
است. به همين دليل، اين بخش از عقايد اسلامي بيش از همه رشد و نمو کرده و تقريباً تمام زواياي آن براي آنها که ميخواهند مطالعات دقيقي داشته باشند، مورد بحث قرار گرفته است؛ هرچند در ميان آنها بحثهاي غير منطقي و تفرقهانگيز نيز فراوان به چشم ميخورد.
در مورد امامت اختلاف نظر زيادي وجود دارد و بايد هم وجود داشته باشد؛ زيرا امامت از نظر گروهي (شيعه و پيروان اهل بيت) از اصول دين و ريشههاي اعتقادي است، درحاليکه از نظر گروه ديگر (اهل سنت) جزء فروع دين و دستورات عملي محسوب ميشود.
طبق تعريف ابن خلدون، امامت يک مسئوليت ظاهري در حد رياست حکومت است، منتها حکومتي که شکل ديني دارد و عنوان جانشيني پيامبر(ص) را به خود گرفته و طبعاً چنين امامي ميتواند از سوي مردم برگزيده شود.369
شيخ مفيد در “اوائل المقالات” در بحث عصمت چنين ميگويد: “امامان، جانشينان پيامبران در اجراي احکام و اقامه حدود و حفظ شريعت و تربيت مردم هستند و عصمتشان همچون عصمت انبياء است.”370
مطابق اين تعريف که با اعتقاد پيروان مکتب اهل بيت هماهنگ است، امامت چيزي فراتر از رياست و حکومت بر مردم است، بلکه تمام وظايف انبياء (به جز دريافت وحي) براي امامان ثابت است به همين دليل شرط عصمت که در انبيا ميباشد در امام نيز هست.
از اين رو در احقاق الحق، امامت نزد شيعه اينگونه تعريف شده: “امامت يک منصب الهي و خدادادي است که تمام شئون والا و فضايل را در بر دارد جز نبوت.”371
3-5-1. امامت در قرآن
عظمت مقام امامت و رهبري در قرآن مجيد، تنها يک مسئله ديني و تشريعي نيست، بلکه جهان آفرينش و تکوين را نيز زير بال و پر خود گرفته است و خداوند بزرگ امام کل جهان هستي و مجموعههاي مختلف آن است و همه آن را رهبري و هدايت ميکند.
قرآن نيز اهميت خاصي براي امامت قائل است و آن را آخرين مرحله سير تکاملي انسان شمرده که تنها پيامبران اولواالعزم به آن رسيدهاند؛ چنانکه در آيه 124 بقره ميخوانيم: “وَ إذ ابتَلي إبراهيمَ رَبُّه بِکَلِماتٍ فَأتَمَّهُنَّ قالَ إنّي جاعِلُکَ لِلنّاسِ إماما قالَ وَ مِن ذُرّيَّتي قالَ لا يَنالُ عَهدي الظّالِمين.”
به عقيد? طبرسي، امامت در اين آيه دو معنا دارد: 1. کسي که مردم در گفتار و کردار از او پيروي ميکنند؛ 2. کسي که امور مردم را اداره ميکند و حدود الهي را اجرا مينمايد، متخلفان از قوانين را مجازات ميکند و به افرادي که شايستگي مقام و منصب دارند، حکومت ميدهد و با کساني که با ملت او دشمني ميکنند، جهاد ميکند.
بنا بر معناي اول، هر پيغمبري امام نيز ميباشد؛ زيرا گفتار و کردار هر پيغمبري سرمشق ملت اوست ولي بنا بر معني دوم امامت يک منصب و مقامي ممتاز است و لازم نيست هر پيغمبري امام نيز باشد. منظور از امامت ابراهيم معناي دوم است؛ يعني خداوند پس از آنکه ابراهيم از آزمايش الهي سربلند بيرون آمد، او را امام مردم قرار داد. ابراهيم علاوه بر مقام نبوت مقام امامت نيز داشت. فرزندان او هم هر کدام ستمکار نبودند، به اين مقام رسيدند.
علماء اماميه بر لزوم عصمت امام در اين آيه دلالت کردهاند؛ زيرا خداوند بهصراحت ميگويد: امامت به ستمکاران نميرسد وکسي که معصوم نيست، به خود يا به ديگران ستم کرده پس شخص ستمکار هرگز نميتواند امام شود.372
3-5-2. ولايت و امامت عامه در قرآن
ولايت عامه يعني هميشه و در هر عصر و زمان بايد امام و پيشوايي در ميان مردم از سوي خدا باشد؛ خواه مقام نبوت را دارا باشد يا تنها مقام ولايت را داشته باشد.
در بحث ولايت عامه اشاراتي در قرآن آمده که به آنها اشاره ميکنيم:
3-5-2-1. آي? انذار و هدايت
در نخستين آيه، پيامبر(ص) را مخاطب ساخته ميفرمايد: “إنَّما أنتَ مُنذِرٌ وَ لِکُلِّ قَومٍ هاد” (رعد: 7)
به نقل از مجمع البيان، منظور از “هادي” هرکسي است که مردم را دعوت به حق کند. طبرسي در تأييد آن، روايتي را از پيامبر به نقل از ابن عباس نقل ميکند: پيامبر درحاليکه علي(ع) نزدش بود آب طلبيد. پس از طهارت دست علي را گرفت و بر سين? خود چسباند و فرمود: “تويي ترساننده”. سپس بر سين? علي چسباند و فرمود: “براي هر قومي هدايتکنندهاي است.” آنگاه فرمود: “تويي رو شنايي مردم و منتهاي هدايت و سرور و بزرگ شهرها و من شهادت ميدهم که تو چنين هستي.”373
3-5-2-2. آي? صادقين
در دومين آيه مؤمنان را مخاطب ساخته و بعد از دعوت به تقوا، به آنها دستور ميدهد که همواره با صادقان باشيد (تا منحرف نشويد) “يا أيُّها الَّذين آمَنوا اتَّقوا اللهَ وَ کونوا مَعَ الصّادِقين” (توبه: 119)
خداوند ميفرمايد راه و روش کساني را انتخاب کنيد که در گفتار و کردار راستگو هستند و مصاحب و رفيق آنها باشيد. خداوند “صادقين” را در سوره بقره اينگونه توصيف کرده است: “… وَ لکِنَّ البِرَّ مَن آمَنَ بِاللهِ وَاليَومِ الأخِرِ… أولئِکَ الَّذينَ صَدَقوا وَ أولئِکَ هُمُ المُفلِحون” (بقره: 176-177) خداوند در اينجا به پيروي از آنها دستور ميدهد و ميفرمايد با آن مردمان راستگو و باتقوا باشيد.
اما از نظر رواياتي که طبرسي در مجمع البيان ذکر کرده، بسياري از مفسران اهل سنت از ابن عباس نقل کردهاند که آي? فوق درباره علي بن ابيطالب است.374
