
بچشد و به همین جهت اسلام از پرخوری مذمت نموده است. یادآوری این مطلب هم ضروری است که سالک الی الله نیز مانند سایر مردم برای زنده ماندن و نیروی عبادت نیاز به غذا دارد اما باید به مقدار تأمین نیازهای بدن غذا بخورد و از پرخوری جدّاً اجتناب نماید.
خداوند میفرماید: (فَاتَّقُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُونِ – وَ لَا تُطِيعُواْ أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ – الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فىِ الْأَرْضِ وَ لَا يُصْلِحُون) (شعراء/ 150- 152) «پس از خدا بترسيد و مرا اطاعت كنيد! – و فرمان مسرفان را اطاعت نكنيد! – همانها كه در زمين فساد مىكنند و اصلاح نمىكنند!»
در جامعه متعادل مىتوان انتظار اصلاح و تقوا را داشت و اين تقوا است كه انسان را به حيات طيبه مىرساند و اين انسان است كه بايد بخواهد و تلاش كند از نعمات الهى بهطور شايسته استفاده كند تا در طريق معتدل و مستقيم قرار گيرد و زودتر به هدف نهايى (قرب الهى) برسد. عدم تعادل كه در تمام زواياى زندگى بشر چه در مسائل فردى و اجتماعى و … به وضوح خودنمايى مىكند، مسلما به آتيهاى دردناك در زندگى همه انسانها منجر خواهد گشت. افراطگرايى دنياى كشورهاى به اصطلاح توسعهيافته و پيشرفته كه در زير سايه قدرتمدارى از رمق و توان ملتهاى ناتوان مىكاهند و بر فقر و گرسنگى و زندگانى اسفبار آنها مىافزايند تا از رهگذر آن، حس فزونطلبى و اسرافكارى خويش را پيش از بيش ارضا كنند، عامل اصلى اين نابسامانىها مسئله عدم توازن و فقدان تعادل در فرهنگ و طرز فكر و رفتار بشرى است. پس اسراف و افراط در لذتهاى مادى در عدهاى و محروميت از آن در عده ديگر منشأ رذايل و فساد خواهد بود و دعوت به اخلاق و صلاح و تقوا ادعاهايى متناقض است.106
1-11-4- حبّ ذات
وقتی سالک، تمام موانع را برطرف ساخت و از همهی مراحل گذشت، تازه با مانع بسیار بزرگی مواجه میشود و آن حب ذات است. تازه متوجه میشود همهی اعمال و حرکات و عبادتهایش از حبّ ذات نشأت میگیرد؛ چراکه عبادت و ریاضت و ذکر و دعا و نماز و روزهاش، به منظور استکمال نفس و پاداش اخروی است که نتیجهاش عائد نفس میشود و چنین عبادتهایی گرچه انسان را به بهشت و ثواب اخروی نائل میگرداند، اما انسان را به مقام شامخ ذکر و شهود و لقاء، ارتقاء نخواهند داد. سالک تا از مقام خودخواهی و خودبینی نگذرد، نور خدا در دلش تجلی نخواهد کرد و تا از مقام ذات و حب نفس هجرت نکند به بارگاه قدس الهی بار نخواهد یافت.107
خداوند میفرماید: (…يُرِيدُ أَن يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُم…) (مؤمنون/24) «…مىخواهد بر شما برترى جويد!…»
در برخی تفاسیر108 آمده که از این آیه برداشت میشود که انسان همواره در این ترس است که دیگران بر او پیشی بجویند.
1-12- آثار تهذیب نفس
اگر سالک موانع را برطرف ساخت و موفق شد که خود را از رذایل پاک کند و به فضایل آراسته گردد، آثاری را دنبال خواهد داشت، ابتدا باید گفت که بازگشت آثار و فواید تزکیه به خود انسان است و خداوند بهرهای از این تلاش معنوی انسان نخواهد برد.
(…فَإِنَّما يَتَزَكَّى لِنَفْسِهِ وَ إِلَى اللَّهِ الْمَصيرُ)109 «…و هر كس پاكى (و تقوا) پيشه كند، نتيجه آن به خودش بازمىگردد؛ و بازگشت (همگان) به سوى خداست.»
1-12-1- رستگاری
تزکیه و پاک کردن نفس از آلودگی باعث رستگاری است.
(قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى)110
«به يقين كسى كه پاكى جست (و خود را تزكيه كرد)، رستگار شد.»
1-12-2- رضایت الهی
ايمان به خدا و پيامبر (9) و اطاعت از آنان، صبر و جهاد، تقوا و احسان و توكّل، موجب رضايت كامل الهى و برخوردارى از فضل بزرگ وى میشود: (الَّذِينَ اسْتَجابُوا … وَ اتَّبَعُوا رِضْوانَ اللَّهِ وَ اللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيم) (آل عمران/ 172-174) «به همين جهت، آنها (از اين ميدان،) با نعمت و فضل پروردگارشان، بازگشتند؛ در حالى كه هيچ ناراحتى به آنان نرسيد؛ و از رضاى خدا، پيروى كردند؛ و خداوند داراى فضل و بخشش بزرگى است.»
همچنین انفاق به انگیزهی تهذیب نفس، رضایت خاطر از پاداش الهی را به همراه میآورد.
(الَّذِى يُؤْتىِ مَالَهُ يَتزََكىَ 000وَ لَسَوْفَ يَرْضى)111 «همان كس كه مال خود را (در راه خدا) مىبخشد تا پاك شود… و بزودى راضى و خشنود مىشود!»
1-12-3- درک حقایق قرآن
پاک کردن و تهذیب نفس از گناه زمینه ساز درک حقایق قرآن و استفاده از معارف بلند قرآن کریم است:
(إِنَّهُ لَقُرْءَانٌ كَرِيمٌ … لَّا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُون) 112
«كه آن، قرآن كريمى است … و جز پاكان نمىتوانند به آن دست زنند [دست يابند].»
دست یابی به معانی ظاهری قرآن برای اغلب انسانها میّسر است، امّا به معانی باطنی قرآن جز پاکدلان دست نخواهند یافت، طهارت در این آیات هم طهارت ظاهری را شامل میشود و هم شامل طهارت باطنی میشود و به این مطلب اشاره دارد که تنها کسانی به اسرار و معانی باطنی قرآن دست مییابند که قلوب آنان از آلودگیهای شرک و گناه پاک باشد که در درجه اول پیامبر و امامان معصوم هستند و در درجات بعد دیگر انسانها، هر یک به اندازهی طهارت نفس خود از باطن این کتاب بهرهمند میشوند.113
1-12-4- زمینه جلب محبت خداوند
علاقه انسان به پاکسازی خود از گناهان، زمینهی جلب محبت خداوند است:
(…إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابينَ وَ يُحِبُّ الْمُتَطَهِّرين)114
«…خداوند، توبهكنندگان را دوست دارد، و پاكان را (نيز) دوست دارد.»
علاوه بر موارد فوق میتوان مواردی دیگر را نیز به عنوان اثرات و برکات تهذیب نفس برشمرد که عبارتند از: دریافت پاداش الهی و رسیدن به نعمات بهشتی؛ خشنودی از قضا و قدر الهی، قناعت ورزی و رضایتمندی از زندگی و معیشت و… اشاره کرد.115
فصل دوم:
راهکارهای عملی تهذیب نفس در قرآن
مقدمه
از نظر قرآن کریم، هدف زندگی چیزی جز خداشناسی و خداپرستی و رسیدن به قرب خداوند از طریق دینداری و خالص کردن دین برای خداوند، نیست. قرآن کریم می فرماید:
(وَ مَا أُمِرُواْ إِلَّا لِيَعْبُدُواْ اللَّهَ مخُْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ…)116 «و به آنها دستورى داده نشده بود جز اينكه خدا را بپرستند در حالى كه دين خود را براى او خالص كنند…»
یعنى فهمشان و عملشان براى خدا باشد و محصول اخلاص نیز لقاى الهی است. خلاصه پیام این آیه شریفه آن است که ما جز عبادت خدای متعال و قرب به او کاری در این دنیا نداریم و تنها از این طریق است که استعدادهایمان شکوفا میشود و تواناییهای نهفته در وجودمان به منصه ظهور میرسد و به کمال و سعادت میرسیم. البته مفهوم و حقیقت عبادت بسیار فراگیر است و شامل تمام فعالیتهای انسان در زندگی میشود. حتی خوردن و خوابیدن و ازدواج انسان بیرون از حیطه عبادت و پرستش خداوندنیست.117
این آیه چه قدر زیبا است و چه قدر تکلیف انسان را روشن میکند. دلیل آن هم این است که ما مخلوق مظهر خداوند هستیم و مظهر خدا کاری جز شناخت خدا و کسب رضایت خدا و ارتباط با خدا و قرب به خداوند ندارد. البته کمال و سعادت او هم در همین رابطه با خداوند است و از همین طریق به همه چیز میرسد. حتی ارتباط با خود و ارتباط با طبیعت و جامعه نیز در همین راستا، یعنی در راستای ارتباط با خدا و پرستش او توجیه میشود.
علامه طباطبایی تنها راه تهذیب نفس را تکرار عمل نیک میداند و راههای تهذیب نفس و گرایش به آنرا، به طور کلی سه دسته میکنند:
1- توجه به فواید دنیوی فضایل (روش فلاسفه)
2- توجه به فواید اخروی فضایل (روش پیامبران)
3- محو کردن زمینههای رذایل اخلاقی (روش خاص قرآن)
در ادامه میگوید هر سه روش در اسلام و آیات قرآن یافت می شود. برای مثال در مورد مسلک و روش اول آیاتی را مثال می زنند از جمله: (…وَ لا تَنازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَ تَذْهَبَ ريحُكُمْ وَ اصْبِرُوا…)118
(… با يكديگر نزاع نكنيد، و گرنه ضعيف ميشويد و نيرويتان هدر مىرود، و خويشتن دارى كنيد…)
که رعایت نکتهای اخلاقی را به خاطر یک منفعت دنیوی توصیه میکند.
و مثال هایی هم در مورد دسته ی دوم و روش دوم نقل می کنند از جمله:
(… إِنَّما يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِساب)119 «… صابران اجر خود را به تمام و كمال و بدون حساب خواهند گرفت.»
و آيه: (… إِنَّ الظَّالِمينَ لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ)120 «… بدرستى ستمكاران عذابى دردناك دارند.»
روش سوم به این ترتیب است که، دلیل گرایش به رذائل و دوری از منشا همه ی فضائل یعنی خداوند، دو چیز است : 1- انجام و گرایش به رذیلتی برای کسب یک عزت 2- انجام و گرایش به رذیلتی به خاطر ترس از نیرویی, قرآن کریم، دیدگاهی را مطرح می کند که: (…إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَميعا…)121
و فرد در این مکتب به یک دید الهی و توحیدی میرسد که عزت و قدرت را جز در خداوند نمیبیند و اصلا جز خدا را نمیبیند و در نتیجه از خداوند که منشأ همهی فضایل است غافل نشده، یعنی زمینههای گرایش به رذایل که همانا کسب عزت یا ترس از نیرویی است را از بین میبرد و همهی این صفات را به خداوند نسبت میدهد و فرد مؤمن متکی به خدا و دارای دید توحیدی، دیگر اصلا زمینهای برای دوری از فضایل و گرایش به رذایل در او باقی نمیماند.122
راهکارهایی که برای تهذیب نفس در قرآن مطرح شده بسیار زیاد هستند که در این مطلب گنجایش تمام آنها وجود ندارد؛ از این رو به مهمترین این موارد اشارهای میکنیم:
2-1- یقظه
یقظه به معنای بیدار شدن به خود آمدن و متنبه گشتن است.
اولین قدم در سلوک الی الله یقظه است. یقظه در تهذیب نفس از اهمیت زیادی برخوردار است. براي تحقق تهذیب نفس، بيداري دل از خواب غفلت و توجه کردن به غافل بودن خويش ميباشدکه عارفان از آن به «يقظه»تعبير میکنند. یک مبتدی که میخواهد تهذیب نفس کند، باید از یقظه شروع کند. یعنی اول باید بیدار شود، حقیقت را بشناسد و بداند انسان برای چه به دنیا آمده و هدف برای خلقت چیست. مبدأ و مقصد را بشناسد و دربارهی این راه نورانی تفکر کند.123
خداوند متعال میفرماید: (يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ عَنِ الاَْخِرَةِ هُمْ غَافِلُون)124
«آنها فقط ظاهرى از زندگى دنيا را مىدانند، و از آخرت (و پايان كار) غافلند!»
و میفرماید: (وَ مَا هَذِهِ الْحَيَوةُ الدُّنْيَا إِلَّا لَهْوٌ وَ لَعِبٌ وَ إِنَّ الدَّارَ الاَْخِرَةَ لَهِىَ الْحَيَوَانُ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُون)125
«اين زندگى دنيا چيزى جز سرگرمى و بازى نيست؛ و زندگى واقعى سراى آخرت است، اگر مىدانستند!»
تدبر عمیق در این آیات و دیگر آیات و دقت در اشارات آنها به خوبی معلوم میکند که موجودیت حیات دنیا بر پایهی جهل و غفلت به خصوصی است و اگر این جهل و غفلت بر طرف شود و یقظه و تنبه حاصل شود، اساس مودیت آن متزلزل میگردد و خیال و فریب بودن آن روشن میشود و حقیقت به وضوح میرسد. این بیدار شدن و به خود آمدن از یک چنین جهل و غفلت را «یقظه» مینامند.126
آیات قرآن و خطابها و نداهای ربوبی میخواهد مؤمنین را بیدار نموده و به خود آورد. یعنی به آنان که اسلام و ایمان آورده و زمینه روحی آنها مستعد برای به خود آمدن و متنبه گشتن است، خطابها و نداهای بخصوصی دارد. گاهی میفرماید:
(يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ ءَامِنُواْ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْكِتَابِ الَّذِى نَزَّلَ عَلىَ رَسُولِه…)127
«اى كسانى كه ايمان آوردهايد! به خدا و پيامبرش، و كتابى كه بر او نازل كرده، ايمان (واقعى) بياوريد …»
و جای دیگر هم میفرماید:
(وَ كَأَيِّن مِّنْ ءَايَةٍ فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ يَمُرُّونَ عَلَيهَْا وَ هُمْ عَنهَْا مُعْرِضُونَ – وَ مَا يُؤْمِنُ أَكْثرَُهُم بِاللَّهِ إِلَّا وَ هُم مُّشْرِكُون)128
«و چه بسيار نشانهاى (از خدا) در آسمانها و زمين كه آنها از كنارش مىگذرند، و از آن رويگردانند! – و بيشتر آنها كه مدعى
