
مادر و بی کس و غریب شدن پدر میشود، این شخصیت تاثیر و نقش زیادی در اثر به جای نمیگذارد. نویسنده میبایست در تمام داستان روح فداکاری این شخصیت را به خواننده نشان میداد و در پایان نتیجه خوبی از این ماجرا به دست میداد تا لااقل محتوا و درونمایه با عنوان کتاب سازگاری بیشتری پیدا میکرد. اما اینطور نشد و فقط پس از ساکن شدن پیرمرد در آبادی پسرک، آنها تصمیم میگیرند که همدیگر را بابا رستم و سهراب صدا بکنند.
3-6 سال 75
3-6-1 زندگی نامه
فرهاد حسن زاده: متولد بیستم فروردین 1341 در آبادان است. او از نویسندگانی است که در تمامی حوزههای ادبی، از داستان کودکان و نوجوانان تا رمان برای بزرگسالان دست به نگارش زده است.
او نوشتن را از دوران نوجوانی با نگارش نمایشنامه و داستان آغاز کرد. جنگ ایران و عراق و مهاجرت از آبادان باعث شد مدتی از نوشتن باز بماند اما در سال 70 اولین کتابش به نام «ماجرای روباه و زنبور» در شیراز چاپ شد. از آن پس به شکل حرفهای قدم به دنیای نویسندگی در حوزه ادبیات کودکان و نوجوانان گذاشت. از حسن زاده تا کنون بیش از 60 اثر چاپ شدهاند. برخی آثار او به زبانهای انگلیسی، مالایی و چینی ترجمه و انتشار یافتهاند و بر اساس بعضی از کتابهایش، فیلم، انیمیشن و e-book تهیه شدهاند. فرهاد حسن زاده تا کنون بیش از بیست جایزه برای آثارش گرفته که مهمترین آنها نشان ماه طلایی از جشنواره بزرگ برگزیدگان ادبیات کودک و نوجوان است. دیگر آثار مهم او: «دختر مهران، مار و پله، ماشو در مه، سمفونی حمام، گاه روشن گاه تاریک، بزرگترین خط کش دنیا، انگشت مجسمه، آبی تر از آبی، آهنگی برای چهارشنبهها، امیرکبیر فقط اسم یک خیابان نیست، امیرکبیر (زندگی نامه)، کلاغ کامپیوتر، هندوانه به شرط عشق …
3-6-2 مهمان مهتاب
3-6-2-1 خلاصه
خانوادهای خوزستانی از اهالی آبادان، به علت شروع جنگ آواره میشوند. در این میان دو پسر نوجوان خانواده دو راه متفاوت را انتخاب میکنند و از هم جدا میشوند. فاضل تصمیم میگیرد بماند و به همراه برادر بزرگترشان عادل، از شهر دفاع کند اما کامل که همیشه میخواست از گرما و وضعیت نابسامان شهرش جدا شود، با خوشحالی راهی سفر به نواحی مرکزی میشود. او و خواهرش زحل که دانشجوی رشته ادبیات دانشگاه تهران است، هوای ساکن شدن در تهران را در سر میپرورانند. در این سفر، خانواده عمه نیز آنها را همراهی میکنند. به علت مشکلاتی که در مسیر رخ میدهد، آنها هیچ گاه به تهران نمیرسند و در اصفهان، درون بیغولهای ماندگار میشوند. کامل بیشتر طول داستان را در آرزوی رفتن و رسیدن به تهران میگذراند و دائم از مشکلات پیش آمده گلایه میکند.
بر خلاف او فاضل از هیچ تلاشی و سختی ای نمیهراسد و با اینکه با خبر میشود عادل قبل از رفتن او به خرمشهر شهید شده است و تنها مانده، بدترین شرایط را تحمل میکند. دوری دو برادر بیش از یک ماه دوام نمیآورد. فاضل طی نامهای از طریق پدرش از کامل میخواهد که برگردد و او هم که حسابی از سفر و دوری از برادر سرخورده شده، در اولین فرصت راهی جنوب میشود. در همین حین فاضل در حادثهای به شدت مجروح میشود و صورتش کاملا میسوزد. رنجهای حامل این دو برادر از کنار یکدیگر رد میشوند و کامل، فاضل را از نگاه آشنایش میشناسد. او خود را به آب میزند و پس از شنا کردن خود را به برادر میرساند.
3-6-2-2 درونمایه
داستان در مورد کمال انسانها و به تکامل رسیدن است. اسامی فاضل و کامل تا حدی به این تم کمک میکند. فاضل قسمت اعظم راه رشد را پیموده است. همین که راه درست را انتخاب کرده، در آن مسیر حرکت میکند به منزلهی رسیدن به مقصود است. اما کامل از ابتدا اشتباه میکند. پس بایستی اول متوجه اشتباهش شود سپس آن راه را برگردد و بعد هم مسیر درست را ادامه دهد. تمام سختیهایی که در طول مسیر گریبان گیر او میشود، برای این است که متوجه خطای خود شود. این اتفاق هر چند کمی دیر ولی بالاخره میافتد. وقتی او از فاضل جدا میشود، همسفری چون لویی –پسر عمهاش- با او همراه و همصحبت میشود؛ کسی که در انتهای داستان به علت پرسه زدن با معتادان و دلهدزدان، روانه زندان میگردد.
نویسنده در این کتاب دو برادر دو قلو را در مرکز داستان قرار داده است و به وسیله آنها، حوادث داستان را به زیبایی پی ریزی کرده است. فاضل و کامل در مقابل هم قرار دارند و هدف نویسنده را برای نشان دادن وجوه متضاد مورد نظر او، تامین میکنند. این جنبههای متضاد عبارتند از: بی امنی شهرهای مرزی در برابر امنیت و بی اعتنایی ساکنین شهرهای دور از مرز، تضاد دردمندان و بی دردان، تقابل دلسوزان و عافیت طلبان و شاید حتی کشمکشی که در درون یک انسان رخ میدهد.
جاده و سفر در این داستان سمبلی از سیر و سلوک است. جادهای که کامل طی میکند مثل زندگی خود اوست گاهی زیبا، گاهی خسته کننده، زمانی راکد و ساکن و بعد هم وسیلهای برای رسیدن او به برادرش، به وطنش و در اصل به ماهیت واقعیاش!
3-6-2-3 تحلیل کلی
نویسنده نه تنها در دیالوگها بلکه در خود متن اصلی نیز از زبان جنوبی استفاده میکند. هرچند اثر به زبانی صمیمی و زیبا و روان نوشته شده ولی بهتر آن بود که زبان جنوبی به گفتگوهای ما بین شخصیتها محدود میشد. داستان مهمان مهتاب، در بین آثار برگزیده این دهه بیشترین شخصیت، حادثه و حجم را داراست. نویسنده، توصیفات زنده و پویایی به مخاطب عرضه میکند. همچنین با پیش کشیدن حوادث فرعی و اصلی متنوع، باعث جذابیت اثر و اشتیاق خواننده میشود. نویسنده از طولانی بودن کتاب به بهترین نحو استفاده میکند و ماجرای تحول دو برادر -خصوصا کامل- را به شکلی ملموس پیش چشم خواننده میآورد. در این میان پیامهای دینی و عبرتهای مفیدی نیز به زیبایی در لابه لای کلمات و یا ماجراهای کتاب گنجانده میشوند؛ بدون آنکه حالت شعار به خود بگیرند و خواننده را برنجانند.
3-6-2-4 تحلیل شخصیت
شخصیتهای خلق شده در داستان در چند تقسیم بندی کلی جای میگیرند:
شخصیتهای اصلی (قهرمان): فاضل و کامل. این دو به یک اندازه، نقش و تاثیر دارند و از آنجا که راوی نیز دانای کل محدود است –از دریچهی چشمان فاضل و کامل- میتوان هر دو را قهرمانهای داستان در نظر گرفت.
شخصیتهای فرعی با جزئیات فراوان: این شخصیتها همان شخصیتهای نمونه هستند. هرکدام از آنها سهم قابل تاملی در پیشبرد داستان و انتقال پیام دارند.
شخصیتهای فرعی حاشیهای: این شخصیتها نیز تعداد قابل ملاحظهای را به خود اختصاص دادهاند و تأثیر آنها در داستان متفاوت است. البته نسبت به دیگر شخصیتها از اهمیت کمتری برخوردارند.
شخصیتهای نمادین: این گروه از شخصیتهای داستانی با هر دو بعد واقعی و نمادین ظاهر میشوند.
فاضل و کامل هر یک شخصیتهایی جامع و پویا دارند. به زبان خودمانی، تحول کامل به سمت خوب شدن و تغییر فاضل به سمت خوبتر شدن است. گره اصلی داستان هم از همین جا شروع میشود؛ از جایی که فاضل میماند تا برای دفاع از وطنش بجنگد و کامل، طلبکارانه راهی شهرهای خوش آب و هوا و امنتر میشود. داستانها به شکل متناوب، به سرگذشت این دو برادر اختصاص مییابد و فرصت شناخت و تفکر دربارهی شخصیتها را به خواننده میدهد.
جدایی دو برادر، نشانگر جدایی دو نوع سلوک و روش زندگی است. یک طرف فاضل قرار دارد، که حاضر است همه سختیها را به جان بخرد ولی در شرایط سخت و بحرانی، شهرش را تنها نگذارد. طرف دیگر کامل است که از چند سال پیش که به اردوی رامسر رفت، آدم دیگری شد. از آن زمان آبادان و آنچه داشت، برایش غریبه گشت و خیال رفتن و به بهترها رسیدن برایش آرزو شد.
این دو برادر از ابتدای داستان با هم تفاوتهایی دارند. البته راوی از زبان فاضل بیان میکند که چند سال است که این تفاوتها خود را بیشتر نشان میدهند؛ از زمان اردوی رامسر.
کامل گفته بود: «تو باید سیمهات قاطی کرده باشه که میخوای برگردی.»
مجبور نبود جوابش را بدهد. از تکرار حرفها خسته شده بود. ساکت ماند. دستهایش روی سینه به هم گره خورد. لج کامل بیشتر درآمد: «آخه فاضل زبون نفهم، تو ایی وضع سگ می ره آبادان که تو میخوای بری؟ تو ایی گرما، تو ایی بمبارون. نه آب، نه برق. مو که اگه شمش طلا بهم بدن، پا اونجا نمیذارم.»
میدانست کامل همیشه عاشق سفر بود و رفتن به جاهای هرگز نرفته. میدانست از شط و نخل و شرجی و گرما بیزار است و کوه و برف و سرما را دوست دارد. به او عادت داشت و همیشه از لحظه جدایی میترسید. میدانست تازگی برادرش عوض شده و دنبال بهانه میگردد تا روزی یا شبی ساکش را بردارد و بزند به راه. حرف از تهران زده بود و خارج و هر جا که دل خوش باشد. حالا که جنگ آنها را از آبادان تا ماهشهر رانده بود، کامل هوای جاهای بهتری در سر داشت و داشت به آرزوهایش نزدیک میشد. 30
فاضل همیشه به آنچه بود و داشت افتخار میکرد. برخلاف کامل و البته خواهرشان زحل. با آنکه آنها خانوادهای عرب زبان هستند، کامل هیچ گاه در خانه عربی صحبت نمیکند حتی حاضر نیست دیگران هم از زبان مادری خود استفاده کنند.
و به کنار دستش، روی موتور ماشین اشاره کرد. فاضل حرفش را فهمید و رفت نشست کنار راننده. توی خانه گاهی با پدرش عربی حرف میزد. کامل بدش میآمد. میگفت: «باز که زدین کانال دو. چقدر بگم فارسی شکرست!» (ص9)
شاید رشته تحصیلی زحل هم تعریضی به این خصوصیت باشد.
وقتی خصوصیات این دو برادر مقابل هم قرار میگیرد، ضعفها و قوتها بهتر نمایان میشود. برخلاف کامل که با یک اردو تمام مسیر آینده خود را عوض کرد، اولین سفر فاضل، نه تنها تفریحی نیست بلکه مسئولیتی سنگین است.او، پروانه، معلم مدرسهشان را که باردار است، به شهر شیراز میرساند. این کار را به خاطر نصرت، همسر پروانه، انجام میدهد.
فاضل اولین بار بود که پایش را از محدوده آبادان و ماهشهر بیرون میگذاشت. سفر را تجربه میکرد. سفر باکسی که نمیشناخت و کم کم شناس میشد. برایش درد دل میکرد و به درد دلش گوش میگرفت. حرفهای نو میشنید و حرفهای نو میگفت. گوش شنوایی داشت. (ص94)
فاضل در این سفر احساس بزرگی میکند. با همه سختیهایی که میکشد، از کار خود راضی است. این رضایت از هدف و خواسته او سرچشمه میگیرد. او قبول کرده که بماند و برای این کار هم مشقتها را تحمل کند.
فاضل احساس غرور و بزرگی کرده بود. بیرون از کلاس معلمی برایش حرف میزد و سیب و خیار پوست میگرفت و از گذشته و آینده میگفت. احساس صمیمیت و یکرنگی میکرد. برای درد دل هم چیزهایی داشت. از دنیای خودش و کامل. دنیایی که برای همه از بیرون جالب و تماشایی بود. دیدن دوقلوها در کوچه و خیابان و مدرسه، ولی درونشان به هم ریخته شده بود. (ص95)
فاضل و کامل شاید دو جنبه از شخصیت یک نوجوان باشند. غیرت و سخت کوشی و مقابل راحت طلبی و بی مسئولیتی. فاضل در نوع اول است و کامل از نوع دوم. البته زیبایی کار آنجاست که این دو برادر دوقلو هستند و تا قبل از جدایی در این بحران، تمام کارهایشان را با هم به انجام میرساندند. در انتهای داستان هم فاضل به برادرش این جدایی و تنهایی را یادآوری میکند. در واقع این دوری هر دو را کلافه کرده ولی باز هم این فاضل است که پیش دستی میکند و برای آشتی قدم جلو میگذارد. در حالی که هنگام خداحافظی، کامل سیلی محکمی بر صورت برادر نواخته بود و جای آن بود که او پیش دستی کند.
توصیف ظاهری کمترین سهم را به خود اختصاص داده است. در تمام داستان فقط چند شخصیت آن هم به طرز کاملا سطحی توصیف شدهاند. با آنکه شباهت دوقلوها در جای جای کتاب عنوان شده اما تنها توصیف درباره آنها چنین است:
باد، موهای بلند و صافش را موج میداد. (ص43)
هیچ توضیح دیگری درباره قد و هیکل و رنگ پوست و چهره آنها دیده نمیشود. کامل از ابتدا هم تفاوتهایی با فاضل دارد، زبانش تلخ و نیش دارد و بیادبانه است و تکیه کلامش «مصیبت» است.
