
آن، قانون اساسی (قانون بنیادی و اصولی) یک ملت Nation است که شامل مجموعهای از قواعد و مقررات قضائی میشود که میبایستی حاکم و ناظر بر کل روابط میان حکومت و مردمی باشد که تحت آن زندگی میکنند. لفظ مشروطه که مؤنث مشروط عربی است به معنای مقید در مقابل مطلق در نظر گرفته شده است و در ادبیات سیاسی مملکت ما جنبه متأخر و جدید دارد. اصطلاح مشروطیت البته مصدر جعلی است که احتمالاً به تقلید از عثمانیان در ایران به کار رفته است. به عقیده بعضی از متخصصان این کلمه به صورت اسم مفعول عربی از کلمه فرانسهCharte به معنای منشور، فرمان، حکم رسمی و صلاحیتدار گرفته شده است. ولی مسلما این اصطلاح به نحو سنتی هیچگاه در زبان فارسی و عربی به معنای حکومت قانونی به کار برده نمیشده، بلکه به مرور در دورههای اخیر معادل «کنستیتوسیون» فرانسه رایج شده که البته در این مهم لفظ فرانسهConditionnelیعنی مشروط که شباهت لفظی و صوتی نیز با آن دارد بیتأثیر نبوده است (مجتهدی، 1379: 17).
مشروطه یا جمهوری، مقصود از هر دو یکی است؛ چه جمهوری از افراد (زیر مجموعه های مشروطه) است و مراد از مشروطه، سلطنت عمومی و سلطنت ملی است(کرمانی،1349 : 191).سعدالدوله، آن را از کلمه Condition و فرانسوی می داند که به معنای «مشروطه» است. وی عقیده داشت که بین کلمه مزبور و کلمه Constitutionکه به معنای حکومت با قانون اساسی است، اشتباه شده. او میخواست بگوید: داشتن قانون اساسی کافی است و در نتیجه، در قالب مشروعه هم میتوان چنین حکومتی برپا کرد و نیازی به مشروطه شدن نیست (تقیزاده، 1379: 245-246).
برخی از معاصران چنین جمع بندی کرده اند که واژه «مشروطه» معادل واژه انگلیسی «کنستیتوشینالیزم» (Constitutionalism)است. در عثمانی چندی پیش از اعلام مشروطه (1876 م/ 1293 ق) واژه «مشروطه» در پیوند با حکومتی به کار برده میشد که بر اساس یک قانون اساسی پایه گذاری شود. نامق کمال، اندیشمند سده 19 عثمانی، به کرات در نوشتههای خود، عبارت «دولت مشروطه» و اداره مشروطه را به معنای حکومت قانونی و غیر استبدادی به کار برده است. واژه «مشروطه» به این معنا از ترکیه عثمانی به ایران آمد و به نظر میرسد که برای نخستین بار میرزا حسین خان سپهسالار در سال 1868 هنگامی که سفیر ایران در دربار امپراتوری عثمانی بود، این واژه را در خلال برخی از گزارش های خود به معنای مورد بحث ما، به ایرانیان معرفی کرد (حائری، 1364: 335-338).
این واژه از حدود سال 1897 میلادی در ایران کاربرد دارد. از قرار معلوم تقیزاده اولین نمایندهای بود که در مشاجرات مجلس، لغت مشروطه را در سخنرانی مهم ذیقعده 22 دسامبر 1906 میلادی مطرح کرد. اما مشروطه و قوانین حقوق اساسی از سوی محافظهکاران استقبال نشد. این افراد تنها با وقوع مشاجرات شدید در مجلس و بیرون از مجلس و طی گذر زمان آن را پذیرفتند. حتی در فرمان 14 جمادی الثانی 1324 قمری (5 اوت 1906 میلادی) که اختیارات لازم را برای مجلس اول فراهم میساخت از واژه «مشروطه» ذکری نشده است. واژه مشروطیت در متمم قانون اساسی وارد میشود و بدون تعریفی دقیق، صرفاً ماهیت حکومت ایران را مشخص میکند . در نوشتههای پژوهشگران نو ایران و ترکیه، واژه مشروطه به عنوان معادلی برای واژه انگلیسی «کنستیتوشینالیزم» به کار میرود یعنی حکومتی که بر شالوده یک قانون اساسی و نظام پارلمانی بنیاد شده باشد. در ایران واژه مشروطه به حکومتی گفته میشود که پس از انقلاب 1906 م . ( 1285 شمسی) پدید آمد. به نظر میرسد نخستین بار واژه مشروطه توسط میرزا حسین خان سپهسالار در سال 1868 میلادی(1247 ه.ش) هنگامی که سفیر ایران در دربار عثمانی بود به ایرانیان معرفی شد. سید حسن تقیزاده می نویسد: یکی از علمای تبریز به نام آقای میرزا صادق آقا پیشنهاد کرد که لفظ فرنگی که همان کنستیتوسیون (Constitution)است در ایران به کار برده شود (آدمیت، 1340: 52)
علمای ایرانی ساکن عراق که در آغاز سال 1912 میلادی به عنوان اعتراض به اشغال ایران به وسیله قوای روس و انگلیس از شهرهای نجف ، کربلا و سامره در راه عزیمت به ایران در کاظمین توقف کرده بودند اعلام کردند که واژه مشروطه باید برای حکومتی به کار برده شود که بر اساس قانون اساسی و نظام پارلمانی بنیاد گردد. حکومتی نو که محدود به حدود و شرایط معینشده در قانون باشد. علمای طرفدارمشروطه یعنی آخوند محمدکاظم خراسانی و همپیمانانش عبدالله مازندرانی و محمدحسین تهرانی که ساکن شهرهای مذهبی و شیعی عراق بودند، مشروطه را «اشتراط» تعریف می کردند. واژه مشروطه همچون بسیاری از اصطلاحات کلیدی دوران معاصر از جنبش عثمانیهای جوان نشأت میگرفت. نامق کمال اندیشهگر قرن نوزدهم ترکیه اشاره به یک حکومت مشروطه با عنوان دولت مشروطه داشت و یک نظام وکالتی مطرح میکرد که تحت توجهات اسلام برای تمامی ملل تحت سلطه عثمانی کارایی داشته باشد. این اصطلاح از سوی مدحت پاشا در خلال مقطع بیدوام مشروطه خواهی در سال 1876 پذیرفته شد. این احتمال نیز هست که واژه دوپهلوی مشروطه به عمد برای ترجمه واژه فرانسویContitononelle به کار برده شده باشد تا آن نظام پیشنهادی جدید را با مفاهیم حقوقی و منطقی شرط و مشروطه در رویه قضایی اسلام آشتی دهد(نظمی، 1392: 22…48).
تقیزاده و رضازاده شفق که خود شاهدان عینی انقلاب مشروطه بودهاند، می نویسند: واژه مشروطه از لفظ فرانسوی لاشارت (La charte) به معنای فرمان، منشور و قانون مشروطیت جدا شده است و واژه لاشارت از اروپا به ترکیه و از آنجا به ایران وارد شد.درباره لاشارت همچنین باید گفت در فرانسه و پیش از ایجاد مجلس و دخالت نمایندگان مردم در فرایند قانونگذاری، لاشارت نام قانونی بوده است که توسط پادشاهان و بزرگان به تصویب می رسیده است. به باور آنها کلمه مشروطه از ترکیه به ایران آمده و ممکن است ترکها آن را درست کرده باشند تا معنی حکومت ضد استبدادی یعنی حکومتی که محدود به شرایطی است از آن بگیرند. هرچند دانشمندان ترکشناسی همچون نیازی برکس و برنارد لوییس واژه مشروطه را از شرط عربی میدانند اما این دو فعال دوره مشروطه به خاطر دارند که در برخی از نوشتههای ترکها خواندهاندکه آنها لفظ مشروطیت را از «شرط» عربی نگرفته اند، بلکه از «لاشارت» فرانسوی استفاده کردهاند. این گونه اشتقاقها در میان ترکها رایج است.کلمه مشروطیت بلاشک از مملکت عثمانی آمده و از زمان تاسیس حکومت ملی در استانبول در سنه 1293 قمری و آغاز سلطنت سلطان عبد الحمید ثانی با پیشقدمی مصلح نامی آن مملکت مدحت پاشا این لغت در آن رایج شد. اصل و اشتقاق این لغت بر این جانب مجهول است و گفته اند که از کلمه “شارت” فرانسوی و “چارتا” انگلیسی (از اصل لاتینی کارت) که حکم قانون اساسی دارد گرفته شده است. چنانکه معلوم است “ماناکارتا” که همان فرمان اولی مبنی بر تحدید اختیارات سلطنت و تضمین حقوق اساسی افراد مردم انگلیس بود در سنه 1217 مسیحی صادر شده و شارت (یا شارط) فرانسوی که در واقع قانون اساسی فرانسه بود به فرمان لویی هجدهم در سنه 1814 مسیحی انتشار یافت.لکن ارتباط کلمه مشروطه عثمانی را با آن لغت لاتینی و انگلیسی و فرانسوی به یقین نمی توانم ادعا کنم اگرچه مستعد نیست. مرحوم سعدالدوله در کشمکش عظیمی که در ماه ذی الحجه آخر سال 1324 قمری و دنباله آن در اوایل سال 1325 میان پیشروان ملت و مجلس شورای ملی و محمد علی شاه پیش آمد و انقلاب تبریز عامل اصلی آن بود به طرفداری از مدعای محمدعلی شاه که ایستادگی فوق العاده در عدم قبول لفظ مشروطه و حتی پیشنهاد لفظ مشروعه بجای آن میکرد میگفت که اصلا لفظ مشروطه غلط است و اشتباها این لغت constitutionnellle که حکومت با قانون اساسی باشد و کلمه conditionnlleتوسط فرانسه دانها که در فرانسه به معنی مشروطه است ناشی شده است و خود غافل از آن بود و جاهل که لفظ مشروطه را فرانسه دان های ایرانی اختراع نکرده اند و بیش از سی سال قبل از تاسیس این اساس در ایران در مملکت عثمانی استعمال می شده است. ( تقی زاده، 1379: 245.246)
1-1-8 ویژگیهای نظام مشروطه
در سلطنت مشروطه، رئیس قوه مجریه پادشاه است و به این عنوان میتواند اعلان جنگ کند و یا پیمان صلح منعقد نماید، نمایندگان کنسولی به ممالک خارجه اعزام دارد، نمایندگان سیاسی و کنسولی دیگر کشورها را بپذیرد، و قراردادهای سیاسی و نظامی و بازرگانی و اقامت و غیره با کشورهای بیگانه منعقد کند. همچنین عزل و نصب وزرا و افسران و مأموران کشوری نیز در حوزه اختیارات پادشاه است.در بیشتر کشورهای دارای نظام مشروطه، پادشاه میتواند حکومت نظامی اعلام کند. وی علاوه بر ریاست قوه مجریه در قوه قضائیه نیز تا حدی دخیل است؛ به این معنا که منشأ قضاوت، مقام سلطنت بوده و احکام محاکم به نام پادشاه صادر می شود. پادشاه قضات را انتخاب میکند و حق عفو خصوصی و تخفیف مجازات را نیز دارد.در سلطنت مشروطه، تصمیمات از طرف نمایندگان مردم گرفته میشوند. در این نظام، در واقع شاه سلطنت میکند، اما حکومت نمیکند. در چنین حکومتی، هیأت مقننه و شاه امکان دارد به شیوههای گوناگون دارای ارتباط فرمانبرداری و فرمانفرمایی باشند (قاسمزاده، 1334).
مشروطه به معنای مشروط و متضاد حکومت مطلقه و مشروطه خواه به مفهوم آن کسی است که به جای حکومت خودکامه یا استبدادی که سلطان را فعال مایشاء در سرنوشت ملت و صاحب بلامنازع جان و مال و شرف آن ها می داند، خواستار حکومت مشروطه یا حکومت مبتنی بر قانون است. مشروطهخواه ضد مستبد یاحکومت خودکامه است (نظمی، 1392: 116-118).
در برخی کتب واژه شناسی سیاسی نیز حکومت مشروطه را به معنای حکومت محدود در چارچوب قانون اساسی بیان کرده اند که اعمال قدرت از سوی دولت بر حسب شرایط پیش بینی شده در قانون صورت میگیرد (آقابخشی، 1383: 77). بنابراین، مشروطیت و مشروطهخواهی با قانونخواهی و قانونسالاری مترادفند و به معنای اعتقاد به لزوم حاکمیت قانون اساسی و یا دکترین و نظام حکومتی که در آن قدرت حاکمه از طریق قانون اساسی محدود می گردد، می باشد (آقابخشی، همان).
مشروطه رژیم سیاسی یا حکومتی است که دامنه کاربرد قدرت در آن محدود به حدود قانون است و به همین دلیل در برابرمفهوم حکومت استبدادی و دیکتاتوری قرار دارد. قانونیت قانون در دولت مدون بنا به تعریف، ناشی از رضایت مردم نسبت به آن و تعلق گرفتن خواست جمعی آنان به پیروی از آن است و بنابراین، وجود رابطه قانونی میان حکومت و شهروندان و پایبندی به قانون از دو سوی، از شرایط بدیهی و ضروری و ذاتی حکومت مشروطه است. به عبارت دیگر حکومت مشروطه برابر با حکومت قانون یا قانونروایی است. همچنین حکومت مشروطه به دو صورت جمهوری و سلطنتی است که در اصل از جنبش آزادیخواهانه مایه گرفته است (آشوری، 1393: 158).
پادشاهی مشروطه یا محدود، حکومتی است که قانون اساسی، قدرت پادشاه را محدود کرده باشد و پادشاه بر طبق قوانین تصویبشده حکومت کند، نه مطابق میل و دلخواه خود. در نظام مشروطه، پارلمان و تفکیک قوا وجود دارد. تفاوت پادشاهی مشروطه با جمهوری آن است که در جمهوری، رئیس قوه مجریه از سوی مردم انتخاب می شود، اما در پادشاهی مشروطه، انتقال حکومت از طریق وراثت است. نظام پادشاهى مشروطه معمولاً در مطالعات سياسى در مقابل حكومت استبدادى قرار مى گيرد؛ چنانچه در توصيف آن گفته مىشود، نظامى است كه از يك طرف، قانون اساسى، قدرت پادشاه را محدود كرده باشد و پادشاه بر طبق قوانين تصويب شده و نه مطابق ميل و دلخواه خود. حكومت كند. از سوى ديگر، نظامى است كه با به كار بردن روشهاى منظم و مؤثر تصميم گيرندگان يك جامعه سياسى را تحت كنترل درمى آورد؛ معمولا اين كنترل به وسيله ى ضوابط و ملاكهايى و توسط نهادهاى قانونى با ارزيابى عملكرد حكومت بر طبق هنجارهاى مورد قبول، صورت مى پذيرد(آستین، 1374: 54)
اساسا پادشاهى مشروطه يا مشروطه سلطنتى را در محدوده ى ميان
