
اقدامات غیرضروری صرف وقت و هزینه زیادی را به فرد و جامعه تحمیل میکند، چون افراد مبتلا برای رفع نقص خیالی خود، با استفاده از انواع داروهای ناشناخته و روشهای خطر پذیر همچون جراحی، سلامتی خود را مورد تهدید قرار میدهند و معمولا” جراحی افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن باعث مشکلاتی میشود و در بیشتر موارد بیماران از نتیجه جراحی ناخوشنودند و در بسیاری از موارد این اقدامات، نشانههای این اختلال را تشدید میکند و در موارد نادر به دلیل نارضایتی، اقدامات خشونت بار علیه جراح و دستیارش انجام میدهند (فیلیپس و همکاران، ۰۰۶ ۲).
معمولا” تاثیر اختلال بدشکلی بدن بر زندگی مبتلایان، شدید است و باعث آسیب در عملکرد میشود و فعالیتهای اجتماعی فرد را تحت تاثیر قرار میدهد. ترسها و نارضایتی از ظاهر جسمانی می توانند مشکلات و تداخلهایی را در عملکرد شغلی و تحصیلی ایجاد کنند، زیرا این افکار وسواسی موجب میشوند که اغلب مبتلایان در موقعیتهای اجتماعی ناراحت و مضطرب باشند و در تعامل با دیگران دچار مشکل شوند و ارتباطات و احساس صمیمیت آسیب میبیند و موجب انزوای فرد میگردد و در نهایت مبتلایان را خانه نشین میکند و گاهی این افراد به جایی میرسند که دیگر تحمل رنج ناشی از احساس بدشکلی را ندارند و احساس ناامیدی شدید میکنند و افکار خودکشی به ذهنشان خطور میکند و تا یک پنجم آنها اقدام به خودکشی میکنند (کاپلان و سادوک،2003).
با وجود تاریخچه طولانی، اختلال بدشکلی بدن تنها چند دهه است که وارد راهنمای تشخیصی روانپزشکی شده، چون اختلال بدشکلی بدن اختلالی است که به خوبی مطالعه نشده است و هنوز هم در میان سایر اختلالات کمتر شناخته شده است. یک علت احتمالی در مورد ناشناخته ماندن اختلال بدشکلی بدن، این میتواند باشد که این اختلال اغلب به طور پوشیده باقی میماند چون افراد مبتلا از بیان نشانه ها به علت اینکه ممکن است سطحی یا خودشیفته به نظر برسند اکراه دارند و اغلب از بیان وسواس خود شرمسار میشوند و چون مبتلایان به اختلال بدشکلی بدن ممکن است افسردگی، فوبی اجتماعی یا علائم دیگری نیز داشته باشند که برای بیان آنها کمتر خجالت زده میشوند، بنابراین، آنها ممکن است تشخیص افسردگی یا فوبی اجتماعی یا وسواس دریافت کنند ولی اختلال بدشکلی بدن تشخیص داده نشود، به همین دلیل درمان برای این افراد معمولا موفقیت آمیز نیست چون اختلال بدشکلی بدن مورد هدف نمی باشد. گاهی هم افرادی که از این اختلال رنج میبرند و همچنین اعضای خانواده آنها اغلب متوجه نمیشوند که اختلال بدشکلی بدن قابل درمان است و به خاطر همین در مورد علائم خود با متخصصان حرفهای مشورت نمیکنند و در بسیاری موارد هرگز مورد توجه روان پزشکان قرار نمیگیرند. از طرفی عموما ابتدا این بیماران به جای مراجعه به روانپزشک سراغ پزشک متخصص و کلینیکهای زیبائی میروند، خصوصا وقتی که بینش آنها نسبت به علائمشان ضعیف باشد و با توجه به اینکه اختلال بدشکلی بدن وابستگی تنگاتنگی با دگرگونیهای دوره بلوغ دارد، در حدود دوازده سالگی آغاز میشود و در هجده تا بیست سالگی معمولا از بین میرود به همین دلایل ممکن است تشخیص آن، سالها پس از ابتلای به بیماری صورت گیرد و چون اختلال بدشکلی بدن بیماری مزمنی است اگر بطور موفق درمان نشود، ادامه مییابد (هلندر و همکاران، ۱۹۹۲).
از آنجایی که اختلال بدشکلی بدن، پنهان باقی میماند و یک اختلال تقریبا ناشناخته است و این مسئله در محاسبه میزان واقعی شیوع دخالت کرده و باعث میشود که به صورت یک اختلال نادر خود را نشان دهد. تحقیقات نشان دادهاند که اختلال بدشکلی بدن از آنچه تصور میشود شیوع بیشتری دارد و یک اختلال نسبتا” شایع است و این اختلال در بین جمعیت خاصی مثل مراجعه کنندگان به کلینیکهای پوست و زیبائی (کریرند و همکاران، ۲۰۰۶ ; فیتس48 و همکاران، ۱۹۸۹)، بیماران روانپزشکی و دانشجویان شیوع بالاتری دارد (زیمرمن49، منو، 2001 ؛ فیلیپس و همکاران، 2002 ؛ کریرند و همکاران، 2006 ؛ فیلیپس و همکاران، 2009 ؛ سارور و همکاران، 1998). یک زمینه یابی گسترده از دانشجویان نشان داد که، 70% آنها از برخی از اعضای بدن خود ناخوشنود بودند و 46% دانشجویان حداقل با جنبه خاصی از ظاهرشان اشتغال ذهنی داشتند و ۲۸ درصد نیز ناخشنودی، اشتغال ذهنی و اختلال بدشکلی بدن را تجربه کردهاند (تسما50 و همکاران، ۱۹۹۷). به طور کلی 2/3 تا 13 درصد از دانشجویان علائم اختلال بدشکلی بدن را داشتند (باهن و همکاران،2002؛ کانسور51 و همکاران،2003 ؛ تاکی52 و همکاران، 2008 ؛ طلایی و همکاران، 1388 ؛ صاحب الزمانی و همکاران، 1391).
بر اساس مطالعات و پژوهشهای مختلف ، اختلال بدشکلی بدن، یک اختلال مجزا است اما با سایر اختلالات روانپزشکی همبودی بالایی دارد (هلندر و همکاران،1993). بیماران مبتلا به اختلال بدشکلی بدن اغلب بیماریهای روانی و اختلالات شخصیت متعددی را به صورت توأم دارا میباشند و ممکن است نشانهای برای حضور اختلال بدشکلی بدن باشند که باید مورد توجه درمانگران قرار بگیرد. معمولا افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن تشخیص افسردگی هم دارند به طوری که بیش از ۵۰ درصد برآورد شده است (آلن و هلندر، ۲۰۰۴، به نقل از باچر و همکاران، ۱۳۸۸). در این مورد، به نظر میرسد که اختلالات شایع دیگری هم وجود دارند که با اختلال بدشکلی بدن همایند53 هستند و بیش از یک سوم افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن، فوبی اجتماعی دارند و در حدود یک سوم از افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن، دارای اختلال وسواس فکری- عملی (OCD) هستند (فیلیپس، ۲۰۰۹). مطالعات مختلف نشان دادند که تقریبا نصف افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن مشکلات مربوط به استفاده از دارو و الکل دارند (فیلیپس،2009). همچنین همبودی اختلال بدشکلی بدن و اختلالات خوردن متداول است (گرنت و همکاران،2004 ،رافول و همکاران،2006). در یک مطالعه از بیماران مبتلا به اختلال بدشکلی بدن به طور میانگین 35/2 از آنها تشخیص اختلال شخصیت دریافت کردند و از این افراد 87% دست کم یک اختلال شخصیت و 53% به بیش از یک اختلال شخصیت دچار بودند و مجموعهC اختلالات شخصیت در آنها متداولتر بود (کوهن و همکاران،2000).
پژوهش حاضر در صدد بررسی الگو و فراوانی نارضایتی و اشتغال ذهنی با وضعیت ظاهری بدن و تعیین شیوع اختلال بدشکلی بدن و همایندی آن با اختلال افسردگی اساسی، وسواس فکری- عملی، فوبی اجتماعی و اختلالات خوردن در دانشجویان دانشگاه شیراز و علوم پزشکی شیراز است.
1-3- اهمیت و ضرورت پژوهش
ظاهر و نارضایتی از بدن بسیار مهم است و شگفت آور نیست که جذابیت فیزیکی اهمیت بسیاری پیدا میکند، چون سوءگیری درباره زیبایی در تمام موقعیتهای اجتماعی وجود دارد و یک باور غیرمنطقی اما استوار، این است که افراد جذاب از ویژگیهای مطلوبی برخوردارند. زیرا مردم، زیبائی ظاهری را با ویژگیهای شخصیتی پسندیده ربط میدهند (مرکز پژوهش نگرش اجتماعی54، ۲۰۰۰). دلیل دیگر اهمیت نگرانی درباره ظاهر جسمانی در ارتباطات اجتماعی و روابط بین فردی، این است که اشتغال ذهنی با ظاهر در موقعیتهای اجتماعی تشدید میشود و افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن تصور میکنند که بیشتر اثربخشی آنها در روابط بین فردی از طریق ظاهر جسمانی است و به ویژه در موقعیت هایی که نقص خیالی شان در معرض دید است، احساس حقارت می کنند (فیلیپس،2009).
مطالعات و بررسیها نشان دادهاند که نارضایتی از وضعیت ظاهری بدن در جمعیت عمومی رو به افزایش است (سارور55،2002 ؛ کش 56و همکاران، 1986). اختلال بدشکلی بدن شیوع نسبتا” بالایی دارد و روز به روز هم بر تعداد این افراد افزوده میشود. مطالعات در آمریکا و چند کشور دیگر، نشان داده است که اختلال بدشکلی بدن، تقریبا” 1 تا 2/4 درصد در بین بزرگسالان شایع است (فیلیپس،2009). این میزان شیوع، اختلال بدشکلی بدن را به اندازه دیگر اختلالات روانی، مانند اختلال دو قطبی57، اختلال وحشت زدگی58 و اسکیزوفرنی59 شایع میکند و در یکی از مطالعات اختلال بدشکلی بدن حتی بیشتر از اسکیزوفرنی، اختلالات خوردن شایع بود (فیلیپس،2009). با توجه به تفاوت میزان شیوع اختلال بدشکلی بدن در منابع گوناگون و با توجه به ماهیت نسبتا ناشناخته اختلال بدشکلی بدن هم برای مردم عادی و هم برای متخصصان بهداشت روانی، لازم است تحقیقات گسترده و متعددی در این زمینه انجام گیرد.
با توجه به جوان بودن جمعیت ایرانی و از آنجایی که درصد زیادی از جمعیت جوانان کشور ما را دانشجویان تشکیل میدهند و مطالعات مختلف نشان دادند که بسیاری از دانشجویان از ظاهر جسمانی خود ناراضی بوده و مستعد ابتلا به اختلال بدشکلی بدن هستند، و شیوع اختلال بدشکلی بدن در دانشجویان در مقایسه با جمعیت عمومی بیشتر است (کانسور و همکاران،2003 ؛ اتو و همکاران،2001) و از طرفی توجه به مسائل دانشجویان میتواند نقش مهمی در ارتقاء بهداشت و سلامت روانی جامعه داشته باشد، بنابراین بررسی این گروه، به منظور شناخت آسیبشناسی روانی در اقدامات پیشگیرانه تشخیص و مداخله مناسب و به موقع و برآورد میزان شیوع و عوامل مؤثر بر آن، امری ضروری است.
از آنجایی که بررسی تاثیر هنجارهای اجتماعی و فرهنگی در نگرانیهای تصویر بدنی و عوامل فرهنگی موثر در شیوع و تفاوتهای جنسیتی در کانون نگرانی و نشانههای اختلال بدشکلی بدن بااهمیت است، نیاز به مطالعات میان فرهنگی برای بررسی تاثیر زمینه اجتماعی فرهنگی در شیوع اختلال بدشکلی بدن است (فیلیپس و همکاران،2005). اگرچه بررسیهای انجام شده در سایر نقاط جهان تا حدودی راهگشا است، اما تعمیم نتایج حاصله با توجه به تفاوت بافت فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی ایران با سایر کشورها باید با احتیاط بیشتری صورت گیرد و نیاز به پژوهش در این مورد بیشتر احساس میشود.
از آنجایی که افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن در اثر عیوب ادراک شده خود دچار پریشانی و اختلال در حوزههای مختلف زندگی میشوند. توجه و تشخیص درست و بهنگام این اختلال موجب دریافت درمان مناسب و بهبود علائم میشود و از ناراحتی بیمار، اختلال در شغل، تحصیل و روابط اجتماعی او میکاهد و از هزینه ناشی ازدرمانهای نامناسب، جلوگیری میکند، و با توجه به اینکه اختلال بدشکلی بدن از عوامل پیشگویی کننده تصمیم گیری برای جراحی زیبایی محسوب میشود، و در سالهای اخیر درخواست برای انجام انواع جراحیهای زیبایی رو به افزایش است و این افراد معمولا انتظارات واقع گرایانه ای از میزان تصحیح نقایص خود به وسیله جراحی ندارند و بندرت از آن رضایت دارند.
همانطور که آشکار است اختلال بدشکلی بدن و تداوم نارضایتی از ظاهر نقش مستعد کنندهای در ایجاد اختلالات بالینی دارد و کارکردهای روانشناختی را تحت تاثیر قرار میدهد و مطالعات مختلف نشان دادند که افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن علاوه بر داشتن اختلال بدشکلی بدن، حداقل یک اختلال همبود دارند ( باهن و همکاران، 2002؛ گنستاد و همکاران، 2007؛ فیلیپس، 2009). بنابراین تحقیق بیشتر در این زمینه لازم است، تا مشخص شود که افراد مبتلا چه اختلالات همایند روانشناختی مهمی دارند تا در درمانهای آنها مد نظر قرار گیرد.
پس به طور کلی با توجه به ماهیت ناشناخته اختلال بدشکلی بدن و افزایش شیوع نسبتا بالای آن در جمعیت عمومی به ویژه دانشجویان و با توجه به اختلال عملکرد ناشی از این اختلال و پیامدهای ناشی از آن و هم چنین همبودی بالای اختلال بدشکلی بدن با سایر اختلالات، بررسی و تحقیق در مورد همه گیرشناسی و همبودی این اختلال دارای اهمیت خاصی میباشد.
1-4- اهداف پژوهش:
1-4-1- هدف کلی:
تعیین شیوع علائم اختلال بدشکلی بدن و میزان همایندی آن با اختلال اضطراب اجتماعی60، افسردگی اساسی61، وسواس فکری- عملی62و اختلالات خوردن 63در دانشجویان دانشگاه شیراز و علوم پزشکی شیراز
1-4-2- اهداف فرعی:
1- تعیین فراوانی نارضایتی از وضعیت ظاهری بدن در بین دانشجویا
