
اقلام تعهدی و جریانات نقدی برای شناسایی محافظهکاری استفاده میکنند. این روابط میتواند اندازهای که حسابداری محافظهکارانه از اقلام تعهدی برای تغییر زمانبندی شناخت حسابداری استفاده میکند را شناسایی نماید.
وانگ141 و همکاران (2009) به بحث در مورد اعتبار سازه142 معیارهای تجربی که معمولا برای محافظهکاری استفاده میشود، میپردازند. آنها 5 معیار را که مکررا در ادبیات محافظهکاری مورد استفاده قرار گرفتهاند شناسایی کردند:
1- معیار عدم تقارن زمانی سود143 (باسو، 1997)
2- معیار عدم تقارن اقلام تعهدی به جریان وجه نقد144 (بال و شیواکومار145، 2005)
3- معیار اقلام تعهدی منفی146 (گیولی و هاین147، 2000)
4- معیار نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری148 (استوبر، 1966)
5- معیار ذخیره پنهان149 (پنمن150 و ژانگ، 2002)
2-4-1- معیار عدم تقارن زمانی سود
عدم تقارن زمانی سود بر اساس رابطه سود/ بازدههای سهام به عنوان یکی از معیارهای محافظهکاری شناخته شده است. باسو (1997)، محافظهکاری را در نتیجه انعکاس سریع تر اخبار بد نسبت به اخبار خوب در سود تفسیر کرد. این تفسیر، بیانگر تفاوت سیستماتیک بین اخبار خوب و بد از دو جنبه «به هنگامی» 151 و «پایداری» در سود است. باسو(1997) برای اندازه گیری اخبار از بازدههای منفی سهام استفاده کرد و با استفاده از رگرسیونی بین سود و بازده سهام دریافت، که پاسخ سود نسبت به اخبار بد (بازده منفی سهام) به هنگام تر از پاسخ سود نسبت به اخبار خوب (بازده مثبت سهام) است. او همچنین در بررسیهای خود نشان داد، که پایداری تغییرات منفی سود کمترازتغییرات مثبت آن است. بدین صورت او معیاری را برای اندازه گیری محافظهکاری معرفی کرد، که دیدگاه سود و زیانی داشته و آن را عدم تقارن زمانی سود نامید. باسو(1997) برای توجیه این معیار سود و زیانی خود به بولتن پژوهشها حسابداری شماره (2)، انجمن حسابداران رسمی آمریکا (1939) استناد کرد، در این بولتن اشاره شده بود، که محافظهکاری در صورت سود و زیان از اهمیت بیشتری نسبت به محافظهکاری در ترازنامه برخوردار است. باسو براي آزمون پيشبينيهاي خود از رگرسيون زير استفاده کرد:
E = α + β1 DR + β2 RET + β3 RET * DR + ε (2-1)
در این مدل:
سود خالص قبل از اقلام غیرمترقبه تقسیم بر ارزش بازار حقوق صاحبان سهام:E
: بازده سالانه سهام شرکت RET
DR: متغیر مجازي است و براي شرکتهایی که RET<0 برابر با یک و در غیر این صورت، صفر در نظر گرفته میشود. در این مدل، بازده مثبت، نماینده اخبار خوب و بازده منفی، نماینده اخبار بد است. چنانچه بازده سهام مثبت باشد، رابطه E = α + β2 RET +ε به دست میآید که در آن β2 نشان دهندة حساسیت واکنش سود به اخبار خوب است. چنانچه بازده سهام منفی باشد، رابطه---------------------- E = α + β1 +(β2+β3)RET +ε به دست میآید که در آن β2+ β3 حساسیت واکنش سود را نسبت به اخبار بد نشان میدهد. وي معتقد است واکنش سود نسبت به اخبار بد بهنگام تر از واکنش سود نسبت به اخبار خوب است. به عبارتی β2+ β3 >β2 و در نتیجه β3 0 . وی β3 را ضریب عدم تقارن زمانی سود نامید که نشان دهنده محافظهکاری است.
2-4-2- معیار عدم تقارن اقلام تعهدی به جریان وجه نقد
به اعتقاد بال و شیواکومار(2005) نیز زیانهاي اقتصادي سریعتر از سودها شناسایی میشوند. زیانها حتی قبل از تحقق یافتن به صورت تعهدي شناسایی میشوند، اما سودها در صورت تحقق یافتن قابل شناسایی هستند. مدل بال و شیواکومار نقش اقلام تعهدي؛ یعنی کاهش اختلال در جریانهاي نقد و شناسایی نامتقارن را برآورده میکند. طبق پیش بینی آنها در صورت وجود محافظه کاري ضریب β3 باید مثبت و معنادار باشد (مشابه با مدل باسو). مدلی که آنها اراده نمودند در معادله (2-2) آمده است.
(2-2)
ACC = α + β1 CFO + β2 DCFO + β3 CFO *DCFO+ ε
در این مدل:
ACC: تفاضل سود قبل از اقلام غیر مترقبه از نقد عملیاتی تقسیم بر ارزش بازار حقوق صاحبان سهام در ابتداي سال
CFO: جریان نقد عملیاتی تقسیم بر ارزش بازار حقوق صاحبان سهام در ابتداي سال
DCFO: متغیر مجازي است که براي شرکتهایی با <0 CFO برابر یک و در غیر این صورت، صفر با خواهد بود.
در این مدل، جریان نقد مثبت، نماینده اخبار خوب وجریان نقد منفی، نماینده اخبار بد است. چنانچه جریان نقد مثبت باشد، رابطه:
ACC = α + β1 CFO +ε به دست میآید که در آنβ1 نشان دهندة حساسیت واکنش سود به اخبار خوب است.
چنانچه جریان نقد منفی باشد، رابطه ACC = α + β2 +(β1 + β3) CFO +ε به دست میآید که در آن β1+ β3 حساسیت واکنش سود را نسبت به اخبار بد نشان میدهد. بال و شیواکومارمعتقدند واکنش سود نسبت به اخبار بد بهنگام تر از واکنش سود نسبت به اخبار خوب است. به عبارتی β1 >β1 + β3 و در نتیجه β3 0 .
2-4-3- معیار اقلام تعهدی منفی
محافظهکاری بیانگر این است، که سودها پایدارتر از زیانها هستند؛ زیرا صورتهای مالی افزایشهای تأییدناپذیر در ارزش داراییها (سودها) را در زمان وقوع شناسایی نمیکنند، بلکه طی دورههای آتی و به هنگام ورود جریانهای نقدی ناشی از این افزایشها شناسایی میکنند. برای مثال، اگر ارزش یک دارایی افزایش یابد، از آنجایی که انتظار میرود، جریانهای نقدی آتی افزایش یابد، بنابراین سود را طی سالهای آتی و به ازای ورود جریانهای نقدی مربوطه شناسایی میکنند. این بدین معنی است، که سودها گرایش به پایداری و تداوم دارند. در مقابل زیانهایی که درجه تاییدپذیری آنها با سودهای غیرقابل تایید یکسان است، درست در زمانی که به وقوع میپیوندند، بدون توجه به اینکه کاهش در جریانهای نقدی آنها طی دورههای آتی تحمل شوند، شناسایی میگردند. از آنجایی که به طور متوسط، این زیانها در دورههای آتی قابل برگشت نیستند، پایداری و تداوم این کاهش سودها احتمالاً کمتر از افزایش سودها است، از این رو این کاهش سودها ناپایدار هستند. این پایداری یا ناپایداریها و تغییرات سود، معیاری را برای محافظهکاری فراهم میآورند و این رفتار نامتقارن محافظهکاری در قبال سودها و زیانها عدم تقارنی را در اقلام تعهدی بوجود میآورند. گیولی وهاین (2000) چنین اظهار میکنند، که محافظهکاری باعث کاهش سود گزارش شده انباشته در طول زمان میشود. آنها بیان میکنند، که اندازه اقلام تعهدی انباشته شده در طول زمان، یکی از معیارهای محافظهکاری است. شرکتهایی که در مرحله ثبات قرار دارند و هیچ گونه رشدی ندارند و همچنین از نظر استفاده از روشهای گوناگون حسابداری نیز بی تفاوت هستند، سودهایشان به جریانهای نقدی نزدیک میشود و اقلام تعهدی ادواری آنها نیز به سمت صفر میل میکند. «ثبات اقلام تعهدی منفی (از قبیل منظور نمودن انواع ذخایر) در میان شرکتها و در طول یک دوره بلندمدت نشانه ای از وجود محافظهکاری است». مدل 2-3 توسط گیولی و هاین ارائه شده است.
(2-3)
ACC=(NI+DEP)-CFO
OACC= Δ(AR+I+PE)- Δ(AP+TP)
NOACC=ACC-OACC
ACC: جمع اقلام تعهدی
NI: سود خالص قبل از اقلام تعهدی
DEP: هزینه استهلاک
CFO: جریان نقدی عملیاتی
OACC: اقلام تعهدی عملیاتی
AR: حسابهای دریافتنی
I: موجودی مواد و کالا
PE: پیشپرداخت هزینهها
AP: حسابهای پرداختنی
TP: مالیات پرداختنی
NOACC: اقلام تعهدی غیر عملیاتی
اقلام تعهدی غیر عملیاتی، شامل مقادیری است که از برآوردها و قضاوتهای مدیریت تاثیر میپذیرند. برای مثال، میتوان به ذخیره مطالبات مشکوک الوصول، افزایش هزینهها که ناشی از تغییر برآوردهاست، سود و زیان فروش داراییها، زیان کاهش ارزش موجودیها و داراییهای ثابت و اقلام انتقالی به دورههای آینده اشاره کرد. یافتههای گیولی وهاین (2000) حاکی از آن بود که با گذشت هر سال، اقلام تعهدی غیر عملیاتی نسبت به سال قبل به صورت معنیدار منفیتر شدهاند. بر این اساس، آنان نتیجه گرفتند که با گذشت زمان، محافظهکاری بیشتر شده است. این بدان معناست که در طول زمان، مدیران روشهایی را انتخاب کردهاند که به حداقل شدن سود انباشته منجر شدهاست.
2-5- پیشینه پژوهش
در این بخش از پژوهش ابتدا به مرور مطالعاتی میپردازیم که اثر محافظهکاری را بر پایداری سود بررسی میکنند. سپس به مطالعاتی میپردازیم که بر پایداری ، اندازه، خطا برآورد و نابهنجاری اقلام تعهدی تاکید دارند.
2-5-1- پیشینه خارجی
دیچو و تانگ152 (2008) دریافتند که در طی سالهای 1967 تا 2003 تطابق زمانی درآمدها و هزینهها بدتر شده است. آنها بر این باورند که قصور در تطابق همزمان هزینهها با درآمدها منجر میشود تا نوسان پذیری سود افزایش و پایداری سود کاهش یابد. آنها این نظریه را مطرح کردند که افزایش در محافظهکاری حسابداری، با گذشت زمان، میتواند منجر به بدتر شدن تطابق هزینه-درآمد گردد. آنها همچنین یادآور میشوند که افزایش ارتباط بین درآمدهای جاری و هزینههای پیشین با شناخت بهنگامتر زیان در سود سازگار است(یعنی با افزایش محافظهکاری مشروط سازگار است). بنابراین، اگر محافظهکاری مشروط منجر به بدتر شدن تطابق هزینه- درآمد میشود، در نتیجه یافتههای این مقاله حاکی از آن است که محافظهکاری مشروط اثر مخربی بر پایداری سود دارد. علاوه بر این، کاهش پایداری سود به احتمال زیاد منجر به کاهش قابلیت پیش بینی سود میگردد.
علاوه بر این، آنها بر این باورند که پذیرش روز افزون دیدگاه ترازنامهای توسط هیئت تدوین استانداردهای حسابداری مالی153 به کاهش در تطابق درآمدها و هزینهها در آن دوره کمک کرده است. آنها به نمونههایی از استانداردهای جدید از جمله حسابداری کاهش ارزش سرقفلی (SFAC 142) و حسابداری کاهش ارزش داراییهای بلندمدت (SFAC144) به عنوان شواهدی از این تغییر دیدگاه استناد میکنند که با محافظهکاری مشروط سازگار است. از این رو، دیچو و تانگ بدتر شدن تطابق درآمد- هزینه را به عنوان بدتر شدن کیفیت سود در نظر میگیرند و ادعا میکنند که کیفیت سود اشاره به توانایی سود در ارائه اطلاعاتی داردکه به پیش بینی سودهای آتی کمک میکند.
پائیک154 و همکاران (2007) دریافتند که محافظهکاری مشروط پایداری سود را کاهش میدهد . با استفاده از چهار معیار محافظهکاری، آنها سود دوره قبل بر سود دوره جاری و تعاملش با یک متغیر ساختگی (دامی) ” محافظهکاری بالا ” رگرسیون میزنند .همانند فرضیه، آنها دریافتند که محافظهکاری دارای اثر افزایشی منفی بر پایداری سود است .از منظر آنها، احتمال تکرار تغییرات مثبت سود برای چند دوره، بیشتر از احتمال تکرار تغییرات منفی سود برای چند دوره است. زیرا به کارگیری رویههای حسابداری محافظهکارانه، سبب میگردد، تاشناسایی زیانها به سرعت و در دوره جاری صورت گیرد، ولی شناسایی و انعکاس سودهای احتمالی به تدریج و طی چند دوره انجام شود. آنها در پژوهش خود به این نتیجه رسیدهاند، که سودهایی که محافظهکاری بیشتری دارند، نسبت به سودهایی که محافظهکاری کمتری دارند، پایدارتر هستند. آنها نشان دادند، که تصویب استانداردهای حسابداری حاوی رویههای محافظهکارانه، متضمن هزینههایی برای بازار سرمایه است. این استانداردها پایداری و قابلیت پیشبینی سود را کاهش داده و سرمایهگذاران بالفعل و بالقوه را از مسیر تصمیمگیریهای صحیح اقتصادی منجرف میسازند.
کیم و کروس155 (2005) شواهدی ارائه میکنند که محافظهکاری حسابداری، توانایی درآمد را برای پیش بینی جریانهای نقدی عملیاتی آتی افزایش میدهد . آنها تغییرات موقتی (زمانی) در توانایی درآمد برای پیش بینی جریانهای نقدی عملیاتی آتی را بررسی کردند و متوجه شدند که توانایی سود برای پیش بینی جریانهای نقدی عملیاتی آتی در سالهای از 1973 تا 2000 افزایش یافته است.
آنها فرض کردندکه تغییرات ممکن است ناشی از افزایش محافظهکاری حسابداری باشد، همانطور که توسط گیولی و هاین (2000)کشف شد .برای بررسی این فرضیه به طور تجربی، آنها انباشت اقلام تعهدی منفی (گیولی و هاین،2000) را به عنوان یک پروکسی برای محافظهکاری به کار گرفتند و نمونه خود را به صنایع که در آن محافظهکاری در حال افزایش میباشد در مقابل آن دسته از صنایع که در آن محافظهکاری ثابت است، تقسیم کردند. مطابق با پیش بینی آنها، کیم و کروس دریافتند که توانایی درآمد برای پیش بینی جریانهای نقدی آتی در طول زمان برای آن دسته از صنایع که در آن محافظهکاری در حال افزایش میباشد، افزایش مییابد و برای برای آن دسته از صنایع که در آن محافظهکاری ثابت میماند، افزایش نمییابد .
پنمن و ژانگ (2002) تاثیر محافظهکاری بر کیفیت سود و بازده سهام را مورد برسی قرار دادند. مطابق با پژوهش آنها، زمانی که یک شرکت حسابداری محافظهکارانه را الگوی عمل خود قرار میدهند، تغیییر در مقادیر سرمایهگذاریها میتواند، بر کیفیت سود اثرگذار باشد. رشد در سرمایهگذاریها، سود گزارش شده را کاهش و ذخایر را افزایش میدهد. کاهش سرمایهگذاریها، باعث آزاد شدن ذخایر و افزایش سود میشود. در صورتی که0>0>
