
تهمت ابن تیمیّه حرّانی و نسبتهای ناروایش را به عقل و نقل بیان کردم… و این بعد از اطّلاع کامل من از کتابهای او همچون (مجموع الفتاوی) و (درء التّعارض) و (منهاج السنّة) و (الصفدیة)ودیگر کتابهای اوست که برخی از مطالب آن کتب را نقل نمودیم از آن جمله اعتقاد به قدیم بودن نوع عالم در کتاب (کشف الزَّلَل) است که به طور مفصّل مذهبش را تفصیل داده و آن را ردّ نمودهایم…»42
وی همچنین مینویسد:
«از خداوند متعال میخواهم که چشم بصیرت به پیروان او بدهد و آنان را به حق هدایت کند، تا چه رسد به کسانی که مغبون شده و گول حرفهای او را خوردند، تا جایگاه این بدعتگذار را به خوبی بدانند و اینکه او جز فردی خارج شدهی از دین و کافر نیست، و در اعتقادات منفرد و شاذّش تنها بدعتگذار و گمراه بوده و از جماعت مفارقت کرده است.»43
20. نجم الدّین محمد امین کردی شافعی
وی نظرات ابن تیمیّه را صورت دیگری از بدعتهای یهودیان دانسته و از مقابله علمای اهل سنّت با این انحرافات به عنوان قیام علمای اهل سنّت و جماعت یاد کرده و مینویسد:«در قرنهای پیشین بین اهل اسلام بدعتهایی از قبیل قول به تشبیه و تجسیم و اعتقاد به جهت و مکان در حق خدای متعال وجود داشته که از ساخته و پرداختههای دشمنان اسلام بوده است، تا کینهی خود را بر ضدّ اسلام محکم سازند، در حالی که برخی از اهل اسلام از آنان غافل بودهاند… تا اینکه در اوایل قرن هشتم این بدعتها به شکل دیگری، صورتی شبیه به یهود به خود گرفت که خطر آن کمتر از اقدامات یهود نبوده است. این کارها به دست فردی به نام «ابن تیمیّه حرّانی» انجام گرفت، که علمای اهلسنّت و جماعت در مقابل آنها قیام کردند، به طوری که در عصر او کسی باقی نماند تا او را یاری و نصرت کند مگر کسی که دارای غرض بوده و یا در قلبش مرض بوده است…».44
چگونه است که همه این علماء در یک نقطه اشتراک دارند و آن دروغگو بودن و بدعتگذار بودن ابنتیمیّه است.!
یک نگرانی در کلمات همه این علماء وجود دارد و آن اینکه با ترویج افکار ابنتیمیّه هیچ یک از مقدّسات اسلامی در امان نخواهد بود و هر روز باید شاهد خدشه و ضربه به یکی از مسائل اعتقادی باشیم.
جالب آن است که با وجود این همه اختلاف نظرهای جدی و نقاط افتراق در مبانی فکری و اعتقادی علمای شافعی با وهابیّت، در حال حاضر برای رسیدن به اهدافشان اینگونه تبلیغات میکنند که ما جزئی از اهلسنّت و مدافع عقاید ایشان هستیم و همه اقدامات و نظرات ما مطابق با نظرات و آرای سلف و بزرگان از علماست.
این مطالب تنها گوشه ای از انتقادات و اشکالاتی است که یکی از مذاهب اربعه اهل سنت یعنی مذهب شافعی بر ابن تیمیه وارد کردهاند که به روشنی دوری او از اعتقادات اسلامی را به نمایش میگذارد.
فصل دوم: توحید
توحید در لغت و اصطلاح
واژهی «توحید»، مصدر باب «تفعیل» به معنی یگانه دانستن به کار رفته است؛ به گونه ای که در مفهوم آن، انفراد ویگانگی لحاظ شده است. ریشهی توحید، «وحد» است و «وحدت» از آن مشتق میشود و به معنی انفراد است؛ از این رو «واحد» به چیزی گفته میشود که جزء ندارد45. و با توجه به همین معنی، توحید یعنی تنها قرار دادن46.
توحید در اصطلاح به معنی «ایمان بالله وحده لا شریک له» است؛ بنابراین توحید همان اعتقاد به یگانگی خدای تعالی است.
لغت توحید و مشتقاتش، مانند مُوَحِّد و مُتَوَحِّد، در قرآن نیامده است؛ اما مشتقاتی مانند أحَد و واحِد، چندین بار و بیش تر در بارهی خدا به کار رفته است؛ مثلاً «وَحدَهُ» 6 بار و فقط دربارهی خدا به کار رفته است؛ «وَاحِد» 30 بار آمده که 23 بار به صورت وصف برای خدا ذکر شده است؛ و «أحَد» 53 بار آمده،که تنها دو مورد آن دربارهی خداست47.
امیرالمومنین علی زیباترین تعبیر را دربارهی معنی یگانگی خداوند دارد. در جنگ جمل، فردی از آن حضرت پیرامون مفهوم یکی بودن خداوند پرسید. یاران حضرت برآشفتند که در معرکهی جنگ چه جای این پرسش است. حضرت یاران را آرام فرمود و به دلیل اهمیت موضوع، چنین پاسخ داد:
«گفتن این که «خداوند واحد است»، بر چهار گونه است که دو گونهی آن غلط، و دو وجه دیگرش صحیح است آن دو گونه ای که جایز نیست بر خدا اطلاق شود، یکی این است که کسی بگوید؛ خدا واحد است؛ و مقصودش از واحد، واحد عددی باشد و این صحیح نیست؛ زیرا چیزی که دوم برایش نیست، داخل در اعداد نمیشود، و لذا میبینید که قرآن مجید گویندگان «ثالث ثلاثه» را کافر خوانده است. دیگر این که کسی بگوید: خدا یکی از همین مردم است و مرادش این باشد که خداوند نوعی از این جنس است این نیز باطل است چون خدا را به خلق تشبیه کرده است و پروردگار ما بزرگ تر از آن است که برای او شبیهی باشد اما آن دو گونه یگانگی که برای خدا ثابت است، یکی این است که کسی بگوید خدا واحد است و در اشیاء عالم مانندی ندارد و این درست است؛ چون پروردگار همین طور است دیگر این که گفته شود خداوند احدی المعنی است؛ یعنی نه درخارج و نه در عقل و نه در وهم، قابل هیچ گونه انقسامی نیست این هم درست است؛ زیرا خداوند48 ما همین طور است»49.
پس بنا به فرمایش امیرالمومنین علی، برای واحد چهار معنی متصور است؛ واحد عددی؛ واحد نوعی؛ واحد به معنی بی نظیر؛ واحد به معنی تجزیه ناپذیر. دو معنی نخست، دربارهی ذات حق درست نیست؛ زیرا خداوند، نه تکثر و تعدد میپذیرد و نه هم جنس و هم نوع دارد؛ اما دو معنی دیگر- بی نظیر و تجربه ناپذیر بودن- برای خداوند قابل اثبات است.
فرق أحد و واحد در توحید
واژهی احد و واحد هر دو از ریشه وحدت گرفته شده. فرق بینشان این است که احد نه تنها در باطن ذهن و نه در خارج ذهن کثرت پذیر نمیباشد و داخل در اعداد نمیشود. 2- واحد در باطن ذهن و نه در خارج ذهن کثرت پذیر است زیرا هر واحدی دومی و سومی دارد که این به آدم زاد و غیر آن اطلاق میشود. به فرض عقل و لذا واحد در مورد خداوند هوالله الواحد القهار اطلاق شده است. واحد بر شمارش حساب به کار میرود و خود واژه واحد بیرون از شمارش است. پس واحد عدد نیست و ریشه برای همه اعداد است و معنای حقیقی واحد این است که واحد یکی است دومی ندارد. داخل در اعداد نیست و خودش ریشه اعداد است.50 و نکته مهم این که احد در زبان امام صادق میفرماید: «واحد آن است که در همه زبانها خداوند به یگانگی خوانده شود. امام صادق میفرماید: «هرکسی قل هو الله احد را یکبار با اخلاص بخواند گویی یک سوم قرآن را ختم کرده و یک تورات و انجیل و زبور را خوانده است»51.
توحید و فطرت
شکی نیست که توحید در وجود انسان ریشه دارد و گرایش به آن در قلب انسان به ودیعت گذاشته شده است. البته چنین امری تنها به انسان اختصاص ندارد؛ بلکه بنا به فرمودهی قرآ ن، تمامی موجودات، در مسیر خود به سوی خداوند سیر میکنند. همهی آیاتی که به تسبیح موجودات، آسمان و زمین و… اشاره دارند، نشانگر میل و گرایش هستی به توحید باری تعالی است:
«أفَغَیرَ دینِ اللهِ یَبغُونَ وَ لَهُ اَسلَمَ مَن فِی السَّماواتِ وَ الاَرضِ طوعاً وَ کَرهاً وَ اِلَیهِ یُرجَعُونَ».
«آیا یهودیان و مسیحیان آیینی غیر از آیین خدا را میجویند که در برابر خدا تسلیم نمیشوند و آیین تو را تایید نمیکنند؟ در حالی که همهی کسانی که در آسمانها و زمین اند، خواه ناخواه در برابر او تسلیم شدهاند. راستی چه گونه از آیین خدا روی بر میتابند، با این که سرانجام به سوی او بازگردانده میشوند؟52»
آیات قرآن همهی آسمان و زمین و موجودات آن را در حال تسبیح و تنزیه خدا معرفی میکند و این امر نشانگر حرکت ذاتی عالم آفرینش به سوی خداست. بسیاری از آیات با واژگانی همچون «یسبح»، «تسبیح»، «یسجد» و… به این واقعیت اشاره دارند از جمله:
«تُسَبَّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبعُ وَ الارضُ وَ مَن فیهِنَّ وَ اِن مِن شَیءٍ اِلاَّ یُسَبَّحُ بِحَمدِهِ وَلَکِن لاَ تَفقَهُونَ تَسبیِحَهم إنَّهُ کانَ حَلیماً غَفُوراً».
«آسمانهای هفت گانه و زمین و هر که در آن هاست، او را تسبیح میگویند و هیچ چیزی نیست، مگر این که خدا را همراه با ستایش او تسبیح میگوید؛ ولی شما تسبیح آنها را در نمییابید. به راستی که خدا در کیفر منکران بردبار، و برای توبه کنندگان آمرزگار است».53
انسان نیز از سر عالم هستی مستثنا نیست و در ذات او گرایش به توحید و یکتاپرستی به ودیعت نهاده شده است. به فرمودهی قرآن، خداوند متعال پیش از آفرینش انسان از او پیمان گرفته است که به پروردگاری خداوند شهادت دهد و انسان نیز بدان شهادت داده است:
«وَ إذ أخَذَ رَبُّکَ مِن بَنی آدَمَ مِن ظُهُورِ هِم ذُرّیَتَهُم وَ أشهَدَ هُم عَلی أنفُسِهِم ألَستُ بِرَبَّکم قالُوا بَلَی شَهِدنا أن تَقُولوا یَومَ القِیامَهِ إنّا کُنَّا عَن هَذا غَافِلینَ».
«و یادآور زمانی را که پروردگارت از فرزندان آدم، از پشتشان، ذریهی آنان را گرفت و آنان را بر خودشان گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: چرا؛ تویی پروردگار ما و ما حقیقتی جز این که مملوک تو باشیم، نداریم؛ ما این را دیدهایم و بر آن گواهیم. چنین کردیم تا روز قیامت نگویید ما از این حقیقت بی خبر بودیم»54.
این آیهی شریفه که به آیهی میثاق معروف است، نشانگر اقرار انسان به ربوبیت و الوهیت خداوند است. از سوی دیگر، گرایش به خدا و توحید، در وجود انسان امری فطری و ذاتی است:
«فَاقِم وَجهَکَ لِلِّدینِ حَنیِفاً فِطرَتَ اللهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا لاَ تَبدیِلَ لِخَلقِ اللهِ ذَلِکَ الدِّینُ القَیِّمُ وَ لَکِنَّ اکثرالنَّاسِ لاَ یَعلَمُونَ»
«حال که روشن شد آفرینش و تدبیر در اختیار خداوند است و او هیچ گونه شریکی ندارد و کسانی که از وی روی گرداندهاند، در قیامت راه نجاتی ندارند، پس روی خود را به سوی این دین [تسلیم خدا بودن] بگردان و بی آن که به راست یا چپ گرایش یابی، تنها به آن چشم بدوز، بر این دین پایدار باش؛ دینی که فطرت خدادادی تو را به آن گرایش میدهد؛ همان فطرتی که خداوند همهی انسانها را بر آن آفریده است. آفرینش خدا دگرگونی ندارد و با اختلاف افراد، زمانها و مکان ها، تغییر نمیپذیرد، این است دین استوار؛ ولی بیش تر مردم نمیدانند».
جایگاه توحید در قرآن
هیچ یک از آموزههای اسلامی، از نظر اهمیت به توحید نمیرسد. نخستین گام ورود به آیین زندگی بخش اسلام، شهادت به یگانگی خداوند است:
«اَوَّلُ الّدینِ معرفتُهُ و کَمالُ مَعرِفَتِهِ التَّصدیِقُ بِهِ وَ کَمالُ التَّصدیِقِ بِهِ تَوحیِدُه…».
«اساس دین، شناخت خداوند است و کمال شناخت او، تصدیق وجود اوست، و کمال تصدیق وجود او، یکتا و یگانه دانستن اوست…»55.
به همین سبب توحید، مرز ورود اسلام شمرده شده و از اسلام، به آیین یکتاپرستی و توحیدی تعبیر میشود. از سوی دیگر، شرک گناهی نابخشودنی است و کسی که مرتکب شرک و دوگانه پرستی شود، از دایرهی اسلام خارج است:
«اِنَّ اللهَ لایَغفِرُ أن یُشرَکَ بِهِ وَ یَغفِرُ ما دونَ ذلِکَ لِمَن یَشاءُ وَ مَن یُشرِک بِاللهِ فَقَدِافتَری إثماً عَظیماً».
«خداوند [هرگز] شرک را نمیبخشد؛ و پایین تر از آن را برای هر کس [بخواهد و شایسته بداند] میبخشد. و آن کسی که برای خدا شریکی قرار دهد، گناه بزرگی مرتکب شده است»56.
«وَلَقَد اُوحِیَ إلَیکَ وَ إلی الَذینَ مِن قَبلِکَ لَئِن أشرَکتَ لَیَحبَطَنَّ عَمَلُکَ وَلَتَکونَنَّ مِنَ الخاسِرینَ»
«به تو و همهی پیامبران پیشین وحی شده که اگر مشرک شوی، اعمالت تباه میشود و از زیانکاران خواهی بود»57.
قرآن مجید در بسیاری از آیات شریف به صورت مستقیم و یا غیر مستقیم به اثبات و تبیین وحدانیت خداوند پرداخته است:
«هُواللهُ لا اِلَهَ الا هُوَ له الحَمدُ فی الاولَی و الاخِرَهِ و لهُ الحُکمُ و اِلیهِ تُرجَعون».
«و او خدایی است که معبودی جز او نیست؛ ستایش برای اوست، در این جهان و در جهان دیگر؛ حاکمیت [نیز] از آن اوست، و همهی شما به
