
پرخاشگری را بسیار ساده تصور کردهاند و آنرا بدرستی درک نکردهاند. اعتقاد به وجود مرکز پرخاشگری در مغز از مطالعه روی حیوانات و تحریک الکتریکی بخشهای آن و گاه حذف آن بخشها از طریق جراحی پدید آمده است. مطالعه روی حیوانات نشان میدهد هنگامی که مراکز خاصی در مغز تحریک میشوند، خشم و رفتار تهاجمی بصورت حمله روی میدهد و به نظر میرسد که مرکز خاص پرخاشگری تحریک شده است و ناحیه کنترلکننده خشم ایزوله شده است. و نیز بنظر میرسد که این مراکز با انگیزشهای دیگر نظیر گرسنگی، تشنگی و میل جنسی مرتبط هستند. تحریک سایر مراکز اثراتی ضد آنچه موردنظر است پدید میآورد یعنی رفتار پرخاشگرانه قطع و حیوان آرام میگیرد (سخاوت، 1369).
با توجه به این اطلاعات ممکن است فکر کنیم آنچه روشن نشده است این است که هنوز نمیدانیم این مراکز تحت تأثیر چه عواملی بطور معمول برانگیخته میشوند. امّا مسئله به این سادگی نیست. اولاً امروز متوجه شدهاند که مراکز متعددی در مغز رفتار پرخاشگرانه را پدید میآورد. ثانیاً زمانیکه این بخشها را از مغز برداشتهاند عکس العمل خشم باز هم بروز کرده است. بنظر میرسد که تمامی مغز به نحوی در ایجاد پرخاشگری دخالت دارد. ثالثاً عکس العمل در مقابل تحریک مراکز مذکور به عوامل متعددی بستگی دارد. مثلاً تصور کنید میمونی در کنار میمون دیگر در یک قفس قرار دارند. میمون اول در نزاع با سایر میمونها به دفعات با توفیق روبرو بوده است. وقتی ناحیه پرخاشگری آن تحریک میشود به میمون دیگر که مطیع او است حمله میبرد امّا اگر همین میمون با میمون سومی روبرو شود که در گذشته مغلوب او شده است به هنگام تحریک مرکز پرخاشگری از او روی برمیگرداند و فرار میکند. یعنی تحریک نقطهء معینی در مغز هم خشونت و حمله و هم ترس و فرار را پدید میآورد و بروز هریک از این حالات به گذشته رابطه آنها باهم و جریان یادگیری مربوط میشود. بطور خلاصه باید گفت که شبکه پیچیدهای از عوامل محیطی و فیزیولوژیکی در تعیین بروز پرخاشگری یا عدم بروز آن دخالت دارد. حاصل مشاهدات مشابه همان نتایجی است که در رابطه با صفات ژنتیکی و پرخاشگری بیان کردیم. مغز سازمانی است که توانائی یا زمینه بروز پرخاشگری را در انسان فراهم میکند. اما اینکه این توانائی یا زمینه بصورت رفتار پرخاشگرانه بروز پیدا میکند یا نه. به عوامل متعدد دیگر مربوط میشود. اگر انسان این زمینه یا توانائی را دارد به آن معنی نیست که حتماً باید به مرحلهی اجرا درآید و یا اینکه بروز پرخاشگری امری طبیعی است (سخاوت، 1369).
منشاهای خشم و رفتار پرخاشگرانه
1-مورد حمله قرار گرفتن
یکی از عمومیترین منشاهای خشم، مورد حمله قرار گرفتن یا اذیت شدن، بهوسیلهی شخص دیگر است تصور کنید که پشت چراغ قرمز هستید و رانندهی ماشین پشتسر شما بیدرنگ بعد از سبز شدن چراغ، بوق میزند. یا تصور کنید در حال خوان یک روزنامه هستید و کسی غیرمنتظره یک لیوان آب پشت گردنتان بریزد، یا سرانجام تصور کنید واکنش یک دانشآموز را وقتی که او یک عقیده ای را در کلاس بیان میکند و کسی دیگر با او مخالفت میکند و میگوید که او احمق است که چنین عقیدهای دارد در همهی این نمونهها، کسی کاری غیرمنتظره نسبت به شخص دیگر انجام داده است بسته به این که شخص آسیب دیده چگونه میپندارد این که او اذیت شده است یا مورد حمله قرار گرفته است، کاملاً ممکن است که شخص عصبانی خواهد شد و احساس پرخاشگرآنهای نسبت به منشا حمله میکند (بردبار، 1384).
2- محرومیت
محرومیت دومین ریشهی مهم خشم است. محرومیت برخورد با، یا، نرسیدن به مقصود است اگر شخص بخواهد به جایی برود اعمالی انجام میدهد، یا اگر بخواهد چیزی به دست آورد و در صورتی که بازداشته شود میگوییم محروم شده است یکی از اساسیترین اصول در روانشناسی، محرومیت است که تمایل به برانگیختن احساسات پرخاشگرانه است (بردبار، 1384).
اثر محرومیت ممکن است در دورنمای وسیعتر در جامعه بزرگ دیده شود. رکود اقتصادی محرومیت را به وجود میآورد که تا حدودی بر همه تأثیر میگذارد. مردم نمیتوانند شغل به دست آورند یا چیزهایی را که نیاز دارند بخرند و در همهی حالتهای زندگیشان محدود میشوند. نتیجه آنکه حالتهای مختلف پرخاشگری عمومیتر میشود (بردبار، 1384).
مدیریت خشم و خشونت
مدیریت خشم به معنای داشتن مهارتهای خاص است که احساسهای هیجانی و برانگیختگی فیزیولوژیکی ناشی از خشم را کاهش میدهد (انجمن روان شناسی آمریکا33، 2004).
همچنین بهکار بردن راهبردهای مختلف برای به حداقل رساندن خشونت در روابط بهطوریکه در انجام امور روزمره و فعّالیت تداخل نکنند باعث انگیزش و پیشرفت گردد (لاتاید و باب کوچ34، 2000)
فنون مدیریت خشم در سطوح گوناگون رفتاری، شناختی و روابط بین فردی مطرحند. این فنون با توجه به شرایط و مقتضای حال به کار برده میشوند با هم ارتباط و تعامل دارند و برای حفظ بهداشت روانی و جسمانی به کار میروند. به عبارت دیگر، برخی از این فنون در جهت پیشگیری و برخی در جهت درمان و تعدادی از آنها نیز برای بازتوانی فرد مبتلا به اختلال خشم به کار میروند (قدیری، 1389).
مهارتهای کنترل خشم و رفتار پرخاشگرانه
1-استدلال کردن با خود (سخت نگیر):
روش استدلال با خود را میتوانید در شرایطی که محرکی سبب ایجاد فکر، احساس یا رفتار خشنی در شما شده است، به کار ببندید. در این روش، فقط آن چیزی را که واقعا دیدهاید، در نظر بگیرید، نه برداشت و نتیجهگیری از عملی که اتفاق افتاده است. ببینید آیا موقعیت پیش آمده آن قدر اهمیت دارد که ذهن شمارا به خود مشغول کند؟با خود استدلال کنید که: اگرچه من حق دارم خشمگین شوم، اما اصولا کل مطلب آن قدرها مهم نیست که این چنین مرا آشفته کند و لحظههای پر ارزش عمرم را به خود اختصاص دهد. با خودتان فکر کنید که آیا دلایل کافی برای تصمیمی که گرفتهاید، داشتهاید؟و اصولا افکار و احساسات خشمگینانهی شما به جا و درست بوده است یا خیر؟وقتی به این نتیجه رسیدید که نمیتوانید موقعیت موجود را تغییر بدهید و خشم شما احتمالا بیفایده است، غالبا تکرار گفت و گوی درونی باعث میشود که بخش منطقی مغز شما بر بخشهای قدیمی که تمایل به جنگ و گریز دارند، چیره شود و بقای شما هم تضمین گردد (پورحسین دناک، 1384).
2-متوقف کردن افکار خصمانه:
وقتی حس کردید که دچار افکار خصمانه شدهاید، کافی است با صدای بلند فریاد بزنید: «بس کن، کافی است. »به طور مسلم وقتی در حضور دیگران هستید ترجیح میدهید که این فریاد بیصدا باشد اما وقتی که تنها هستید میتوانید با تمام قدرت فریاد بزنید: «بس کن، کافی است». اگر این روش مؤثّر نبود، میتوانید از شخص ثالثی مانند همسر خود بخواهید به شما کمک کند. یعنی هر وقتکه حالت خشم گرفتید او سر شما داد بکشد: بس کن. گاهی اوقات بهتر است بعد از اجرای این روش فکرتان را متوجه مسائل مورد علاقهتان کنید (مانند سرگرمی دلخواهتان). این روش از جهتی شکل گسترشیافتهء روش استدلال با خود است که عقل شما در آن نقش عمدهای دارد. به عبارتی، بعد از این که خشم به وسیلهء شیطان درونتان بر شما غالب شد، فرشتهء درونتان شما را به آرامش دعوت میکند (پورحسین دناک، 1384).
3-منحرف کردن افکار خصمانه:
وقتی با وجود استفاده از دو روش قبلی، به این نتیجه رسدید که خشم شما نابجاست یا پاسخ مناسبی هم برای آن ندارید و تنها این خشم باعث آشفتگ روحی شما میشود، فراموش کردن آن بهترین روش است. موضوع دیگری را در نظر بگیرید و عمیقا در آن فرو بروید. سعی کنید جالبترین مطلب را انتخاب کنید یا به رؤیا خود فرو بروید، مثلاً یک خاطرهء جالب از مسافرت با همسرتان را به ذهن بیاورید. فایدهء این روش این است که شما در آن واحد نمیتوانید روی دو موضوع تمرکز کنید. وقتی روی موضوع جدید متمرکز شدید، خود به خود موردی که باعث خشم شما شده است از ذهنتان خارج میشود و در نتیجه ترشح هورمونهای خشم و اضطراب قبل از آسیب رساندن به شما متوقف میشوند (ردفورد و ویرجینیا35، 2000).
4-خود آرام سازی:
استفاده از این روش در عین حال که ساده است، بسیار مؤثّر هم میباشد. مشکلترین قسمت آن، تقویت مهارتهایی است که در سختترین شرایط عصبانیت میتواند شما را به حالت آرامش برگرداند. شما باید این تمرینها را در حالت آرامش یعنی زمانی که در اوج عصبانیت نیستند انجام دهید. البته با تمرین منظم حتی در موقعیتهای پر تنش هم میتوانید از این روش استفاده کنید (ردفورد و ویرجینیا36، 2000).
یکی از انواع این روش، خود آرامسازی تنفسی است که بدین شرح میباشد: روی صندلی یا کف اتاق بنشینید یا دراز بکشید. در هر صورت وضعیتی راحت داشته باشید (مطمئن شوید که ستون فقرات شما کاملاً راست است). تمام عضلات بدن خود را ابتدا منقبض و بعد رها کنید، این کار را از شست پای خود شروع کرده، تا عضلات صورت ادامه دهید. در حالی که عمل دم و بازدم را انجام میدهید، حواس خودتان را کاملاً بر جریان تنفستان متمرکز کنید. به عبور هوا از سوراخهای بینی و ریهها توجه کنید. هوا را به آرامی از راه بینی داخل و از دهان خارج کنید. هر بار که عمل باز دم را انجام میدهید واژه یا صوتی (مانند خدا، عشق و. . . )را در ذهن خود تکرار کنید تا آرامش بر بدن شما چیره شود. اگر افکار شما تمرکزتان را بر هم میزند در برابر آن مقاومت نکنید، به تنفستان توجه کنید. این روش تنفسی را به مدت 15 دقیقه در روز انجام دهید. بهتر است این زمان بعد از صرف غذا و قبل از خواب نباشد، بلکه زمانی باشد که از تمام اوقات روز هوشیارتر هستید. اگر چه خود آرامسازی به کوشش و تمرین زیاد نیازمند است ولی خیلی بیشتذ ار تنها متوقف کردن یا منحرف کردن افکار خصمانه میتواند برای شما مفید باشد. شما در طی این تمرینها حتی میتوانید به چیزی بیشتر از تنها کنترل خشم درونیتان برسید، زیرا به شما کمک میکند که از نظر روحی و جسمی محکمتر شده، از صورت یک فرد بیاراده و منفعل خارج شوید و بر مشکلات خویش غلبه پیدا کنید (ردفورد و ویرجینیا37، 2000).
5-آن چه در دل دارید، ابراز کنید:
گاهی اوقات خشم ما نه تنها دلیل قانع کنندهای دارد بلکه ابراز آن از وقوع عمل نادرستی جلوگیری میکند. منظور از ابراز خشم انجام اعمالی مانند حمله نیست بلکه برای آن است که طرف مقابل را به تغییر رفتار نادرستش وادار کنیم. برای استفاده از این روش، ابتدا باید تشخیص بدهید که وقتی حس کردید که دچار افکار خصمانه شدهاید، کافی است با صدای بلند فریاد بزنید: «بس کن، کافی است. » آیا ارزش دارد فردی را که باعث خشم شما شده است به تغییر رفتارش وادار کنید؟آیا خودتان واقعا مورد خشم قرار گرفتهاید؟اگر پاسخ شما مثبت است ببینید آیا پاسخ قانع کنندهای هم دارید؟ (ردفورد و ویرجینیا38، 2000).
-توجه کنید که در ارتباط رودررو با اعضای خانواده، بیشتر پیامهای شما غیر کلامی است، یعنی نحوهء ایستادن، حالات چهرهء شما و. . . همه معنا دارند. پس بسیار مهم است که شما هیچ گونه حالت خشم نداشته باشید. بنابراین با لحن کاملاً مؤدبانه صحبت کنید، با متانت و گشادهرویی حرف خود را شروع کنید و با حرکات مناسب دست و صورت آرامش را به شنونده منتقل کنید. گاهی اوقات بهترین راه حل، دادن پاسخی کوتاه است، حرف خود را مختصر میزنید: «ببخشید، خواهش میکنم اجازه بدهید حرفم را تمام کنم. » (پورحسین دناک، 1384).
-بینزاکتی آشکار افراد خانواده را صریح و دقیق تذکر دهید. بسیار راحت است که با صراحت بگویید: «تمام خوراکیها را خوردید، کمی هم برای من بگذارید»، تا این که بگویید: «ممکن است کم هم ملاحظهء دیگران را بکنید؟» (پورحسین دناک، 1384).
-اگر فکر میکنید که انتقاد شما باعث رنجش طرف مقابلتان میشود سعی کنید که با او همدلی نشان دهید و مطلب را طوری بیان کنید که آزرده نشود (پورحسین دناک، 1384).
-احساسات خود را نسبت
