
ترقی و تکامل نبودند و آیا آن همه قدرتنداشتند؟ ولی همان ملتها هنگامی که با هم افتراِ و اختلاف پیدا کردند وکلماتشان با یکدیگر متفاوت شد و جناحبندیها میان آنها بهوجود آمد، خداوندلباس کرامت را از آنان سلب کرد و نعمتها را از آنها گرفت و اخبار ایشان برای مابه عنوان پند و موعظه باقی ماند.
امام (ع) در خطبه 112 نیز میفرماید:
وَ اِنَّما اَنْتُمْ اِخْوانٌ عَلیدینِ اللّهِ، مَا فَرََِّ بَیْنَکُمْ اِلاّ خُبْثُ السَّرائِرِ، وَ سُوءُ الضَّمائِرِ.
بهدرستی که شما برادران دینی هستید و آنچه باعث اختلاف بین شما میشود،خبث سرائر و سوءِ ضمایر است.
پنهان نکردن کارها از مردم و …
بر متصدیان امور مملکتی است که همیشه مردم را در جریان کارها قرار دهند، لذاعلی(ع) خطاب به مالک اشتر تأکید میفرماید:
وَ اِنْ ظَنَّتِ الرَّعِیَّهُ بِکَ حَیْفاً فَاَصْحِرْ لَهُمْ بِعُذْرِکَ، وَ اعْدِلْ عَنْکَ ظُنُونَهُمْ بِاِصْحارِکَ.
و اگر گمانِ بدی در میان مردم درباره تو رفت، عذر خود را برای آنان بیان کن ومطالب را برایشان روشن نما تا بدگمانی برای کسی باقی نماند.(نهج البلاغه عهد نامه مالک اشتر )
17 ، ندادن میدان و فرصت کسبِ امتیاز و سوءاستفاده از موقعیت …
امام علی (ع) در همان نامه خطاب به مالک در اینباره متذکر میشود:
ثُمَّ اِنَّ لِلْوالی خاصَّهً وَ بِطانَهً، فیهِمُ اسْتِئْثارٌ وَ تَطاوُلٌ، وَ قِلَّهُ اِنْصافٍ فی مُعامَلَهٍ،فَاحْسِمْ مادَّهَ اُولئِکَ بِقَطْعِ اَسْبابِ تِلْکَ الاْحْوالِ.
بدان که همیشه برای والی و فرمانروا، نزدیکان و خواص و بطانه و محرم کارهاوجود دارد و در میان آنها درازدستی به مال مردم و امتیازخواهی و بیانصافیفراوان است. پس این قبیل کارها را قطع کن .(نهج البلاغه عهد نامه مالک اشتر )
18 ، سعی در جلب رضایت عموم مردم
امام (ع) در اینباره خطاب به مالک میفرمایند:
وَلْیَکُنْ اَحَبُّ الاْمُورِ اِلَیْکَ اَوْسَطَها فِی الْحَقِّ، وَ اَعَمَّها فِی الْعَدْلِ، وَ اَجْمَعَها لِرِضَیالرَّعِیَّهِ
محبوبترین کارها نزد تو، در اداره امور مملکتی، مراعات میانهروی در حق، وعمومیت دادنِ آن در برابری و دادگری است که سبب خوشنودیِ بیشترِ رعیتمیشود.( نهج البلاغه عهد نامه مالک اشتر )
و اصولاً در نظر آن حضرت که معتقدند:
فَاِنَّ سُخْطَ الْعامَّهِ یُجْحِفُ بِرِضَی الْخاصَّهِ،
زیرا ناخوشنودیِ همگان، رضایت تعدادی اندک را پایمال میکند،
از همین رو است که میفرمایند:
وَ اِنَّ اَفْضَلَ قُرَّهِ عَیْنِ الْوُلاهِ اسْتِقامَهُ الْعَدْلِ فِی الْبِلادِ، وَ ظُهُورُ مَوَدَّهِ الرَّعِیَّهِ.
نور چشم وُلات و فرمانروایان آن است که عدالت در شهرها و بلاد حکمفرماشود و رعیت و مردم، همه، فرمانروا را دوست داشته باشند.( نهج البلاغه ،خطبه 34 )
19 ، محبت و احترام به مردم و حفظ کرامت آنان
مولای متقیان (ع) در این خصوص فرموده است:
وَ اَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَهَ لِلرَّعِیَّهِ، وَ الََْمحَبَّهَ لَهُمْ، وَ اللُّطْفَ بِهِمْ، وَلاَ تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاًضارِیاً تَغْتَنِمُ اَکْلَهُمْ، فَاِنَّهُمْ صِنْفانِ: اِمَّا اَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ، وَ اِمّا نَظیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ.
مالکا، باید دلت از رحمت و محبت مردم مالامال باشد و لطف و دوستینسبت به آنان روا داری، و نباید همچون جانور درندهیی خوردن آنها را غنیمتشماری؛ زیرا مردم دو صنف هستند: گروهی برادر دینی تواند، و دستهیی اگر چهمسلمان نیستند اما مثل تو انسان و محترماند و حفظ حرمتشان لازم است.(نهج البلاغه – عهدنامه مالک اشتر )
در کلمه قصار سیوششم آمده است هنگامی که حضرت علی (ع) برای جنگ صفینبه شام میرفت دهاقین و رعایای شهر انبار، به احترام پیاده شدند و در رکاب آن حضرتحرکت کردند و پیشاپیش ایشان دویدند («وَ قَدْ لِقَیهُ عِنْدَ مَسِیْرِهِ علیهالسلامُ الی الشَّامِدَهَاقینُ الاَنبارِ، فَتَرَجَّلُوا لَهُ و اشتدوا بینَ یدیهِ»). حضرت بسیار ناراحت شدند و از آنانپرسیدند: «مَا هذَا الَّذی صَنَعْتُمُوهُ؟» (این چه کاری است شما کردید؟). آنها پاسخ گفتند:«خُلُقٌ مِنّا نُعَظِّمُ بِهِ اُمَراءَنا!» (این خوی ما است که امیران بلاد خود را بزرگ میشماریم).سپس امام (ع) فرمودند: «وَ اللهِ مَا یَنْتَفِعُ بِهذا اُمَراؤُکُمْ! وَ اِنَّکُمْ لَتَشُقُّونَ عَلی اَنْفُسِکُمْ فیدُنْیاکُمْ، وَ تَشْقَوْنَ بِهِ فی آخِرَتِکُمْ.» (بهخدا سوگند اُمرایتان از آن سودی نَبَرند! و شما دردنیایتان خود را به سختی میآزارید، و به آخرت نیز خویشتن را بدبخت میدارید.
در اینجا تأکید میکنم که امروز زمانه فرِ کرده است، اما در آن زمان این کارها اهانتمحسوب میشد و از دیدگاه حضرت علی (ع) با کرامت انسان منافات داشت.
20 ، عنایت خاص به قوای نظامی و انتظامی و دقت در گزینش آنها
آمادگی نظامی و دفاعی در جامعه اسلامی باید به حدی باشد که برای دشمنان جامعه اسلامی حالت بازدارندگی داشته باشد و دشمنان از قدرت و هیمنه جامه اسلامی بترسند و لحظه ایی هم فکر تعدی و تجاوز به مسلمین را نداشته باشند .(ذوقی ، 1389 : 69)
در واقع قدرت نظامی ابزاری جهت تامین منافع ملی و حکومتی است که مشتمل بر دو حوزه سخت افزاری که همان تجهیزات نظامی می باشد و حوزه نرم افزاری که به تفکر فرماندهی نظامی برمی گردد و امیرالمومنین در هر دو حوزه یگانه زمان خود بودند .(بابایی،1384: 397)
ایضاً در نامه امام (ع) به مالک آمده است:
فَالْجُنُودُ، بِاِذْنِ اللهِ، حُصُونُ الرَّعِیَّهِ، وَزَیْنُ الْوُلاهِ، وَ عِزُّ الدّینِ، وَ سُبُلُ الاْمْنِ، وَلَیْسَ تَقُومُ الرَّعِیَّهُ اِلاّ بِهِمْ.
پس لشکریان، به فرمان خداوند، قلعههای محکم مردم، زینت فرمانروایان، وباعث عزت دین هستند و راههای امنیت به این وسیله تأمین میشود و کاررعیت جز به سپاهیان قرار نگیرد.(نهج البلاغه – عهد نامه مالک اشتر)
21، احتراز شدید از ظلم
در جایجای نهج البلاغه بر این مطلب تاکید شده، و فیالمثل در خطبه 163 آمده است:
فَاعْلَمْ اَنَّ اَفْضَلَ عِبادِ اللهِ عِنْدَ اللهِ اِمامٌ عادِلٌ، هُدِیَ وَ هَدی، فَاَقامَ سُنَّهً مَعْلُومَهً، وَاَماتَ بِدْعَهً مَجْهُولَهً. وَ اِنَّ السُّنَنَ لَنَیِّرَهٌ لَها اَعْلامٌ، وَ اِنَّ الْبِدَعَ لَظاهِرَهٌ، لَها اَعْلامٌ. وَ اِنَّشَرَّ النّاسِ عِنْدَ اللهِ اِمامٌ جائِرٌ ضَلَّ وَ ضُلَّ بِهِ، فَاَماتَ سُنَّهً مَأْخُوذَهً، وَ اَحْیَا بِدْعَهًمَتْرُوکَهً. وَ اِنّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ ـ صَلَّی اللّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ـ یَقُولُ: «یُؤْتی یَوْمَ الْقِیامَهِبِالاْمامِ الْجائِرِ وَ لَیْسَ مَعَهُ نَصیرٌ وَ لاَ عاذِرٌ، فَیُلْقیفِی نَارِ جَهَنَّمَ، فَیَدُورُ فِیهَا کَما تَدُورُالرَّحیثُمَّ یُرْتَبَطُ فِی قَعْرِها.
و بدان که برترین بندگان نزد خدا، پیشوای عادل و درستکاری است که خود (بهراه حق هدایت) شده است و (دیگران را) راهنما باشد، پس سنت و طریقهدانستهشده (پیغمبر اکرم (ص) را) برپا دارد و بدعتِ باطل و نادرست را بمیراند،و محققاً سننْ روشن و هویدایند و آنان را نشانههایی است و (همچنین)بدعتها آشکارند و آنها نیز نشانههایی دارند. و بهدرستی بدترین مردم، نزد خدا،پیشوای ستمگری است که خود گمراه باشد و دیگران هم بدو گمراه شوند؛ پسسنت معمول (از رسول خدا گرفتهشده) را بمیراند و بدعتِ ازمیانرفته را زندهکند، و از پیغمبر خدا (ص) شنیدم که میفرمود: «به روز رستاخیز، پیشوایستمکار را فرا میخوانند، که نه او را یاوری است و نه عُذرخواهی، و آن گاه بهآتش دوزخ افکنده میشود و در آن میچرخد، چنانکه آسیا گردش مینماید،سپس در ژرفای جهنم، زندانی و بازداشته شود.
عدهیی به حضرت (ع) پیشنهاد میکردند که ایشان به بعضی کمک و مساعدت نمایدتا آنها نیز پشتیبان حکومت علوی باشند. امام (ع) این کار را ظلم میدانست و آن راتبعیض تلقّی میفرمود، و در همین باره در خطبه 126 فرموده است:
أَتَأْمُرُونّی اَنْ اَطْلُبَ النَّصْرَ بِالْجَوْرِ فیمَنْ وُلِّیتُ عَلَیْهِ؟ وَ اللهِ لاَ أَطُورُ بِهِ مَا سَمَرَ سَمیرٌ،وَ مَا اَمَّ نَجْمٌ فِی السَّماءِ نَجْماً.
مرا امر میکنید با توسّل به جور، آنهم به کسی که ولیِ اویم، طلبِ نصرت کنم!بهخدا قسم، تا ستارهیی پَسِ ستارهیی حرکت میکند و شب و روزی برقراراست، هرگز چنین کاری نکنم.
یا نقل است که در زمان عثمان، بیتالمالی را بدون حساب به مردم داده بودند وحضرت (ع) همه آنها را به خزانه بازگرداند:
وَ اللهِ لَوْ وَجَدْتُهُ قَدْ تُزُوِّجَ بِهِ النِّساءُ، وَ مُلِکَ بِهِ الاْماءُ لَرَدَدْتُهُ؛ فَاِنَّ فِی الْعَدْلِ سعَهً، وَمَنْ ضاَِ عَلَیْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَیْهِ اَضْیَقُ!
بهخدا اگر ببینم کابین زنان در تزویج و بهای کنیزان از بیتالمال مردم بوده باشدهمه را پس میگیرم، زیرا در عدل وسعتی است و کسی که عدل را برنتابد جور وظلم بر او سختتر خواهد بود.(نهج البلاغه خطبه 174 )
و بالاخره هنگامی که ابن ملجم بر حضرت امیرالمؤمنین (ع) ضربت وارد آورد،ایشان توصیه میفرمایند که چون از دنیا رفتم مبادا خون مردم را، بهعنوان اینکهامیرالمؤمنین کشته شد، بریزند:(22) «یا بَنی عَبْدِالْمُطَّلِبِ، لاَ اُلْفِیَنَّکُمْ تَخُوضُونَ دِماءَالْمُسْلِمینَ خَوْضاً، تَقُولُونَ: «قُتِلَ اَمیرُ الْمُؤْمِنینَ، قُتِلَ اَمیرُ الْمُؤْمِنینَ». اَلا لاَ یُقْتَلَنَّ بی اِلاّقاتِلی!». سپس تأکید فرمود که فقط یک نفر را میتوانید بکشید، آنهم قاتل مرا: «اُنْظُرُوااِذا اَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هذِهِ، فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَهً بِضَرْبَهٍ»، و این نهایت عدالت است که امام(ع) میفرماید بعد از اینکه من شهید شدم، دیگر حق مال ورّاث است، ولی به شرطآنکه ورّاث از حریم عدالت تخطی نکنند و دست به مُثله نزنند که ضربهیی در مقابلضربتی کافی است: «اِیّاکُمْ وَ الْمُثْلَهَ وَ لَوْ بِالْکَلْبِ الْعَقُورِ!(نهج البلاغه خطبه 25)
امیر المومنین همواره تاکید داشتند هرگز شتاب بر غضب و دیگر وسائل قهر مکن مادامیکه چاره ایی در اختیار داری .( جعفری ، 1387 :235)
در واقع می توان گفت در دیدگاه سیاسی و حکومتی امیرالمومنین خشونت با مردم و ستم بر بندگان خدا به منزله جنگ با خدا تلقی شده است .( فاضل لنکرانی ، 1386 :90 )
22 – بصیرت افزایی
در خطبه ششم، آنجا که به امام (ع) گفتند در پی طلحه و زبیر نرود و آماده نبرد با آناننشود، حضرت (ع) فرمودند: «وَاللهِ لااَکُونُ کَالضَّبُعِ تَنامُ عَلَی طُولِ اللَّدْمِ، حَتّییَصِلَ اِلَیْهاطالِبُها، وَیَخْتِلَها راصِدُها» (بهخدا من مانند کفتار نباشم که با صداهایی که حول و حوشاو میآید به خواب رَوَد، آنگاه فریبش دهند و شکارش کنند). البته که چنین نیستم ونمیتوانم هم چنین باشم، من باید قیام کنم: «وَلکِنّی اَضْرِبُ بِالْمُقْبِلِ اِلَی الْحَقِّ الْمُدْبِرَ عَنْهُ، وَبِالسّامِعِ الْمُطیعِ الْعاصِیَ الْمُریبَ اَبَداً» (و به یاریِ کسی که به حق روی آورده و شنوا وفرمانبر است، شمشیر میزنم و با گناهکارِ روگردانیده از حق، تا آن هنگام که زندهام،خواهم جنگید) و در مقابل نقشه طلحهها و
