
افلاطون در باب عدالت و مطهری پرداختهایم تا به تحلیلی روشنتر برسیم؛ کما اینکه در اکثر پژوهشها دراینباره، دو ضعف به چشم میآید: اول؛ تاریخ انگاری بیشازحد مطلوب، یعنی در رابطه بازندگی و شهر افلاطون حرف زدن و توصیف زندگانش و دوم؛ ارائهی پیشفرضهای ذهنی پژوهشگرانی که اثری را نوشتهاند در رابطه با افلاطون و اندیشهی وی بدون اشارهای روشن به انواع عدالت از مناظر مختلف؛ که ما سعی نمودهایم این نقصان را به قوت در این کار مبدل سازیم.
کتابها
نسبت آزادی سیاسی و عدالت اجتماعی (۱۳۸۳)، این کتاب در ۱۲ فصل سامانیافته است که مباحثی همچون تعریف آزادی، آزادی فکر و عقیده، مسئولیت اجتماعی، گسترههای آزادی فردی، عدالت اجتماعی و موارد تحدید آزادی را در برمیگیرد. همانطور که محمدعلی سوادی در مقدمه آورده است «این پژوهش به تعریف اقسام و مبانی آزادی سیاسی و عدالت اجتماعی و نسبت بین آن دو در اندیشه مطهری میپردازد. در این راستا تأكید عمده بر مبنای معرفتشناختی، بهویژه نقل و عقل و تعامل آن دو بوده است، هرچند به مبانی غایت شناختی، انسانشناختی، هستی شناختی، روششناختی و دانش شناختی نیز اشاره گردیده است». درواقع میتوان گفت کتاب فوق نسخهای تمرکزیافته تر است از پایاننامه کارشناسی ارشد نویسنده به نام «عدالت و آزادی» (مقایسه نسبت عدالت و آزادی در اندیشههای آیتالله شهید مطهری و آیتالله مصباح) میباشد که در سال۱۳۸۲ مورد دفاع قرارگرفته است. به گمان نویسنده، مبانی آزادی سیاسی و عدالت اجتماعی – سیاسی، در هر اندیشه سیاسی، متناسب با مبانی معرفتشناختی، هستی شناختی، غایت شناختی، انسانشناختی و روششناختی آن اندیشه است. وی معتقد است اندیشه سیاسی مطهری، ركنی از نظام دانشهای نظری و عملی وی است. مطهری با تبیین سنجیده مبانی یادشده و لحاظ مقتضیات عدالت سیاسی – اجتماعی، بهگونهای آزادی سیاسی – اجتماعی را تصویر میكند كه با عدالت، بههیچروی در تعارض نباشد.
که البته تفاوتش با موضوع پایاننامه حاضر، در عنوان آنها فهمیده میشود اینکه پژوهش در دست اجرا مقایسه تطبیقی متفکری غربی و اندیشمندی شرقی و مسلمان میباشد. درحالیکه کتاب پیشگفته بر شناسایی مفاهیم آزادی و عدالت اجتماعی در اندیشه مطهری تأکید داشته است. کتاب، تنها به بحث عدالت نمیپردازد و موضوعات دیگری ازجمله آزادی نیز در درنگ صفحات آورده شده است؛ بنابراین توضیح، تنها مبحث کتاب عدالت نیست.
مقالهها
عدالت از نگاه شهید مطهری (۱۳۸۸)، سید مهدی طاهری در مقالهاش معتقد است که تقریر عدالت نزد مرتضی مطهری، برداشت عالمانه از دین بوده و عدالت مورد تأکید ایشان، ناشی از درد دین میباشد. لذا او ناهنجاریهای اجتماعی، آشفتگی روحی و جنایات اخلاقی و حتی عقدهها و جنایات را از عدم عدالت در جامعه دانسته و مانند فیلسوفانی همچون ارسطو و افلاطون که در فلسفه سیاسی خود در پی بهترین و عادلانهترین نظام حکومت بودند، ایشان نیز به پیروی از اندیشه و عمل حضرت علی (ع)، عدالت را مبنای سیاست و فلسفه اجتماعی اسلام دانسته و آن را ناموس بزرگ اسلام تلقی میکردند. نویسنده عدالت در اندیشه مطهری را به چهار معنا تقسیم میکند:
1. موزون بودن و تعادل
2. تساوی و نفی هرگونه تبعیض
3. رعایت حقوق افراد و اعطاء کردن حق به ذیحق
4. رعایت قابلیتها در افاضه وجود و عدم امتناع از افاضه و رحمت الهی به آنچه امکان وجود یا کمال میباشد که معنای چهارم به بحث عدل الهی میپردازد.
طاهری پسازاین تقسیمبندی به اشاراتی که مطهری در باب عدل در اندیشه اشعریون و معتزلیان داشته است نقب میزند. اینکه عدل بنا بر عقیده معتزله، خود حقیقتی است که پروردگار نیز با حکمت و عدل، افعالش را انجام میدهد. این گروه درعینحالی که در توحید افعالی خداوند نفی شرک نموده، همچنین فاعلیت را منحصر به ذات حق ندانسته و لذا عدل از نگاه آنها بنفسه حسن است، حتی اگر شارع حکم به حسن آن نکند و ظلم هم قبیح است اگرچه شارع به آن نهی نکند؛ و همچنین اشاعره معتقد بودند که معنی عادل بودن ذات حق این نیست که او از قوانین قبلی عدل پیروی نمیکند؛ بلکه او سر منشاء عدل است و آنچه او انجام میدهد عین عدل است، نه اینکه آنچه عدل است او میکند. عدل و ظلم متأخر و منتزع از پروردگار بوده و فعل پروردگار مقیاس عدل است. این گروه به خیال خودخواستهاند راه تنزیه را طی نمایند و خداوند را از شرک در خالقیت و ظلم و ستم بررسی کنند، درصورتیکه از غیر خدا نفی فاعلیت نمودهاند و صفت عدل را نیز در مرتبه متأخر از فعل خدا قرار دادهاند. آنها با انکار حسن و قبح عقلی گفتهاند که مفهوم عادلانه بودن یک فعل جز این نیست که مستند به خداوند باشد و لذا آنها با این مقدمات نتیجهگیری کردهاند که خداوند نه در فاعلیت شریک دارد و نه اینکه ظلم میکند. پسازاین نویسنده، به این نظر پای میفشارد که به نظر مطهری اگرچه بیعدالتی ریشه در اعمال برخی خلفا دارد؛ ولی علت مهم دیگر این است که اصل عدل در اسلام از طرف عدهای از متحجرین بد تعبیر شده است و اگرچه آنها سوءنیتی نداشتند؛ ولی فقط از روی قشری فکر کردن و متعبد مابانه بودن، مسلمانان را به این روز انداختند؛ و بعد به نگاه مطهری در رابطه با عدالت در مکاتب معاصر میرسد اینکه استاد مطهری نیز بهعنوان اندیشمند اسلامی که اساسیترین وظیفه خود را دفاع از اسلام در عرصههای مختلف میدانست، به بررسی انتقادی دو دیدگاه سوسیالیسم و لیبرالیسم در باب عدالت پرداخته و درنهایت با رد اصالت اجتماع و اصالت فرد تفاوتهایشان را با اسلام بیان نموده است. درنهایت هم نویسنده به این نتیجه میرسد که به نظر مطهری هرگاه توده ملت به حقوق حکومت وفادار باشند و حکومت حقوق مردم را ادا کند، آنوقت است که «لیقوم الناس بالقسط» که نمود عدالت میباشد مصداق یافته و نشانههای عدالت ظاهر میگردد. اجرای عدالت نیز مبتنی بر عمل به قانون با پشتوانه معنویت اسلامی است که راه رسیدن به آنهم جلوگیری از تبعیض در جامعه یا ایجاد مسابقه بقاء است. در این نظام باید تلاش نمود تا افراد با رضایت، حقوق خودشان را به دیگران اعطاء کنند؛ البته دولت هم موظف است تا عدالت را در جامعه برقرار نماید. لذا هر نظامی که در اجرای صحیح عدالت در جامعه منحرف گردد، مطمئناً شرایط ایجاد یک انقلاب و نظام دیگر را فراهم میآورد.
بهطورکلی، نویسنده مقاله، نگاهی بینرشتهای را در این مقاله ارائه داده است و صرفاً بر تحلیلی جامعهشناختی، فلسفی، یا سیاسی در رابطه با عدالت تأکید نکرده است بنابراین یکی از ضعفهای مقاله فوق پراکندگی در ساختار تحقیق است که طاهری را مجبور به عجله در جمعبندی مقاله نموده است.
همانگونه که مشخص است هدف وی مقایسه دو متفکر با یکدیگر نبوده است بلکه وی جمعی از آرا را بهصورت کلی و کوتاه به تقریر درآورده است.
بررسی تطبیقی مفهوم عدالت در شاهنامه (ایران باستان) و افلاطون (۱۳۹۲)، نویسندگان این مقاله هدف خود را روشن کردن تأثیرات فلسفه یونان بر ایران دانستهاند. افلاطون برای شروع بحث عدالت، فرد را اصالت میبخشد؛ و صفاتی که در فرد وجود دارند را بر شهر نیز تفویض میدهد. پس افلاطون میگوید: گر ما برای یک فرد قائل به عدالت باشیم ناچار برای یک شهر نیز باید قائل به صفت عدالت شویم. در این شهر، هر فرد باید یک کار داشته باشد و اگر در کارهای دیگر دخالت کند باعث بینظمی در شهر میشود. چنانچه هر پیشهور یا کسی دیگر که در کارهای سودآور مهارت دارد، بخواهد در صف سربازان وارد شود و یا سرباز بخواهد مشاور شهر شود و ایشان لوازم کار و درآمد خود را باهم معاوضه کنند یا اینکه شخصی بخواهد همه این کارها را عهدهدار شود، نتیجه آن اختلاط و نابودی شهر خواهد بود؛ پس افلاطون بر اساس نقش و نوع کار آدمیان جامعه شهری خود را به سهطبقه حاکمان، رزم یاران و پیشهوران تقسیم میکند؛ و معتقد است جامعه وقتی عادل است که در آن هریک از طبقات سهگانه وظیفهای را که خاص آن طبقه است، انجام دهد. بعد نویسندگان به نظریه عدالت در ایران باستان میرسند و اینکه عدالت در ایران باستان به معنی قرار گرفتن هر چیز در جای خود است و این تعریف ارتباط مستقیمی با مفهوم اشه (نظام مقدس کیهانی) دارد؛ و اشه به معنای قانونی طبیعی است که نظم جهان بر آن پایدار است. بر این اساس ساختار اجتماعی ایرانیان باستان را میتوان اینگونه به تصویر کشید که در سازمان اجتماعی ایشان اساس معیشت و نظام اخلاقی جامعه بر اصل خویش کاری یا خود آیینی طبقات قرار داشته و بر هرکس واجب بوده است که تنها به کار و پیشهای که خواست و بایسته طبقه اوست بپردازد پس به چند شباهت میشود در مقایسه دو نظریه اشاره کرد:
الف: هر دو ساختار طبقاتی دارند.
ب: هر دوخصلتی ایستا دارند.
نویسندگان پسازاین مقایسه به این نتیجه میرسند که به علت تقدم زمانی ایرانیان باستان بر افلاطون، احتمال تأثیر افلاطون از ایرانیان باستان بسیار زیاد است؛ و دراینباره قائل به نظر ژرژ دومزیل اسطورهشناس میباشند.
تفاوت مهم این مقاله با رساله حاضر این است که اگرچه کار مقایسه انجامشده اولاً بسیار کوتاه است و مختصر فقط در حد یک مقاله به این مهم پرداختهشده است. ثانیاً در این مقاله یک دوران تاریخی موردبررسی قرارگرفته که میتواند اندیشه بسیاری از متفکران آن عصر را در برگیرد در رساله حاضر یک شخصیت و فرد مدنظر است. از دیگر تفاوتها میتوان به اسلامی بودن مفهوم عدالت در اندیشه مطهری اشاره کرد که طبیعتاً با مفهوم عدالت در ایران باستان تفاوت دارد.
پایاننامهها
عدالت اجتماعي از ديدگاه شهيد مطهري و انديشمندان شرق و غرب (۱۳۸۶)، سؤال اصلی تحقیق خانم طمانی این است که عدالت یا عدالت اجتماعی در اندیشه و تفکرات شریعتی و مطهری چگونه تصویر شده است؟ به عبارتی تعریف، ابعاد و اهمیت این مفهوم در دیدگاه آنها چگونه است؟ این پایاننامه دارای چهارفصل است. فصل اول به کلیات اختصاص دارد. عنوان فصل دوم «رویکرد نظری» است که شامل این بخشهاست:
۱-مفهوم شناسی عدالت
۲-مفهوم شناسی عدالت در اندیشه اسلامی
3- عدالت ازنظر متفکران غربی.
عنوان فصل سوم «عدالت اجتماعی از دیدگاه استاد مطهری و دکتر شریعتی» و عنوان فصل چهارم هم «بررسی تطبیقی عدالت از دیدگاه استاد مطهری و دکتر شریعتی» میباشد. نویسنده از مباحث خود چنین نتیجهگیری کرده که هم شریعتی و هم مطهری در قلمرو تفکر و اندیشه اسلامی و بهطور خاص رویکرد فقهی مذهب شیعه به عدالت اجتماعی نگاه میکنند. تفکر در چارچوب گفتمان اسلامی باعث شده است که علیرغم رویکردهای متفاوت معرفتشناختی، روششناختی و فلسفی، دیدگاههای آنها بر هستیشناسی واحدی مبتنی باشد. ازنظر تمایزات و افتراقات میتوان بخشی از تبیین تفاوت رویکرد شریعتی و مطهری را با مفروضات جامعهشناختی معرفت مرتبط دانست که مواجهه متفاوت آنها با واقعیت اجتماعی جامعه خود، استنباط آنها از این واقعیت را متفاوت ساخته است. علاقهمندی شریعتی به جامعهشناسی و آشنایی با محافل دانشگاهی و روشنفکری غربی، گرایشهای علمی و عملی او را متفاوت از مطهری میسازد که پرورده آموزشهای کلاسیک حوزه علمیه است. رویکرد جامعهشناختی دکتر شریعتی در مقابل رویکرد فلسفی استاد مطهری به عدالت اجتماعی از مهمترین نتایج این تمایز است. برخی دیگر از تفاوتهای شریعتی و مطهری در باب عدالت اجتماعی به شرح زیر است: شریعتی و مطهری هر دو برداشت غیر عدلیه (اشاعره) از عدالت اجتماعی را نفی میکنند، اما رویکرد آنها از این لحاظ متفاوت است که مطهری نگاه فلسفی-کلامی به عدالت دارد درحالیکه شریعتی هر نوع برداشت غیراجتماعی از عدالت را نادرست و غیرواقعی میداند. تعریف شریعتی از عدالت اجتماعی با توجه بهمواجهه و تأثیرپذیری از مارکسیسم و عدالتخواهی آن، با اصطلاحات مارکسیستی بیان میشود؛ اما تفسیر مطهری به دلیل علاقهمندی وی به نظریه فطرت مبتنی بر نظریه حقوق طبیعی است. عدالت مبتن
