
اختلال بدشکلی بدن شناسایی شده اند که پردازش اطلاعات را با مشکل روبرو میکنند و همچنین باعث رفتارهای وسواسی و هیجان ناراحت کننده در این افراد میشوند. این راهبردها عبارتند از:
1-نشخوار فکری: بعضی از افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن گزارش می دهند که ساعتها با افکار بدشکلی خود کشمکش دارند و گاهی فکر میکنند که با درگیرشدن و بیشتر فکر کردن میتوانند به نتیجه برسند، فرایندهایشناختی مثل نشخوار فکری، نگرانی یا حمله به خود، به عنوان تلاشهایی برای کنترل افکار و تصاویر بیزارکننده استفاده میشود (اتو و گری192، ۲۰۰۹).بر اساس گزارش تعداد زیادی از افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن، این اختلال را به عنوان اشتغال ذهنی در مورد افکار مربوط به بدشکلی بدن در اکثر ساعت روز تعریف کردهاند. بررسی های مختلف نشان داد که افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن نسبت به افراد سالم به طور معناداری نشخوار فکری بالاتری دارند. برای مثال اکثر افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن بیان کردند که در اکثر اوقات روز با افکار مربوط به بدشکلی بدن اشتغال ذهنی دارند و اکثر آنها فکر میکردند که با این روش به نتیجه خواهند رسید.نشخوار فکری علاوه بر اینکه باعث نمیشود که مشکل افکار مربوط به بدشکلی بدن تمام شود بلکه باعث دوام و ادامه این افکار هم میشود. پس میتوان گفت افکار مزاحم مثل افکار مربوط به بدشکلی بدن مانند میهمان ناخواندهای میمانند که اگر پذیرایی شوند بیشتر ماندگار میشوند. با توجه به پژوهش های مختلف میتوان بیان کرد که رابطه بین نشخوار فکری و اختلال بدشکلی بدن قابل توجه است و نشخوار ذهنی یکی از پیش بینی کنندههای اختلال بدشکلی بدن است.(زرگر و همکاران ،۱۳۹۰؛تاجیکزاده و همکاران، ۱۳۹۲ و اتو و گری،۲۰۰۹؛نظیر اوغلو و همکاران، ۲۰۱۰؛گردون193 و همکاران ،۲۰۱۲(.
2- نگران اندیشی: بعضی افراد چون باور منفی (افکار مربوط به بدشکلی بدن را خطرناک یا دیوانه کننده میدانند) در مورد افکار مربوط به بدشکلی ظاهر دارند موقعی که این افکار به ذهنشان میآید نگران میشوند و خود را با خودگویی منفی نگرانتر میکنند، مثلا ممکن است با خود بگویند که وای این فکر باز سراغم آمد، و یا بالاخره این افکار مرا دیوانه خواهند کرد.
3- خود تنبیهی و احساس گناه: همچنین بعضی افراد به دلیل باور منفی به افکار مربوط به بدشکلی ظاهر، زمانی که این افکار به ذهن آنها میآید خود را سرزنش یا تنبیه و یا شدیدا دچار احساس گناه میشوند.
4- کنترل اجتماعی: افراد به خاطر افکار مربوط به بدشکلی ظاهر سعی میکنند با کنترل شدید رفتار دیگران صحت افکار خود را آزمایش کنند البته معمولا رفتار دیگران را به طور منفی ارزیابی میکنند و به خود نسبت میدهند. مثلا” ممکن است مدام گوش به زنگ باشند که دیگران در مورد آن، چه چیزی میگویند و یا چطور به آنها نگاه میکنند. حتی ممکن است به خاطر دقت شدید این افراد نسبت به رفتار دیگران، باعث جلب توجه دیگران شوند و معمولا” این افراد با نگرشهایی که به نقض باورهای از قبیل ویژگیهای ظاهری من نفرت انگیزند به مخالفت میپردازند (ویل و همکاران، ۱۹۹۶).
5- خود هشیاری: بعضی از افراد نیز به دلیل دید مثبت به افکار بدشکلی بدن سعی میکنند بیش از اندازه به بدن خود تمرکز کنند. این راهبرد معمولا باعث بزرگ نمایی نقصهای جزئی میشود.
درست است که همه ما بعضی نقصهای جزئی در ظاهر داریم، یا چیزهایی در ظاهر ما هست که ما واقعا آنها را دوست نداریم و ممکن است گهگاهی در مورد آن فکر کنیم. ولی افرادی که مبتلا به اختلال بدشکلی بدن هستند نقصهای خود را نادیده نمیگیرند و آنها را خیلی مهم میدانند. و آنها اجازه نمیدهند که افکارشان در طول روز رد و بدل شوند. و تمرکز افراطی و توجه زیادی بر روی نقصهای جزیی خود دارند و تمایل به توجه بیشتر به جزئیات کوچکتر نسبت به کل تصویر دارند.
6- سرکوبی: بعضی از افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن چون بر این باور هستند که افکار مربوط به بدشکلی ظاهرشان کنترل ناپذیر است به سختی سعی میکنند تا آنها را سرکوب، یا واپس برانند.
7- حواس پرتی: همچنین بعضی از افراد هم میخواهند با اعمال مختلف حواس خود را از افکار مربوط به بدشکلی ظاهر پرت کنند. مثلا ممکن است فرد با درس خواندن و یا با گوش دادن به موسیقی و غیره حواس خود را از هجوم این افکار پرت کند. معمولا این راهبردها باعث افزایش هیجان ناراحت کننده مثل افسردگی و اضطراب و یا باعث افزایش رفتارهای ایمنی (مانند، رفتارهای اجتنابی، اعمال وسواسی، پوشاندن نقص و اطمینان جویی) در بیماران مبتلا به اختلال بدشکلی بدن میشوند. چون این راهبردها بطور موقتی اثرگذار هستند.
پردازش اطلاعات، روشی (راهی) است که افراد اطلاعات را تفسیر میکنند.افراد مبتلا به اختلال بد شکلی بدن در مقایسه با افراد دیگر، به گونهای متفاوت چیزهایی که دوست ندارند را تفسیر و نسبت به آن واکنش نشان میدهند و معمولا”افراد مبتلا، نقصها یا حتی قسمتهای طبیعی بدن خود را به طور منفی ارزیابی میکنند.
انواع افکار و تحریفهایشناختی و عقاید فاجعه آمیز درباره ظاهر جسمانی میتواند منجر به شکل گیری اختلال بدشکلی بدن گردد (بساکنژاد و همکاران، ۱۳۹۱). یکی از آن ها تحریف الزام به زیبایی است که، در گفتگوی خصوصی بدنی فرد منعکس میشود و به او میگوید که به خاطر قیافه خود نمیتواند کارهای معینی را انجام دهد. این تحریف، او را در زندانی قرار میدهد که خود با محدود کردن فعالیتها و آرزوهایش به خاطر تصویر بدنی منفی که از آن رنج میبرد، آن را ساخته است. تحریف الزام به زیبایی، نوعاً با کلماتی چون من نمیتوانم شروع میشود. فرد خود را از رفتن به مکانهای خاص، انجام کارهای خاص یا گذراندن وقت با افراد خاص منع میکند، زیرا فکر میکند که قیافه خوبی را که لازم است، ندارد. با خودش میگوید که نمیتواند لباسی با طرح یا رنگ خاص بپوشد. فعالیتهای اجتماعی یا تفریحهای خاصی را برای خودش منع میکند. تفکر من نمیتوانم زمینه را برای این جمله که “من برای انجام فلان کار خیلی……….. هستم”، شکل میدهد. گاهی ممنوعیتها موقتی است: “تا وقتی کاملاً لاغر نشدهام، نمیتوانم شنا کنم” یا “تا وقتی ۴ یا ۵ کیلو وزن کم نکردهام، نمیتوانم به مهمانی بروم”. البته گاهی هم ممنوعیتهای وابسته به زیبایی دائمی است: “با بازوهای لاغری که دارم، هرگز نمیتوانم بلوزهای آستین کوتاه بپوشم”، یا “با این بدن زشتم، هرگز نمیتوانم همسری داشته باشم”
ذهن خوانی احساس میکند همه در مورد او نظر میدهند و اگر کسی نگاهش کرد، معنیاش این است که قیافهاش زشت و به نقص او پی برده است. در یک مطالعه توسط کلرکین و تچمن194 آنها سوءگیریهای ادراکی و شناختی در اختلال بدشکلی بدن پرداختند. آنها یافتند که افراد با علائم اختلال بدشکلی بدن معمولا یک روند تفکر منفی درباره ظاهر خود نسبت به افراد دیگر دارند. آنها یافتند که افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن به «فرا ارزش» ظاهر فیزیکی خود متمایل میشوند. گرایششناختی در افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن، «تفسیر ورودی بصری طبیعی، از قبیل: نقص جزئی، در راه مغرضانهای است که منجر به عوارض رفتاری، احساسی و روانی منفی بیشتر میگردد» که با تعصب ادراکی اعتقاد بر این است که افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن ممکن است برداشتهای تصویری تحریف شده داشته باشند. عواملشناختی میتوانند نقش مهمی در بیماران با علائم اختلال بدشکلی بدن بازی کنند. برای مثال، فردی که معتقد است بینیاش بزرگ است تمایل دارد که موقعیتهای مبهم را به روشی تفسیر کند که باورهایش را تصدیق کند. برای مثال، او ممکن است لبخند دوستانه یک غریبه را شاهدی بر این بداند که اکثر افراد بینی او را ناخوشایند میدانند.
افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن خودشان را با دیگران مقایسه میکنند و درگیر در مقایسات فراسوی خود هستند یا اهداف نامتناسب با ایده آلهای غیرواقعی برای مقایسه انتخاب میکنند. در اختلال بدشکلی بدن، مقایسه ظاهر بر روی خصیصههای خاصی که بعنوان خصیصه نقص دار تلقی میشود، ظاهر میشود. کسانی که خصیصههای خودشان را خیلی غیرجذاب میدانند ممکن است آنها را با خصیصه عادی قاطی و اشتباه کنند. اکثر این افرادی که خصیصه عادی دارند ممکن است تمایل به استانداردهای غیرواقعی و کمال گرایی داشته باشند. موقعی که در مقابل آینه هستند ممکن است خودشان را با دیگر تصاویر ذهنی مقایسه کنند. به طور متناوب مقایسهها ممکن است با یک عکس قدیمی از خود یا با تصویری در رسانه جمعی صورت بگیرد (ویل، ۲۰۰۴). دیگران به همان بیرحمی که فرد در مورد خود قضاوت میکند، قضاوت نمیکنند. مطالعات نشان میدهد بسیاری از افراد، در مورد خود خواستار کمال جسمانی بیشتری هستند تا آنچه که فکر میکنند دیگران از آنها انتظار دارند. حتی در مقایسه با آنچه دیگران واقعاً از فرد انتظار دارند، افراد از خود انتظارات بیشتری دارند وافراد اغلب با واقعیت در تماس نیستند.
تحریف، بیانصافی در مقایسه وضعیت ظاهری فرد را، در مقابل برخی از استانداردهای غیر منطقی یا بسیار نادر قرار داده و به مقایسه میپردازد. نتیجه این مقایسه خود محکومگری است.
مقایسه غیر منصفانه را میتوان به سه گروه تقسیم کرد:
۱- مقایسه با ایده آلهای شخصی: مانند ” ای کاش موهای پرپشت تری داشتم “، یا ” ای کاش لاغرتر بودم”.
۲- مقایسه با تصاویر رسانهها: مقایسه ظاهری با مدلهایی که در رسانهها تبلیغ میکنند.
برای این کار ابتدا عکس تمام قد از مرد یا زنی را که نمونه زیبایی فیزیکی منطبق با استاندارد رسانههای جمعی است را تهیه و به دیوار اتاقش یا دیوار ذهنش حک میکند! ،سپس اندازههای بدن خود را میگیرد و با اندازههای بدن آن زن و مرد مقایسه میکند. انسانها به طور فزآیندهای نیاز درونی را برای همانندسازی ظاهرشان با مدلهای زیبایی خاص به عنوان یک عرف اجتماعی احساس میکنند. با این وجود، فهم حد و مرز بین آرزوی رایج برای بهبود ظاهر یک شخص و روان رنجوری، بسیار مهم است. نارضایتی افراطی از ظاهر ممکن است حالات روانی بیمارگونه را پنهان کند و غفلت از آن ممکن است عواقب پزشکی جدی را به همراه داشته باشد.
3-مقایسه با افراد واقعی: مانند مقایسه با ظاهر یکی از آشنایانی که آرزو دارد قیافهای مثل او داشته باشید.
مشکل اینگونه مقایسهها این است که افراد به ندرت، هر یک از ویژگیهای جسمی خود را برای مقایسه برمی گزینند، بلکه معمولاً ویژگیهایی را که کمتر دوست دارند یا خصوصیتی را که بیشتر آزارشان میدهد برای مقایسه انتخاب میکنند.
اشتغال ذهنی دائمی درباره نقصهای فیزیکی ظاهری، اغلب به فاجعه انگاری آن ویژگیها منجر میشود. یعنی فرد، برای مثال، به خودش میگوید، من چاق هستم ، من زشت هستم ، و دائم از این موضوع ناراحت است، اما در نظر نمیگیرد که حتی اگر چاق یا زشت باشد، آسمان به زمین نمیاید. چاقی و زشتی دو مفهوم نسبی هستند و بیش از ۹۷ درصد مردم متوسط و حتی کمتر از متوسط هستند، ولی تقریبا همه آنها زندگی عادی دارند. (فاجعه انگاری، همانطور که قبلا گفتیم، یکی از انواع تحریفهایشناختی است که در سایر اختلالات روانی نیز مشاهده میشود، و در زمانی روی میدهد که فرد فکر میکند همیشه بدترین رویدادها برایش اتفاق خواهد افتاد).
شناخت کمی در اختلال بدشکلی بدن، درباره فرآیندهایشناختی دیگر که کمک به طبیعت اشتغال ذهنی و تشابهات یا تفاوتهای آن با نگرانی یا وسواس فکری_عملی میکندوجود دارد. برای مثال، این فرایند ممکن است فراشناخت؛ مقایسه با یک تصویر ذهنی درون ایده آل یا با دیگر افراد، و انتظار نگرانی در مورد حوادث آینده را شامل شود. بر اساس دیدگاه فراشناختی هیجانها و رفتارهای ایمنی (مانند وسواسها) نتیجه افکار منفی نیستند بلکه تعامل متقابل دارند. برای مثال زمانی که فرد در مورد احساس ارزش خود دچار تهدید میشود تمرکز بر بدن و ظاهرش زیادتر میشود و به دنبال
