
منزله جنبش اجتماعى مطرح است و نظريه هاى فمنيستى سابقهاى ديرين دارند و بنظر ميرسد از آنجا كه جامعه شناسى زمينه اى است كه به مسائل عينيتر و عموميتر ميپردازد و علاقه مندان بيشترى دارد، طرح نظريه هاى فمنيستى درباره بعضى مفاهيم جامعه شناختى و موضوعات اجتماعى از قبيل طبقه، خانواده و آموزش ميتواند فراگير باشد.
در سالهاى اخير جامعه شناسان ناگزير شدهاند تا دستاوردهايى را كه نگرش فمنيستى و تحقيقات فمنيستى براى جامعه شناسى به ارمغان آورده بپذيرند.
اين رساله به اهميت نگرش ها و تحقيقات فمنيستى در كار جامعه شناسى كار جامعه شناسى و آشنا شدن با طيف گسترده دستاوردهاي فمنيستي براي حوزه هاي اصلي كار جامعه شناسي اشاره دارد.
و از آنجا كه جامعه شناسى دانشى است زير سلطه مردان، اين واقعيت براى نظريه ها، روش ها، تحقيقات و آموزش اين دانش متضمن آثار و تبعاتى اساسى است؛ ليكن تغييرات و تأثيرات فمنيسم بر اين دانش باعث شده كه جامعه شناسان ديگر نميتوانند زنان و تقسيمات جنسيتى را ناديده بگيرند.
از طرف ديگر زنان هم پيوسته كتاب هايى منتشر ميكنند كه در آن ها موضوعات جامعه شناسى با نگرش فمنيستى بررسى ميشوند؛ اين حاكى از تأثير متقابل فمنيسم و جامعه شناسى بر يكديگر است.
نظريه دوم اثبات ميشود؛ زيرا دريافتيم كه جامعه شناسان فمنيسم را در حيطه كار خود ميدانند.
دو زمينه فرضيه سوم:
«فمنيسم در ايران متأثر از بافت بومى ايران است.»
فمنيسم ايرانى بصورتى گام برميدارد كه شايد بتوان آن را محتاط تر از فمنيسم غربى ناميد؛ فمنيستى كه نشانگر تأثير بافت بومى بر آن است.
يكى از عمده ترين دغدغه هاى اين نظريه در ايران، اشتغال زنان است و استقلال مالى زن را موجب كسب منزلت اجتماعى و ارتقاء آن ميداند.
فمنيسم ايرانى به مسئله زن و مرد بعنوان دو نيروى متخاصم نمينگرد زيرا اگر جنبش زنان بخواهد بر اين تمايز خصومت آميز تأكيد كند، مسلماً به دشمني زن و مرد دامن ميزند و اين را داراى عواقب خطرناك براى استحكام روابط خانوادگى ميداند و معتقد است بجاى آنكه مرد و زن را از هم دور سازد بايد فرصت همكارى و همراهى بين آنها را فراهم آورد.
طرفداران جنبش زنان در ايران نظريه «زن عام و يكسان»« را رد ميكند، زيرا با توجه به تعدد خرده فرهنگ هاى قومى، زبانى، مذهبى و منطقه اى در ايران، نميتوان از يك گروه زنان واحد و عام بحث كرد و به شرايط و ويژگيهاى منحصر آنان بايد توجه شود. فمنيسم ايرانى معتقد به يكسان شدن زن و مرد نيست و اعتقاد دارد زن و مرد بايد از نظر شخصيتى تفاوتى با هم نداشته باشند و به صورت انسان هاى مستقل و كارآمد در جامعه مطرح شوند و عقيده دارد شباهت زنان به مردان موجب يك انقلاب ارزشى شده است كه نيتجه آن هم جنس بازى ، دو جنس گرايى و از هم گسيختگى خانواده است.
پس ميتوان مدعي شد كه دين و فرهنگ ايراني بر فمنيسم تأثير داشته است.
فرضيه سوم اثبات ميشود؛ چون جنبش هاى زنان در ايران متفاوت از نوع غربى خود و تأثير گرفته از شرايط اجتماعى ايران است.
دو زمينه فرضيه چهارم:
«همكارى و همراهي زنان در جنبش مشروطه، زيربناى فمنيسم در ايران شد.»
زنان ايرانى كه در جريان زندگى دشوار و پرقيد خود همواره بيش از مردان محدوديت هاى گوناگون را برخوردار بودند، كمتر مجال يافتند تا نيروى عظيم خويش را در توسعه و تغييرات اجتماعى به كار اندازند و در چنين شرايطى با مردان مقايسه شده و مورد داورى قرار ميگيرند.
ولى امروزه با دست آوردهاى زيادى كه در زمينه هاى مختلف فراهم آمده، زنان نيز براى نيل به حقوق اجتماعى خويش ميكوشند.
ولى بهتر است سرمنشاء اين بيدارى را در يك قرن قبل، يعنى مقارن با انقلاب مشروطيت بدانيم كه زنان ايرانى نيز به پيكارى خردمندانه و دامنه دار دست مييازند و مطالبات خود را در حوزه هاى سياسى و اجتماعى و فرهنگي پيش مينهند و بر تحقيق آن تأكيد ميورزند و هدفشان رفع تبعيض ديرينه تاريخى در عرصه زندگى اجتماعى خويش است و براى تحقق آن ميبايست خود را توانا سازند.
آموزش را سرلوحه مشاركت ميدانند و در طى يكسال در تهران بيش از شصت مدرسه دخترانه احداث ميكنند. در پرتو اين تلاش ها راه ترقى زن در ايران هموار شد و براى احقاق حق رأى نيز به مجلس فشار آوردند و مبارزه كردند. زنان امروز نيز در راه مادران پيشتاز خويش گام برميدارند و امروزه شاهد گستردگى و تعدد تشكيلات زنان در قالب انجمن ها و تشكلات سياسى و صنفى و اجتماعى هستيم.
فرضيه چهارم اثبات ميشود: با توجه به اينكه سرآغاز جنبشى فمنيستى در ايران را به مشروطه نسبت ميدهد.
در زمينه فرضيه پنجم:
«مجله زنان بيشتر از مجله پيام زن به مسئله پرداخته است».
مجله زنان مجله اى است اجتماعى، كه ماهي يك بار منتشر ميشود و صاحب امتياز و مدير مسئول آن خانم شهلا شركت است. و از سال ١3٧٠ شروع به انتشار كرده است.
اين نشريه به مسائل مربوط به زنان، توجه ويژه اى دارد و در ١٢ شماره خود مطالبى را با عنوان فمنيسم به چاپ رسانده است.
گرچه در شماره هاى ديگر نيز به اين قضيه پرداخته شده، ليكن عنوان آن به صراحت فمنيسم نبوده است.
مجله پيام زن مجله اى است ويژه مسائل زنان و خانواده كه در حوزه فرهنگ اسلامى ماهانه منتشر ميشود صاحب امتياز: دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم. مدير مسئول: آقاى محمد جعفر گيلانى است و از سال ١٣٧١ شروع به انتشار كرد.
اين نشريه همراه با مطرح نمودن مسائل مربوط به زنان، با نگرشى مذهبى به آن ميپردازد كه در ٤ شماره خود مطلبى را با عنوان فمنيسم به چاپ رسانده است و در شماره هاى ديگر چندان به اين مسئله توجهى نكرده است.
فرضيه منجم اثبات ميشود؛ زيرا با توجه به شروع تاريخ انتشار هر دو نشريه نزديك بهم است، تعداد مطالب فمنيستى در مجله زنان، سه برابر مقالات در اين خصوص در مجله پيام زن است.
در زمينه فرضيه ششم:
«مجله زنان جهت گيرى مثبتى نسبت به فمنيسم دارد.»
در بررسى مقالات فمنيستى درج شده در نشريه زنان، متوجه ميشويم كه اين نشريه نسبت به مسئله فمنيسم با ديدى مثبت مينگرد. در ( ٧٥ درصد) از اين مقالات جهت گيرى مثبت است كه با توجه به اينكه نويسندههاى اين آثار خارجى هستند. و مطالب بصورت ترجمه درآمده است، طبيعى بنظر ميرسد كه واكنش مثبت را شاهد باشيم؛ و در (25درصد) ان اين مقالات جنبه بيطرفي لحاظ شده است كه نتيجاً جهت گيري مثبت است. جدول شماره 3
فرضيه ششم اثبات شد.
در زمينه فرضيه هفتم:
«نگرش مجله زنان به فمنيسم نگرشى سياسى است.»
مطالب فمنيستى مندرج در نشريه زنان كه مورد بررسى قرار گرفته است، نشان از آن دارد كه در ( ٧٥ درصد) مطالب، نگرشى سياسى – اجتماعى به چشم ميخورد، و در ( ٢٥ درصد) از اين نوشتار نگاه سياسى به تنهايى مورد توجه است كه نتيجتاً مشاهده ميشود، نگرش مجله زنان به فمنيسم بيشتر نگرشي سياسي است. جدول شماره 1 فرضيه هفتم اثبات شد.
«ديدگاه مجله پيام زن به فمنيسم ديدگاه حقوقي است.»
با بررسي مطالب فمنيستى انتشار يافته در مجله پيام زن، به اين نتيجه ميرسيم كه تمامي مقالات، فمنيسم را در جنبه حقوقي مورد توجه قرار ميدهند و ديدگاههاي حقوقي برخاسته از نظريه فمنيستي را با جايگاه حقوقي اسلام در مورد زنان به مقايسه مي گيرند و بيشتر منظر حقوقي را مدنظر دارند. جدول شماره 1 فرضيه هشتم اثبات شد.
3- نتيجه گيرى كلى:
فمنيسم مانند هرايسمى، بيس از آن كه جواب هاى روشن و قاطعى بدهد، سوالات پيچيده و مهمى را مطرح ميكند؛ مثل اينكه چرا زن هزاران سال از بسيارى حقوق فردى و اجتماعى محروم مانده و اين محروميت حه بلايى به سر او آورده؟ تعريف حقوق زن چيست؟ نقش اجتماعى و خانوادگى زن چيست؟ چه كسى آن را تعريف ميكند؟ مفهوم زن در زبان و گستره دانش بشر چيست؟ آيا ميتوان مفهوم جديدى جايگزين آن كرد؟
تا امروز «زن» در نظام پدرسالار، فقط يك مفهوم داشته است: «موجودى كه چون مثل مرد نيست از او كمتر است» اما فمنيسم مفهوم زن را چنان دگرگون ميسازد كه ديگر در تعريفى واحد نميگنجد و همين است كه ما امروز از فمنيسم ها، يا به عبارتى فمنيسم هاى گوناگون، سخن ميگوييم.
نقطه اشتراك همه اين فمنيسم ها در سوالاتى است كه مطرح ميكنند، اما پاسخ آنها به اين سوال ها واحد نيست زيرا ارائه پاسخى واحد براى اين سوال ها غير ممكن است.
فمنيسم از كسب حق انتخاب و آزادى براى زنان آغاز شد اما امروزه دير نميتوان آن را به اين چارچوب منحصر كرد. در حال حاضر فمنيسم يك خودشناسى پويا است كه اساسي ترين پرسش انسانى را مطرح ميكند: من كه هستم «و زن بودن» من چه مفهومى دارد؟
فمنيسم فقط به بررسى مفهوم جنسيت نميپردازد: همان طور كه گفتمان هاى مدرن و پست مدرن در قرن بيستم تحت تأثير متغيرهايى نظير نژاد، طبقه و فرهنگ قرار گرفته اند، فمنيسم نيز به عرصه هاى گوناگون نقد و تحليل كشيده شده است. فمنيسم افريقايى – امريكايى، فمنيسم ماركسيستى، فمنيسم قومى هر كدام با توجه به متغير خاصى به مسئله فمنيسم ميپردازند . البته در دهه اخير، مانند گذشته، اين نقطه نظرها با صورت مجزا عمل نميكنند، بلكه تاثير اين متغيرها را روى يكديگر و روى جنسيت بررسى ميكنند.
با توجه به چندصدايى و گفتمان بسيار گسترده فمنيسم، زنان هنوز در بسيارى از مناطق دنيا گرفتار بدويترين اشكال نظام پدرسالارى هستند: رسم مثله كردن عضو جنسى زن هنوز از بين نرفته است، قتل ناموسى هنوز هم از زنان قربانى ميگيرد. خشنونت عليه زنان هنوز هنجار اجتماعى پذيرفته شده اى است. در بسيارى از كشورها هنوز دختران از فرصت هاى تحصيلى و شغلى محرومند.
و سوالى كه مطرح است اينكه آيا فمنيسم ميتواند جوابگوى مشكلات فعلى زنان مناطق مختلف باشد يا خود اين پديده نيز مولد مشكلات ديگرى است كه بايد راهى براى حل آن در جاى ديگرى يافت.
رد فمنيسم، به صرف اين كه محصول غرب است، برخوردى غيرمنطقى و تعصب گرا است. بسيارى از علوم جديد مثل روان شناسى، مردم شناسى، نشانه شناسى، جامعه شناسى، علوم سياسى و … در غرب متولد شده اند كه به مطالعه جدى و آكادميك نياز دارند؛ در مورد فمنيسم نيز چنين است و نميتوان فقط با تكيه بر شناخت و تجربه شخصى از «زن» به بحث درباره آن پرداخت.
در حال حاضر مشكل عمده شناخت فمنيسم در ايران، كمبود منابع به زبان بومى است كه بايد با حوصله و گام به گام عمل نمود. گرچه حق آزادى و انتخاب هنوز هم دغدغه اصلى فمنيسم است، ليكن بعضى از تفكرات افراطى.آن به گونه اى است كه در جوامعى كه به آن تن داده اند، نتيجه مثبتى نگرفته اند و
بابد سعى شود ما همان راه به بن رسيده را تجربه نكنيم، كه هرچند مراحل اوليه فمنيسم مانند ايجاد تشكل اجتماعى و سياسى زنان و كسب حقوق اجتماعى بيشتر و نقد گفتمان هاى فرهنگى و بومى در رابطه با مفهوم زن و تدوين جايگاه زن در ساختار اجتماعى جامعه در همه ابعاد فردى و اجتماعى از ارمغان هاى مثبت آن است ليكن توصيه به مرد ستيزى و گريز از خانواده از آنجا كه مسئله اى غيرفطرتى مينمايد، بر روان جامعه تأثير منفى خواهد داشت. فمنيسم يك پديده خلق الساعه و مد روز نيست بلكه يك تفكر است كه ناشى از تكامل علمى و شناختى بشر، در بستر واقعيت هاى اجتماعى و سياسى شكل گرفته، نگرش انسان را نه تنها به زن بلكه نسبت به مرد نيز تغيير داده است.
با توجه به مشاركت فزاينده زنان در مسائل اجتماعى، سياسى و فرهنگى، ناديده گرفتن اين تفكر صحيح نيست. صاحب نظران و نخبگان زن و مرد جوامع مختلف ميتوانند از اين تفكر آنچه را با ساختار اجتماعى خويش هماهنگ و موجب رشد و ترقى آن ميدانند انتخاب و آن را در مسير صحيح هدايت كنند و به قطع همانطور كه قبول بي چون و چراي فمنيسم غربي الگوي مفيد براي همه جوامع به حساب نميآيد؛ رد تمامى ديدگاهها و خواستهاى اين تفكر نيز به صلاح نمي باشد.
4- پيشنهادات
پيشنهادى كه اين رساله ميتواند در حد بضاعت اندك نگارنده با غور وتفحصي كه در
