
از آن حد بگذرد، پيشتر يا باز پس تر افتد، اعتدال او باطل شود. و اين اعتدال اندامها كه برين گونه ساخته شده است، عنايتى بزرگ است از آفريدگار تبارك و تعالى تا مزاج اندامى گرم و خشك چون دل يا مزاج اندامى سرد و تر چون دماغ باز كوشد و برابر كند و مزاج اندامى گرم و تر چون جگر يا مزاج اندامى سرد و خشك چون استخوان برابرى كند، تا چون مزاج اندامها همه با يكديگر برابرى كنند، همگى هر تن را مزاجى معتدل باشد، نه معتدل راستينى، لكن اعتدال كه آن تن بدان درست باشد. و ببايد دانست كه همچنان كه هر اندامى را مزاجى خاصه است هر تنى را مزاجى و اعتدال خاصه است، و از چندين هزار خلق كه خداى تعالى آفريده است، هرگز دو تن به يك مزاج راستا راست نبوده است و نباشد. نبينى كه از چندين هزاز تن كه اندر شهرى باشند، هرگز دو تن را بالا و پهنا و توانايى و ناتوانايى و دلاورى و بد دلى و كم خورشى و بسيار خورشى و فربهى و نزارى و خوبى و زشتى زيركى و نازيركى و آرزوها و عادتها و آوازها و رنگها هيچ دو به هم نماند؛ و بر افزودى اين همه به سبب بر افزودى مزاجهاست، و اين از كمال قدرت و رحمت آفريدگار است، تبارك و تعالى، تا هر كسى دوست را و دشمن را و خويش و بيگانه و آشنا را و فرزند را زود بشناسد و تا مثلاً حقى كه جعفر را باشد احمد نستاند، تبارك الله رب العالمين و ارحم الراحمين. و همچنين مردمان هر اقليمى و هر هوايى را مزاجى و اعتدالى خاصه است.
مثلاً مردمان هندوستان را مزاجى و اعتدال است و بدان تندرست باشند، و مردمان صلاب (معرب) را مزاجى و اعتدالى ديگر است و بدان تندرستى باشند. و اگر هندو را مزاج بگردد و به مزاج صقلابى شود از اعتدال بيفتد و بيمار گردد.92
3-9-3- نسبيت مفهوم اعتدال
زماني که مفهوم مزاج به تمام مواد موجود در جهان تسرّي داده ميشود، اين پرسش اساسي مطرح ميشود که براي تعيين معتدل از چه ملاک و معياري بايد استفاده کرد؟ براي پاسخ به اين پرسش بايد در آغاز به اين نکته پايهاي اشاره شود که کنکاش در مورد معتدل، به گروهي از موجودات که اعتدال در مورد آنها بررسي ميشود، بستگي دارد. حکيمان بر اين امر پافشاري ميکنند که به سبب گونهگوني بينهايت موجودات، مفهوم اعتدال در مزاج، به معناي بهرهوري هر موجود به مقتضاي ظرفيت وجودي خود، از کيفيات است و براي آنکه بخواهيم در مورد معتدل بحث کنيم بايد در آغاز، محدوده مورد نظر در بين موجودات را مشخص کنيم. مثلاً تعيين معتدل در محدوده گياهان آبزي، اقليمهاي هفتگانه، اندامهاي بدن موش، نژادهاي مختلف مارها و بسياري “گروه”هاي ديگر با هم متفاوت است. از سويي حکما انسان را به عنوان اشرف مخلوقات نزديکترين موجود به اعتدال حقيقي ميدانند و بر اين باورند که انسان به عنوان حد ميانه بين موجودات در قله اعتدال مزاجي قرار دارد.ابن سينا در نمط دوم اشارات مينويسد:
به حکمت صانع نظر کن که در ابتدا اصولي را خلق کرد، سپس از آن اصول مزاجهاي مختلفي را آفريد و هر مزاجي را براي نوعي مهيا کرد و دورترين مزاج از اعتدال را براي دورترين نوع از کمال قرار داد و نزديکترين مزاج را نسبت به اعتدال ممکن، مزاج انسان قرار داد تا نفس ناطقه او در آشيانه گزيند.93
بدينسان شيوه نگاه به مفهوم اعتدال مزاجي نيازمند آن است که در آغاز محدوده مورد نظر در مورد هر گروه و دسته از موجودات روشن شود و پس از آن در مورد “معتدل” و نزديکي و دوري يک شيء به اعتدال سخني به ميان آيد. اين مفهوم اعتباري و نسبي اعتدال است.
3-10- اقسام معتدل فرضي طبي ( غيرحقيقي)
گفته شد که اعتدال فرضي: زماني است که جسم مرکب [ بدن و اعضا] از نظر عملکردي داراي شرايط مورد انتظار باشد؛ يعني لفظ اعتدال از نظر طبيبان به معناي هم وزني و مساوي بودن عناصر متضاد در بدن نميباشد؛ بلکه اين واژه به معناي عدالت در تقسيم به کار ميرود.
اين اعتدال در کيفيت بدن و اعضا مطرح است که در آن، عناصر درهم آميخته از لحاظ کمي و کيفي باچنان سهم عادلانهاي شرکت کرده باشند که مزاج، نيازمند آن است. براساس تعريف فوق، مزاجشناسي بر دو اصل استوار است:
الف. مزاجشناسيِ برگرفته شده از کيفيت مجموعه بدن:
بر اساس اين اصل، بدن هر فردي داراي مزاج مشخص و معين ميباشد و به سهم خود بر اساس مزاج خاص خود از عناصر چهارگانه بهرهمند شده است. بايد مزاج هر فردي را به سوي مزاج ذاتي و سرشتي خودش سوق بدهيم؛ مثلاً محور اعتدال مزاج در اشخاص صفراوي، گرمي و خشکي طبيعي است؛ در حالي که در اشخاص بلغمي مزاج، سردي و تري طبيعي، محور اعتدال خواهد بود. بنابراين ممکن است شخص با مزاج ذاتي صفرا يا بلغم يا… باشد؛ ولي کاملاً در سلامتي جسمي و روحي به سر ببرد؛ مثلاً شخصي که از مزاج طبيعي برخوردار است، فردي زرنگ، باهوش، زودفهم و… ميباشد. ولي اگر صفراي او از اعتدال خارج شود، مستعد صفات و حالاتي همچون پرخاشگري، بيتابي، آشفتگي و… خواهد شد. يا کسي که از مزاج طبيعي بلغم برخوردار است، طبيعتي آرام، انعطافپذير و مهربان دارد؛ ولي چنانچه دچار سوء مزاج بلغم بشود زمينة صفاتي همچون تنبلي، ديرفهمي، تأثيرپذيري زياد از هر چيزي يا هرکسي، شرم زياد و… در او فراهم خواهد شد؛ بنابراين بايد مزاج ذاتي و سرشتي بدن هرکسي تشخيص داده شود و همان، محور اعتدال قرار داده شود.
ب . مزاج شناسي از طريق شناسايي مزاج اعضاي بدن:
در اين قسم، ناگزير به شناسايي مزاج طبيعي اعضا به طور انفرادي هستيم؛ زيرا خداوند مزاج هر عضوي را بهطور جداگانه طوري آفريده است که براي آن عضو، منفعت به همراه دارد و در بدن با توجه به مزاج ويژه خود، ايفاي نقش ميکند. ما بايد همان مزاج ويژه و خاص هر عضو را محور اعتدال قرار داده، و اعضا را به سوي آن سوق دهيم؛ براي مثال، اعتدال قلب، زماني است که از حرارت برخوردار باشد و اعتدال مغز، زماني است که از برودت، بهره فراوان برده باشد. به عبارت ديگر ميتوان گفت: مزاج استخوان، وقتي معتدل است که عناصر چهارگانه، مذکور چنان درهم آميخته شوند که خشکي را بر استخوان غالب سازند؛ يعني مقدار سوداي آن بيشتر باشد.
وقتي سردي و خشکي استخوان با گرمي و تري کبد برابري کند و سردي و تري مغز با گرمي و خشکي قلب برابري کند در مجموع، کيفيت بدن آدمي در مسير اعتدال قرار ميگيرد. خداوند متعال مزاج مغز را سرد و مرطوب آفريد؛ زيرا مغز تنها با داشتن چنين مزاجي ميتواند، ثبات رأي و انديشه داشته باشد وگرنه ثبات رأي، جاي خود را به سستي انديشه و حرافي و بيهودهگويي خواهد داد. يا مثلاً طبيعت قلب بايد گرم و خشک باشد و چنانچه سردي بر آن غلبه کند، صاحب چنين قلبي، بينشاط و ترسو خواهد شد؛ ولي چنانچه قلب از حرارت طبيعي و غريزي خود برخوردار باشد، صاحب آن، مستعد صفاتي همچون شجاعت، دليري و… خواهد بود.
بنابراين بعد از اعتدال مزاج آسانتر ميتوانيم به فضائل اخلاقي دست پيدا کنيم و از رذائل دوري گزينيم.
با رويکرد و نگرش ديگري اعتدال فرضي طبي ( غيرحقيقي) از چهار وجه اصلي بررسي ميشود: اعتدال نوعي، صنفي، شخصي و عضوي. به هر يک از اين وجوه نيز به نوبه خود از دو رويکرد اعتباري نگاه ميشود که مجموعاً هشت وجه تقسيمبندي معتدل را شامل ميگردد:
1- معتدل نوعي خارجي: مقايسه اعتدال مزاج نوع انسان با انواع ديگر موجودات است. به اين معني که مزاج انسان معتدلتر از موجودات ديگر است.
2- معتدل نوعي داخلي: مقايسه اعتدال مزاج فردي از افراد نوع انسان با فرد ديگر از همين نوع است. به اين معني که در نوع انسان چه فرد يا افرادي از ديگر افراد نوع انسان معتدلترند. حکيمان، پيامبران را معتدلترين افراد نوع انسان ميدانند. اعتدالي که هدف هستي انسان يعني رشد جسماني و سلوک روحاني مطلوب را در تمام ابعادش تأمين کند و اين حاصل نميشود، مگر به اين که انسان داراي سطح متعادلي از گرما و رطوبت باشد نه اين که از اين جهات خنثي باشد. اين اعتدال مزاج، واقعي و به لحاظ تئوري براي همه مردم قابل وصول است امّا در عمل، تنها و تنها حضرات معصومين(عليهم السّلام) از چنين اعدال مزاج مطلوبي برخوردار بوده و هستند و اين با اعتدال روحي تامّ ايشان تناسب دارد؛ مساله اي که بر اهل علم و معرفت واضح است.
مرحوم عقيلي در کتاب خلاصه الحکمه مي نويسد:
“معتدل نوعى نظر به داخل نوع خود”؛ يعنى شخصى از اشخاص نوع انسان را نوع مزاجى باشد كه آن را بالنسبة به ساير اشخاص معتدلتر باشد؛ مانند مزاج مقدس جناب نبوى صلى الله عليه و آله و سلم.94
3- معتدل صنفي خارجي: مقايسه اعتدال مزاج صنفي از صنفهاي موجود در يک نوع با اصناف خارج از آن است. صنف در اينجا به معني نژاد و اقليم جغرافيايي است. مثلاً اين که از ميان ساکنان مناطق استوايي و ساکنان قطب کدام به اعتدال نزديکترند.
4- معتدل صنفي داخلي: مقايسه اعتدال مزاج افراد موجود در يک صنف با يکديگر.
5- معتدل شخصي خارجي: اعتدال مزاج در شخصي معين است که اگر آن فرد در آن مزاج باشد، تندرست خواهد بود. هر فردي مزاج خاصي دارد که اگر در آن مزاج باشد در صحت کامل است، که اين مزاج مختص به اوست و با هيچ فرد ديگري يکسان نيست.
6- معتدل شخصي داخلي: مقايسه مزاج يک شخص در احوالات مختلف اوست که اگر در يک حال و وقت از حالات و اوقات مختلف باشد، براي او معتدلترين است.
7- معتدل عضوي خارجي: مقايسه مزاج يک عضو با اعضاء ديگر است که کدام از ديگري معتدلتر است.
8- معتدل عضوي داخلي: مقايسه مزاج يک عضو در احوالات مختلف اوست که اگر در يک حال و وقت از حالات و اوقات مختلف باشد، براي او معتدلترين است.95
3-11- نشانههاى اعتدال مزاج
اعتدال در: بسودن(لمس کردن)، گرمى، سردى، خشكى، ترى، نرمى، سختى، سفيدى و سرخى، فربهى، لاغرى و اندكى گرايش بسوى فربهى.
رگهاى شخص معتدل المزاج نه بسيار برجسته است و نه زياد فرورفته در گوشت.
موى شخص معتدل المزاج از لحاظ پرپشتى، كمى، تجعد و صافى معتدل است؛ در خردسالى به زرد مايل بسرخى مىزند و در ايام جوانى مشكى است.
خواب و بيدارى شخص معتدل المزاج معتدل است و حركات اندامها حسب المرام و با سهولت انجام مىگيرد. نيروى فكر و خيال او زياد و قدرت ذاكرهاش نيرومند است.
اخلاق شخص معتدل المزاج حد واسط بين افراط و تفريط است، يعنى نه زياد جسور است و نه بسيار ترسو؛ نه زياد خشمگين است و نه بسيار تنبل؛ نه زياد زيرك و نه بسيار سنگدل؛ نه زياد هرزه است و نه بسيار باوقار؛ نه زياد متكبر است و نه بسيار خود كمبين؛ در كنشها بيدريغ و سالم است، خوب و سريع نمو مىكند و مدت نموش زياد مىپايد، خوابهاى خوش مىبيند، از بوى خوش و آواز خوش و مجالس شادى و سرور لذت مىبرد. صاحبان مزاج معتدل دوستداشتنى، گشادهروى و خوشبرخورد هستند. در اشتهاى بغذا و نوشيدنى اعتدال دارند، دستگاه گوارش، معده، كبد و رگهاى آنها بخوبى كار مىكند؛ سراسر وجودشان در اعتدال است؛ دفع مواد زائد در آنها معتدل است و از مجراى عادى بيرون مىريزد.96
بنابراين اگر بدن انسان از مقادير متناسب (نه متساوي و هم وزن) خاک، آب، هوا و آتش عنصري ترکيب شده باشد، مزاج معتدل به وجود ميآيد و مزاجي را نامعتدل مينامند که ترکيب اين عناصر از تناسب برخوردار نباشند؛ يعني به يکي از آنها گرايش بيشتري داشته باشد. اين گرايش يا به سوي يکي از دو کيفيت متضاد (سردي، گرمي، تري، خشکي) است يا به سوي دو تا از آنهاست که نتيجه اين گرايش به هم خوردن اعتدال است؛ يعني منظور از “مزاج نامتعادل” صرفاً حالت بيماري نيست، بلکه گرايش به يک يا دو کيفيت از کيفيات چهارگانه را در نظر داريم. حال اگر اين گرايش، با طبيعت ذاتي و سرشتي فرد، تطابق و سازگاري داشته باشد، اين فرد را سالم ميدانيم. با توجه به آنچه بيان شد براي تعديل مزاج، لازم است که هم از مزاج کلي بدن شخص و هم از مزاج اعضا آگاهي داشته باشيم و از آنجا که اين مزاجها با هم در تعامل هستند و در توليد علائم در يکديگر تأثيرگذار هستند؛ از اين رو براي تعديل مزاج، رجوع به متخصص ضروري ميباشد.
3-12- نتيجه
با توجه به مباحث مطرح شده ميتوان نتيجه گرفت که طبايع چهارگانه در کتب حکماء به وضوح توضيح داده شده
