند.64
دكتر باقري اين رويكرد را در معرض اين مخاطره ميداند كه وحدت و يكپارچگي نظريههاي علمي را كه در فرضيهها، روشها و يافتههاي آنها جلوهگر ميشود، ناديده بگيرد.65 او معتقد است اين رويكرد درباره توليد علم ديني چند مشكل اساسي در پي دارد كه عبارت است از:
الف) بوجود آوردن مجموعههاي ناهمساز: نظريههاي علمي بر پيش فرضهاي فلسفي، فرهنگي و فكري معيني تكيه دارند. دست بردن به تهذيب و تصفيه پيكره نظريهها و افزودن عناصري از انديشه اسلامي به آنها، ممكن است بدون توجّه به اين امر انجام شود كه آيا بنيانهاي انديشه اسلامي با مباني و مبادي نظريهاي معيّن همخواني دارد. در نتيجه حاصل تهذيب و تكميل ممكن است معجون شگفتآوري باشد كه در آن، پارهاي ناهمساز معرفتي، به هم الصاق شدهاند.66
ب) تطبيق تكلّف آميز: مقصود از تطبيق تكلفّ آميز اين است كه براي مطابق دانستن يك آيه يا روايت با مطلب موجّهي كه در نظريهاي ملاحظه شده، معناها و برداشتهايي به آيه يا روايت مورد نظر حمل شود كه از آن مستفاد نميشود.67
ج) احساس بي نيازي كاذب: اشكال ديگر اين رويكرد آن است كه مطالب مجملي از متون ديني در كنار مباحث دقيق و تفصيل يافته نظريههاي علمي قرار ميگيرند و اين احساس بي نيازي كاذب را در ما پديد ميآورد كه اسلام نيز در اين باب سخن گفته است.68
د) وهن اسلام: اين رويكرد به سبك مشخصي از تنظيم محتواهاي آموزشي ميانجامد كه در آن مطالب مختلفي از نظريههاي علمي و مضامين برگرفته از آيات و روايات در كنار هم ميآيند. اين سبك به كممايه وانمود كردن دين و متون ديني منجر ميشود، زيرا اين تصوّر را در خواننده بوجود ميآورد كه متون ديني به اشاراتي كوتاه و مجمل بسنده كردهاند، در حالي كه دانشمندان و نظريههاي علمي، در همان زمينه مطالب و مباحث دقيق و فراواني را به دست ميدهند.69
سومين و آخرين رويكرد كه دكتر باقري از آن دفاع ميكند، بر اين باور است كه علم ديني مانند هر نوع تلاش علمي ديگري، بايد در پرتو قدرت الهام بخشي پيش فرضهاي خاص خود، از سويي و گير و دار تلاش تجربي از سوي ديگر، تكوين يابد.70
او در مقام تبيين اين رويكرد و مقصود خود از علم ديني، پيوند ميان علم و دين را به اين صورت ميداند كه آموزههاي بنيادين دين، بسان پيش فرضهاي علم در نظر گرفته ميشوند. عالم با تكيه بر اين پيش فرضها و با الهام گرفتن از آنها، فرضيههايي را در خصوص امر مورد مطالعه فراهم ميآورد. اين فرضيهها دو بعد دارند: از يك سو ملهم از آموزههاي دينياند و از سوي ديگر، حاصل پردازش عالماناند. هرگاه اين فرضيهها در عرصه تجربه و كاربرد، توانايي تبيين، پيش بيني و كنترل از خود نشان دهند، علم ديني در جريان شكلگيري خواهد بود.71 دكتر باقري در انتها پس از بحث صوري درباره امكان و فرآيند تكوين علوم انساني اسلامي آن را با بحثي محتوايي تكميل ميكند. او به ذكر برخي مضامين بنيادين در انديشه اسلامي ميپردازد كه ميتوانند به منزله پشتوانهاي براي نظريه پردازي در علوم
