
القاعده در تبلیغات خود بسیار بر این ایده تکیه میکند که نظام کارایی ندارد.
در موردتهدید اجتماعی و اقتصادی، باید به مشکلات جمعیتی و مشکلات امنیت غذایی اشاره کرد، امنیت غذایی در وضعیت بدی است. جدیترین تهدید ساختاری پیش روی یمن، کاهش دو منبع طبیعی مهم آن است: آب و نفت. اقتصاد یمن نیز دچار مشکلات اساسی است. مسأله بعدی فساد درون رژیم یمن است، در واقع به رغم کاهش سریع منابع نفتی، رژیم کاری برای حفظ آن نکرد؛ به نحوی که قاچاق دیزل یکی از مشکلات اساسی اقتصاد یمن بوده است.
وحدت یمن که در 22 مه 1990 صورت گرفت با چنان سرعتی تحقق یافت که نشان دهندهی شکاف گستردهای میان سازمانهای رسمی و فرآیندهای سیاسی غیر رسمی در دو یمن جنوبی و شمالی پیشین است. قانون اساسی یمن جدید، که در 1991 به تصویب رسید، زمینهی رسمی یک دولت دموکراتیک را پی ریزی کرد. از همان آغاز عربستان سعودی که مخالف برقراری دموکراسی در یمن بود، فرآیند انتخابات و رأیدهی زنان را غیر اسلامی دانسته و رد کرد. از دید برخی، قانون اساسی یمن متحد بازتاب موج سوم دموکراتیزاسیون در خاورمیانه بود.
در یمن رژیم در عین داشتن انگیزههایی برای تقویت قبایل، تمایلی به ضعیف نگه داشتن قبایل دارد زیرا از آنها بیمناک است. نخبگان نظامی و قبیلهای یمن به نحوی نظاممند بر نخبگان اقتصادی، تکنوکرات و حزبی ارجحیت دارند. خط قرمز افراد در چهارچوب نظام حامی پرور یمن این است که افرادی که مورد حمایت آن قرار می گیرند نباید نظام فساد نخبگان و رژیم را مورد انتقاد قرار دهند؛ نظامی که خود آن را پذیرفته و ازآن منتفع میشوند(احمدیان، 1391: 256-246).
3-6-1- یمن و خیزشهای عربی 2011
اعتراضات مردمی در یمن پس از گریز بن علی آغاز شد و پس از دو ماه گسترش فراوانی یافت. ائتلاف دیدار مشترک، در ابتدا از طرح خواستهی کناره گیری صالح خود داری کرد و رهبرانش در تجمعات عمومی، به طرح مسائل مربوط به فقر و فساد اکتفا میکردند. آنها و معترضان دو برنامهی کاری متفاوت داشتند. در واقع ائتلاف دیدار مشترک همچون شورای همکاری خلیج فارس خواستار ماندن قدرت در دست نخبگان بودند نه حکومتی که از سوی مردم انتخاب میشد.
با آغاز اعتراضات، رژیم با ابزارهای شناخته شدهاش وارد میدان شده و به توزیع مرغ، برنج و حتی پول در میدان تغییر در صنعا پرداخت و به علاوه قول انجام اصلاحات سیاسی و عدم کاندیداتوری صالح از سوی وی مطرح شد. پس از چندی صالح مدعی شده که این اعتراضات کار اسرائیل و آمریکا است. در این میان، سه ستون قدرت سیاسی صالح به تدریج دچار شکاف شدند: قبایل، نخبگان مذهبی و ارتش. بعد از به نتیجه نرسیدن مذاکرات صالح با احزاب اپوزیسیون و علی محسن برای استعفای صالح، در آوریل، شورای همکاری ابتکاری برای حل و فصل بحران یمن ارائه داد. بنابراین ابتکار، صالح به سود دولت وحدت ملی کنارهگیری میکرد و پس از تشکیل دولت موقت، در دورهای که از شصت روز نگذرد، انتخابات ریاستی برگزار خواهد شد.
در واقع شاید دلیل اینکه صالح یمن را به چنین مرحلهی خطرناکی کشاند را بتوان این دانست که، وی چالشهای یمن را کوچک و موقت میپنداشت و سه عامل این اطمینان و عدم نگرانی: نخست، توانایی اثبات شدهی وی در جذب منابع مالی همسایگان یمن به ویژه عربستان میباشد. دوم، پرزیدنت صالح در محیطی دگرگون شونده و بی ثبات رشد کرده است. در واقع بازتولید قدرت و ثروت برای نخبگان حاکم از طریق بی ثباتی و بحران مدیریت شده میسر میشود. از نظر صالح، خشونت و ستیز داخلی، برخلاف نظر غربیها، تهدید بزرگی متوجه رژیم نمیسازد. سومین دلیل این باور صالح است که مراکز قدرت سیاسی جایگزینی برای گرفتن قدرت از وی وجود ندارد(احمدیان، 1391: 276-273).
3-6-2- بازیگران خارجی مؤثر در تحولات یمن
عربستان بیش از هر بازیگر خارجی دیگری در یمن نفوذ دارد. مرزهای مشترک و بیم از نفوذ جهادگران مسلح از آن و نیز بیم از نفوذ ایران در میان شیعیان یمنی- در نزدیکی مرز یمن با عربستان- عوامل نگرانی عربستان در مورد یمن را تشکیل میدهند. در واقع استراتژی سعودی نگه داشتن مشکلات یمن در درون این کشور و پیشگیری از تسری آنها به خارج است. در این معنا عربستا ن تغییر فراگیر در یمن را تهدیدی علیه خود میداند و از وضع موجود حمایت میکند. در حالی که غرب برای تحکیم ساختار رسمی یمن تلاش میکند، عربستان بر حمایت از شبکههای غیر رسمی قدرت در یمن متمرکز شده است تا نظام سیاسی را از این مجرا مشروعیت بخشد. در یمن اغلب مردم عربستان را عامل بسیاری از مشکلات خویش میدانند. در واقع دو دلیل برای دخالت عربستان در یمن وجود دارد: نخست، دسترسی به آبهای آزاد است دوم آنکه درعربستان اقلیتی کوچک اما به شدت ذی نفوذ از حضرمیها را در خود نگه دارد، که عامل نگرانی ریاض در مورد آینده و تقسیم وفاداری آنها بین یمن و عربستان میباشد.
دومین بازیگر تأثیر گذار در یمن غرب میباشد. صالح مانند بسیاری از یمنیها بر آن بوده است که غرب مانند سایر همسایگان از ورشکستگی یمن بیمناک است. پرنفوذترین کمک دهندهی غربی به یمن ایالات متحده است اما کمک غرب در قیاس با کمکهای همسایگان یمن ناچیز است و نتیجه میگیرد که با توجه به همین واقعیت و نیز اینکه کمکهای غرب به یمن مشروط است، صنعا جویای کمک غرب نیست بلکه بیشتر دستیابی به مشروعیتی را در نظر دارد که از مجرای دریافت این کمکها به دست میآورد(احمدیان، 1391: 263-260).
در پایان باید گفت: اگر مردم منطقه به درستی این اتفاقات را مدیریت کنند در آینده این اتفاقات میتواند به نفعشان باشد.
3-7- برنامه هستهای ایران
از دیگر تحولاتی که در دورهی زمانی مورد نظر در این پژوهش جریان داشته و در روابط بین ایران و کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس نیز تأثیر گذاشته است، برنامهی هستهای ایران میباشد.
تجزیه و تحلیل آماری موضوعات سیاسی، بینالمللی مرتبط با جمهوری اسلامی ایران در پنج سال اخیر نشان میدهد که موضوع دستیابی کشورمان به مراحل پیشرفته فناوری صلح آمیز هستهای به لحاظ میزان حجم و فراوانی، بالاترین رتبهی خبری – تحلیلی رسانههای گوناگون نوشتاری، دیداری و شنیداری در سطوح داخلی، منطقهای و جهانی را به خود اختصاص داده است. این امر نشان دهندهی اهمیت موضوع برای ایران، کشورهای منطقه و کشورهای غربی میباشد(سام خانیانی، 1391: 78).
3-8-کشورهای شورای همکاری خلیج فارس و برنامهی هستهای ایران
واکنش کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در قبال پروندهی هستهای ایران در طی چند سال اخیر نمونهی خوبی از نحوه تعامل این کشورها با جمهوری اسلامی ایران است. پیچیدگی پروندهی هستهای ایران و تلاظمات موجود در آنها طی سالهای اخیر، موجب ضخیمتر شدن لایههای ابهام در روابط فی ما بین گردیده است. آنها یا نمیتوانند اطمینان استراتژیک نسبت به اهداف و برنامههای ایران پیدا نمایند و یا منافعشان اقتضا مینماید که در روابط خود با ایران از ابهامات موجود پرده گشایی نکنند. در هر صورت فضای امنیتی و غیر اطمینان بخش موجود تداوم مییابد و این مسألهای است که مستقیماً منافع ملی ما را نشانه میگیرد(غلامرضاپور، 1385: 24).
رویکرد شورای همکاری خلیج فارس16 به برنامهی هستهای ایران از زمان برجستگی این برنامه تا کنون از عوامل مختلفی چون تحولات منطقهای، سیاست قدرتهای فرامنطقهای، چگونگی روند پیشرفت برنامهی هستهای و عوامل محدودیتزای درون این شورا و اعضای آن متأثر بوده است. هر چند اشکال بروز و ظهور این رویکرد دچار تغییر شده است، اما محورهای اصلی رویکرد کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در قبال برنامهی هستهای ایران ثابت و مداوم بوده است(سام خانیانی، 1391: 80).
مسئله دیگر القای این موضوع می باشد که توسعهی فناوری هستهای در ایران باعث تضعیف قدرت و اعتماد عربستان سعودی میگردد. به همین دلیل، عربستان از جمله کشورهایی است که برای بازداشتن جمهوری اسلامی ایران از حق خود در زمینهی انرژی هستهای، کاملاً فعال بوده. این کشور در غالب شورای همکاری به همراه امارات، چندین طرح برای تحت فشار قرار دادن ایران مطرح نموده است(ترابی، 1389: 76). کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در مورد برنامه هستهای ایران بسیار نگران هستند و برای مهار این خطر با ایالات متحده همکاری بیشتری میکنند و با این کار سعی در منزوی ساختن ایران از نظر اقتصادی دارند و این نشان دهنده یک مانع عمده در تلاش اقتصادی و دیپلماتیک ایران برای بهبود روابط خود با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در10سال گذشته بود. در نتیجهی افزایش این تحریمها ایران مجبور است که به تجارت با کشورهای شورای همکاری خلیج فارس به ویژه کشور امارات متحده تکیه کند(2: 2010، Habibi).
3-9- تأثیر تحریم ها بر روی روابط ایران و شورای همکاری خلیج فارس
در ژوئن 2010 سازمان ملل متحد دور چهارم تحریم ها علیه ایران را تصویب کرد و چند هفته بعد از آن اقدامات یکجانبه ای را انجام داد. با وجود انکار برخی رهبران ایران در حال حاضر این تحریمها هزینههای سنگینی بر اقتصاد ایران اعمال میکند. در طول دو دههی گذشته تحمیل تحریم به یک بازی پویا بین ایران و ایالات متحده تبدیل شده است و تأثیر این تحریمها در روابط بین ایران و شش کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس بسیار قابل مشاهده است به طوری که این کشورها حاضر به همکاری با ایالات متحده شدند و در این بین کشور عربستان سعودی بیشتر از سایر کشورها با ایالات متحده همکاری میکند. برنامهی غنی سازی اورانیوم ایران، تعجب کشورهای شورای همکاری خلیج فارس را برانگیخته و آنها را متقاعد کرده که ایران ممکن است به سلاح هستهای دست یابد و این ترس باعث میشود به همکاری بیشتر با تحریمها ضد ایران تمایل پیدا کنند. با این حال برای اکثر کشورهای شورای همکاری خلیج فارس رفتن به سمت سیاستهای آمریکا محدود خواهد ماند و آنها در صورت امکان سعی میکنند وضعیت بی طرفی حفظ کنند(9-1: 2010، Habibi).
در دسامبر 2008، پنج عضو دائم شورای امنیت به علاوهی آلمان با هفت کشور عربی؛ بحرین، مصر، عراق، اردن، کویت، عربستان سعودی و امارات متحده عربی در مورد اینکه سازمان ملل چگونه میتواند برای به تعلیق در آوردن غنی سازی هستهای بر ایران اعمال فشار کند، جلسهای برگزار کردند. و این برنامه در دولت اوباما نیز پیگیری شد. در نهایت با توجه به ناسازگاری ایران در موضوع هستهای و عدم شور و شوق کشورهای شورای همکاری خلیج فارس برای رویارویی مستقیم با ایران چند روش دیگر اتخاذ شد؛ در فوریه سال 2010 وزیر امور خارجه آمریکا( هیلاری کلینتون) برای اینکه اقدامات تازهای را انجام دهد و حمایت عربها را برای تحریمهای بیشتر علیه ایران به دست آورد به خلیج فارس آمد. یکی از تاکتیکهایی که کشورهای شورای همکاری خلیج فارس برای مخالفت با برنامه هستهای ایران به کار بردند، ترس از خطر و آسیب شدید زیست محیطی بود که برنامه هستهای ایران در خلیج فارس ایجاد میکرد(14: 2011، Cronin and Nurmasalla). از طرف دیگر روابط اقتصادی شورای همکاری خلیج فارس و ایران به علت تحریمهای اقتصادی و مالی تحت تأثیر قرار گرفته است زیرا، این تحریمها اثرات متمایزی در تجارت خارجی ایران داشتهاند و ایران را مجبور کردهاند که شرکای تجاری خود را تغییر دهد (2: 2010، Habibi).
جمعبندی
در پایان باید گفت به دلیل نزدیکی کشورهای منطقهی خاورمیانه به همدیگر و همچنین اشتراکاتی که آن کشورها از لحاظ مذهبی، زبانی، هنجاری و حتی اقتصادی با یکدیگر دارند، همانطور که در نظریهی سازهانگاری هم به آن اشاره شده، زمانی که در یکی از این کشورها تحولی رخ دهد دامنهی آن به سایر کشورها نیز کشیده میشود. همانطور که اعتراض توسط یک جوان دستفروش تونسی منجر به باز شدن صحنهی اعتراضات در سایر کشورهای عربی شد و بر روی روابط کشورهای منطقه با یکدیگر تأثیر گذاشت. از طرف دیگر مسألهی برنامهی هستهای ایران بود که موجب تحمیل فشارها و تحریمهایی از سوی غرب بر ایران شده
