
میکند، نوعی از ساختار بازار انحصار چندجانبه را در نظر میگیرد که اگر در آن دو بنگاه وجود داشته باشند، ابتدا بنگاه نخست بر اساس شرط تعادل که از برقراری تساوی میان هزینه نهایی و درآمد نهایی به دست میآید، قیمتگذاری کرده و سود خود را حداکثر میکند. سپس بنگاه دوم، قیمتی پایینتر را برای محصول خود برمیگزیند تا سهم بیشتری از بازار را تصاحب کند. این کار بنگاه دوم موجب بروز جنگ قیمتی شده و تا رسیدن قیمت دو بنگاه به محل تلاقی منحنیهای هزینه نهایی و تقاضای دو بنگاه کاهش مییابد. پس از رسیدن به این نقطه، مجدداً یکی از بنگاهها قیمت را افزایش داده و بنگاه دیگر نیز این کار تکرار میکند و این روند افزایش و کاهش قیمت در بازه مشخصشده ادامه مییابد.
ویژگی های این ساختار به شرح زیر است:
شرایط ماکزیمم سازی سود : در یک بازار انحصار چندجانبه، هرگاه درآمد حاشیهای برابر با هزینههای حاشیهای شود، سود ماکزیمم خواهد شد.
توانمندی تنظیم قیمت: شرکتهای تولیدکننده در بازار انحصاری چندجانبه، تنظیم کننده قیمت هستند و اینطور نیست که مانند بازارهای رقابت کامل، قیمت پذیر باشند.
ورود و خروج: موانع ورود در این حالت، بسیار زیاد است. مهمترین موانع در این حالت، صرفههای حاصل از مقیاس، پتنتهاو دسترسی به تکنولوژیهای پیچیده و گران و فعالیتهای استراتژیک که توسط شرکتهای انحصارگر جهت جلوگیری و تخریب شرکتهای نوظهور در بازار انجام میشود.
تعداد شرکتها : در این حالت، تعداد شرکتها به اندازهای کم است که فعالیت یک شرکت بر روی سایر شرکتها تأثیرگذار میشود.
سودهای بلندمدت: شرکتهای انحصارگر چندجانبه میتوانند سودهای غیرعادی بلندمدتی را کسب کنند. موانع زیاد پیش روی تازه واردان مانع آن میشود که آنها بتوانند وارد بازار شده و سود اقتصادی انحصارگران را به صفر نزدیک کنند.
تمایز در محصولات: در این نوع از بازارها، ممکن است محصولات استاندارد شده باشند مانند فولاد و یا ممکن است با یکدیگر متمایز باشند مانند اتومبیل.
اطلاعات کامل: در این حالت، شرکتهای انحصارگر، از هزینههای خود و توابع تقاضا اطلاعات کامل دارند، ولی شاید از اطلاعات شرکتهای دیگر اطلاعات کامل نداشته باشند. خریداران نیز اطلاعات ناقصی از قیمت و کیفیت محصولات دارند.
وابستگی متقابل: ویژگیهای متمایز کننده بازار انحصار چندجانبه، وجود وابستگی متقابل در آن است. در این نوع بازارها معمولاً چند شرکت بزرگ وجود دارند. هر شرکتی اینقدر بزرگ است که عملکرد آن بر شرایط بازار تأثیرگذار است. بنابراین، شرکتهای رقیب از عملکرد شرکت دیگر مطلع بوده و به درستی عملکرد وی را پاسخ خواهند داد.
این موضوع بدان معنی است که هر شرکت، برای انجام هر عملی در بازار، باید پاسخهای رقبای خود را نیز در نظر بگیرد و متناسب با پاسخهای آنان فعالیتهای خود را تنظیم کند. برای مثال، اگر شرکتی بخواهد تصمیم بگیرد که قیمت محصولات خود را کاهش دهد، میتواند تخمین بزند که رقبای خود نیز قیمت محصولات خود را بیشتر کاهش دهند و این منجر به یک رقابت شدید در قیمت شود. یا اگر شرکت بخواهد قیمت محصولات خود را افزایش دهد، باید تخمین بزند که رقبا، قیمت محصولات خود را افزایش میدهند و یا کاهش خواهند داد. این موضوع نشان دهنده درجه بسیار زیاد وابستگی متقابل در بازارهای انحصار چندجانبه است که در دیگر ساختارها وجود ندارد. مثال بازار انحصار چندجانبه در ایران، صنعت خودروسازی است که در آن تعداد کمی تولیدکننده و تعداد زیادی مصرف کننده وجود دارد.
ساختار انحصارکامل
در اقتصاد، انحصار در حالتی است که یک شرکت تسلط کامل و کافی بر روی کالا یا محصولی خاص دارد و میتواند مانعی برای ورود دیگر شرکتها در بازار ایجاد کند. حالت انحصار در حالت عدم وجود رقابت اقتصادی میان کالاهای جانشین به وجود میآید. در این حالت انحصارگر تنظیم کننده قیمت است و قدرت کامل بازار دارد. به همین دلیل انحصارگر معمولاً تعداد کمتری کالا تولید کرده و با قیمت بالاتری به فروش میرساند که در نتیجه آن منجر به ایجاد سود اقتصادی برای آن میشود. انحصار هم از طریق طبیعی رخ میدهد و هم از ادغام عمودی و افقی ایجاد میشود. در برخی از کشورها قوانین رقابت وجود دارند که محدودیتهایی را برای انحصارگران اجبار میکند. انحصارگر بودن در بازار بالذات، بر خلاف قانون نیست. با این وجود، برخی از فعالیتهای شرکت انحصارگر برای فضای کسب و کار نامناسب است و به وسیله قوانین ضد انحصار، از این موارد جلوگیری به عمل میآید.
قدرت بازار، توانمندی تأثیرگذاری بر روابط و شرایط مبادلات در بازار است. به نحوی که قیمت محصول توسط شرکت انحصارگر تنظیم میشود. (قیمت بوسیله بازار تحت شرایط رقابت کامل تحمیل نمیشود). اگرچه قدرت بازار انحصارگر بالا است، ولی انحصارگر توسط طرف تقاضای بازار محدود میشود. یک انحصارگر با یک منحنی تقاضا با شیب منفی روبروست، نه یک منحنی کاملاً بدون کشش. با توجه به این موضوع، هرچه قیمت افزایش باید، انحصارگر تعدادی از مشتریان خود را از دست خواهد داد. عوامل به وجود آورنده انحصار را باید در عوامل پایدارساز آن در عرصه انحصاری شده جستجو كرد. انحصار وقتی به وجود میآید كه امكان رقابت برای دیگران با صاحب انحصار وجود نداشته باشد و یا خیلی مشكل باشد. لذا یكی از سئوالات مطروحه در مورد انحصار این است كه هنگام وجود انحصار در بازار كالا یا خدمات، چه عواملی باعث میشود تا شركتهای دیگر نتوانند وارد این عرصه شده و به كسب سود بپردازند؟ موانع ورود دیگر شركتها به بازار قبضه شده توسط صاحب انحصار میتواند دارای ماهیت قانونی یا تكنیكی باشد كه در زیر به چند نمونه از آنها اشاره میكنیم:
اصل اقتصاد اندازه : به حالتی كه با افزایش حجم تولید محصول، عوامل تولید (نیروی انسانی، انرژی، مواد اولیه و. . .) لازم برای هر واحد محصول كاهش مییابد و در نتیجه باعث كاهش قیمت واحد محصول میشود، اصل اقتصاد اندازه میگویند. این ویژگی سبب كاهش هزینههای شركت انحصاری شده، قدرت رقابت را از شركتهای كوچك سلب كرده و از ورود آنها به بازار جلوگیری میكند. در نتیجه شركتهای صاحب قدرت انحصار میتوانند با كاهش قیمت سبب ورشكستگی رقبای خود شده و به صورت انحصاری درآیند و سپس با افزایش قیمت و اجحاف به مصرف كنندگان به كسب سود بیشتر بپردازند.
اصل اقتصاد قلمرو : به حالتی كه یك تولید كننده با افزایش انواع محصولات تولیدی بتواند عوامل تولید كمتری برای هر واحد تولیدی از هر نوع مصرف كننده داشته باشد و درنتیجه كلیه اقلام تولیدی با هزینه كمتری تولید شوند، اقتصاد قلمرو میگویند.
كنترل ورودیها : در این حالت، چنانچه یك شركت، مالك تمام منابع مواد خام لازم برای تولید یك محصول باشد باعث میشود تا دیگر شركتها از ورود به بازار مربوطه عاجز باشند.
امتیاز اختراع: امتیاز اختراع، حقی است كه توسط دولت تنها به مخترعین یك تكنیك یا محصول برای تولید آن داده میشود كه درپی آن دارنده آن به طور موقت، صاحب امتیاز قانونی انحصار میشود هرچند كه معمولا این امتیاز دایمی نیست و بعد از مدت معینی از بین میرود.
هزینه ورود: هزینه سرمایهگذاری اولیه بعضی از صنایع بسیار بالا است به گونهای كه ورود به بازار آنها بسیار مشكل بوده و برای هر شركتی امكان پذیر نیست. همین عامل، تولید كنندگان یا ارایه دهندگان خدمات موجود را دربرابر رقابت حمایت میكند و مانع ورود رقبای جدید میشود. به عنوان مثال هزینه ایجاد و نگهداری یك شبكه مخابراتی به اندازهای زیاد است كه تنها شركتی با سرمایهگذاری زیاد میتواند در این زمینه شروع به كار كند. بعضی از این موانع ورود مانند اقتصاد اندازه، هزینه ورود و تاخیرهای ورود، موانع طبیعی هستند و برخی دیگر مانند تهیه مجوز و امتیاز اختراع، محدودیتهای مصنوعی هستند كه توسط دولت ایجاد میشوند. بر همین اساس انحصار نیز به دو قسمت انحصار طبیعی و انحصار مصنوعی دستهبندی میشود. مثلا چنانچه شركتی با بزرگ نمودن خود، سبب كاهش هزینهها و درنتیجه كاهش قیمت و ورشكست شدن رقبای خود شود، به انحصار ایجاد شده، انحصار طبیعی میگویند. اما چنانچه، انحصار به واسطه اعطای امتیاز تولید و یا عرضه یك محصول توسط دولت به شركتی ایجاد شود، به آن انحصار مصنوعی گویند.
تمرکز بازار
تمرکز بازار یا به عبارت دیگر درجه تمرکز فروشندگان عنصر مهمی از ساختار بازار است که نقش مهمی در تعیین رفتار بنگاه دارد. در مطالعات تجربی پیرامون ساختار بازارها برای قضاوت راجع به درجه رقابت و انحصار در هر بازار معمولا از مفهوم تمرکز استفاده می شود.
منظور از تمرکز بازار وضعیتی است که در آن یک صنعت یا بازار به وسیله تعداد محدودی از تولیدکنندگان بزرگی که درآن صنعت فعال هستند، کنترل می شود.
می توان گفت تمرکز، چگونگی و نحوه تقسیم بازار بین بنگاه ها را اندازه گیری می کند. در اندازه گیری تمرکز با اندازه نسبی بنگاه ها سرو کار داریم. محققین علاقمند هستند بدانند بازار چگونه بین بنگاه های موجود توزیع شده است و سهم هریک از آنها چقدر است. تمركز بيشتر، موجب رفتار انحصاري بيشتر و تمركز كمتر، موجب رفتار رقابتي تر مي شود. هرچه بازار ناعادلانه تر بین بنگاه ها توزیع شده باشد، تمرکز بیشتر و در صورت ثابت بودن تمامی شرایط هر چه تعداد بنگاه ها بیشتر باشد تمرکز کمتر خواهد بود. بنابراین اندازه تمرکز ارتباط معکوس با تعداد بنگاه ها و ارتباط مستقیم با عدم عدالت در توزیع سهم بازار دارد.
از نظر كمي، تمركز نشان مي دهد كه چه مقدار مبادله توسط چه تعدادي از بنگاهها انجام مي شود. ازنظركيفي بازار متمركز داراي خصوصيات رفتاري و ساختاري است كه به صورت بازار انحصار چند جانبه فروش مطرح مي شود. بررسي رفتار بنگاه در بازار نيازمند اندازه گيري تمركز بازار است. اقتصاد صنعتي شاخص هاي كمي متعددي را براي اين منظور فراهم ساخته است.
اولین اقدام در اندازه گیری تمرکز مشخص کردن حدود بازاری است که قصد اندازه گیری تمرکز آن را داریم. ثانیا باید متغیری که بر حسب آن تمرکز را محاسبه می کنیم، مشخص نماییم. تمرکز بازار را می توان بر حسب فروش، دارایی، اشتغال، اوراق سهام و ارزش بازاری آنها اندازه گیری کرد.
شاخص های اندازه گیری تمرکز
سنجش اندازه تمرکز و ریسک تقسیم کلی از طریق دو معیار صورت می گیرد:
معیار نسبی 2- معیار مطلق.
شاخص های مربوط به این دو معیار در جدول زیر نشان داده شده است:
جدول (2-1)
