
پرداخته و آن را مقتضای عدالت میداند و مباحث خود را درزمینه سیاست، شیوه مناسب زمامداری و نوع مطلوب نظام سیاسی، بررسی انواع مشاغل، تعلیم و تربیت، هنر و ادبیات و… بسط میدهد. نظریات مختلف و مطرحشده در باب عدالت یا عدالت مرتبط با پولیس، یعنی «عدالت پولیسی یا سیاسی»، عدالت را بهعنوان یک بایستی و کمال و نیز کار ویژه آن را در ارتباط با همبستگی و اشتراک افراد در درون پولیس مطرح و تشریح میکنند. بر این اساس میتوان گفت که عدالت جنبه سیاسی دارد (قادری و دیگران، ۱۳۹۰: ۱۲۴)
۳- ۴- 6- عدالت اقتصادی
از میان انواع عدالت، عدالت سیاسی، عدالت قضائی، عدالت اخلاقی، عدالت اداري، آنچه براي ما از درجه اهمیت بیشتري برخوردار است عدالت اقتصادي میباشد. چراکه این نوع عدالت، زمینهساز انواع دیگر عدالت است. امروزه پایهایترین موضوع اقتصاد هنجاري موضوع عدالت اقتصادي است که یکی از مهمترین بخشهای آن را، عدالت توزیعی دربر میگیرد؛ بنابراین میتوان اذعان داشت که عدالت اقتصادي که گاهی با عدالت توزیعی یکی انگاشته میشود هم اصلیترین بخش عدالت است و هممحوریترین بخش اقتصاد هنجاري (عیوضلو،۱۳۸۴: ۸۵).
افلاطون عامل شکلگیری جامعه را نیاز انسانها به یکدیگر میداند و هماهنگ با این مبنا بر مسئله تقسیمکار در جامعه آرمانی خود اهمیت ویژه میدهد، زیرا غرض زندگی اجتماعی، تأمین نیازهای متقابل افراد جامعه است و تحقق آن بدون تقسیمکار ممکن نیست. هر کس باید به کاری که مستعدتر است، بپردازد تا با تمرکز بر کار واحد، مهارت بیشتری به دست آورد و درنتیجه، کیفیت کار بهبود یابد (افلاطون، ۱۳۸۳: ۱۱۶)؛ زیرا وی اصل تساوی استعداد را از ریشه و بنیان باطل میشمرد و بر این عقیده است که خود طبیعت نهتنها این تساوی را برای انجام کارهای گوناگون از مردم دریغ کرده است؛ بلکه حتی در استعداد فطری آنان برای کسب فضایل انسانی نیز فرق قائل شده است (فاستر، ۱۳۵۸: ۱۲۵). بنابراین، پایگاه و موقعیت سیاسی شهروندان باهم فرق دارد و این فرق ناشی از تفوق فضیلت در طبقات بالاتر است (فاستر، ۱۳۵۸: ۱۲۴).
شکلگیری طبقات گوناگون و برتری برخی طبقات بر برخی دیگر را در جامعه به دنبال داشته باشد؛ هرچند این برتری، سرچشمه گرفته از اختلاف استعدادها و برتری ذاتی گروهی بر دیگر طبقات جامعه باشد و به این واقعیت در عبارت ذیل تصریح میکند: «از میان شما آنان که لیاقت حکومت بر دیگران را دارند، خداوند نهاد آنان را به طلا سرشته است و بنابراین، آنها پربهاترین افراد هستند، و امّا خداوند در سرشت نگاهبانان نقره بهکاربرده و در سرشت برزگران و سایر پیشهوران آهن و برنج و چون اصل و مبدأ شما یکی است معمولاً فرزندان شما مانند خودتان خواهند بود» (افلاطون، ۱۳۸۳: ۲۰۲).
افلاطون در کتاب چهارم و کتاب پنجم جمهوري بیان میکند که اگر بخواهیم پاسداران را آنطور که میخواهیم و مطلوب ماست تربیت کنیم، آنان نباید شخصاً چیزي را مالک باشند (فتحی، ۱۳۸۸: ۱۳۹). آنها باید احتیاجات اساسی سالانۀ خودشان را از اهل شهر بهعنوان مقرري ثابت و معین دریافت کنند. همه این پاسداران باید مثل سربازان یک اردوگاه عمومی غذا بخورند و …. زیرابه نظر افلاطون اگر آنها دارای اموال و زمین خصوصی باشند بهجای اینکه به مصالح جامعه بیندیشند تبدیل به خانهدار و زمیندار و … خواهند شد و زندگیشان همراه با کینهتوزی و چشموهمچشمی و … خواهد شد و چنین حکومتی مانند حکومت فرمانروایان پست و رذل است که فقط به فکر منافع خودشان هستند نه به فکر منافع شهروندان. لازم است خاطرنشان کنیم که نظام اشتراکی مالکیت فقط بخش اندکی از اموال را که پاسداران در اختیاردارند، دربر میگیرد و مطابق با تعریف امروزي کمونیسم که اشتراکی بودن را برای همه افراد جامعه در نظر دارد، نمیتوان افلاطون ر ا طرفدار کمونیسم شمرد. علاوه بر اینکه اشتراك مالکیت در پاسداران، فقط اشتراك در مسائل معیشت روزانه است، نه مالکیت در ابزار تولید و این نیز دلیل دیگري است بر اینکه افلاطون قائل به کمونیسم دارایی به معناي امروزي کلمه نبوده است. در حقیقت پاسداران جامعه افلاطون جز وسائل معیشت چیز دیگري ندارند و بقیه اموالشان به طبقه دوم انتقال مییابد و به تملک خصوصی افراد آن طبقه درمیآید. (فتحی، ۱۳۸۸: ۱۴۲) پس خطاست که نظام افلاطون را با کمونیسم اقتصادي یکسان بدانیم؛ زیرا افلاطون بههیچوجه پاسداران را به مالکیت مشترك وسایل دعوت نمی کند. درست آن است که بگوییم او «پاسداران نه به مالکیت مشترک بلکه به چشمپوشی از مالکیت دعوت میکند»(فاستر، ۱۳۷۰: ۱۴۶). بهطورکلی عدالت اقتصادی ازنظر افلاطون دو عامل اساسی دارد. الف) تقسیمکار بین طبقات پاییندست:
هر کس فراخور استعدادش کاری به عهده گیرد و آنها خود انجام دهد، نه اینکه بهعهدة دیگری واگذارد و از این طریق درآمدی را به خود اختصاص دهد.
ب) الغای مالکیت خصوصی دربارة ثروت و یک نوع اشتراکیت بین حکمرانان:
ازنظر او قدرت اجتماعی و دولتمردان ممکن است زمینة ظلم اقتصادی و سرانجام جنگ طبقاتی و آسیبپذیری جامعه را فراهم سازد. اصولاً افلاطون زیاد در مورد عدالت توزیعی توضیح نمیدهد و فقط به اشتراک دارایی در درون طبقه خاصی اعتقاد دارد، که آنهم برای حفظ و مصلحت شهر است(آقا نظری،1388 :67 ).
۳-۵- جمعبندی
افلاطون یکی از سه فیلسوف برتر تاریخ جهان فلسفه پیش از میلاد است. او کسی بود که فلسفه سیاسی را پی نهاد؛ و خاصیت فلسفه را در کارآمد بودن در برون از کتابها میجست؛ بنابراین برنامهریزی برای جامعه سیاسی بهتوسط فلسفه برای وی از مهمترین کارها بود. او فرد را با شهر یا همان جامعه مقایسه میکرد؛ و برای هرکدام اجزائی قائل بود. افلاطون جامعه را به سه جزء مزدوران دستياران و زمامداران تقسیم میکند، روح آدمي نيز از سه جزء خرد، عاطفه و هوي و هوس (شهوت) تشکیلشده است. خرد و حكمت در قوهي عقلاني انسان قرار دارد و مثل پاسداران شهر درراه بهبود كل هستي انسان تلاش ميكند. شجاعت (جسماني و اخلاقي) آن در عنصر هنرش نهفته است كه نقش ويژهاش اطاعت كردن از عقل و یاریرساندن به اوست؛ و ضامن همكاري آن دو تعليم و تربيت نيكو خواهد بود. خويشتنداري هم عبارت است از توافق آزادانه اجزاء روح بر اینکه بايد زمام امور را به دست عقل داد و اميال را تحت فرمان او درآورد و تعدّي از اين حدود، زندگي را تباه ميسازد. به عقیده وی شخصيتي كه ازنظر طبيعت و تربيت دارای این صفات باشد، عادل است؛ اما خود عدالت نحوه عمل نيست بلكه حالتي است دروني؛ عدالت فعاليت روحي و دروني هر كس است، فعاليتي كه با او و اموراتش ارتباط دارد. فرد عادل كسي است كه اجازه ندهد جزئي از اجزاء روحش به كار جزئي ديگر دست بيازد، يا در كار يكديگر مداخله كنند. بلكه همواره در اين انديشه باشد كه هر جزء كاري را كه بهراستی وظيفه آن است به انجام برساند. او عدالت سیاسی را در همین مسئله میدانست و اینکه هرکسی و هر جزئی باید در جای خودش قرار بگیرد و نباید در طول طبقات جامعه تغییری ایجاد شود که
اولاً جابجایی دوطبقه مثلاً مزدور با پاسدار نظم حاکم را به هم میزند.
ثانیاً عدالت به زیر سؤال میرود و آنکه ارجحتر است بدون منطق به زیر میافتد. معروفترین کتاب وی جمهور است که بحث عدالت را در آن پیش میکشد. عدالتی که نمیتواند کاملاً مذهبی باشد اگرچه افلاطون با مردمان زمان خود در باب ماوراء طبیعت همسخن نبود و اخلاقگرایی وی بهمانند سقراط، با مذهب همسانیهایی داشت. اما او عقل را ارجح از مذهب و چیزی که نمیبیند میدانست و عدالت را نیز بر پایه عقلانیت و مطلق، ارزیابی میکرد. به نظر میرسد که وی بر اساس فلسفه، مبحث عدالت را مفصلبندی میکند و جامعه را به بخشها و اجزاء مختلفی تقسیم مینماید. مطلب اخیر را ازآنجهت تأکید میکنیم که در فصل بعدی باید عدالت را از منظر مطهری مورد تفحص قرار دهیم و مطهری کسی بود که معنای عدالت خود را غیر از مسیر اسلام نمیدانست.
فصل چهارم:
عدالت در اندیشه سیاسی مطهری
مقدمه
معرفی اسلام بهعنوان یک دین کامل محوریترین اندیشه استاد مطهری بوده و مفهوم عدالت در ساختار اندیشه او در خدمت پویایی و حفاظت از دین در برابر شبهاتی است که توسط مکتبها و ایدئولوژیها مطرح میشود. مفهوم عدالت، حجم عمدهای از نوشتارها و سخنرانیهای شهید مطهری را به خود اختصاص داده است. در این فصل برای معرفی بیشتر استاد مطهری ابتدا زندگینامه و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی وی را بیان و سپس مبانی اندیشه سیاسی و در سطرهای بعدی به بررسی منشأ عدالت، ابعاد اجتماعی، سیاسی و اقتصادی عدالت و سپس مفهوم عدالت و در پایان به جایگاه زمامدار و ویژگیهای او از دیدگاه از استاد مطهری پرداخته خواهد شد.
۴-۱- زندگینامه
استاد مرتضی مطهری، روحانی شیعه، استاد فلسفه اسلامی، کلام اسلامی و تفسیر قرآن، عضو هیئت موتلفه اسلامی و از نظریهپردازان نظام جمهوری اسلامی ایران بود. مرتضی مطهری در سیزدهم بهمن ۱۲۹۸ هجری خورشیدی در فریمان خراسان در یک خانواده روحانی چشم به جهان گشود و در خردسالی به مکتبخانه رفت و به فراگیری درسهای ابتدایی مشغول شد، در ۱۲ سالگی بهمنظور تحصیل مقدمات علوم اسلامی به حوزهی علمیه مشهد رفت. در همان آغاز مباحث مربوط به خداشناسی توجه وی را بهشدت برانگیخت و در این زمینه به مطالعه پرداخت. وی در ۱۳۱۶ هجری خورشیدی برای تکمیل تحصیلات خویش رهسپار حوزهی علمیهی قم شد، در آن زمان ریاست حوزه را آیات عظام سید محمد حجت، سید صدرالدین صدر و سید محمدتقی خوانساری، سه تن از مدرسان برجستهی آن روزگار بر عهده داشتند. مرتضی مطهری در مدت ۱۵ سال اقامت در قم از وجود آیتاللهالعظمی بروجردی، امام خمینی و علامه سید محمدحسین طباطبایی کسب فیض کرد و از دیگر استادان وی میتوان از آیتالله حاج میرزاعلی آقا شیرازی در اخلاق و عرفان، آیتالله سید محمد حجت در اصول و آیتالله سید محمد محقق داماد در فقه نام برد. وی در مدت اقامت خود در قم علاوه بر تحصیل علم، در امور اجتماعی و سیاسی نیز مشارکت داشت تا آنکه در ۱۳۳۱ هجری خورشیدی درحالیکه از مدرسان برجستهی حوزه محسوب میشد، به تهران مهاجرت کرد. مرتضی مطهری در تهران به آموزش در مدرسه مروی و نگارش و سخنرانیهای تحقیقی پرداخت و در ۱۳۳۴ هجری خورشیدی نخستین جلسهی تفسیر انجمن اسلامی دانشجویان را تشکیل داد. مطهری مدتی بعد به تدریس در دانشکدهی الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران پرداخت. او هنگامیکه در سالهای ۱۳۳۷ و ۱۳۳۸ هجری خورشیدی، انجمن اسلامی پزشکان تشکیل شد، از سخنرانان اصلی این انجمن به شمار میرفت. مرتضی مطهری از همراهان همیشگی امام خمینی بود و در جریان انقلاب اسلامی در کنار مردم به مبارزه علیه رژیم پهلوی پرداخت که این امر سبب شد تا مأموران حکومت وی را بارها دستگیر کنند. وی به نهضت اسلامی اعتقاد داشت و برای اسلامی کردن محتوای نهضت، تلاشهای فراوانی انجام داد و درراه برپایی حسینیهی ارشاد بسیار کوشید.
مرتضی مطهری در ۱۳۴۸ هجری خورشیدی به دلیل صدور اعلامیهای همراه با آیتالله علامه طباطبایی و آیتالله حاج سید ابوالفضل مجتهد زنجانی به علت جمعکردن کمک برای آوارگان فلسطینی و اعلام آن در سخنرانی حسینیهی ارشاد دستگیر و مدتی زندانی شد. وی از نخستین افرادی به شمار میرفت که خطر سران سازمان منافقین را اعلام کرد. سالهای بعد که مبارزههای مردمی در برابر ظلم و جور حکومت افزایش یافت، مرتضی مطهری با یاری شخصیتهای روحانی کشور، جامعه روحانیت مبارز تهران را تشکیل داد. هنگامیکه امام خمینی از کشور تبعید شدند، ارتباط وی با امام از راه نامه ادامه داشت تا آنکه در ۱۳۵۵ به نجف اشرف رفت و با امام خمینی دیدار و دربارهی موضوعهای مهم نهضت انقلاب و حوزههای علمیه با ایشان گفتوگو کرد و زمانی که نهضت اسلامی مردم ایران شکل تازهای به خویش گرفت، استاد مطهری در
