
عبادت این چنین بیان میدارد:
«فان قیل فما الجامع لعباده الله؟ قلت: طاعته بامتثال اوامره و اجتناب نواهیه»194.
«اگر گفته شود جامع برای عبادت خدا چیست؟ میگویم: طاعت خدا از طریق امتثال اوامر و نواهیش».
«اگر سؤال شود که انواع عبادت کدامند؟ میگویم عبارتند از: دعا، استعانه، استغاثه، ذبح، نذر، خوف، رجا،… محبت، خشیت، تعظیمی که از خصایص الوهیت است»195.
«العباده اصل معناها الذل ایضاً یقال طریق معبد اذا کان مذللاً… لکن العباده المامور بها تتضمن معنی الذل و معنی الحب فهی تتضمن غایه الذل لله تعالی بغایه المحبه له.
ربوبیت تشریعی و عبادت در نزد ابن تیمیه
مقدمتاً باید گفت که آنطور که از ظاهر برخی عبارات ابن تیمیه استفاده میشود نفس عمل عبادت خدا نیست بلکه طاعتی که همراه با ایتان عمل عبادی صورت میگیرد سبب تحقق عبادت است پس اگر خدا امر به صله رحم کند نه تنها امتثال امر خدا مقرب است بلکه اظهار طاعت و انقیاد از مولا نیز عبادت خداست. طاعت خدا هم به امتثال امر بصلاه حاصل است و هم به امتثال امر به صله رحم یا کسب معاش. به عبارت دیگر از دیدگاه ابن تیمیه هر عملی که در آن قصد قربت از طریق امتثال امر خدا باشد، آن عمل حتماً عبادت است آنهم از جهت طاعت بودن آن برای امر خدا. با این توضیحات شاید ما به این نتیجه برسیم که هسته مرکزی در عبادت از دیدگاه ابن تیمیه عبارت است از تقرب از طریق طاعت بامتثال امر الهی. که در این امر نوع عمل دخیل نیست گر چه برخی از اعمال اگر به طور جد و از روی عقل اتیان شوند همیشه فقط دارای یک جنبه هستند و آنهم جنبه مقربیت از طریق طاعت مانند صلاه و برخی از اعمال جنبه عبودیت در آنها بسیار بارز است به نسبت سایر جنبهها مثل دعای خاشعانه و متضرعانه. این تفسیر اول در مورد تعریف ابن تیمیه از عبادت بود حال ببینیم که آیا تعریف ابن تیمیه براساس این تفسیر در کدامیک از مبانی فکری در تحلیل عبادت جای میگیرد؟ براساس این تفسیر میتوان گفت از واژه قصد طاعت در نزد ابن تیمیه عنصر اعتقاد به طاعت محض که ملازم با اعتقاد به حاکمیت و مشرعیت مطاع است مراد میباشد که در این صورت این طاعت یک نوع طاعتی در عرض طاعه الله میباشد نه طاعتی در طول طاعت خدا مثل طاعت از رسول خدا لذا چنین اطاعتی مستلزم تصور استقلال مطاع ولو صرفاً در تشریع و تقنین و صدور اوامر است و این اعتقاد نوعی اعتقاد به ربوبیت میباشد. پس روی این بیان میتوان مدعی شد که ابن تیمیه مبنای اول را اتخاذ کرده است.
ممکن است گفته شود اگر ابن تیمیه طاعت را عنصر و هسته مرکزی عبادت شمرده پس میبایستی عبادت مشرکین در ارتباط با احجار و اصنام و خورشید و ماه همگی عبادت شیطان و هوی و هوس باشد نه عبادت آنچه ذکر شد. میگوییم این سخن کاملاً صحیح است لذا خود ابن تیمیه روی آن پافشاری نموده و گفته است که:
«فان کان مشرکاً یعبد الکواکب و الاوثان… تکون عبادته فی الحقیقه للشیطان».
اگر مشرکی عبادت میکند ستارگان و بتها را عبادتش در حقیقت برای شیطان است.196
و بلکه ابن تیمیه معتقد است اعمال شرک آمیز مشرک حتی در حقیقت در مقابل خود شیطان میباشد نه در مقابل بت یا کواکب و یا…
«هر کس که سجده میکند برای خورشید و ماه و ستارگان او هنگامیکه قصد سجده میکند شیطان مقارن خورشید و غیره میشود تا سجود وی برای آنها سجود برای خودش باشد و لذا شیطان متمثل به صورت معبود مشرکین میشود.197
پس در نزد ابن تیمیه تعریف عبادت به طاعت بدین معنی است که عمل عبادی حاکی از طاعت معبود است بامتثال امر او یا نهی او، هرگاه این فرمانبرداری به سوی خدا جهت گرفته باشد توحید است ولی اگر به سوی غیر خدا جهت گیری کند شرک عبادی است، و چنین موردی تنها در صورتی تحقق مییابد که طاعت غیر در عرض طاعت خدا باشد نه در طول آن، بنابراین نفس عمل باید مامور به خود خداوند نباشد و از این جا بحث روانی در مورد احادیث و اراده در مورد مثلاً توسل و غیره در نزد ابن تیمیه موضوعیت یافته و جنبه اساسی پیدا میکند.
ربوبیت تکوینی و عبادت از دیدگاه ابن تیمیه
گفته شد ابن تیمیه طاعت بامتثال اوامر و نواهی را محقق عبادت میداند و در صورتی که این طاعت بامر خدا باشد حتی از ظاهر عمل نسبت به غیر انجام شود در این صورت آن عمل عبادت خدا میباشد. در این تحلیل هیچ جایی برای دخالت اعتقاد به ربوبیت در تکوین، در تحقق مصداق عبادت باقی نمیماند. به عبارت دیگر اگر موردی یافت شود که یک عمل عبادی که حاکی از طاعت غیر خدا است محقق شود ولو عامل اعتقاد به ربوبیت یا الوهیت آن غیر در تکوین نداشته باشد چنان عملی از نظر ابن تیمیه عبادت است و به علت جهت گیری آن به سوی غیر خدا شرک عبادی است. با این بیان روشن شد که مبنای ابن تیمیه قسمی خاص میباشد که در آن تا حدودی اعتقاد به ربوبیت تشریعی اخذ شده منتهی سؤالی که باقی میماند اینست که در سجود در قبال خورشید و افلاک و سنگها و بتها و… چگونه طاعت بامتثال امر معنی پیدا میکند198. در اینجا سه احتمال را در مورد ابن تیمیه میتوان داد:
1- طاعت نسبت به امر شیطان و خواسته شیطان و نفس شیطانی صورت گرفته است.
2-اوامر و نواهی خورشید و غیره توسط کاهنان که بعنوان سخنگویان و نمایندگان خدایانی چون بتها، در اذهان مشرکین جاهل هستند طرح میگردد فلذا مناسک و ذبائح و اعمالی که به دستور کاهنان توسط مشرکین غافل جاهل صورت میگیرد طاعت بت است چرا که اهمیتی که به کاهن میدهند بواسطه عظمتی است که برای بت قائل هستند.
3-در اینگونه موارد در ابتدا عمل عبادی بعنوان طاعت از مرد نیکوکار پس از مرگ وی برایش انجام میشد به تصور این که وی امر به این کارها کرده و چون این گونه طاعت به سوی خود میت جهت یافته بود شرک بود که پس از مرور زمان تمثال و بتی که بعنوان تجلی آن میت ساخته شد و همان کارهای شرک آمیز نسبت به او انجام گرفت.
در پایان ما میتوانیم این نتیجه را از کلام ابن تیمیه بگیریم که عبادت موقعی عبادت خدا محسوب است که در آن اصالت به خدا داده شود اما هرگاه یک عمل عبادی در مقابل غیر انجام شود و در عین حال به آن غیر هم اصالت دهد در این صورت اصطلاحاً عبادت غیر محسوب میشود و مراد از اصالت، اصالت در تقرب و یا طاعت میباشد، یعنی تقرب به خود غیر و طاعت ذات بما هو منظور باشد و برای آن غیر، شأن و منزلتی در تشریع و یا ارزشهای معنوی فرض شود که تقرب به آن و طاعت آن بدون توجه به شأن خدا معنی پیدا کند.
انواع عبادت از دیدگاه ابن تیمیه
ابن تیمیه در برخی کلمات خود عبادت را به چهار نوع: 1- اعتقادی، 2- لفظی، 3- بدنی، 4- مالی تقسیم میکند.:
«اعتقادیه: وهی اساس (العباده) و ذلک ان یعتقد انّه الربّ الواحد الاحد الذی له الخلق و الامر و بیده النفع و الضرر الذی لا شریک له و لا شفیع عنده احد الا باذنه و انه لا معبود بحق غیره، و غیر ذلک مما یجب من لوازم الالهیه، و منها اللفظیه: وهی النطق بکلمه التوحید فمن اعتقد ما ذکر و لم ینطق بها لم یحقن دمه و لا ماله… و من نطق و لم یعتقد حقن ماله و دمه و حسابه الی الله و حکمه حکم المنافقین، و بدنیه: کالقیام و الرکوع و السجود فی الصلاه و منها الصوم و افعال الحج و الطواف؛ و مالیه کاخراج جزء من المال امتثالا لما امر الله تعالی به»199.
و گاهی نیز بدون ذکر تقسیم بندی، به پاره ای از مصادیق عبادت همچون: استعانت، نذر، دعا برای جلب خیر و دفع ضرر، نماز، توکل، ذبح، رجاء، خشیت، خوف و انابه اشاره میکند.200
استدراکی در دیدگاه ابن اتیمیه و محمد بن عبدالوهاب
ما از بررسی نقطه نظرات متفرق و متشتت ابن تیمیه و ابن عبدالوهاب بدین نتیجه رسیدیم که هر دو در تصور خود از عبادت دو نکته اساسی را مورد نظر قرار دادند 1- مسئله طاعت 2- مسئله تقرب و تعلق قلبی.
ما با توجه به اینکه در کلام اسلامی طاعت مطلق و مستقل از غیر خدا بعنوان نوعی شرک شناخته شده و با توجه به این نکته که مسئله محبت قلبی و تقرب و امثال ذلک عناوین مترادف با همان خشوع و خضوع و یا ملازم با آن هستند این نتیجه را میگیریم که از دیدگاه آنان هم طاعت از غیر خدا شرک است که ممکن است در اعمال عبادی برخی افراد نسبت به غیر خدا تجلی پیدا کند. و هم خشوع و خضوع تام و کاملی که حاکی از محبت و تعلق تام قلبی به غیر خدا است شرک میباشد. و هیچگونه جمعی بین این دو مورد در ارتباط با شرک آمیز خواندن اعمال مسلمین در کلمات آن امکان پذیر نیست و احتمالاتی که قبلاً در مورد ابن تیمیه داده شده بسیار ضعیف است پس دیدگاه آنان در عبادت به دو گونه محقق میشود: 1- از طریق طاعت 2- از طریق خشوع و خضوعی که منتهی به تعلق قلبی به معبود شود. بر مبنای مورد دوم اعمال مسلمین را شرک دانستهاند. روی این مبنی ما معتقدیم بانیان وهابیت هر دو مبنای موجود در عبادت را موجب مصادیق عبادت میدانند اگر چه قسمت اهم اتهامهای واهی خود را بر مبنای دوم یعنی تعریف عبادت بدون دخالت هیچ قسمی از اقسام اعتقاد به ربوبیت، بنا ساختهاند. تایید سخن ما از تعاریفی که بعضی از بزرگان متاخر وهابیت کردهاند بدست میآید. مثلاً سید محمود آلوسی در تعریف عبادت میگوید:
«عبادت آخرین درجه خضوع بوده و به معنی اطاعت نیز استعمال میشود مثل الا تعبدوا الشیطان و در دعا نیز استعمال شده است «ان الذین استکبروا عن عبادتی»201.
یا مثلاً ابو الاعلی مودودی مواردی سه گانه برای استعمال عبادت در قرآن بیان میکند وی بر این اساس سه تعریف برای این واژه ارائه داده و متذکر میشود که در بعضی از آیات هر سه مورد جمع شده و واژه عبادت بمعنای جامع استعمال میشود او این سه مورد را عبودیت و اطاعت وتالّه میداند و در تعریف آنها میگوید:
«عبودیت اعتراف و اذعان به بزرگی کسی را گویند که انسان در برابر او هیچگونه مقاومت و نافرمانی نداشته باشد و تسلیم او باشد. اطاعت: امتثال اوامر و نواهی مولاست آن چنان که وظیفه عبد بودن اقتضا میکند. تالّه: یعنی علاوه بر دو عنصر قبل اعتراف قلبی به بزرگی شأن معبود همراه با احساس شکر و سپاس در برابر نعمتها و انجام آخرین درجه تمجید و تعظیم در برابر اوست»202.
خود ابن تیمیه نیز در جائی دیگر از کتاب مجموعه التوحید میگوید:
عبادتی که بدان امر شده مفهوماً متضمن نهایت درجه تذلل در پیشگاه خداوند و بالاترین مرتبه محبت نسبت به اوست.
همچنین ابن قیم جوزیه که شاگرد ابن تیمیه است و شارح افکار وی میباشد در تعریف عبادت محبت و خضوع را ملاک قرار داده و میگوید:
«العباده المحبه مع خضوع القلب والجوارح فمن احب شیئاً و خضع له فقد تعبد قلبه له فلاتکون المحبه المنفرده عن الخضوع عباده و لا الخضوع بلا محبه عباده فالمحبه و الخضوع رکنان للعباده».203
عبادت محبت با خضوع قلب و جوارح است پس هر کس دوست داشته باشد چیزی را و خضوع کند برای او پس قلبش برای او تعبد و بندگی کرده، پس محبت خالی از خضوع و خضوع خالی از محبت عبادت نیستند و محبت و خضوع دو رکن برای عبادت هستند».
از تمام این مطالب ما به این نتیجه میرسیم که از دیدگاه ابن تیمیه و ابن عبدالوهاب و اتباع اینها فقط غایت و نهایت خضوع و خشوع همراه با محبت شدید قلبی که ابن تیمیه از آن به «تتیم» تعبیر کرده پدید آورنده عبادت هستند و اعتقاد به ربوبیت حتی ربوبیت در تشریع بعنوان مقوم عبادت حساب نشده است. منتهی این سؤال پیش میآید که پس از چه جهت در کلام ابن تیمیه طاعت بعنوان جامع عبادت شناخته شد و یا عبادت صرفاً متضمن خشوع و خضوع توام با حب دانسته شده است؟ در جواب این مطلب به نظر میرسد که اگر چه قبل از تحقق عبادت نیازی به اعتقاد به ربوبیت و لو تشریعی در مورد معبود نیست، لیکن وقتی حب تام و ذل تام نسبت به موجودی در قلب و جوارح فردی پدیدار گشت این امر مسلما یا متضمن طاعت و انقیاد از محبوب است و یا منتهی به آن و به هر حال در طاعت و انقیاد درون غایت حب و ذل نهفته است. علاوه بر اینکه خضوع مصداق حقیقی و دقیق آن طاعت است. با توجه به این نکته که طاعت (لازم بین حب
