
صرفاً یک نوع جعل اصطلاح است یا اینکه تاکیدی است بر این نکته که اله فقط بمعنای معبود است و از جهت ملاک صدق آن بر مصادیقش چیزی جز وقوع افعال مصطلح عبادی مطرح نیست و نیاز به اعتقاد به اتصاف به خصائص الوهیت ذات باری تعالی در مورد اشیاء و اشخاص نمیباشد، سؤال مهمی نهفته است که ما تاثیر عمیق پاسخ این سؤال را در مباحث پیش رو ذکر خواهیم کرد.
نکته دومی که در این تقسیم بندی نهفته است این است که در توحید ربوبی کلمه ربوبیت اعم از خالقیت و ربوبیت دانسته شده و البته این امر مجرد اصطلاح است چرا که اولاً ابن تیمیه و وهابیت بالاتفاق عدم وجود تراعی کبروی را در توحید ربوبی و خالقی معتقدند علاوه بر اینکه اختصاص کلمه ربوبیت به نفس تدبیر نیز در بسیاری از استعمالاتشان خود نشان دهنده عدم اعتناء و اهتمام آن به چگونگی کاربرد این اصطلاح است فلذا خرده گرفتن این امر بر آنان چندان محملی ندارد. 165
2- در اینجا برخی از متاخران وهابی نیز تقسیمی دیگر غیر از تقسیم ابن تیمیه و دیگر همکیشان خود ارائه دادهاند:
«و هو ثلاثه اقسام احدها: توحید الاسماء و الصفات و هو اعتقاد انفراد الرب جل جلاله بالکمال المطلق…الثانی توحید الربوبیه بان یعتقد ان الله هو الرب المتفرد بالخلق و الرزق و التدبیر…
الثالث توحید الالهیه- و یقال له توحید العباده و هو العلم و الاعتراف بان الله الالوهیه و العبودیه علی خلقه»166.
ترجمه: توحید بر سه قسم است: 1- توحید اسماء و صفات که عبارت است از اعتقاد به وحدانیت رب جل جلاله در اتصاف به کمال مطلق 2- توحید ربوبیت که عبارت است از اعتقاد بنده به تفرد خداوند در خلق و رزق و تدبیر 3- توحید الالهیه یا توحید عباده که عبارت است از علم و پذیرش این امر که تنها خدا دارای حق الوهیت و عبودیت بر بندگان خود هست.
3- شیخ عبدالرحمن نیز توحید را دو قسم دانسته و میگوید:
«التوحید نوعان: توحید فی المعرفه و الاثبات و هو توحید الربوبیه و الاسمای و الصفات و توحید فی الطلب و القصد و هو توحید الالهیه و العباده»167
«توحید 2 نوع است: 1- توحید در شناخت که همان توحید ربوبی و توحید اسماء و صفات است. 2- توحید طلبی و ارادی که توحید در عبادت است»
و اینک با توجه به اهمیت افکار ابن تیمیه در رهبری افکار وهابیت، به تفسیر اقسام سه گانه توحید از دیدگاه ابن تیمیه میپردازیم.
«توحید ربوبی»
این قسم از توحید همان توحید افعالی میتواند باشد زیرا توحید ربوبی دارای دایره وسیعی در نزد ابن تیمیه است چرا که هم خلق و هم تدبیر را شامل است. در توحید ربوبی ابن تیمیه تاکید بر وحدت خالق و مربی و مدبر شوون عالم دارد. توحید ربوبی عبارت دانسته شده از اقرار و ایمان به افعال پروردگار و اینکه فقط او مدبر شوون عالم است. توحید ربوبی عبارت دانسته شده از اقرار و ایمان به افعال پروردگار و اینکه فقط او مدبر عالم است و متصرف در احوال شوون جهان و اوست که میبخشد و میگیرد و میمیراند و زنده میکند و خلاصه او بر هر چیزی قادر است. همان طوری که میبینید مبنای ابن تیمیه در توحید ربوبی دقیقاً همان مبنای شیعه در تحلیل توحید افعالی و ربوبی است. که هر دو معتقدند مراد از توحید ربوبی این است که تنها موجودی که مستقلاً میتواند در شوون عالم دخل و تصرف نماید خداست و سایر موجودات مخلوق او هستند و باذن او تصرف در امور میکنند، و نیز هر دو اعتقاد به تفویض را شرک میشمارند و معتقدند که اعتقاد به استقلال انسان در افعال اختیاری خود آنگونه که معتزله میگویند نوعی شرک ربوبی محدود است و هر دو توجیهات دیگری در باب اختیار انسان قائل شدهاند اگر چه ابن تیمیه نظر دقیق شیعه را در تحلیل مسئله هرگز نداشته است.168.
ما مدعای خود را در تعریف و تحلیل توحید ربوبی از دیدگاه ابن تیمیه با شواهد زیر تایید میکنیم:
«توحید الربوبیه: بان یعتقد العبد ان الله هو الرب المتفردّ بالخلق و الرزق و التدبیر الذی ربّی جمیع الخلق بالنعم و ربّی خواصّ خلقه و هم الانبیا و اتباعهم بالعقائد الصحیحه…»169
«توحید ربوبی عبارت است از اعتقاد به یگانگی پروردگار در خالقیت و رازقیت و تدبیر پروردگاری که تربیت کرد جمیع مخلوقین را با دادن نعمتها بدان و تربیت کرد خواص مخلوقین یعنی انبیاء و تابعین آنها را با عقاید صحیح و…»
«ان اعتقد انّها هی الدافعه الرافعه فهذا الشرک الاکبر و هو شرک فی الربوبیه حیث اعتقد شریکاً مع الله فی الخلق و التدبیر و شرکٌ فی العبودیه حیث تألّه لذلک و علّق به قلبه و أن اعتقد أنَّ الله هو الدافع… ولکن اعتقدها سبباً… هو من جمله وسائل الشرک… و ذلک نوع شرک»170.
«اگر معتقد شود که انگشتر دافع بلایا و مضرات است این شرک اکبر و شرک ربوبی است چرا که با خداوند شریکی در خلق قائل شده… و اگر خدا را دافع بلایا بداند و انگشتر را سببی از اسباب (که خدا جعل کرده) این از جمله وسائل شرک است و این نوعی شرک است».
توحید در الوهیت
منظور ابن تیمیه از توحید الوهیت، چیزی است که آن را توحید در عبادت خداوند معرفی مینماید از نگاه ابن تیمیه توحیدی که در برابر شرک قرار میگیرد ترکیبی از هر دو بخش است، بنابراین امکان دارد کسی به یگانگی خداوند متعال در آفرینش، تشریع و تدبیر جهانیان معتقد باشد، اما کاملاً «مشرک» باشد! بدین معنا که غیر خداوند یکتا را مورد «عبادت» قرار دهد.
ابن تیمیه از «عبادت»، تفسیر وسیعی ارائه میدهد و آن را شامل هر گونه تعظیم و تقدیس میپندارد. از این رو، معتقد است که مسلمانان با تقدیس برخی چیزها یا مکان ها، و حتی تعظیم قبور پیامبر و ائمه، در واقع آنان را عبادت میکنند. از نگاه او هر گونه توسل به اولیاء و عرض حاجت در نزد قبور آنان از مصادیق کفر است!
او عبادت را علاوه بر اسلام و ایمان و احسان؛ شامل دعا، بیم، امید، توکل، رغبت، هراس، خشوع، خشیت، انابه، کمک گرفتن، استعاذه، استغاثه، ذبح و نذر میداند. طبیعی است که چنین تفسیر وسیع و بی پایه ای از عبادت، بسیاری از یکتاپرستان و مسلمانان جهان را در جرگه مشرکان وارد میکند 171
توحید در اسما و صفات
یکی از اقسام توحید که ابن تیمیه آن را ارائه میدهد توحید اسماء و صفات است. در این تقسیم از توحید میتوان گفت که اشاره به توحید ذاتی و صفاتی دارد چرا که عصاره و جوهره توحید اسماء و صفات بیان وحدت ذات کامل من جمیع الجهات میباشد. در این قسم از توحید سعی شده که وحدت ذات واجب الوجودی که متصف به جمیع صفات کمالیه و مبری از جمیع نقائص است بیان شود.
عمده جهتی را که ابن تیمیه در توحید اسماء و صفات دنبال میکند وحدت ذات متصف به صفات کمال و انحصار ذات باری در اتصاف به صفات کمالیه است. ولی در هر حال اثبات ذات حق و وحدت آن داخل در این قسم دانسته شده.
نقد و بررسی
بررسی معنای اله
دو لفظ «اله» و «الله» از یک وادی هستند و آنچه از الله متفاهم است از «اله» هم فهمیده میشود هر چند که از نظر مفهوم مختلف هستند؛ زیرا «اله» مفهومی کلی است و «الله» عَلَم برای فردی از این کلی است. پس «اله» اسم عام و بر «آلهه» جمع بسته میشود و «الله» اسم خاص است و جمع بسته نمیشود و مرادف آن در فارسی «خدا» است و اسم عام و خاص آن در فارسی هر دو همان «خدا» است و مراد از او به کمک قرینه فهمیده میشود ولی لفظ «خداوند» فقط برای اسم خاص اطلاق میشود.
زمخشری در این رابطه میگوید:
«الله اصله «الاله»… و نظیره الناس اصله الاناس فحذفت الهمزه و عوض عنها حرف التعریف و لذلک قیل فی النداء یا الله بالقطع کما یقال یا إله و الإله من اسماء الأجناس کوجل و…»172.
و صاحب مجمع البیان از سیبویه نقل میکند:
«إنّ «الله» أصله إله علی وزن فعال فحذفت فاء فعله و هی الهمزه و جعلت الالف و اللام لازماً عنها بدلاله استجازتهم قطع هذه الهمزه الداخله علی لام التعریف فی القسم و النداء فی قوله: یا الله اغفر لی، و لو کانت غیر عوض لم تثبت الهمزه فی غیر هذا الاسم»173.
و راغب در مفرداتش میگوید:
«الله، اصله اله فحذفت همزته و ادخل علیه الالف و اللام فخص بالباری تعالی…»174.
دلیل بر این که این دو لفظ از نظر مفهوم متحدند یکی آن است که ماده این دو لفظ واحد است و دیگر آن که در بعضی موارد لفظ الله در جای اله- به معنای کلی و وصفی نه علم- استعمال میشود؛ مانند آیه: (وَ هُوَ اللهُ فی السَّمواتِ وَ فِی الأَرضِ یَعلَمُ سِرَّکُم وَ جَهرَکُم)175.
و آیهی : (وَ هُوَ الّذِی فِی السَّماءِ وَ فِی الأرضِ إِله)176؛ (وَ لا تَقُولُوا ثَلاثهٌ اَنتَهُوا خَیرٌ لَکُم إِنَّما اللهُ إِلهٌ واحدٌ…)177.
بسیاری از مفسران اله را به معنای معبود گرفتهاند، منشا این تصور آن است که همواره اله- خواه حقیقی یا ساختگی- مورد عبادت واقع میشود در حالی که معبود بودن، لازمهی معنای اله است نه معنای ابتدایی آن، دلیل بر آن اینکه اله به معنای معبود نیست کلمه اخلاص: لا اله الا الله است؛ زیرا اگر مقصود از اله، «معبود» بود این جمله دروغ صریح بود؛ زیرا هزاران معبود غیر از خدا در جهان موجود است و کسانی که اله را به معنای معبود میگیرند مجبور میشوند که کلمه «حق» را بعد از اله در تقدیر بگیرند لکن تقدیر، خلاف ظاهر است.
از طرف دیگر، آیاتی در قرآن وجود دارد که دلالت میکند بر این که اله به معنای معبود نیست بلکه به معنای متصرف و مدبر است:
1. (لَوکانَ فِیهِما آلِهَهٌ إِلّا الله لَفَسَدَتا)178.
در این آیه اگر اله را به معنای معبود بگیریم برهان بر نفی تعدد اله تمام نیست؛ زیرا معبودهای فراوانی در این عالم وجود دارد و این نظام عالم فاسد نشده است.
2. (مَا اتَّخَذَ اللهُ مِن وَلَدٍ وَ ما کانَ مَعَهُ مِن إِلهٍ إِذاً لَذَهَبَ کُلُّ إِلهٍ بِما خَلَقَ وَ لَعَلا بَعَضهُم عَلی بَعضٍ)179.
اگر اله به معنای معبود باشد استدلال تمام نیست؛ زیرا از تعدد معبود اختلاف در عالم لازم نمیآید.
3. (قُل لَوکانَ مَعَهُ الهه کَما یَقُولُونَ اِذَن لابتَغُوا إِلی ذِی العَرشِ سَبِیلاً)180.
«ابتغاء سبیل به ذی العرض» از لوازم تعدد خالق یا مدبر متصرف است نه از لوازم تعدد معبود.
4. (إِنَّکُم وَ ما تَعبُدُونَ مِن دُونَ اللهِ حَصبُ جَهَنّم أَنتُم لَها وارِدُونَ* لَوکانَ هولاءِ آلِهه ما وردوها)181.
الهه در صورتی وارد جهنم نمیشدند که خالق و یا مدبر عالم باشند نه این که معبود باشند.
5. (فَإلهکُم إِلهٌ واحِدٌ فَلَهُ أَسلموا)182.
اگر اله به معنای معبود باشد کذب لازم میآید؛ زیرا در زمان کنونی هم معبودهای فراوانی وجود دارد.
تفسیر ربوبیت به خالقیت و الوهیت به پرستش از اشتباهات ابن تیمیه است که هرگز در آن تجدید نظر ننمود و خلف از سلف این اصطلاح را گرفته و پیوسته میتازند، زیرا ربوبیت از کلمه «رب» به معنای صاحب گرفته شده است، و صاحب و مالک بودن یک جاندار و یا یک مزرعه متناسب با خالقیت و آفرینندگی ندارد، بلکه مناسب با مقام کارگردانی و تدبیر آنهاست. صاحب یک اسب، به خاطر بهره گیری از آن، سرپرستی زندگی او را بر عهده میگیرد و با دادن آب و علوفه، وسیله ادامه حیات او را فراهم میسازد، چنانکه صاحب یک مزرعه برای پرورش گیاهان و درختان برنامه ریزی کرده و کارگردانی آنجا را بعهده میگیرد. بنابراین لازم و شایسته است که به جای توحید در ربوبیت همان اصطلاح معروف «توحید در خالقیت» را بیاورند. و از اصطلاح خود قرآن پیروی کنند.
نظیر چنین اشتباهی در کلمه الوهیت رخ داده است، ولی تحقیق این است که «اله» به معنی «معبود» نیست و اگر هم احیانا در آن به کار میرود، اصطلاح جدیدی است که هرگز قرآن بر آن اصطلاح سخن نمیگوید. بلکه لفظ الله و اله یک معنا بیش ندارد. چیزی که هست، اولی «علم» و اسم خاص است و دومی کلی و اسم عام در حقیقت هر دو به معنای خدا هستند ولی در زبان عربی بر خلاف زبان فارسی، خدا دو نوع اسم دارد. خاص و عام، خاص، تنها بر خدای واجب الوجود اطلاق میشود و بس، در حالی که عام، هم او را
