
طبرسي است. اين اثر تفسيري پس از تفسير تبيان شيخ طوسي تدوين شده و در عصري به تفسير قرآن پرداخته شده که جامع? مسلمانان بهلحاظ فرقهاي، در وضعيت خاصي بهسر ميبردند. وجود گروهها و نحلههاي گوناگون در کنار مذاهب مختلف اسلامي، هر گروه را بر آن ميداشت تا با استناد به مباني مشخص کلامي، تئوري خود را تحکيم بخشد. طبرسي نيز بهعنوان تئوريپرداز و مفسر و عالم شيعي، از اين قاعده و حکم کلي بيرون نبود. اين مهم در تفسير معروف او جلوهاي خاص دارد. او با استناد به آيات قرآن و سنت وروايات معصوم تلاش کرد تا از ميراث سترگ شيعي دفاع کرده و به آراي مخالفان و دگرانديشان پاسخ دهد (تعابيري مانند “هذا يدلّ علي فساد قول من يقول” ناظر به چنين مطلبي است.)
بهطور کلي، وي در طرح مقولات کلامي، به شيوههاي گوناگون وارد شده و از توضيح اين قبيل مقولات گرفته تا اثبات يا نفي انديش? گروهي خاص يا ردّ کامل انديش? غير شيعي، با آراي کلامي عالمان و مفسران مواجه شده است. شيو? وي در رد يا قبول اين آراء، با بهرهگيري از قرآن يا استناد به قواعد عقلي يا سنت معصوم است. در اين بخش، مفسر با بهرهگيري از آموزههاي کلامي و روايي پيشين، بهسمت تحکيم مواضع شيعي گام برداشته است. افزون بر رويارويي طر فدارانه، در برخي مواضع، بيطرفانه به طرح ديدگاههاي ساير مفسران، اقدام کرده است. بخش ديگري که مواجه? طبرسي با نظريات مفسران در آن مشهود است، بخش مربوط به ادبيات و مباحث قرائت و اعراب است. شناخت اين قبيل روياروييها و تبيين اينکه اين انگارههاي تفسيري، آيا مبتني بر قواعد تفسيري است يا خير، از مطالبي است که اين پژوهش بدان خواهد پرداخت.
زمينه، سابقه و تاريخچ? موضوع تحقيق
از ديرباز، مطالعه در ابعاد و ويژگيهاي تفسير مجمع البيان، مورد توجه انديشمندان مختلفي در ميان فريقين قرار گرفته است. اين موضوع نشان از جايگاه خطير اين تفسير حکايت دارد. از نمونههاي اين قبيل پژوهشها کار حسين کريمان قابل يادآوري است. توجه محمدحسين ذهبي در “التفسير والمفسرون” به جايگاه اين تفسير، با وجود انتقاداتي که به ديدگاههاي او مي توان وارد ساخت، نمون? ديگري است که در اينجا ميتوان بدان اشاره کرد. ويژهنام? مجل? پژوهشهاي قرآني مربوط به طبرسي نيز يکي ديگر از اين نمونههاست. نيز پاياننامهاي دفاعشده در دانشگاه فردوسي مشهد، با عنوان آراء و نظريات فقهي در مجمع البيان (بخشهاي طهارت و صلاة) از محمدحسين ميري و مقالهاي از خانم فتحيه فتاحيزاده و فاطمه نظري، در نشري? علوم قرآن و حديث با عنوان معناشناسي الفاظ قرآن در مجمع البيان از ديگر نمونههاست.
آنچه کار اين پژوهش را در مقايسه با ديگر پژوهشها متمايز ساخته، نحو? مواجه? طبرسي با آراي تفسيري ساير عالمان مسلمان است. اين مهم با عنايت به دور? خاص حيات علمي طبرسي و وجود نحله و مشربهاي فکري فرهنگي و فقهي و ادبي در روزگار او، اهميت زائد الوصفي مييابد. لذا تحقيق پيرامون اين موضوع ما را به افقهاي روشني هدايت خواهد کرد که روياروييهاي تفسيري عالمان را در قالب مباحث و ديدگاههاي علمي تفسيري ملاحظه کنيم. بنابراين از اين حيث، اين تحقيق در نوع خود بيسابقه است.
اهداف تحقيق
– آگاهي از روشهاي مختلف مفسران سدههاي ميانه در رويارويي مباحث تفسير کلامي با همديگر.
– اشراف بر چگونگي تأثيرپذيري مفسران پيشين بر مفسران پسين و بالعکس، در آيات قرآني ناظر بر مواضع کلامي.
– اطلاع از مشترکات و مفترقات مکاتب و مشربهاي کلامي تفسير مسلمانان در حوز? قرآن.
– بيان کار ويژه و نقش برجست? طبري در دفاع مستند از ديدگاههاي تفسير کلامي.
اهميت و ارزش تحقيق با تأکيد بر کاربرد نتايج آن
يکي از جنبههاي مهم در حوز? پژوهشهاي قرآني، بهويژه در بخش مربوط به تاريخ تفسير، اطلاع از نحو? ورود وخروج مفسران متقدم در مباحث و چگونگي پرداختن به مباحث علمي تفسير است؛ بهگونهاي که اين شيو? پرداختن، بهمثاب? الگويي براي محققان حوز? تفسير در دوران معاصر واقع گردد. از نتايج اين تحقيق اينکه پژوهشگران و علاقهمندان به علوم اسلامي و قرآني و دانشجويان رشت? الهيات و گرايشهاي مختلف آن و طلاب حوزههاي علميه بهره خواهند برد.
فرضيهها
– برخي مباحث کلامي تفسير مجمع البيان، بهخصوص در ارزيابي آراي تفسيري متکلمان که عمدتاً متکي به استدلال و استظهار از آيات قرآناند، فاقد تبيين نظري و بيان استدلال و مبتني بر نفي يا اثبات است.
– برخي مباحث کلامي در تفسير مجمع البيان با رويکرد توضيح يا تعريف آمده است نه با رويکرد جهتگيرانه.
– طبرسي در مباحث تفسيري خود، از مباني کلام شيعه، بهطور مستند دفاع کرده است.
– نقد ديدگاههاي کلامي مجبره و پس از آن معتزله، در تفسير مجمع البيان، بهمثاب? دفع شبه? چشمگير است. البته در فراز و فرودهاي اين تفسير، رويکرد تقريبگرايانه با تفسير معتزله نيز محسوس است.
روش انجام تحقيق
اين پژوهش بر مبناي روش توصيفي، تحليلي، تطبيقي و با بهرهگيري از روش کتابخانهاي انجام شده است. با استفاده از اين روش تلاش ميشود پس از جمعآوري اطلاعات، مستند به شيو? منطقي، به تجزي? آنها پرداخته تا با بررسي دقيق ديدگاههاي مفسران، اهداف تعيين شده و نتايج لازم بهدست آيد. در انجام اين تحقيق، منابع اصلي تفاسير سورآبادي و الکشف والبيان است.
فصل اول
کليات و مفاهيم
1-1. تعاريف و اصطلاحات
1-1-1. تفسير در معناي لغوي
درباره ريشه اين کلمه دو نظريه وجود دارد:
نخست آنکه اين واژه از ماد? “فسر” گرفته شده است. لغويان براي اين ماده معاني متعددي ذکر کردهاند از جمله:
1. بيان و توضيح دادن.1
2. آشکار ساختن امر پوشيده.2
3. کشف و اظهار معناي معقول.3
ديدگاه دوم آن است که اين واژه مشتق از “سفر” و مقلوب آن است.4
اين قول علاوه بر آنکه مبتني بر قاعده اشتقاق ميباشد که در زبان عربي رايج است،5 ناشي از آن است که برخي لغتشناسان، معناي اصلي ماد? “سفر” را کشف و آشکار شدن دانستهاند.6
با توجه به آنچه ذکر شد، درمييابيم که واژ? تفسير در معناي آشکار ساختن، تبيين نمودن و پرده برداشتن از چيزي ميباشد.
1-1-2. تفسير در معناي اصطلاحي
مفسران و دانشمندان اسلامي، تعاريف متعددي را براي تفسير ارائه کردهاند که به برخي از اين تعاريف اشاره ميکنيم:
ابوحيان در تعريف تفسير چنين ميگويد: “تفسير علمي است که در آن، از چگونگي ادا کردن الفاظ، معاني آنها، احکام واژهها، جملهها و معاني که ترکيبات و جملات بر آن دلالت دارد و همچنين مراد و منظور خداوند متعال از آنها بحث ميکند.”7
زرکشي ميگويد: تفسير در اصطلاح، علم نزول آيه و سوره قرآن و داستانهاي آن اشارههاي نازل شده در آن، دانستن ترکيب مکي و مدني، محکم و متشابه، ناسخ و منسوخ، خاص و عام، مطلق و مقيّد، مجمل و مفسر آن است.8
زرقاني در اين زمينه گويد: تفسير در اصطلاح، علمي است که در آن، از احوال قرآن کريم از جهت دلالت آن بر مراد خداي متعال بهانداز? طاقت بشر بحث ميشود.9
ذهبي نيز گويد: علم تفسير علمي است که از مراد و منظور خداوند متعال بهانداز? طاقت بشر بحث و گفتگو ميکند و آن شامل تمامي معاني ميشود که فهم معني و بيان مراد متوقف بر آن است.10
هر چند که در تعاريف مذکور و ديگر تعاريف تفسير، تعابير مختلفي براي تفسير بيان شده، آنچه مشخص است اينکه در هم? آنها يک معنا و مفهوم و احد وجود دارد و آن هم کشفِ بيانِ مرادِ خداوند متعال از آيات قرآن است.
1-1-3. علم کلام
علم کلام شامل اصول و عقايد ايماني با دلايل عقلي است که در آن، به ردّ شبهات مخالفان و اثبات عقايد حقه ميپردازد.11 به عبارت ديگر ميتوان گفت: موضوع علم کلام، خداوند و عقايد ديني است؛ يعني اين علم به اثبات وجود و صفات و افعال الهي و عقايد ديني ميپردازد. گروهي از متکلمان مانند تفتازاني موضوع علم کلام را “موجود بما هو موجود” دانسته و آن را به قدما نسبت داده است. به عقيد? او در اين علم، متکلم هم? اشياء را مورد بحث قرار ميدهد و آنها را به قديم و حادث تقسيم ميکند. آنگاه موجود حادث را به جوهر و عرض و هرکدام را به اقسام مختلف تقسيم ميکند و سپس به بحث دربار? قديم ميپردازد و ثابت ميکند که کثرت و ترکيب در آن راه ندارد و بهواسط? صفات ويژ? خود، از موجودات ممتاز ميگردد. آنگاه از طريق اثبات حادث بودن عالَم، وجود مُحدِث را اثبات ميکند و پس از آن، به بحث دربار? نبوت و ساير مباحث عقلي و نقليِ علم کلام ميپردازد.12
به نظر بعضي ديگر مانند ارموي در علم کلام، از صفات و ذات خداوند بحث ميشود. بدين صورت که پس از اثبات ذات، صفات ثبوتيه و سلبيه بررسي ميگردد.13
ابن خلدون هم موضوع علم کلام را عقايد ايماني دانسته و گفته: “موضوع علم الکلام انّما هو العقائد الأيمانية”14
1-1-3-1. تاريخ پيدايش علم کلام
قول مشهور اين است که علم کلام اسلامي پس از انتشار عقايد و آراي مذاهب و اديان مختلف در ميان مسلمانان از طريق فتوحات اسلامي و گسترش دامن? حکومت اسلامي و اختلاط و آميزش مسلمانان با پيروان اديان و مذاهب ديگر پديد آمد تا از عقايد اسلامي دفاع کند و به اشکالات و شبهات اعتقادي پاسخ گويد.15 اما با توجه به مقتضاي مقصود ما از علم کلام که بحث و گفتگو دربار? فرقههاي ديني و کلامي و طرح اين مباحث در ميان خود مسلمانان است، بايد گفت: پيدايي مباحث کلامي، مقارن پيدايي فرقههاي کلامي است و اولين اختلاف به گفت? بغدادي در زمين? ولايت و امامت و جانشيني پيامبر پيش آمد.16
در ابتدا بيشتر شيعه از کلام متنفر بودند و احاديثي نير در نهي از استدلال و نظر در مسائل مذهبي روايت ميکردند.17 بعدها بهدليل ردّ ادل? خصم و دفاع از عقايد خويش، خود را ناگزير ديدند که با اصطلاحات و طرز استدلال متکلمان آشنا شوند ولي تا دوره امام صادق(ع)، اماميه، به علم کلام ابراز علاقه نميکردند و تا اين زمان، علماي شيعه در اصول و فروع، به کلام خدا و سنت نبوي استناد ميکردند.18 از زمان امام ششم به بعد، بهدليل نهيکردن ائمه اطهار از پيروي از روش معتزله، متکلمان شيعه از روش آنها برگشته و روش خاص و کلامي مخصوص به فرق? اماميه را بهوجود آوردند که ميتوان آن را کلام قرآن ناميد.19
1-1-4. مکتب معتزله
معتزله نام جريان و جنبش فکريِ ديني است که انديشههاي عقلاني آنان در اواخر قرن نخست و سالهاي آغازين قرن دوم، در ميان برخي از انديشمندان مسلمان شکل گرفت و بنيانگذار اين فرق? کلامي “واصل بن عطا” (131هـ) بوده است.20
دربار? سبب ناميده شدن اين گروه به معتزله سخنها گفتهاند. شهرستاني کنارهگيري واصل بن عطا از درس حسن بصري را علت نامگذاري اين فرقه به معتزله ميداند و ميگويد: شخصي در مجلس درس حسن بصري (110 ه) از او پرسيد: در روزگار ما جماعتي پيدا شدهاند که مرتکب کبيره را کافر ميدانند. عقيد? تو در اين باره چيست؟ حسن بصري در انديشه فرو رفت اما پيش از آنکه لب به سخن بگشايد، يکي از شاگردان گفت: مرتکب کبيره نه مؤمن است نه کافر، بلکه جايگاه او ميان کفر و ايمان است (منزلة بين المنزلتين).
اين مرد واصل بن عطا بود که اولين عقيد? مکتب اعتزال را بيان کرد. وي آنگاه به کنار يکي از ستونهاي مسجد رفت و به توضيح عقيد? خويش پرداخت و در پي آن حسن بصري گفت: واصل از ما کناره گرفت (اعتزل عنا واصل). از همان روز، واصل و پيروانش به معتزله موسوم گشتند.21
هدف اين مکتب مطرح کردن اسلام و تعاليم آن براساس استدلال عقلي بود.22
نکت? مهم اينکه انديشههاي عقلگرايي و استفاده از فلسفه و منطق نزد معتزله پيش از اسلام، ميان اديان و ملتهاي ديگر بهويژه مسيحيان رواج داشته، بنابراين اينگونه مباحث کلامي پيش از اين نيز بوده است.23
از باورهاي اصولي و مهم معتزله، اصول پنج گانه توحيد، عدل، وعد و وعيد (معاد)، منزلة بين المنزلتين و امر به معروف و نهي از منکر بود. گرچه به دو اصل توحيد و عدل اهميت بيشتري ميدادند و به همين سبب، خود
