
ازالتفات به آنها منع کرده و آنها را فريب کار، جانشينان شيطان وتخريب کنندگان اصول دين ناميده است.
2- دومين حديثي که ميرلوحي درنقد اين طايفه ذکر ميکند، ازشيخ مفيد است که بعضي از سندها به گفته وي صحيح وبعضي موثق است.اين حديث همچنين توسط کليني درکافي نقل شده که دراينجا متذکرآن ميشويم.متن روايت: “عِدَّه مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنْ يَعْقُوبَ بْنِ إِسْحَاقَ الضَّبِّيِّ عَنْ أَبِي عِمْرَانَ الْأَرْمَنِيِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قُلْتُ إِنَ قَوْماً إِذَا ذَكَرُوا شَيْئاً مِنَ الْقُرْآنِ أَوْ حُدِّثُوا بِهِ صَعِقَ أَحَدُهُمْ حَتَّىيُرَى أَنَّ أَحَدَهُمْ لَوْ قُطِعَتْ يَدَاهُ أَوْ رِجْلَاهُ لَمْ يَشْعُرْ بِذَلِكَ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ ذَاكَ مِنَ الشَّيْطَانِ مَا بِهَذَا نُعِتُوا إِنَّمَا هُوَ اللِّينُ وَ الرِّقَّه وَ الدَّمْعَه وَ الْوَجَلُ”.471
ميرلوحي دربيان مضمون روايت امام باقر(عليهالسلام) ميگويد: هرگاه ازقرآن نزد قومي خوانده شود بيهوش شده، به صورتي که اگردستها وپاهاي آنها قطع کنند خبردار نميشوند.امام ازآنها تعجب کرده وفرموده اين ازشيطان است.
3- سومين حديثي که ميرلوحي درنقد تصوف نقل ميکند ازامام زين العابدين(عليهالسلام) است.حديثي است مبني بر بد بودن شعرخواني درمسجد و سماع و امثال آن که ازاين طايفه سرميزند.امام سجاد (عليهالسلام) ميفرمايد: پيغمبر(صلياللهعليهوآله) فرمود: “مَنْ سَمِعْتُمُوهُ يُنْشِدُ الشِّعْرَ فِي الْمَسَاجِدِ فَقُولُوا فَضَّ اللَّهُفَاكَ إِنَّمَا نُصِبَتِ الْمَسَاجِدُ لِلْقُرْآنِ”.472
اما در تحليل اين سه حديث ميتوان گفت: درحديث اول سند روايت به محمّدبن ابي الخطاب منتهي شده که درحديقه الشيعه سندي براي آن نقل نکرده.اين حديث درانوارالنعمانيه نيز بدون سند است.لذا اين روايت ازحيث سندي موقوف وضعيف محسوب ميشود.اما ازحيث محتوايي به چند جمله آن اشاره ميکنيم که با آموزههاي صوفيان منافات دارد.مثلا در عبارت “يتزهّدون لراحه الأجسام و يتهجّدون لتصييد الأنعام” به راحت طلبي وشکم بارگي صوفيه اشاره ميکند، درحالي که اصول صوفيه خلاف اين را نشان ميدهد.زيراصوفيه با دوري جستن ازدنيا و رياضتهاي سخت درمسير سلوک قرار ميگيرند.مثل سهل تستري که درابتدا هرسه روز يک بارافطار ميکرده بعد هر پانزده روز و بعد هريک ماه.
همچنين عبارت “والصّوفيّه كلّهم من مخالفينا” که تمامي صوفيه را به عنوان مخالفين ائمه معرفي ميکند وآنهارا به مجوس ونصارا تشبيه ميکند.اما اينکه تمام صوفيه مخالف ائمه بوده نسبت صحيحي نيست وحداقل بعضي وجود داشته که خود را به اميرالمؤمنين منتصب ميکنند، اگرنگوييم اکثرا. درباره جنيد گفته شده: “شيخنافي الاصول والبلاءعلي المرتضي” شيخ ومقتداي ما اندر اصول و اندر بلاکشيدن علي مرتضي است.رضي الله عنه؛ اندرعلم ومعاملت امام اين طريقت علي است.ازآن که علم اين طريقت را اهل اين اصول گويندو معاملاتش به جمله بلاکشيدن است”.473
حديث دوم وسوم نيزمربوط به دو واقعهاي است که خيلي مرتبط باصوفيه نبوده وموردي بوده به همين جهت قدحي به طورخاص براين طايفه نيست.
9.ميرلوحي وغنا
عصام در نصيحهالکرام وفضيحه اللئام ميگويد دربحث غنا گرچه رساله هاي متعددي نوشته شده لکن هيچ کدام به خوبي صاحب رساله سلوه الشيعه وأعلام المحبين و کتاب تسليه الشيعه، ننوشته اند.
وي ازرساله سلوه الشيعه درنقد زراقيه وغنا ميگويد: شيخ جعفربن محمّد دوربستي که ازجمله علماي اماميه است درکتاب اعتقاد ميفرمايد: “العجب کل العجب من الذين يدّعون الکياسه والفراسه، انهم يغترون بغرورالزرّاقيه الذين هم اراذل فرقه المبتدعه واداني شعب الحلاجيه ولا يتاملون في افعالهم القبيحه المخترعه واعمالهم الرّديه الشنيعه ولاينظرون انهم يجعلون التهليل لانفسهم المزمار ويغنون کالجواري بالاشعار ويرکّبونها مع الاوراد والاذکار، يرقصون کالدّب في الجبل ويجرّون المنافع في السفهاء بالحيل ولکن لايتم الامر بالدعوي ومن کان في هذه اعمي فهوفي الآخره اعمي واضلّ سبيلا”.474(پيوست21)
ميرلوحي در برشمردن اعمال صوفيه ونقد آنها به شعري ازملا خضر جبلرودي ازکتاب توضيح الانوار وي بسنده کرده که ميگويد:
طـــريقکم التزويـروالزرق والـــريا تقــــولون هجراًفي السماع وفي الوجد
زعمـــتم بان الــدف والرقص سنّه کذبتم واســرفتم وهــجرتم عن القصد
وســـمّيتم الّـهــوالصـريح عــباده تبـوّن فيهـــابـــالفســـوق وبالصـــد475
ميرلوحي همچنين درذم اعور واسطي ناصبي، که وي را ارذل اراذل وشيخ مغنيان واکبرفساق ورقاصان خوانده، از انوارالبدريه لکشف شبهه القدريه شيخ محمّدبن محمّدعلي المهلبي، اشعاري ذکر ميکند:
ايـــاخيل التصــــوف شـرّخـيل لقـــدجـــئتم بــشيء مســــتحــيل
أفــي القرآن قـــال لــکـــم آله کلـــوا مثــــل البهائم وارقــصوا لي
صاحب رساله سلوه الشيعه ميگويد اين طايفه شعررا با ذکرترکيب ميکنند وبه اين اکتفا نکرده بلکه به غنا وسرود نيزاشتغال مينمايند که به اتفاق علماي اماميه حرام است.اينها فاسقان وگمراه کنندگان هستند.همانطورکه علامه حلي عليه الرحمه درقواعد ميگويد: “الغنا حرام يفسق فاعله و هو ترجيع الصوت ومده و کذا يفسق سامعه قصداً، سواءٌکان في القرآن أوشعر”.حتي بعضي ازعلما عبارت “مطرب” را برلفظ ترجيع اضافه کردهاند، کما که علامه در تحرير ميفرمايد: الغناحرام وهومدّالصوت المشتمل علي الترجيع المطرب يفسق فاعله وتردّ شهادته سواءکان في شعراًاوفي القرآن”.476ميرلوحي اين نظررا مختص به علامه ندانسته وميگويد شيخ ابوالقاسم صاحب شرايع وجمع کثيري نيز براين نظر هستند.
ميرلوحي دربحث غنا نسبت به ديگرمباحث ضد تصوفي با دقت بيشتري وارد شده است.براي مستدل کردن بحث غنا ميگويد: نميشود به عرف عوام عرب رجوع کرده، زيرا معتبر نبوده وعرف خواص عرب نيز يا فقها بوده، که نظرآنها ذکرشد، ويا لغويين ميباشند.
لغويها، گردانيدن آواز درحلق را غنا ميدانند.لغوي ها لحن، تلحين، غنا، تغني، تغنيه، ترجيع، تطري، را به يکديگر تفسيرکردهاند.
صاحب سلوه الشيعه غنا را دو قسم کرده؛ يکي غناي منثور و ديگري غناي منظوم.وي غناي منثور را اينطور تعريف ميکند: “نغمات وتحريراتي است که با آنها دور ايقاعي نباشد، يعني به وزن وبحري از اوزان و بحورموسيقيه خوانده نشود.اماغناي منظوم، نغمات وتحريراتي است که با دور ايقاعي باشد.يعني؛ به وزن وبحري ازاوزان و بحور موسيقيه خوانده شود، وضرب درآيد، چنانچه باصول وتقطيع آن انواع آلات لهواز دفوف و مزامير وطنابير وغير آن مينوازند.اعم از آنکه مشتمل بر تحريراتي باشد که علماي دين آنرا ترجيع صوت ميگويند، يا نباشد”.477
البته دراين ميان ميرلوحي آوازخوش را نيز ستوده و ميگويد کسي نگفته که آوازخوب بد است.و در روايات، اخباري برمدح صداي خوش وارد شده. ميرلوحي نقل ميکند: روزي شيخ شهيد عليه الرحمه با آهنگ بدون تحريرقرآن تلاوت مينمود، چنانکه گاهي بعضي ازصلحا در نمازميخواندند، بعد از نماز شخصي به شيخ شهيد گفت امروز ازاين لحن وصوت شما محظوظ شدم، شيخ رحمه الله تعالي بعد از آن هرگز با آهنگ تلاوت نکرد، علما تا به اين مرتبه رعايت احتياط ميکردند.ميرلوحي گريزي به جمله کليدي ناقدين تصوف وفلسفه زده که ميگويند: هيچ کس نقل نکرده که ازاصحاب عترت طاهره يا ازقدماي علماي شيعه، غناکرده ياشنيده باشد.478ميرلوحي به دوحديث درمذمت غنا اکتفا کرده که درادامه به آنها اشاره ميکنيم.
10.غنا در روايات
ميرلوحي سبزواري در بحث غنا چند حديث ذکر کرده که در اينجا به دو مورد اکتفا ميکنيم.وي ميگويد: مفسرين ومحدثين شيعه درذم غنا وفاعل آن وسامعش احاديث بسياري ازائمه اطهار(عليهم السلام)نقل کردهاند، ازآن جمله ميتوان به حديث محمّدبن يعقوب کليني، درکتاب کافي روايت کرده که محمّدبن مسلم ميگويد، ازامام باقر(عليهالسلام) شنيدم که ميفرمايد: “الغنامما وعدالله عليه النار وتلا هذه الآيه ومن الناس من يشتري لهو الحديث ليضل عن سبيل الله بغيرعلم ويتخذها هزوا اولئک لهم عذاب مهين”.479
همچنين روايتي ازامام صادق(عليهالسلام) که ميفرمايد: “سماع اللهو والغنا ينبت النفاق في القلب کما ينبت الماءالذرع”.480شنيدن لهووغنا، نفاق را دردل انسان ميروياند، همانطورکه آب گياهرا ميروياند.
ميرلوحيدر بحث غنا متابعين اين طريقه ها راسه دسته کرده؛ گروهي را غير شيعه ميداند، که مطلقا اعتقاد به حديث وقرآن ودينِ پيغمبرآخرالزمان ندارند.گروه دوم ازروي حماقت وناداني اين روش را درپيش گرفتهاند.گروه سوم هم به واسطه مکر وخدعه ومردم فريبي، اين روش را درپيش گرفته اند.481
11.چنداستفتا در باب غنا
ميرلوحي درباب غنا، استفتائي را طرح کرده و ميگويد: “علماي طايفه محقه وفضلاي فرقه ناجيه اثني عشريه الذين لايتکلمون بهواءالناس ولايداهنون والذين لايکتمون الحق وهم عن الميل معرضون اعظم الله تعالي اقدارهم وقدس اسرارهم وخلدبرکات افاداتهم بين الخلايق الي يوم الدين وحشرهم مع ائمه الطاهرين صلوات الله عليهم اجمعين،بيان فرمايندکه به غنا وسرود اشتغال نمودن ومطربانه مغنّيانه اصول گرفتن ودست زدن و رقص کردن وبه چرخ درآمدن ودر امور مذکوره مُضِر بودن فسق است ياطاعت ومعصيت است ياعبادت .بينوا توجروا و(صلي الله علي محمّدوآله المعصومين)”.482
وي اين استفتا را با شش جواب همراه کرده که همه به فسق وحرمت اين رفتار فتوا دادهاند.در ادامه به اين شش مورداشاره ميکنيم.
1.نواب مستطاب معلي القاب صدارت ونجابت پناه ميرزاحبيب الله (خلّدالله تعاليظلهالعالي) به اين طريق تنسيق فرموده اند: افعال مزبوره حرام وپيشه فساق عوام است.ونيست فاعل آن مگر فريبنده مردمان و ياگمراه ونادان.
2.حضرت مغفرت وغفران پناه اعدل افضل امجدامير سيداحمد(رحمهاللهعليه) به اين عبارت مرقوم گردانيده اند: ارتکاب امور مسطوره فسق است.حرره احمدبن زين العابدين العلوي العاملي.
3.حضرت سيادت پناه علامه الزمان نادره الدوران ميرزارفيع الدين محمّد نائيني(سلمهاللهتعالي) همچنين درجواب مسطور ساخته اند: ظاهر است که امور مزبوره فسق است نه صلاح ومعصيت است نه طاعت.حرره رفيع الدين محمّد الحسيني.483
4.فاضلِ کشورِتکيهداني ملامحمّد باقرخراساني برين نهج به زبان خامه بيان نموده اند: خلافي ميان علماي اماميه(رضواناللهعليهماجمعين) نيست دراينکه غنا و سرود حرام است واحاديث متعدده ظاهرميشود که کثير است وفرق نيست که غنا درقرآن باشد يا شعريا غير، وفتواي بعضي ازعلماي سابق به تحريم رقص وتصفيق به نظررسيده وفتواي کسي به اباحت آن به نظر نرسيده. والله اعلم بحقائق الامور.کتب الفقير محمّدباقرالسبزواري.
5.حضرت مرحمت ومغفرت پناه علّامي فهّامي شيخ الاسلام شيخ علي نقي زادالله اجره براين وجه قلمي فرمودهاند: غناکه عبارت است ازکشيدن آواز مشتمل برترجيع مطرب ورقص کردن وساير امور مزبوره حرام ومعصيت است وفاعل آن مأثوم.والله اعلم.
6.حضرتافادت وافاضات پناه مرحمت ومغفرت دستگاه ميرزانورالدين علي مفتي(رحمهالله تعالي) فتوا براين منوال نوشتهاند: شکي نيست دراينکه امورمذکوره فسق است نه طاعت ومعصيت است نه عباده.حرره الفقير الي اله الغني.
12.دغدغه ميرلوحي درتأليف آثارضدتصوفي
ميرلوحي درمختصرسلوه الشيعه غرض ودغدغه خود را براي تأليف آثار ومقابله جدي باتصوف را بيان ميکند، ميرلوحي دراين رساله،خود را با نام مادري ملقب کرده وهدف خود را اينطور بيان ميکند: “اين فقير بيخانمان که ازپدرپدران دوستي وپيروي شاه مردان به ميراث يافته و مانند آبا واجداد از متابعت اعدا واضداد روي رغبت برتافته، مشاهده نمود که جمعي از فريبندگان به جهت تنبلي وشکم پرستي وکاهلي ودنيا دوستي ازشاهراه شريعت مصطفوي منحرف شده اند، وحب دنيا را ترک دنيا نام کردهاند وذکرخدا را وسيله فريفتن مردوزن ساخته اند، و دراين پرده مرتکب لهو ولعب گشته اند و فسق وعصيان
