
را اهل التوحيد و العدل ميخواندند.24
شيخ مفيد (413 هـ) يگانه معرف و وجه تشخيص مکتب اعتزال را نظريه “منزلة بين المنزلتين” دانسته و گفته است هر کس در مورد منزلة بين المنزلتين با معتزله همرأي باشد، معتزلي خواهد بود؛ هر چند در برخي از مسائل با آراي مذهب ديگر موافق باشد.25
اکنون اهمّ انديشههاي معتزله را مرور ميکنيم:
1-1-4-1. اصل توحيد
اين اصل مهمترين اصل انديش? معتزلي است و بدين اعتبار، اين گروه خود را “موحّده” ناميدهاند. نظري? معتزله در باب توحيد دربردارند? اموري همچون يگانگي ذات قديم يعني خداوند، نفي صفات زايد بر ذات، و پذيرش صفات ذاتي يعني ثبوت صفات قديم علم، اراده، حيات، سمع، بصر و ادراک، اثبات موجود بودن خداوند و قديم بودن او، چگونگي استحقاق صفات از سوي خداوند يا به ديگر سخن، مسئله صفات، نفي رؤيت و نفي شريک براي خداوند و همچنين مشتمل بر مسئله کلام خداوند و اراده است.26
1-1-4-2. اصل عدل
بحث از عدل در ديدگاه معتزلي، به افعال قديم خدا و آنچه بر او رواست و آنچه بر او روا نيست برميگردد؛ به همين سبب، اين بحث متأخر از بحث توحيد است.27 هم? مسلمانان خدا را عادل ميدانند، اما ديدگاه معتزليان در اين باب، بدان سبب که نتيج? پاياني آن، اثبات اختيار براي انسان است، در برابر ديدگاه مجبره قرار ميگيرد.28
1-1-4-3. اصل وعد و وعيد (معاد)
اين اصل بدان معناست که به اقتضاي عادل بودن خداوند بر او لازم است در سراي ديگر، نيکوکاران را پاداش و بدکاران را کيفر دهد و اين پاداش و کيفر مترتب بر استحقاق انسان است و مسئل? فضل و منت چيزي است جز آن.29
يکي از فروع اين اصل، نظري? احباط و تکفير است؛ بدان معنا که در توازن ميان افعال خوب و بد انسان، اگر ميان آنها توازن برقرار نباشد، آن افعالي که افزونتر است، افعال کمتر را از ميان ميبرد.30 در فروع همين اصل است که معتزل? بغداد گويند: بر خدا واجب است گناهکاران را به کيفري که مستحق آن هستند، برساند و روا نيست از آنان درگذرد.31 مسئل? خلود کافران در دوزخ،32 مسئله شفاعت33 و توبه34 نيز در فروع ديگر، از مبحث وعد و وعيد است.
1-1-4-4. اصل منزلة بين المنزلتين
مفهوم اين اصل بهمعناي جايگاهي ميان دو جايگاه مؤمن و کافر است. معتزله در برابر خوارج که مرتکب گناه کبيره را کافر ميدانستند و “مرجئه” که از داوري دربار? چنين مکتبي خودداري ميکردند و آن را به سراي ديگر به تأخير ميافکندند و هم در برابر حسن بصري (که وي را کافر ميخواندند)، در برابر مرتکب کبيره، موضعي ميانه در پيش گرفتند و گفتند فاسق است و منزلتي ميان کفر و ايمان دارد.35
1-1-4-5. اصل امر به معروف و نهي از منکر
اين اصلِ معتزله آنها را از اماميه جدا ميکند؛ زيرا معتزله اصل امر به معروف و نهي از منکر را از جمله واجبات ميدانند.36 معتزله وجوب امر به معروف و نهي از منکر را کفائي و مشروط به شروطي دانسته و بالاترين مرتب? آن، يعني قتل را از وظايف رهبر اسلامي ميدانستند.37 بر پاي? اين اصل، بايد در نهي از منکر و دعوت به معروف، مراتب را رعايت کرد. نخست بايد در دل، منکر را ناخوشايند داشت؛ سپس به زبان، به معروف دعوت کرد و از منکر بازداشت و آنگاه به زور متوسل شد. تعريف منکر و معروف، مسئل? توبه و بحث امامت از فروع و نتايج اصل امر به معروف و نهي از منکرند.38
1-1-4-6. امامت و نبوت از منظر معتزله، براساس گزارش شيخ مفيد
به نقل از شيخ مفيد، اماميه معتقدند وجود امام معصوم و عالِم به هم? علوم در هر زماني، براي بندگان مکلّف لازم است. و امامت منصبي است توقيفي که مخصوص خاندان بنيهاشم است و بعد از پيامبر(ص) به حضرت علي(ع)، حسن و حسين و فرزندان حسين(ع) ميرسد و تا پايان عالم وجود دارد و حضرت علي(ع) امام مسلمانان بعد از پيامبر است. اما از ديدگاه معتزله وجود امام در هر زماني، براي بندگان لازم نيست؛ بهگونهاي که زمانهاي بسياري ميتواند از وجود امام خالي باشد. اين منصب توقيفي نيست و ميتواند در خاندان غير بنيهاشم نيز وجود داشته باشد. آنها امامت حسن(ع) و حسين(ع) را انکار ميکنند و امامت زيد بن علي را قبول دارند.39
همچنين اماميه معتقدند کسي که امامت يکي از ائمه را انکار نموده و از اطاعت آنها سرپيچي کند، کافري است که مستحق خلود در آتش است. اين در حالي است که معتزله کفر را از اين گروه انکار ميکنند و ميگويند: تنها بعضي از آنها فاسقاند و در آتشِ جاودان قرار خواهند گرفت.40
شيخ مفيد در بحث رسالت انبيا معتقد است وجود انبياء امري اجتنابناپذير است.41 وي در توضيح مقام نبوت که تفضلي از طرف خداست،42 جميع انبيا را چه قبل از نبوت و چه بعد از نبوت، معصوم از گناه معرفي ميکند. گفتني است طبق آيات و روايات اين مقام بهطور خاص در پيامبر جلوهگر شده است، اما معتزله اعتقادي به عصمت انبيا، به خصوص پيامبر ندارند و آن را نفي ميکنند.43
1-1-5. مکتب اشاعره
مکتب اشاعره در اوايل سد? چهارم هجري، پا به ميدان رقابتهاي فکري و سياسي گذاشت و بهعنوان يک جريان فکري در جهان اسلام ظهور کرد.44
اشاعره پيروان مکتب کلامي، ابوالحسن علي بن اسماعيل اشعري (260 ق: 873 – 874 م) بودند که در قرن چهارم و پنجم، يکي از مهمترين و اثرگذارترين فرقههاي آن دوران بهشمار ميرود.45
اشعري يکي از شاگردان ابوعلي جبايي، از بزرگان و متأخران معتزله بود. وي تا چهلسالگي در محضر استاد خود، به آموختن اصول و روش استدلال معتزله ميپرداخت، ولي سرانجام بر استاد خود اعتراض کرد. روزي در مسئله صلاح و اصلح با وي مخالفت کرد و از استاد خود جدا شد و از اعتزال توبه کرد و مکتب اشعري را پايهگذاري نمود.46
1-1-5-1. انديشههاي اشاعره
هر فرقه و ديني به اصول و باورهاي اساسي خود پايبند است. باور اشاعره در تعريف دين، اين است که: ديني که به آن گردن نهادهايم عبارت است از: پايبندي به کتاب خدا، سنت پيامبر(ص)، روايات و احاديث نقلشده از اصحاب و تابعين و در رتب? چهارم، گفتههاي احمد بن حنبل.47
اشعري و پيروان مذهب او بر اين باورند که خداوند خالق افعال بندگان است و بندگان کسبکننده براي انجام آن هستند؛ البته نظر بيشتر اهل سنت نيز همين است؛ در نتيجه بايد گفت مخالفان به قدرت بندگان باور دارند، اما فلاسفه گمان ميبرند قدرت به همراه انگيزه، علت فعل است.48 اشاعره بر اين باورند که هيچ خوبي و بدي در زمين نيست مگر به خواست خدا، همه چيز به خواست خداست و هيچ کس نميتواند کاري کند مگر اينکه خدا آن را بخواهد.
ما از خدا بينياز نيستم و نميتوانيم از علم خدا بيرون رويم. کارهاي بندگان آفريده خداست و از سوي او مقرر شده. خدا مؤمنان را توفيق بندگي و طاعت بخشيد و لطف خود را بر آنان ارزاني داشت و کافران را گمراه کرد و هدايتشان نکرد.49
مسئل? ديگر موضوع مشاهده و ديدن خداوند با چشم سر توسط بندگان است. براساس مذهب اشعري، هر موجودي قابل مشاهده است و خداوند نيز وجود دارد؛ پس مشاهد? او امکان دارد.50
نظر اشاعره دربار? مرتکبشوندگان گناه کبيره چنين است که مرتکب گناهان بزرگ برخلاف خوارج کافر نيستند و جاودانه در آتش نخواهند بود، بلکه برخي از گناهکاران را پس از آنکه چندي عذاب کشيدند، با شفاعت پيامبر(ص) از دوزخ بيرون ميآيند و به بهشت ميروند. کسي را نميتوان بهشتي تا دوزخي دانست مگر آنکه پيامبر(ص) آشکارا او را نويد يا بيم داده باشد.51
1-1-5-1-1. قديم يا حادث بودن قرآن از منظر اشاعره
اشاعره درخصوص قرآن بر اين باورند که احکام خدا معناي واحد بسيطي دارد و قائم به ذات و قديم است و نميتواند از حروف و اصوات تشکيل شده باشد. اشعري الفاظ را قديم ميدانست. در حقيقت، نزاع معتزله و اشعري در کلام لفظي نبود، بلکه بر اثبات کلام نفسي اختلاف داشتند.52
نزد اشعريها سخن خداوند غير مخلوق است و خداوند هر چه را بخواهد با “کن” ميآفريند.53
در مورد عقايد اشعري دربار? سنت پيامبر بايد گفت که اشعري يکي از عناصر و مؤلفههاي مهم در تعريف دين را پايبند بودن به سنت پيامبر(ص) دانسته است. اشاعره با حفظ جايگاه سنت و سيره، در استفاده و تمسک از عقل و منطق نيز در برداشتهاي خود پافشاري کردند؛ بدين روي، اشاعره به عقل، ارزش لازم را ميدادند و در مناظرات و استدلال با بهرهگيري از عقل، افرادي برجسته و ماهر بودند و از سوي ديگر، به حديث و سنت پشت نکردند. به بيان ديگر، اشاعره به حسن و قبح عقلي باور نداشتند و جايگاه عقل را تنها در چهارچوب شرع پذيرا بودند.54
به نظر اشاعره، استفاده از عقل براي استدلال در مباحث عقيدتي درست است، اما ادل? عقلي بر متون صريح ديني حاکم نيستند و عقل در خدمت شرع است.55
درخصوص امر به معروف و نهي از منکر نيز اشاعره بر اين باور است که آن واجب کفايي است و در صورت انجام آن توسط يک فرد از ديگران ساقط ميشود.56
در موارد ديدگاه اشاعره در مورد امامت بايد گفت اشاعره بر ضرورت وجود امام براي هدايت جامعه و اداره آن معتقدند.57 ابوبکر پس از رسول خدا امام فاضلي است که خداوند بهوسيل? او دين را عزت بخشيد و سپس عمر و عثمان به خلافت رسيدند. سپس علي بن ابيطالب خليفه شد. در نتيجه از نظر اشاعره اين افراد هم جانشين رسول خدا هستند و خلافت آنان بهعنوان جانشيني نبوت شناخته ميشود.58
1-1-6. فرق? مرجئه
يکي از فرقههاي ديگر که در قرون متقدم بين مسلمانان پيدا شد و صاحب ديدگاههايي است، فرق? مرجئه است. بنياميه از ديدگاهها و باورهاي اين فرقه نهايت استفاده را در جهت تحکيم قدرت خود به عمل آوردهاند. اين فرقه داراي آراي کلامي خاصي بوده که بي ارتباط با پرسشهاي کلامي سد? اول نيست. يکي از محققان دربار? فرق? مرجئه و ارتباط آن با پرسشهاي کلامي سد? اول چنين ميگويد: “يکي از نخستين پرسشهاي کلامي که در سد? اول پيدا شد، پرسش دربار? کساني بود که گناه کبيره انجام ميدادند.
در برابر اين پرسش که خود نيز ريشهاي در جهان سياست داشت و قاعدتاً ميبايست طرفهاي جنگ صفين و پيکارهاي پيشين آن يعني جمل و همچنين رخدادهاي قبلي را ارزيابي و داوري کند، خوارج، مدعي کفرِ مرتکبان کبائر شدند. در برابر اين انديش? خوارج، گروهي ديگر از مسلمانان با تفکيک ايمان از شرايع و احکام و تکاليف اظهار داشتند: ايمان مسئله قلبي است و ترک گناه و انجام اعمال ديني بخشي از ماهيت ايمان را تشکيل نميدهد. و در عنوان مسلمان بودن و باور توحيد و نبوت دخالتي ندارد تا بتوان به استناد انجام گناه و يا ترک طاعات، عنوان مسلمان را از کسي سلب کرد و او را کافر خواند. طرفداران اين انديشه که نوعي تسامح در برابر سختگيريهاي خوارج بود، مرجئه ناميده شد.”59
آنان اصرار ميورزيدند که اساس نجات، همان ايمان قلبي و شهادت لفظي است و عمل به وظايف، ارتباطي به ايمان انسان ندارد. اين گروه در بيارزش جلوه دادن عمل، بهاندازهاي پيش رفتند که گفتند ايمانِ يک انسان گنهکار با ايمان فرشتگان و پيامبران برابري ميکند. پيامد اين پندارِ بي اساس، زنده شدن ميل به گناه در دل افراد بهويژه جوانان بود. اينان به اصطلاح، طرفدار “صلح کلي” شدند و گفتند قلب بايد پاک باشد، عمل چندان مهم نيست و مغفرت حق در انتظار هم? عاصيان و گنهکاران است.60
در کتب اديان و مذاهب و همينطور در تفاسير، مرجئه و آراي آنان از اين منظر مطرح شده و مورد انتقاد قرار گرفته است که معتقد بودهاند ايمان افزوده و کاسته نميشود. اين عقيده با بسياري از آيات قرآني مخالفت دارد از جمله آياتِ “إنّ الحَسَناتِ يُذهِبنَ السَّيِّئاتِ” (هود: 114) و “أولئک يُبَدِّلُ اللهُ سَيِّئاتِهِم حَسَنات” (فرقان: 70).61
با سقوط دولت بنياميه، سبب سياسي که موجب پيدايش اين فرقه شده بود، از ميان رفت و بحثهاي آن فرقه متوجه به عقايدي شد که رأس آنها مسئله ايمان و کردار و گناهان کبيره و صغيره بود؛ زيرا ميگفتند واجب است حکم دربار? مرتکب کبيره تا روز جزا به تأخير افتد و اهميتي ندارد که در اين دنيا کسي از اهل بهشت يا دوزخ باشد.62
1-1-7. فرق? مشبهه
مشبهه بر دو دستهاند: دستهاي که ذات خداي
